#ازدواج
#زوج_تراپی
#روایت_درمانی
💠 تکنیکهای ترمیم روابط زوجین1⃣:
✅ روایت درمانی....
🔰 یکی از تکنیک های مشاوره زوجین، "#روایت_درمانی" است، که تلاش میکند با بیرون کشیدن مسائلی که باعث #نگرانی میشوند، #مشکل را از فرد جدا کند.
🔰 در این روش، درمانگر از شما میخواهد که مشکلات خود را به صورت یک #داستان توصیف کنید و سپس به شما کمک میکند تا قسمتهای منفی داستان را دوباره بنویسید. این روش به شما دیدگاه جدیدی در مورد وضعیت خود میدهد.
🔰 روایت درمانی به شما کمک میکند تا مشکل خود را از زوایای مختلفی مشاهده کنید: از نظر فرهنگی، سیاسی و اجتماعی.
🔰 با بیان #موضوعات_منفی در داستانی که تعریف میکنید، شما به یک #عنصر_پویا در داستان تبدیل میشوید. پویا بودن میتواند باعث #تغییر داستان شود.
🔰 در کل #روایت_درمانی به شما این امکان را میدهد تا اندکی در گذشته خود کاوش کنید، و موارد منفی را که یک گوشه، در پس ذهن خود پنهان شده را آشکار کنید. با #کاوش در #تصورات و #رفتارها، به حقایقی که باعث آزار خود و همسرتان شده، دست پیدا میکنید.
💎 بنابراین، شما روشهای جدیدی را برای مقابله با مشکلات خود پیدا میکنید و به طور موثرتری داستان روابط خود را دوباره مینویسید.
@rkhanjani
#خانواده
#صبر
#راهکار
💠 راهکارهای افزایش حِلم در خانواده3️⃣:
🔵 تغافل فعالانه...
📌 به برخى #رفتارها و حالاتى که از افراد سر مىزند و شما را به #بیصبری دعوت مىکند، #توجه_نکنید.
🔅مثلاً اگر کسى با حرف #ناروا شما را بر مىافروزد، از شنیدن و گوش سپردن به سخنان وى اجتناب کنید و حتى گوش ندهید یا #محیط را ترک کنید. دیگر به گفته هاى او دقت و توجه نکرده و آنها را در ذهن خود مرور نکنید.
📌نسبت به دیگر اعمال فیزیکى و رفتارهاى #پرخاشگرانه و تحریک کننده نیز همین طور واکنش نشان دهید و راه #بىتوجهى و #تغافل_فعالانه را پیش بگیرید.
⭕️نکته مهم:
برای پخته شدن کافیست، هنگام "عصبانیت" از کوره در نروید.
‼️ادامه دارد....
@rkhanjani
نسیم فقاهت و توحید
#رمان_مسیحا #قسمت_شانزدهم ﷽ حورا: کلیدبرق را زدم و لوستر درخشان بالای سرم متبلور شد. یکدفعه دلم خو
#رمان_مسیحا
#قسمت_هفدهم
﷽
حورا:
شالم را عقبتر زدم. میخواستم دکمه های مانتو را باز کنم که یک لحظه احساس کردم کسی با فاصله از پشت سرم رد شد. برگشتم. بیرون اتاق تاریک بود. صدا زدم: «ملینا،...»
یکدفعه صدایم در گلو خشک شد. باورم نمیشد. باتعجب اسمش را زمزمه کردم: «ایلیا!»
ایلیا سرش را خم کرد تا به لوستر پر از کریستال روی سقف، نخورد. جلو آمد و سلام کرد. لبخندی از سر شوق زدم و گفتم: «به بابا میگم سقف کتابخونه زیادی کوتاهه ها...البته نه برای همه»
این جمله را تحسین آمیز رو به او گفتم. ایلیا نگاهش را روبه کتابخانه چرخاند و گفت: «ملینا...نگفت اینجایی.. میخواستم یه کتاب بردارم»
خندیدم. خیال میکردم همیشه خنده هایم حالش را خوبتر میکند. اما زیادی دمق بود. گفتم: «هر کتابی میخوای بردار»
ایلیا کمی شانه هایش را جمع کرد و گفت: «یه...وقت دیگه میام»
ناراحت و کمی هم عصبانی گفتم: «هرجور راحتی»
ایلیا سرش را پایین انداخت و رفت. چند قدم دنبالش رفتم اما حتی نفهمید که به
رفتنش خیره شدم، که چطور با آن هیکل ورزیده آنقدر آهسته و سربه زیر از آن راهروی کم نور عبور میکند. از خودم میپرسیدم که چرا ایلیا این روزها آنقدر فرق کرده ؟!
