✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🚩#هجرت۷
▪️بنابر اين، ايمان امري است در ارتباط با اَشرف ابعاد وجودي انسان كه بُعد قلبي او است. یعنی ایمان دلبستگي است، آن هم دلبستگی به خدا.
▫️چون ممكن است كسي ايمان به «پول» داشته باشد! به هيچ چيز ايمان ندارد، فقط به پول ايمان دارد! ايمان به پول هم نوعی دلبستگي است. بهطور کلّی ايمان، دلبستگي است.
▪️اما در اصطلاح خودمان كه وارد ميشويم، منظورمان از ایمان «دلبستگي به خدا» است. «مؤمن» هم كه ميگویيم، مرادمان «دلبستة خدا» است. چون شرايعي كه آمده، همه يك مطلب را ميگفتند.
▫️لذا در قرآن هم وقتي اصطلاح «ایمان» را به کار میبرد، فقط براي دین «اسلام» به كار نميگيرد. قضايايي كه قرآن در ارتباط با انبيا مطرح ميكند را ببينيد؛ آنجا هم تعبير به «ايمان» ميكند.
▪️مؤمن يعني همين دلبستة خدا، كه قهراً در كنار دلبستگی به خدا و از متن آن، ایمان به نبوّت و معاد هم به وجود ميآيد. یعنی اينها وابستة به هم هستند و سلسلهاي هستند.
▫️لذا ايمان در هر شريعتي مطرح است و مؤمن و غيرمؤمن داریم. خيال نكنيد که اين تقسيمبندي فقط مربوط به اسلام است. نخیر، در تمام شرايع هست.
▪️هجرت و مجاهدت، دو لازمة وجودی ایمان
▫️در نتيجه، كسي كه دلبستة خدا شد، اين دلبستگی دو اثر وجودي را در پي دارد.
✨ادامه دارد..
📌فیش منبر
آیت الله آقا مجتبی تهرانی
🌷هدیه به لبخند امام زمان عج و #امام_حسین علیه السلام #محرم تسلیت
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🚩#هجرت ۱۱
▫️حضرت مُسلم به آن پيرزن و ميگويد: «يا اَمَةَ الله»، کمی آب به من میدهی؟ طوعه ميرود و آب ميآورد، مُسلِم آب را مينوشد و ظرف را بر ميگرداند و همانجا در كوچه، جلوي خانة پيرزن بر زمين مينشيند. طوعه به او رو ميكند و ميگويد «يا عبَدالله»، چرا اينجا نشسته اي؟ بلند شو و به سراغ خانوادهات برو.
▪️حضرت مُسلِم ساكت نشسته است؛ بار دوم هم جواب نميدهد. بار سوم طوعه ميگويد شايسته نيست كه جلوي درِ خانة ما بنشيني؛ بلند شو برو پيش خانوادهات. مُسلِم ميگويد «يَا أمَةَ اللهِ مَا لِي فِي هَذَا المِصرِ أهلٌ وَ لَا عَشِيرَةٌ».[بحارالأنوار ، ج 44، ص 350]
▫️من در اين شهر نه خانوادهاي دارم، نه عشيرهاي و فاميلي؛ يعني من در اين شهر غريبم و هيچكس را ندارم. طوعه سؤال ميكند تو كيستي؟ ميگويد من مُسلم بنعقيل هستم. مُسلِم میخواست كه طوعه یک شب را به او فرصت بدهد، امّا او از حضرت مُسلِم پذيرايي مناسبی ميكند.
▪️فردای آن روز خانة طوعه را محاصره كردند. حضرت مُسلم از خانه بيرون ميآيد و مبارزه میکند. کسانی که آمده بودند او را بگيرند، همه ادعاي اسلام و ايمان ميكردند، امّا هیچیک از آثار وجودی ایمان در آنها نبود؛ فقط ادّعا بود.
▫️حضرت مُسلِم را محاصره کردند، ضربههايي به او زدند و او را دستگیر کردند. وقتي دستگير شد، هايهاي شروع به گريه كرد. اينجا بود كه عبیدالله بنعباس به مُسلِم گفت تو كه براي چنين امر بزرگي ـيعني حكومتـ قيام كرده اي، زشت است که حالا كه دستگير شده اي، گريه كني.
