🥀🌹🕊🌷🕊🌹🥀
#خاطره_آخرین_پرواز
#سردار_رشید_اسلام
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#احمد_کشوری
در یکی از عملیاتها علیه دشمن بعثی، من با علی زمانی پرواز میکردم و احمد کشوری نیز با رحیم پزشکی ، در این عملیات ضربه مهلک و سنگینی به عراق وارد کردیم و عراق برای نجات خود مجبور شد پی در پی هواپیماهایش را در آسمان تعویض کند و اجازه نمیداد هواپیماها به فرودگاه برگردند و سوختگیری کنند .
#شهید_کشوری با صدای بلند فریاد میزد: بچهها! بزنید، نترسید رژیم بعث عراق دارد سقوط میکند.
در آن لحظات حساس، کلیه نیروهای عراقی به طرف ما میآمدند ولی ما مثل سد در برابرشان ایستاده بودیم.
در همان حال یکی از دوستانم به نام فیروز صمدزاده، گفت: مراقب باشید تعداد زیادی از میگهای عراق بالای سرتان پرواز میکنند ، پس از مدتی #شهید کشوری را صدا کردیم و متوجه شدیم که صدایش قطع شده ، هرچه قدر او را صدا کردیم ، جوابی نشنیدیم ، تا این که در انتهای مسیر دود غلیظی از محل سقوط او با هواپیما بلند شد ، برگشتیم و نشستیم و متاسفانه با بدن سوخته #شهید کشوری مواجه شدیم.
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹
🕊 #شناخت_لاله_ها 🕊
#سردار_رشید_اسلام
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#احمد_کشوری
تاریخ تولد :
🗓 1332/04/31 🗓
محل تولد : کیاکلا _ مازندران
وضعیت تاهل : متاهل
تاریخ #شهادت :
🗓 1359/09/15 🗓
محل #شهادت : ایلام _ میمک _ تنگه بینا
علت شهادت : سرنگونی بالگردش توسط میگ عراقی
مزار #شهید :
#بهشت_زهرای_تهران
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 @dashtejonoon1🌷🥀
🥀🕊🕊🥀#خاطره_آخرین_پرواز
#سرلشگر_خلبان
#شهید_احمد_کشوری
در یکی از عملیاتها علیه دشمن بعثی، من با علی زمانی پرواز میکردم و احمد کشوری نیز با رحیم پزشکی ، در این عملیات ضربه مهلک و سنگینی به عراق وارد کردیم و عراق برای نجات خود مجبور شد پی در پی هواپیماهایش را در آسمان تعویض کند و اجازه نمیداد هواپیماها به فرودگاه برگردند و سوختگیری کنند .
#شهید_کشوری با صدای بلند فریاد میزد: بچهها! بزنید، نترسید رژیم بعث عراق دارد سقوط میکند.
در آن لحظات حساس، کلیه نیروهای عراقی به طرف ما میآمدند ولی ما مثل سد در برابرشان ایستاده بودیم.
در همان حال یکی از دوستانم به نام فیروز صمدزاده، گفت: مراقب باشید تعداد زیادی از میگهای عراق بالای سرتان پرواز میکنند ، پس از مدتی #شهید کشوری را صدا کردیم و متوجه شدیم که صدایش قطع شده ، هرچه قدر او را صدا کردیم ، جوابی نشنیدیم ، تا این که در انتهای مسیر دود غلیظی از محل سقوط او با هواپیما بلند شد ، برگشتیم و نشستیم و متاسفانه با بدن سوخته #شهید کشوری مواجه شدیم.
@rahro313
🌹🕊🌺🕊🌺🕊🌹
۳۰ تیر ماه
سالروز #شهادت
#سردار_رشید_اسلام
#سرلشگر_خلبان
#شهید_عباس_دوران
گرامی باد .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊 @dashtejonoon1🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
احترام ژنرال آمریکائی به
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#عباس_بابایی
#قسمت_اول
#شهید_بابایی در بخشی از #خاطرات خود در مورد تحصیلات #خلبانی_اش گفته بود: دوره #خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر #گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم #روشن نبود و به من #گواهینامه نمیدادند، تا این که روزی به دفتر #مسئول_دانشکده، که یک #ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم.