چند دقیقه بعد با صدای خواهر کوچکم به خودم آمدم: «وایسادی به چی نگاه میکنی؟»
اخمی کردم و پرسیدم: « رفت؟»
ملینا گیج پرسید: «کی؟»
طرف ملینا چرخیدم و آهسته گفتم: «ایلیا»
چشمهای ملینا از شیطنت برقی زد و با صدای بلند گفت: «پس بگو یه ساعته منتظر ای... »
ضربه ای باگوشه مشت به شانه اش زدم و حرفش نیمه تمام ماند. بعد درحالی که شانه اش را می مالید گفت: «یکم پیش رفت خونشون»
بعد با نیش خند رو به چهره درهم کشیده ام، گفت: «چرا بهش نمیگی؟»
نگاهم را از چشمهای قهوه ای اش دزدیدم و گفتم: «چی رو؟»
ملینا خودش را به من نزدیک کرد و آهسته تر گفت: «اینکه دوستش داری»
نگاهی به اطراف انداختم و بعد رو به ملینا گفتم: «چی میگی برا خودت»
ملینا سرش را جوری تکان داد که موهای فر و کوتاهش روی صورتش ریخت بعد چشمهایش را چپ کرد و گفت: «منم که خرم »
به در تکیه زدم و گفتم: «آخه تو چی میفهمی عشق چیه بچه»
ملینا جست و خیز کنان گفت: «من یه فکری دارم... »
و در مقابل سکوتم، ادامه داد: «یه جوری بهش بفهمونیم که هم غرور تو حفظ بشه هم ایلیا
حالیش بشه»
بی حوصله پرسیدم:
+چه فکری؟
-میدونی که اگه دنیا دشمنت باشه ولی یه خواهر داشته باشی...
+دِ بگو دیگه
-شرط داره...
+میدونستم فکری نداری فقط لاف میزنی
-خیلی خب میگم وایسا...آخر هفته که همه خونه عزیزجون جمع میشیم فال حافظ میگیریم...
+که چی بشه؟
- فالش هرچی اومد تفسیرش میکنیم به تو
لبخندی زدم و گفتم: ولی ...عزیزجونو چطور راضی کنیم این حرفا رو بگه؟
ملینا درحالی که دنبالم به طرف اتاقم می آمد، گفت: از قدیم گفتن حرف
راستو از بچه بشنو
وقتی به اتاقم رسیدیم، ملینا بی مهابا خودش را روی تختم انداخت و گفت:
-حالا شرط همکاری من اینه که مامان و بابا رو راضی کنی برام سگ بخرن
+از رو تختم بلند شو
-من توله سگ می خوااااام
+صدبار این بحثو کردی بابا برات سگ نمیخره
ملینا مشتش را روی بالشت کوبید و گفت: کی این امل بازیو میذاره کنار؟ خب میشورمش
ابروانم را بالاانداختم و گفتم: «آخ گفتی...اما بهت گفته باشم منم با سگ خریدن مخالفم آلودگی هاش با شستن نمیره...
ملینا زبان کشید. منهم بازویش را کشیدم همانطور که او را از تختم پایین میکشیدم
گفتم: تو که حالیت نیست فقط هرچی دیدی دلت میخواد ...
لب و لوچه اش آویزان شد. نگاهم را بالاانداختم و گفتم : «از نظر علم پزشکی میکروبی توی بذاق سگ هست که برای آدم خیلی مضره درضمن ککای لای موهاش به کنار اصلا... یه چیز دیگه بخواه مثلا....
ملینا با دستش برایم ادا درآورد و از اتاق بیرون رفت.
رسیدنِ سه روز بعد تا جای ممکن کش آمد. لااقل برای من!
به قلم؛ سین کاف غفاری
🌸 @rkhanjani
❣#سلام_امام_زمانم❣
🔅هر غنچـه که از شمیم تو می بوید
وَالـصّـبـْـحُ إذا تَـنَـفّـسَـت می گوید...
🔅روزی که بیـایی از هـمـه صحـراها
من مطمئنم سـبزه و گـل می روید...