▪️حضرت مُسلِم گفت «مَا أبكِي لِنَفسِي»، من براي خودم گريه نميكنم؛ «وَ لَكِن أبكِي عَلَي الحُسَينِ(علیه السلام)»؛ من براي محبوبم گريه ميكنم. من عاشقم و برای معشوقم گريه ميكنم؛ من دلبستة حسینم. من گریه میکنم، چون به محبوبم نامه نوشته ام كه دست زن و بچهات را بگير و به اینجا بيا...
✨ادامه دارد..
📌فیش منبر
آیت الله آقا مجتبی تهرانی
هدیه به لبخند امام زمان عج و #امام_حسین علیه السلام، #محرم تسلیت
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🚩#هجرت ۱۰
🔻هجرت؛ مأموریت حضرت مُسلم
▪️حضرت مُسلِم همراه امام حسین(علیه السلام) هجرت كرده بود و حضرت او را به کوفه فرستادند. وقتی مُسلِم از طرف امام حسين(علیه السلام) به كوفه آمد، از او استقبال با شکوهی كردند. آنطور که در تاریخ هست، دوازده هزار نفر و بلکه بیشتر، آمدند و همه با او بيعت كردند.
▫️امّا وقتي که عبيدالله آن طور تهديد و تطميع كرد، همین مُسلم كارش به جایی میرسد كه وقتی وارد مسجد كوفه شد، مردم یکییکی رفتند و دور مُسلِم را خالي كردند.
▪️حضرت مُسلم به مسجد آمد و ميخواست براي نماز مغرب بايستد؛ مینویسند از آن چندين هزار، فقط سي نفر همراه او مانده بود. میدانی یعنی چه!؟ اگر انسان بخواهد خودش را آزمایش کند و ببیند که مؤمن هست یا نیست، در چنین موقعیّتی معلوم میشود.
▫️حضرت مُسلِم نماز مغرب را با اين سی نفر خواند. نماز که تمام شد، راه افتاد که از مسجد بيرون بيايد؛ وارد صحن مسجد كه شد، ديد فقط دَه نفر همراه او هستند و آن بيست نفر هم رفته اند. از درِ مسجد كه بيرون آمد، ديد دیگر يك نفر هم باقي نمانده است؛ تك و تنها شد.
▪️حالا مُسلِم چه کار کند؟ در اين كوچههاي كوفه سرگردان بود. اين صحنه واقعاً صحنة عجيبي است. انسان بايد از نظر ايماني خيلي قوي باشد كه این غربت و تنهایی اصلاً در او اثر نگذارد.
▫️حضرت مُسلِم سابقة آشنايي چندانی با کوفه نداشت؛ در اين كوچهها ميگشت تا رسید به خانة پيرزني كه کنار در ايستاده بود. مُسلِم تشنه بود؛ يعني اينقدر غریب و تنها شده بود كه آب هم به او نداده بودند؟!
▪️البته این تشنگی يك بُعد معرفتي هم دارد که بحث جداگانهای است و آن اینکه مُسلم بايد به مولايش اقتدا كند؛ یعنی همانطور كه امام حسين(علیه السلام) تشنه بود، مُسلِم هم بايد اين تشنگی را بچشد. حتي در لحظات آخر هم اين «اقتدا به مولا» را میبینیم.
✨ادامه دارد..
📌فیش منبر
آیت الله آقا مجتبی تهرانی
🌷هدیه به لبخند #امام_زمان عج و #امام_حسین علیه السلام
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🚩#هجرت ۲۱
▫️حرّ مهاجر است، امّا مهاجری ناخودآگاه؛ خودش نمیداند. ولی روز عاشورا فهمید و به زبان خودش هم آمد. روز عاشورا امام حسین(علیه السلام) آمد و با عمرسعد صحبت کرد، حرّ هم آنجا ایستاده بود؛ حضرت ابوالفضل(علیه السلام) هم ایستاده بود. حضرت پیشنهادهایی مطرح کردند و عمرسعد نپذیرفت.