به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم.
پرونده من در جلو او، روی میز بود، #ژنرال آخرین فردی بود که میبایستی نسبت به #قبول و یا #رد شدنم اظهار نظر میکرد.
او پرسشهایی کرد که من پاسخش را دادم.
از سؤال های #ژنرال بر میآمد که نظر #خوشی نسبت به من ندارد.
این ملاقات ارتباط مستقیمی با #آبرو و #حیثیت من داشت، زیرا احساس میکردم که #رنج_دو_سال دوری از #خانواده و #شوق برنامههایی که برای زندگی آیندهام در دل داشتم، همه در یک لحظه در حال #محو_و_نابودی است و باید #دست_خالی و بدون دریافت #گواهینامه_خلبانی به ایران برگردم.
در همین فکر بودم که در #اتاق به صدا در آمد و شخصی #اجازه خواست تا داخل شود.
او ضمن #احترام، از #ژنرال خواست تا برای کار #مهمی به خارج از #اتاق برود با رفتن #ژنرال، من لحظاتی را در #اتاق تنها ماندم.
#ادامه_دارد
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#سرلشگر_خلبان
#آزاده_سرافراز
#جانباز_معزز
#سیدالاسرای_ایران
#شهید_والامقام
#حسین_لشگری
#اولین_خلبان_اسیر
#آخرین_آزاده_سرافراز
#طلوع :
🗓 1331/12/20 🗓
محل تولد : قزوین ـ ضیاءآباد
وضعیت تاهل : متأهل
تاریخ #اسارت :
🗓 1359/06/27 🗓
تاریخ #آزادی :
🗓 1377/01/17 🗓
مدت #اسارت :
#شش_هزارو_چهارصدو_ده_روز
#عروج :
🗓 1388/05/19 🗓
مسئولیت : سرباز
محل #شهادت : بیمارستان لاله تهران
علت #شهادت : عوامل ناشی از اسارت و جانبازی
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_قزوین
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#همسرانه
#خاطره
#یادت_نره_من_برگشتم
یک ماه و نیم از آمدنش گذشته بود.
توی این مدت دائم به مراسمهای مختلف برای سخنرانی دعوت میشد.
یک روز به دانشگاه تهران رفته بود تا برای دانشجوها صحبت کند.
تماس گرفت و گفت شام آنجا مهمان است و دیر به خانه برمیگردد.
من هم طبق روال هر روز شروع کردم به انجام کارهایم.
شب که شد شام خوردم و ظرفها را شستم و آشپزخانه را تمیز کردم.
بعد هم در ورودی را قفل کردم و خوابیدم.
یادم رفته بود حسین به ایران بازگشته و الان کجاست و قرار است به خانه برگردد.
هنوز به آمدنش عادت نکرده بودم.
لحظاتی بعد دیدم صدای در میآید.
کمی ترسیدم. رفتم پشت در و پرسیدم کیه؟
تازه یادم آمد حسین پشت در است و از خجالت نمیدانستم چکار کنم.
در را که باز کردم خودش هم فهمید.
گفت خانم من را یادت رفته بود؟
از آن موقع به بعد هر وقت میخواست جایی برود، میگفت :
#یادت_نره_من_برگشتم
#سرلشگر_خلبان
#شهید_حسین_لشگری
🌹 #سالروز_شهادت🕊
🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
🌹🕊🌴🥀🌴🕊🌹
#عاشقانه
#همسرانه
#همسر_شهید
#سرلشگر_خلبان
#شهید_حسین_لشگری
#پله_های_جدایی
لحظه شهادتش تلخ ترین لحظه زندگی ام بود.
نوزدهم مرداد سال 88 بود.
شام خورده بودیم و حسین می خواست نوه مان محمد رضا را به بیرون ببرد.
حالش خوب بود و ظاهرا مشکلی نداشت. رفت و بعد از دقایقی به خانه بازگشت.
گفت می خواهم توی سالن کنار محمد رضا بخوابم.
من هم شب بخیر گفتم و از پله ها بالا رفتم. آخرین پله که رسیم دیدم صدای سرفه اش بلند شد.