@rkhanjani
🔴امام خامنه ای
♦️بسیج پدیده کمنظیر انقلاب اسلامی است که میتواند در همه بخشهای مورد نیاز حضور فعالی داشته باشد و گرههای مشکل را باز کند.
♦️بسیج یعنی گردآوردن و به خط کردن ظرفیتها و امکانات برای رسیدن به مقصود. انقلاب اسلامی اگر همه آنچه را که امروز داریم داشت ولی بسیج مردمی را نداشت قطعا لنگی در کارهایش بوجود میآمد.
♦️در هر کشوری آن عنصری که حرف آخر را میزند #نیروی_انسانی است. کشورهای پیشرفته مادی هم به خاطر پیگیری نیروی انسانی فعال خودشان که تنبلی را کنار گذاشته -ولو در طلب پول و دنیا- به یک نقطه اوجی رسیدند.
۹۶/۹/۱
🇮🇷@rkhanjan
╰─┅═ঊঈ🌷🌷ঊঈ═┅─╯
7.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌧☔️
💞🌱برای خدا .......
💞🌱برای تو......
@rkhanjani
مداحی آنلاین - آه از فاصله - مهدی رسولی.mp3
7.26M
شب زیارتی امام حسین(ع)
محاسنم سفید شد
دورم ازت هنوزم
مهدی رسولی
@rkhanjani
▪️در متن بلای عظیم یک ضیافتی خداوند برای امام حسین علیهالسلام مهیا نموده و یک رزق عظیم دائمی و سفرهای برای حضرت پهنشده که تمام عوالم و انبیاء بر سر این سفره و این ضیافت الهی مهمان هستند.
▪️انبیاء الهی از سماوات برای زیارت امام حسین علیهالسلام به سرزمین کربلا و حرم سیدالشهدا فرود میآیند تا از رزق معنوی و آثار و برکات این زیارت بهرهمند شوند.
▪️هر شب جمعه رحمت خداوند به کربلا هبوط میکند و عنایت خداوند به کربلا یک عنایت خاص و ویژه است که باعث میشود انبیاء الهی به این سرزمین بیایند و از الطاف و عنایات ویژه خداوند بهرهمند شوند.
▪️امام حسین علیهالسلام زیباترین بندگی را انجام داده و در عالم عبادتی به این زیبایی پیدا نمیشود و حقیقت این است که مزد و اجر خداوند در حق سیدالشهدا زیباتر از این بندگی است.
▪️تمام انبیاء الهی از کار بیبدیل امام حسین علیهالسلام در حیرت هستند و این همان توفیق الهی است و مزد این کار از نفس کار زیباتر است چراکه وفای امام حسین علیهالسلام زیباترین وفا مقابل خداوند بود اما وفای خداوند زیباتر از وفای حضرت است.
▪️شیطان تمام تلاش خود را کرد که امام حسین علیهالسلام به عهد خود وفا نکند اما حضرت در گودی قتلگاه بالاترین وفا را نسبت به عهد خود نمود.
▪️ضیافتی که خداوند برای امام حسین علیهالسلام برقرار نموده قابلدرک نیست و فقط حضرات معصومین میتوانند عظمت آن را درک نمایند چراکه انسان به واسطه این ضیافت به حیات طیبه خواهند رسید.
▪️هر خبری در عالم است بر سر این سفره سیدالشهداست و تمام عالم درگیر این مسئله هستند و همه انسانها به جز عدهای معدود که معاند هستند و بر این مصیبت اشک نریختهاند به واسطه این لطف امام هدایت خواهند شد.
▪️شیاطین امروزه درصدد ایجاد شبهات هستند و عدهای روشنفکر با یک ادبیات مدرن و بهظاهر علمی تکرار میکنند که چرا امام به کربلا رفتند و چرا انسانها گریه میکنند بر این بلا؟ متأسفانه اینها نفهمیدهاند این ضیافت الهی در سایه همین اشک ریختنها بهدستآمده و مهمترین سلاح برای طهارت نفس و عبور از شیطان و همراهی با سیدالشهدا و حضور در لشکر امام زمان(عج) و شناخت شیاطین به واسطه اشک بر سیدالشهداست.
▪️ضیافت الهی امام حسین علیهالسلام یک روی سکهاش بلا است و حضرت از همین بلای عظیم به این ضیافت الهی رسیدهاند و کسی این ضیافت الهی را میبیند و جمال آن را مشاهده میکند که از مدخل بلا عبور کرده باشد.
@rkhanjani