▪️ وقتی#امام_حسین (علیه السلام) رفت، حرّ رو کرد به عمرسعد و گفت چه کار میخواهی بکنی؟ گفت جنگی کنم با حسین که آسانترینِ آن این باشد که دستها از پیکرها و سرها از بدنها جدا شود. میدانی چه شد؟ حرّ کنار کشید؛ چون او مهاجر است. این را میگویند «هجرت».
▫️آمد سوار مرکب شد، امّا بدنش میلرزد. «مهاجربن اوس» میگوید دیدم حرّ همینطور میلرزد. به او گفتم این چه حالی است که تو را میبینم؟ اگر از سرداران کوفه از من سؤال میکردند، تو را میگفتم و از تو تجاوز نمیکردم! گفت ای مهاجر، خودم را بین بهشت و جهنّم میبینم؛ این راه را بروم یا آن راه؟ اما به خدا قَسم جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نمیکنم.
▪️آرامآرام این مهاجر به سمت امامحسین(علیه السلام) آمد؛ امّا زیر لب جملهای میگوید؛ «أللّهُمَّ إلَیکَ أنَبْتُ»، همان «انابه» را مطرح میکند. گفتم که انابه مهاجرت است. نگاه کن چقدر زیبا میگوید! خدایا از روحانیّت نفسم به سوی تو هجرت کرده ام.
▫️«أللّهُمَّ إلَیکَ أنَبْتُ فَتُبْ عَلَیَّ»، حالا تو هم به سوی من بیا! خدایا تو هم به من رجوع کن! همانطور که من آمدم تو هم بیا! «فَإنّی قَد أرْعَبْتُ قُلُوبَ أولِیَائِک»، من دل اولیا و دوستانت را لرزاندم؛ «وَ أولادِ بِنتِ نَبیِّک»، من دل بچّه های پیغمبرت را لرزاندم...
▪️میآید نزدیک خیام امامحسین(علیه السلام)؛ نمیدانم، آیا سرش پایین بود یا از مرکب پایین آمد و صورتش را روی خاک گذاشت که این جمله را امامحسین(علیهالسلام) به او گفت؟ چه جمله ای است! «إرفَعْ رَأسَک».
▫️مهاجر که نباید سر به زیر باشد؛ مهاجر اِلی الله باید سربلند باشد. سرت را بلند کن! رو کرد به حسین(علیه السلام) گفت آیا توبه من قبول است؟ آیا این هجرت من قبول است؟ حضرت فرمود بلی، خدا توبهپذیر است.
▪️حرّ اجازه گرفت و به میدان رفت؛ عدهای را به درک واصل کرد. وقتی روی زمین افتاد،امامحسین(علیه السلام) آمد بالای سرش؛ حرّ باور نمیکرد. #امام_حسین (علیه السلام) سر حرّ را به دامن گرفت و فرمود: «مَا أخطَأَتْ أمُّک». مادرت اشتباه نکرد که نام تو را «حرّ» گذاشت...
✨ادامه دارد..
📌فیش منبر
آیت الله آقا مجتبی تهرانی
🌷هدیه به لبخند امام زمان عج و #محرم تسلیت
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🚩#هجرت ۳۸
▪️جلسة گذشته خطبه حضرت علي(علیه السلام) در نهجالبلاغه را خواندم که حضرت فرمود كسي كه حركت اعتقادي و دروني كرده و امامشناس شده است را ديگر نميتوان مستضعف خواند. «فَمَنْ عَرَفَهَا وَ أَقَرَّ بِهَا فَهُوَ مُهَاجِر»؛ اين حركت دروني، یک حركت اعتقادي است.
▫️کسی که حجّت الهی را شناخته، در حقیقت هجرت دروني كرده و از باطل رويگردان شده و رو به سوي حق آورده است. حضرت در ادامه فرمود: «وَ لَا يَقَعُ اسْمُ الِاسْتِضْعَافِ عَلَى مَنْ بَلَغَتْهُ الْحُجَّةُ فَسَمِعَتْهَا أُذُنُهُ وَ وَعَاهَا قَلْبُه».[نهج البلاغه، خطبه 189] چنین کسی دیگر نمیتواند بگوید من مستضعف بودم.