بخاطر شکنجه هایی که شده بود حال بدی داشت و همیشه سرفه می کرد اما این دفعه صدایش متفاوت بود.
پایین را نگاه کردم دیدم به پشت افتاده. نمیدانم چطور خودم را به او رساندم.
حالت خفگی پیدا کرده بود.
به سختی نفس میکشید.
دستش در دستم بود و نگاهمان بهم گره خورده بود.
دنیا برایم تیره و تار شد.
چشمان حسین دیگر نگاهم را نمیدید و لحظاتی بعد دستانم از آن وجود گرم، جسمی سرد را حس لمس میکرد ...
راوی :
#همسر_شهید
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهـش_پر_رهرو
🌹 @dashtejonoon1🌹🕊
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
گذری بر زندگی
#شهید_والامقام
#سرلشگر_خلبان
#سید_علی_اقبالی_دوگاهه
#قسمت_اول
#سیدعلی در هفتمین روز از مهرماه 1328 در محله دوگاهه پایینبازار رودبار به #دنیا آمد.
پس از گذراندن دوران #کودکی برای ادامه تحصیل به تهران رفت و در دبیرستان امیرکبیر به ادامه تحصیل پرداخت و توانست از این دبیرستان مدرک تحصیلی #دیپلم را اخذ کند.
#اقبالی_دوگاهه در سال 1346 به استخدام #نیروی_هوایی درآمد و پس از طی آموزشهای نظامی و #موفقیت در آزمونهای زبان انگلیسی، مهارتهای #فنی و #تخصصی ، انجام دورههای #پرواز و #پرواز مقدماتی با #هواپیمای پاپ و اف-33 در دانشکده #پرواز در مرداد 1347برای تکمیل دوره #خلبانی و #پرواز با #هواپیماهای پیشرفته #جت شکاری به همراه دو نفر از دانشجویان به پایگاه هوایی ویلیامز شهر فنیکس ایالت آریزونای آمریکا اعزام شد.
وی پس از بازگشت از این دوره آموزشی در سال 1348 به عنوان افسر #خلبان_شکاری تاکتیکی فعالیت خود را آغاز کرد .
#ادامه_دارد ...
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
گذری بر زندگی
#شهید_والامقام
#سرلشگر_خلبان
#سید_علی_اقبالی_دوگاهه
#قسمت_دوم
#شهید_اقبالی عاشق #پرواز بود و با توجه به مسئولیتهای مهمی که به عهده داشت هرگز از فعالیتهای #پروازی دور نشد و جرأت و جسارت در #پروازهای عملیاتی از وی استادی #ماهر و برجسته ساخته بود.
#اقبالی_دوگاهه #جوانترین_استاد_خلبان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی که در سن 25 سالگی #استاد_خلبان جنگنده F-5 و در 27 سالگی با درجه #سرگردی جزو #افسران_ارشد نیروی هوایی ارتش ایران شد.
#سیدعلی به دلیل آگاهیهای بالای علمی، مهارت فنی و تخصصی در #پروازهای تاکتیکی و عملیاتی در کمترین زمان توانست به سطح #لیدری ارتقا یابد .
او مسئولیتهایی در #پایگاههای بوشهر، دزفول، تبریز و ستاد نیروی هوایی تهران داشت و سرپرست و صاحب پستهای راهبردی معلم خلبانی، رئیس شعبه اطلاعات و عملیات فرماندهی گردان 23 شکاری و افسر ناظر اجرای طرحهای عملیاتی معاونت طرح و برنامه نهاجا بود .
#ادامه_دارد ...
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
گذری بر زندگی
#شهید_والامقام
#سرلشگر_خلبان
#سید_علی_اقبالی_دوگاهه
#قسمت_سوم
با آغاز #جنگ عراق علیه ایران داوطلبانه به نیروی هوایی بازگشت و با انجام #پروازهای شناسایی و آموزشی فعالیتهای خود را آغاز کرد.
وی یکی از #جوانترین استادان #خلبان شکاری در عملیات 140 فروندی بود و در آغاز جنگ، #لیدر دسته پروازی چهار فروندی به شمار میرفت .