▪️جلسة گذشته عرض كردم كه اين عبارت اشاره به آية «كُنّا مُستَضعَفين» است. حضرت میفرمایند چنين آدمي را دیگر نميتوان مستضعف خواند؛ كسي كه هجرت دروني كرده و به حق رسيده، گوشهايش حق را شنيده و حقیقت در قلبش هم جايگزين شده، او ديگر مستضعف نيست.
▫️مستضعف كسي است كه از نظر دروني و بُعد قلبي پيوند با حق نداشته باشد. به اين ميگویيم استضعاف اعتقادي كه استضعاف عملي را هم در پي دارد.
▪️امّا كسي كه از خانهاش بلند ميشود و ميرود مسجد، کسی که میرود تا مطلبي را ياد بگيرد، در حقیقت هجرت ميكند؛ همة اينها از مصاديق هجرت ممدوح است.
▫️این هجرتها یا مقدّمة آن هجرت دروني است و يا چنین شخصی هجرت درونی كرده و حالا ميخواهد آن را حفظ كند. لذا انسان وقتي سرِ دو راهي دین و دنیا رسيد، بايد هجرت كند و دست از اين دنيا بردارد. در اين دنيا خبري نيست!
✨ادامه دارد..
📌فیش منبر
آیت الله آقا مجتبی تهرانی
🌷هدیه به لبخند امام زمان عج
و #امام_حسن علیه السلام
ان شاءالله #اربعین کربلا
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🚩#هجرت ۴۰
▪️حبيب نشسته بود و با همسرش داشتند صبحانه میخوردند که قاصد آمد و نامه را داد و رفت. حبیب نامه را گرفت و خواند. همسرش سؤال كرد نامه از كيست؟ گفت اين نامه از حسين پسر پيغمبر است.
▫️همسرش گفت چه نوشته است؟ حبیب گفت هیچی! آمده كربلا، من را هم دعوت كرده که بروم و به او كمك كنم. همسرش پرسید ميروي يا نه؟
حبيب گفت نه، من نميتوانم بروم!
▪️حبیب به قول معروف تقيه ميكرد، براي اينكه مبادا یکوقت قبيلهاش بفهمند و نگذارند که او برود. همسرش سؤال كرد نميروي؟ حبیب گفت نه، من پير شدهام و كرّ و فرّي ندارم؛ چهطور با او راه بيفتم؟ همسرش گفت حسين پسر پيغمبر تو را دعوت كرده، آنوقت تو نمیخواهی دعوت او را اجابت کنی؟! جواب خدا را چگونه ميتواني بدهي؟!
▫️حبیب گفت ميداني اگر من بروم آنوقت عبيدالله چه كار ميكند؟ خانة مرا خراب ميكند و تو را به اسارت ميگيرد و ميبرد. شروع كرد همة اين عواقب و ضربههاي دنيايي را براي او بیان كرد.
▪️همسرش گفت تو برو، بگذار خانه را خراب كند، بگذار مرا به اسارت بگيرد. حبیب باز هم گفت نه، من نمیروم. اینجا بود که همسرش بلند شد، روسري خودش را انداخت روي سر حبيب و به حبيب گفت نميروي؟! پس مثل خانمها در خانه بنشين!
▫️بعد گفت خدايا، كاش من مَرد بودم و ميتوانستم بروم كربلا تا حسين را ياري كنم! اي كاش من اين هجرت را ميكردم! حبيب گفت نه، اين حرفهایی که زدم، برای این بود که میخواستم ببينم تو چه ميگويي. من آنچنان هجرتی کنم که تا قيامِ قيامت نامم در تاريخ ثبت شود.
▪️حبیب از خانه بيرون آمد؛ در بازار «مسلم بنعوسجه» را ديد. با یکدیگر قرار گذاشتند و با هم به سمت کربلا حرکت کردند. اصحاب حسين(علیه السلام) ديدند دو نفر دارند به سمت خيمههاي حسين(علیه السلام) ميآيند.
▫️همه تعجب کردند! چون هر روز، هزارهزار نفر به لشكر عمرسعد ميپیوستند، و این عجیب بود اين دو نفر به سمت خيام حسين(علیه السلام) ميآمدند. این دو پيرمرد که آمدند، اصحاب به استقبال آنها رفتند؛ ديدند حبيب است و مسلم بنعوسجه.
▪️وقتی خبر به خيام امامحسين(علیه السلام) رسيد كه این دو نفر آمدهاند امامحسين(علیه السلام) را ياري كنند، حضرتزينب(سلام الله علیها) كسي را فرستاد و گفت برو سلام مرا به حبيب برسان.
▫️نوشتهاند که وقتي سلامِ حضرتزينب(سلام الله علیها) را به حبيب رساندند، حبيب خاكهاي كربلا را بلند ميكرد و روي سر خود ميريخت و میگفت من كه باشم كه دخترِ اميرِ عرب به من سلام برساند! يعني اين خانمها اینقدر احساس غربت ميكردند...
✨ادامه دارد..
📌فیش منبر
آیت الله آقا مجتبی تهرانی
🌷هدیه به لبخند #امام_زمان عج
ان شاءالله اربعین #کربلا
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🚩#هجرت ۴۹
▪️صحنه بايد صحنة عجيبي باشد! توقّف او در خیمة حضرت خيلي مختصر بود. «فما لَبِثَ أن جاء مستبشراً»؛ یعنی رفت داخل خیمه، توقّف كوتاهي كرد و آمد بيرون؛ امّا اين زهير ديگر آن زهير نيست! چرا؟ چون #امام_حسين(علیه السلام) او را هجرت داد، آنهم هجرتي دروني؛ و چه سريع هم هجرتش داد!
▫️«فما لَبِثَ أن جاء مستبشراً، قَد أشْرَقَ وَجْهَه»؛ راوی میگوید وقتی زهیر از خیمة حضرت بیرون آمد، ديديم نورانيّتي و تلألويي پيدا كرده است. اين نورانیّت هم اثر همان هجرت دروني است.
▪️به محض اینکه به خیمة خودش برگشت، رو كرد به همراهان و گفت همهتان برويد؛ همه! پرسیدیم زهير چه شد؟! در پاسخ، فقط يك جمله گفت: «عَزَمْتُ علي صُحبۀ الحسين(علیه السلام)».
▫️یعنی ميخواهم ديگر با امامحسين(علیه السلام) باشم! نميخواهم از او جدا شوم! «إنّ الحُسَينََ مِصبَاحُ الهُدَي وَ سَفِينَةُ النِّجَاة»؛ ببين چه كرد با زهير!حتّی به همسرش ميگويد تو هم برو! با تو هم ديگر كاري ندارم.
▪️همسرش گفت كجا بروم؟! من منشأ سعادت تو شدم! من تو را فرستادم که بروی و سخن امامحسین(علیه السلام) را بشنوی.چگونه است که تو ميخواهي روز قيامت نزد پيغمبر اكرم(صل الله علیه و اله و سلم) سرافراز باشي، امّا چرا من پيش فاطمه زهرا سلام الله علیها سرافرازي نكنم؟! اینطور شد که همسرش هم آمد كربلا.
▫️روز عاشورا وقتي نبرد تمام شد، همسر زهير كفني به غلام زهير داد و گفت برو مولايت را كفن كن؛ بدنش روي زمين افتاده است. غلام رفت و برگشت، امّا زهیر را كفن نكرد. همسر زهير گفت چرا مولايت را كفن نكردي؟ غلام گفت آخر چگونه مولايم را كفن كنم، و حال آنكه بدن مطهّر پسر پيغمبر به روي زمین افتاده است...
✨ادامه دارد..
📌فیش منبر
آیت الله آقا مجتبی تهرانی
🌷هدیه به لبخند #امام_زمان عج
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
✨❧🔆✧﷽✧🔆❧✨
🚩#هجرت ۴۹
▪️صحنه بايد صحنة عجيبي باشد! توقّف او در خیمة حضرت خيلي مختصر بود. «فما لَبِثَ أن جاء مستبشراً»؛ یعنی رفت داخل خیمه، توقّف كوتاهي كرد و آمد بيرون؛ امّا اين زهير ديگر آن زهير نيست! چرا؟ چون #امام_حسين(علیه السلام) او را هجرت داد، آنهم هجرتي دروني؛ و چه سريع هم هجرتش داد!