#شهید_اقبالی در یکم آبانماه 1359 زمانی که #لیدر یک دسته دو فروندی هواپیمای اف-5 را به عهده داشت، در یک ماموریت برونمرزی با هدف #بمباران یکی از سایتهای راداری #موصل به همراه همرزم خلبانش از زمین برخاست و پس از رسیدن به منطقه و عدم مشاهده هدف ، بلافاصله به سمت هدف ثانویه که #پادگان العقره در حوالی پایگاه هوایی #کرکوک عراق و ایران بود، تغییر مسیر داد و در ساعت تعیین شده روی #هدف ظاهر شد و در پایان این #عملیات موفقیتآمیز، رادار راهبردی دشمن #پرنده آهنین #شهید_اقبالی را نشانه رفت و هواپیمای وی به شدت مورد #اصابت موشک قرار گرفت .
#پرنده_زخمی که خلبان #جوان آن را به زحمت به 30 کیلومتری شرق موصل نزدیک #مرز_ایران رسانده بود، سقوط کرد و #اقبالی_دوگاهه با چتر نجات ، هواپیما را ترک کرد و به #اسارت دشمن بعثی درآمد.
#ادامه_دارد ...
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
گذری بر زندگی
#شهید_والامقام
#سرلشگر_خلبان
#سید_علی_اقبالی_دوگاهه
#قسمت_آخر
#خلبان_جوان و #دلیر ایرانزمین ، پیشتر تلمبهخانهها و نیروگاههای #برق عراق را از #کار انداخته بود و طرحهای #عملیاتی وی موجب گشت تا #صادرات 350 میلیون تنی #نفت عراق به صفر برسد ، از این رو دشمن بعثی #کینه عمیقی از او در سینه داشت.
به دستور صدام و برای ایجاد رعب و وحشت در بین سایر #خلبانان کشورمان، برخلاف تمامی موازین انسانی و موافقت نامه های بین المللی رفتار با #اسرا، به #فجیع_ترین و #بیرحمانه_ترین وضع به #شهادت رسید.
این #خلبان_سرافراز را #میان دو ماشین بستند و با حرکت دو ماشین برخلاف جهت در واقع او را #دو_تکه کردند ، به طوری که نیمی از #پیکر_مطهرش در قبرستان محافظیه #نینوا و نیمی در قبرستان #زبیر موصل عراق مدفون شد .!!
سرانجام در سال 81 پس از 22 سال باقی مانده #پیکر_سرباز_وطن، به مام میهن بازگشت و در #بهشت_زهرا_س تهران و در کنار دیگر همرزمان #شهیدش آرام گرفت .
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
🌴🌷🥀🌹🥀🌷🌴
#گذری_کوتاه_بر_زندگی
#سردار_رشید_اسلام
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#احمد_کشوری
احمد تیر ماه ۱۳۳۲، در خانوادهای متوسط در فیروزکوه چشم به جهان گشود. او دوران دبستان و سه سال اول دبیرستان را به ترتیب در «کیاکلا» و «سرپل تالار»، دو روستا از روستاهای محروم شمال و سه سال آخر را در «دبیرستان قناد» بابل گذراند. شهید کشوری ضمن تحصیل علاقه زیادی به کارهای ورزشی و هنری نشان میداد و یک بار در رشته طراحی در ایران مقام اول را کسب کرد و در «کشتی» هم درخشش داشت.
کشوری در حین تحصیل فعالیتهای مذهبی زیادی داشت و با صدایش در اغلب مجالس و مراسم مذهبی از قبیل عاشورا، با مدیریت و جدیت بسیار، مرثیه خوانی و اداره بخشی از مراسم را به عهده میگرفت. او در این برنامهها تلاش همواره داشت تا چهره حقیقی اسلام را نشان دهد و معتقد بود که انسان نباید یک مسلمان شناسنامهای باشد، بلکه باید عامل به احکام اسلام باشد.
احمد پس از اخذ دیپلم برای ورود به دانشگاه آماده میشد اما با توجه به هزینههای سنگین ورود به دانشگاه و محرومیت مالیاش، از رفتن به دانشگاه منصرف شد و در سال 1351 وارد ارتش در قسمت هوانیروز شد. او در برخورد و معاشرت با استادهای خارجی اعمالی از خود نشان میداد که آنها تحت تأثیر قرار میگرفتند و در این مورد وقتی از او سوال میشد، میگفت که من یک مسلمانم و مسلمان نباید فقط به فکر خود باشد و میخواست در آنجا نیز دامنه ارشاد را بگستراند.
گفتنی است؛ احمد کشوری به علت هوش و استعداد بالا، دورههای تعلیمات خلبانی هلیکوپترهای «کبری» و «جت رنجر» را با موفقیت به پایان رساند. با آغاز جنگ داخلی نیز چنان از خود كیاست و لیاقت و شجاعت نشان داد كه وصفناكردنی است بطوری كه بیابانهای غرب كشور را به گورستانی از تانكها و نیروهای دشمن و مزدوران خارجی اش تبدیل نمود و بدون وقفه و با تمام قدرت و قوا میكوشید، پروازهای سخت و خطرناك را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام میداد.
🌹 #سالروز_شهادت🌹
🌹 @dashtejonoon1🥀🌴
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹
🕊 #شناخت_لاله_ها 🕊
#سردار_رشید_اسلام
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#احمد_کشوری
تاریخ تولد :
🗓 1332/04/31 🗓
محل تولد : کیاکلا _ مازندران
وضعیت تاهل : متاهل
تاریخ #شهادت :
🗓 1359/09/15 🗓
محل #شهادت : ایلام _ میمک _ تنگه بینا
علت شهادت : سرنگونی بالگردش توسط میگ عراقی
مزار #شهید :
#بهشت_زهرای_تهران
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 @dashtejonoon1🌷🥀
🥀🌹🕊🌷🕊🌹🥀
#خاطره_آخرین_پرواز
#سردار_رشید_اسلام
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#احمد_کشوری
در یکی از عملیاتها علیه دشمن بعثی، من با علی زمانی پرواز میکردم و احمد کشوری نیز با رحیم پزشکی ، در این عملیات ضربه مهلک و سنگینی به عراق وارد کردیم و عراق برای نجات خود مجبور شد پی در پی هواپیماهایش را در آسمان تعویض کند و اجازه نمیداد هواپیماها به فرودگاه برگردند و سوختگیری کنند .
#شهید_کشوری با صدای بلند فریاد میزد: بچهها! بزنید، نترسید رژیم بعث عراق دارد سقوط میکند.
در آن لحظات حساس، کلیه نیروهای عراقی به طرف ما میآمدند ولی ما مثل سد در برابرشان ایستاده بودیم.
در همان حال یکی از دوستانم به نام فیروز صمدزاده، گفت: مراقب باشید تعداد زیادی از میگهای عراق بالای سرتان پرواز میکنند ، پس از مدتی #شهید کشوری را صدا کردیم و متوجه شدیم که صدایش قطع شده ، هرچه قدر او را صدا کردیم ، جوابی نشنیدیم ، تا این که در انتهای مسیر دود غلیظی از محل سقوط او با هواپیما بلند شد ، برگشتیم و نشستیم و متاسفانه با بدن سوخته #شهید کشوری مواجه شدیم.
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
🌹🕊🌴🏴🌴🕊🌹
۳۰ تیر ماه
سالروز #شهادت
#سردار_رشید_اسلام
#سرلشگر_خلبان
#شهید_عباس_دوران
گرامی باد .