▫️«فما لَبِثَ أن جاء مستبشراً، قَد أشْرَقَ وَجْهَه»؛ راوی میگوید وقتی زهیر از خیمة حضرت بیرون آمد، ديديم نورانيّتي و تلألويي پيدا كرده است. اين نورانیّت هم اثر همان هجرت دروني است.
▪️به محض اینکه به خیمة خودش برگشت، رو كرد به همراهان و گفت همهتان برويد؛ همه! پرسیدیم زهير چه شد؟! در پاسخ، فقط يك جمله گفت: «عَزَمْتُ علي صُحبۀ الحسين(علیه السلام)».
▫️یعنی ميخواهم ديگر با امامحسين(علیه السلام) باشم! نميخواهم از او جدا شوم! «إنّ الحُسَينََ مِصبَاحُ الهُدَي وَ سَفِينَةُ النِّجَاة»؛ ببين چه كرد با زهير!حتّی به همسرش ميگويد تو هم برو! با تو هم ديگر كاري ندارم.
▪️همسرش گفت كجا بروم؟! من منشأ سعادت تو شدم! من تو را فرستادم که بروی و سخن امامحسین(علیه السلام) را بشنوی.چگونه است که تو ميخواهي روز قيامت نزد پيغمبر اكرم(صل الله علیه و اله و سلم) سرافراز باشي، امّا چرا من پيش فاطمه زهرا سلام الله علیها سرافرازي نكنم؟! اینطور شد که همسرش هم آمد كربلا.
▫️روز عاشورا وقتي نبرد تمام شد، همسر زهير كفني به غلام زهير داد و گفت برو مولايت را كفن كن؛ بدنش روي زمين افتاده است. غلام رفت و برگشت، امّا زهیر را كفن نكرد. همسر زهير گفت چرا مولايت را كفن نكردي؟ غلام گفت آخر چگونه مولايم را كفن كنم، و حال آنكه بدن مطهّر پسر پيغمبر به روي زمین افتاده است...
✨ادامه دارد..
📌فیش منبر
آیت الله آقا مجتبی تهرانی
🌷هدیه به لبخند #امام_زمان عج
ڪانال زلال مــ💖ــعرفت
@ZolaleMarefat_f
┅═✧❁🔆❁✧═┅
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺
💚سلام علیکم💚
🕌به مناسبت ولادت حضرت عبدالعظیم (علیه السلام) - ۱
بمنظور خوشه چینی از خرمن
#شخصیت خانوادگی ،ویژکیهای
#علمی و عملی ،
#هجرت به شهرری،چگونکی
#وفات یا
#شهادت وهمچنین فضایل ایشان وبهره مندی از،
#احادیثی که آن بزرگوار نقل فرموده اند:
📗فرازهایی از حکمت نامه حضرت (تالیف تولیت محترم آستان) رابه اطلاع خدمتگزاران وخادمین حرم سیدالکریم(ع) می رسانیم.
🤲ان شاءالله🤲
🌴🌴حضرت عبدالعظیم محضر چند
#امام را درک کرده اند؟
✍براساس آنچه درتاریخ تولد و وفات حضرت گذشت؛
ایشان دوران
#حیات ۵ امام ازامامان اهل بیت:
یعنی امام کاظم تاامام عسکری (علیهماالسلام) را درک کرده؛
اما به آن معنا نیست که به
#محضر همه آنهاهم رسیده،
و یاازآنان
#سخنی نقل کرده است.
آنچه قطعی و مسلم است؛
ایشان محضر امام جوادوامام هادی (علیهماالسلام) را درک نموده،
واز آنها احادیث فراوانی نقل کرده است.
( که ان شاءالله در ادامه این مباحث خواهیدخواند).
📕همچنین به روایت کتاب «الاختصاص» منسوب به«شیخ مفید»
محضر امام رضا(علیه السلام)رانیز درک وازایشان
#روایت نموده است.
📗طبق برخی از نسخه های«رجال الطوسی»؛
حضرت از
#اصحاب امام عسکری(علیه السلام) شمرده شده است.