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🕊 @dashtejonoon1🕊🌹
🕊🌹🌴🥀🌴🌹🕊
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#عباس_بابایی
فرزند : اسماعیل
#طلوع :
🗓 1329/09/14 🗓
محل تولد : قزوین
وضعیت تاهل : متأهل
راه یابی به دانشکده خلبانی نیروی هوایی : #سال1348
اعزام به آمریکا جهت تکمیل دوره خلبانی : #سال1349
بازگشت به ایران : #سال1351
فرماندهی پایگاه #هشتم_هوایی اصفهان ( #ارتقاء از درجه #سروانی به درجه #سرهنگ_دومی ) :
🗓 1360/05/07 🗓
معاون عملیات نیروی هوایی تهران ( #ترفیع به درجه #سرهنگ_تمامی ) :
🗓 1362/09/09 🗓
افتخار به #درجه_سرتیپی :
🗓 1366/02/08 🗓
#عروج :
🗓 1366/05/15 🗓
مسئولیت : معاونت عملیاتی نیروی هوایی
محل #شهادت : سردشت
نام عملیات : شناسائی هوائی
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_قزوین
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 @dashtejonoon1🌹🥀
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
احترام ژنرال آمریکائی به
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#عباس_بابایی
#قسمت_اول
#شهید_بابایی در بخشی از #خاطرات خود در مورد تحصیلات #خلبانی_اش گفته بود: دوره #خلبانی ما در آمریکا تمام شده بود، اما به خاطر #گزارشاتی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم #روشن نبود و به من #گواهینامه نمیدادند، تا این که روزی به دفتر #مسئول_دانشکده، که یک #ژنرال آمریکایی بود، احضار شدم.
به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم.
پرونده من در جلو او، روی میز بود، #ژنرال آخرین فردی بود که میبایستی نسبت به #قبول و یا #رد شدنم اظهار نظر میکرد.
او پرسشهایی کرد که من پاسخش را دادم.
از سؤال های #ژنرال بر میآمد که نظر #خوشی نسبت به من ندارد.
این ملاقات ارتباط مستقیمی با #آبرو و #حیثیت من داشت، زیرا احساس میکردم که #رنج_دو_سال دوری از #خانواده و #شوق برنامههایی که برای زندگی آیندهام در دل داشتم، همه در یک لحظه در حال #محو_و_نابودی است و باید #دست_خالی و بدون دریافت #گواهینامه_خلبانی به ایران برگردم.
در همین فکر بودم که در #اتاق به صدا در آمد و شخصی #اجازه خواست تا داخل شود.
او ضمن #احترام، از #ژنرال خواست تا برای کار #مهمی به خارج از #اتاق برود با رفتن #ژنرال، من لحظاتی را در #اتاق تنها ماندم.
#ادامه_دارد
🌹🕊🥀🌴🥀🕊🌹
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
🌹 #شناخت_لاله_ها 🌹
#سرلشگر_خلبان
#آزاده_سرافراز
#جانباز_معزز
#سیدالاسرای_ایران
#شهید_والامقام
#حسین_لشگری
#اولین_خلبان_اسیر
#آخرین_آزاده_سرافراز
#طلوع :
🗓 1331/12/20 🗓
محل تولد : قزوین ـ ضیاءآباد
وضعیت تاهل : متأهل
تاریخ #اسارت :
🗓 1359/06/27 🗓
تاریخ #آزادی :
🗓 1377/01/17 🗓
مدت #اسارت :
#شش_هزارو_چهارصدو_ده_روز
#عروج :
🗓 1388/05/19 🗓
مسئولیت : سرباز
محل #شهادت : بیمارستان لاله تهران
علت #شهادت : عوامل ناشی از اسارت و جانبازی
مزار #شهید :
#گلزار_شهدای_قزوین
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🥀 @dashtejonoon1🌹🕊
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#خاطره_آخرین_پرواز
#سرلشگر_خلبان
#شهید_حسین_لشگری
#قسمت_اول
در یکی از روزهای گرم شهریور سال ۱۳۵۹ و فصل برداشت انگور در دشت ضیاء آباد قزوین، #شهید_حسین_لشکری سرگرم کمک به پدرش بود که ناگهان از پایگاه هوایی دزفول تلگرام مهم و فوری به دست او رسید که با خواندن متن آن اطلاع یافت که نیروی هوایی او را احضار کرده است.
با این وصف با همسرش در تهران تماس گرفت. جریان تلگراف را به آگاهی او رساند. در این تلگراف تصریح شده بود که بر اثر شدت حملات عراق به مناطق مرزی جنوب و غرب کشور، پایگاه دزفول به حالت آماده باش کامل درآمده است.
حسین بلافاصله به تهران بازگشت و از همسرش خواست نظر به اینکه هوای دزفول بسیار گرم است و فرزندشان علی اکبر چهار ماه سن دارد، شایسته است برای مدتی در تهران در کنار خانواده اش بماند.