📙درکتاب « شرعه التسمیه» میرداماد نیز آمده که ایشان
#محضر امام عسکری (علیه السلام)رانیز درک کرده است.
📋عظمت
#علمی حضرت،
برای اثبات عظمت علمی حضرت ،
کافی است که بدانیم:
امام معصوم ،
مردم را برای
#حل مشکلات دینی و یافتن «پاسخ» پرسش های اعتقادی وعملی شان،
به ایشان
#ارجاع داده است.
📓صاحب بن عباد در «رساله ای» که درشرح حال حضرت نوشته؛
در توصیف علمی ایشان آورده:
ابوتراب رویانی روایت کرده که شنیدم؛ «ابوحمادرازی» می گفت:
خدمت امام هادی(علیه السلام) در سامرا رسیدم؛
ومسایلی از
#حلال و
#حرام ازایشان پرسیدم.
💚امام به پرسشهای من
#پاسخ داد؛
و هنگامی که خواستم ازایشان خداحافظی کنم؛
به من فرمود:
ای ابوحماد!
هنگامی که چیزی ازاموردینی درمنطقه ات برای تو
#مشکل شد؛
از«عبدالعظیم بن عبدالله حسنی» بپرس.
و #سلام مرا به او برسان!
این تعبیر به روشنی نشان میدهد که حضرت درعصر خود،
«مجتهد» توانمندی بوده که براساس اصول و قواعدی که از اهلبیت (علیه السلام) دراختیار داشته،
می توانسته دیدگاههای
#اسلام ناب رادر زمینه های مختلف اعتقادی وعملی،
استخراج کند؛
وبه #پرسشهای مردم پاسخ گوید.
💢بنابراین ،ایشان تنها «محدث» وراوی احادیث اهل بیت (علیه السلام) نبوده است؛
بلکه از«علمای»بزرک خاندان
#رسالت بوده که پس ازمعصومان ،
توان #پاسخگویی به مسایل علمی را داشته، وتوانمندی علمی اش مورد
#تایید وتصدیق امام هادی (علیه السلام) قرارگرفته است.
منبع : حکمت نامه حضرت عبدالعظیم (ع) ،ص ۲۰و۱۹و۱۸
📚اداره کل منابع انسانی(اداره آموزش وارزشیابی)
بسم الله الرحمن الرحیم
📋 نتیجه تن ندادن به هجرت؛
در اين آيات اشاره به سرنوشت شوم كسانى مى شود كه دم از اسلام مى زدند ولى برنامه مهم اسلامى يعنى هجرت را عملى نساختند در نتيجه به واديهاى خطرناكى كشيده شدند و در صفوف مشركان در غزوه بدر جان سپردند.
قرآن مى فرمايد: در هنگام مرگ ایشان، فرشتگان قبض روح از آنها پرسيدند: شما اگر مسلمان بوديد، پس چرا در صفوف كفار قرار داشتيد و با مسلمانان جنگيديد؟
آنها در پاسـخ به عنوان عذرخواهى مى گويند: ما در محيط خود تحت فشار بوديم و به همين جهت توانائى بر اجراى فرمان خدا نداشتيم.
اما اين عذر از آنان پذيرفته نمى شود و از فرشتگان پاسـخ مى شنوند كه: مگر سرزمين پروردگار وسيع و پهناور نبود كه مهاجرت كنيد و خود را از آن محيط آلوده و خفقان بار برهانيد؟
🔷 آیه روز
إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَ سَاءَتْ مَصِيرًا (نساء / آیه ۹۷)
🔶 ترجمه
كسانيكه فرشتگان (قبض ارواح) روح آنها را گرفتند در حاليكه به خويشتن ستم كرده بودند و به آنها گفتند شما در چه حالی بوديد (و چرا با اينكه مسلمان بوديد در صف كفار جای داشتيد!) گفتند ما در سرزمين خودتحت فشار بوديم، آنها (فرشتگان) گفتند مگر سرزمين خدا پهناور نبود كه مهاجرت كنيد! پس آنها (عذری نداشتند و) جايگاهشان دوزخ و سرانجام بدی دارند.
#هجرت، #جهاد، #احکام
🌼 هر روز یک آیه 🌼