همسرش از او خواست هرگاه اوضاع مساعد شد، آن ها را به دزفول منتقل نماید.
#حسین گفت: به امید خدا ظرف ۱۵ روز آینده به تهران برمی گردم!
اما گویا به #حسین الهام شده بود که تا سالیان دراز آن ها را نبیند.
به ذهن او رسید به همسرش وصیت کند، به چهره همسر جوانش که فقط یک سال و چهارماه از زندگی مشترکشان گذشته بود خیره شد. اما پس از توکل به خداوند قادر متعال کمی مکث کرد و گفت: دوست دارم اگر هر زمان اتفاقی برای من افتاد، مسئله را شجاعانه تحمل کنید!
بی درنگ اشک از چشمانش همسرش جاری شد و #حسین یک بار دیگر به سراغ #علی_اکبر رفت و او را بوسید و سعی کرد چهره معصوم او را برای همیشه به خاطر بسپارد!
#ادامه_دارد ...
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
#خاطره_آخرین_پرواز
#سرلشگر_خلبان
#شهید_حسین_لشگری
#قسمت_دوم
هر اندازه گرمای شهریور فزونی می یافت، فضای ابرهای تیره که بر مرزهای ایران و عراق سایه افکنده بود، بیشتر رو به تیرگی می رفت.
تا اینکه صدام معدوم در روز ۲۶ شهریور ۱۳۵۹ طی نطقی در مجلس عراق، قرارداد سال ۱۹۷۵ الجزایر بین دو کشور را به طور یک جانبه لغو کرد.
او متن قرارداد مزبور را در برابر دوربین تلویزیون پاره و هشدار داد که ایران حق کشتیرانی در اروند را ندارد و عراق حاکمیت نظامی خود را بر این آبراه اعمال خواهد کرد.
در پی سخنان صدام ، ارتش عراق در مناطق مهران و قصر شیرین و همچنین پاسگاه های برزگان، سوبله، صفریه، رشیدیه، طاووسیه، دو برج و فکه عملیات 'تجاوز کارانه انجام داد که با واکنش سریع و به موقع خلبانان جان برکف پایگاه هوایی دزفول مواجه شد. هواپیماهای جنگنده و بمب افکن ارتش جمهوری اسلامی ایران با حمله به مواضع نیروهای متجاوز بعثی تا اندازه ای مانع پیشروی آنها شدند.
#شهید_لشکری درهمان روز به فرماندهی پایگاه اعلام آمادگی کرد تا در عملیات هوایی علیه متجاوزان بعثی وارد عمل شود.
آنگاه #حسین صبح پنجشنبه برای آخرین بار از دزفول با هسمرش تماس گرفت تا حال علی را جویا شود و با او خداحافظی کند.
هنگام این گفت و گوی تلفنی، اشک سراسر وجود همسر جوان را فراگرفت، و دست علی اکبر چهار ماهه را در درست گرفت و او را نوازش داد. آشوب و دلهره نسبت به سرنوشت همسرش او را به شدت نگران کرده بود. هرچه از او خواهش کرد تا با آمدن او به دزفول موافقت کند، اما او نپذیرفت که همسر به دزفول برود.
آن شب کلافه بود و دلشوره داشت و به همین دلیل چشمان او به خواب نمی رفتند.
#ادامه_دارد ...
🌴🌹🕊🥀🕊🌹🌴
🌹🕊🌷🥀🌷🕊🌹
🕊 #شناخت_لاله_ها 🕊
#سردار_رشید_اسلام
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#احمد_کشوری
تاریخ تولد :
🗓 1332/04/31 🗓
محل تولد : کیاکلا _ مازندران
وضعیت تاهل : متاهل
تاریخ #شهادت :
🗓 1359/09/15 🗓
محل #شهادت : ایلام _ میمک _ تنگه بینا
نحوه #شهادت : سرنگونی بالگردش توسط میگ عراقی
مزار #شهید :
#بهشت_زهرای_تهران
#مهربانم
#آسمانی_شدنت_مبارک
#روحش_شاد
#یادش_گرامی
#راهش_پر_رهرو
🌹 @dashtejonoon1🌷🥀
🌴🌷🥀🌹🥀🌷🌴
#گذری_کوتاه_بر_زندگی
#سردار_رشید_اسلام
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#احمد_کشوری
احمد تیر ماه ۱۳۳۲، در خانوادهای متوسط در فیروزکوه چشم به جهان گشود. او دوران دبستان و سه سال اول دبیرستان را به ترتیب در «کیاکلا» و «سرپل تالار»، دو روستا از روستاهای محروم شمال و سه سال آخر را در «دبیرستان قناد» بابل گذراند. شهید کشوری ضمن تحصیل علاقه زیادی به کارهای ورزشی و هنری نشان میداد و یک بار در رشته طراحی در ایران مقام اول را کسب کرد و در «کشتی» هم درخشش داشت.
کشوری در حین تحصیل فعالیتهای مذهبی زیادی داشت و با صدایش در اغلب مجالس و مراسم مذهبی از قبیل عاشورا، با مدیریت و جدیت بسیار، مرثیه خوانی و اداره بخشی از مراسم را به عهده میگرفت. او در این برنامهها تلاش همواره داشت تا چهره حقیقی اسلام را نشان دهد و معتقد بود که انسان نباید یک مسلمان شناسنامهای باشد، بلکه باید عامل به احکام اسلام باشد.
احمد پس از اخذ دیپلم برای ورود به دانشگاه آماده میشد اما با توجه به هزینههای سنگین ورود به دانشگاه و محرومیت مالیاش، از رفتن به دانشگاه منصرف شد و در سال 1351 وارد ارتش در قسمت هوانیروز شد. او در برخورد و معاشرت با استادهای خارجی اعمالی از خود نشان میداد که آنها تحت تأثیر قرار میگرفتند و در این مورد وقتی از او سوال میشد، میگفت که من یک مسلمانم و مسلمان نباید فقط به فکر خود باشد و میخواست در آنجا نیز دامنه ارشاد را بگستراند.
گفتنی است؛ احمد کشوری به علت هوش و استعداد بالا، دورههای تعلیمات خلبانی هلیکوپترهای «کبری» و «جت رنجر» را با موفقیت به پایان رساند. با آغاز جنگ داخلی نیز چنان از خود كیاست و لیاقت و شجاعت نشان داد كه وصفناكردنی است بطوری كه بیابانهای غرب كشور را به گورستانی از تانكها و نیروهای دشمن و مزدوران خارجی اش تبدیل نمود و بدون وقفه و با تمام قدرت و قوا میكوشید، پروازهای سخت و خطرناك را از همه زودتر و از همه بیشتر انجام میداد.
🌹 #سالروز_شهادت🕊
🌹 @dashtejonoon1🥀🌴
🌷🕊🥀🌹🥀🕊🌷
#خاطرات_شهدا
#سردار_رشید_اسلام
#سرلشگر_خلبان
#شهید_والامقام
#احمد_کشوری
كلاس دوم راهنمايى كه بود، #مجلات عكس مبتذل چاپ مى كردند. در آرايشگاه، فروشگاه و حتى مغازه ها اين عكس ها را روى در و ديوار نصب مى كردند
و #احمد هر جا اين عكس ها را مى ديد پاره مى كرد.
صاحب مغازه يا فروشگاه مى آمد و شكايت #احمد را براى ما مى آورد.
پدر #احمد، رئيس پاسگاه بود و كسى به حرمت #پدرش به احمد چيزى نمى گفت. من لبخند مى زدم.
چون با كارى كه #احمد انجام مى داد، موافق بودم.
يك مجله اى با عكس هاى مبتذل چاپ شده بود كه #احمد آنها را از هر كيوسك روزنامه اى مى خريد.
پول توجيبى هايش را جمع مى كرد. هر بار ۲۰ تا #مجله از چند روزنامه فروش مى خريد وقتى مى آورد در دست هايش جا نمى شد.
توى #باغچه مى انداخت نفت مى ريخت و همه را آتش مى زد. مى گفتم: چرا اين كار را مى كنى؟
مى گفت: اين عكس ها ذهن #جوانان را خراب مى كند.
🌹 #سالروز_شهادت🕊
🕊 @dashtejonoon1🕊🥀