فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 دین را این گونه به بچه هایمان یاد بدهیم!
🗓 ۱۳ آبان
#آینه_ی_عبرت
تاریخ، بدون دستکاری 🎥
………………………………………
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
🌱 @sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠💠ঊঈ═┅─
💨🌳
شجاعت
همیشه فریاد زدن نیست؛
گاهی صدای آرامی است که در انتهای روز می گوید:
«فردا دوباره تلاش خواهم کرد.»
🌸 «زندگی زیباست»
🌱 @sad_dar_sad_ziba
📿
باور نمیکنم خدا به کسی بگوید:
«نه.»
خدا فقط سه پاسخ دارد:
١- چشم.
٢- یه کم صبر کن.
٣- پیشنهاد بهتری برایت دارم.
❇️ صبر، احترام به حکمت خداست.
🤲🏼 #نیایش
🌳 @sad_dar_sad_ziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘
ای دل غمدیده! حالت بِه شود، دل بد مکن
وین سرِ شوریده بازآید به سامان، غم مخور
دور گـردون، گر دو روزی بر مـراد ما نرفت
دائماً یـکسان نمانَد حال دوران، غـم مـخور
«حافظ شیرازی»
🌙 «زندگی زیباست»
💫 @sad_dar_sad_ziba
💠 نابودی غده ی سرطانی، آرزویش بود!
#یکی_از_میان_ما ...🌷...
/یاد یاران
…………………………………
@sad_dar_sad_ziba
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زالوهایی که خون مردم را می مکند و برای سود مالی بیش تر زندگی آن ها را به گروگان می گیرند!
💉 مافیای دارو
🎞 برشی از مجموعه ی تلویزیونی محرمانه
#هوای_گرگ_و_میش
/دشمن شناسی 🐺
🔰 @sad_dar_sad_ziba
♦️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌🏽 اگر می خواهید سالم بمانید
عزیزان و دوستانتان را برای خود نگه دارید!
🍏 #سلامت
🍎 @sad_dar_sad_ziba 🍎
┗━━━━━━━━•••━━🍏━┛
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مـــــرا با خودت بـــبــر» ⏪ بخش۲۷: شب ناآرامی را گذراند. مادرش هم حال خوبی ندا
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «مـــــرا با خودت بـــبــر»
⏪ بخش۲۸:
ابوالفتح در خالی کردن بار کمک کرد. وقتی ابراهیم کیسهها را باز میکرد و طاقه ها را بیرون میآورد، ابوالفتح گفت:
«ممنون که به نصیحتم گوش کردی و به کارت چسبیدی!»
ــ اُم جیران راهم انداخت. چیزی نمانده بود با لگد بیرونم بیندازد. گفت که به جای غصه خوردن، خودم را با کار سرگرم کنم.
ابوالفتح خندید.
ــ من هم جرئت نمی کنم در خانه بمانم!
طارق از راه رسید و با دیدن پارچههای تازه که بویشان در دکان پیچیده بود، لبخند زد.
ــ کاش زودتر رسیده بودم و کمک میکردم!
شاد و شنگول بود و نمیتوانست لبخندش را پنهان کند. برای آن که کاری انجام داده باشد، شروع به جمع کردن کیسههای خالی کرد که ابراهیم پیش دستی کرد، گوشش را گرفت و پیچاند. طارق مجبور شد صاف بایستد و سرش را کج کند.
ــ حق داری پوزخند تحویل بدهی! من بروم جنس بیاورم و به کمک ابوالفتح از گاری پایین بگذارم و بکشانم داخل دکان و تو خدا میداند کجا مشغول ولگردی باشی! تقصیر خودم است که به تو رو داده ام!
او را برد طرف در و بیرونش انداخت.
ــ برو دنبال کارت! بمیرم من که دلم به شاگردی مثل تو خوش باشد!
ابوالفتح آمد پادرمیانی کند، اما ابراهیم اجازه نداد. طارق گوشش را مالید و باز لبخند زد.
ــ خانهاش را پیدا کردم.
ابراهیم خیره نگاهش کرد.
ــ کار سختی بود، اما من هم دوستانی دارم که دوستانی دارند و دوستانشان آشنایانی دارند.
ابراهیم متعجب و خجالت زده رفت دستش را گرفت و کشید و آوردش داخل دکان.
ــ مرا ببخش طارق جان! باز زود قضاوت کردم!
طارق بستهای را که روی طاقچه گذاشته بود، برداشت و به ابراهیم داد.
ــ خبر دیگری هم دارم.
به بسته اشاره کرد.
ــ هدیه است؛ بازش کنید!
ابراهیم دستمال را باز کرد. توی آن چند برگ جمع شده بود و میان آن دو کلوچه و یک ذرت آب پز. گاهی از کارهای طارق شگفت زده میشد و حالا یکی از آن وقتها بود.
ــ اینها را از کجا گیر آوردی؟
طارق را مجبور کرد روی کیسهها بنشیند.
ــ جای تازهاش را پیدا کردم. دیدم کجا بساط کرده است، اما خودم را نشان ندادم. به یکی از بچهها گفتم اینها را خرید.
ــ کار خوبی کردی!
یکی از کلوچهها را به طارق و دیگری را به ابوالفتح داد. خودش ذرت را گاز زد. همان طعم خوش همیشگی را داشت.
به ابوالفتح گفت:
«من هم بیکار نماندم. پرس و جوهایی کردم. این سؤال برایم بی پاسخ مانده بود که چرا آمال جایش را ناگهانی رها کرد و رفت. فکر کردم از من و طارق رنجیده و رفته است، اما دیروز فهمیدم آن جا را که بساط میکرد به دیگری اجاره دادهاند. به زودی برایش دری میگذارند و عسل و روغن زیتون میفروشند. آمال پیش از آن که بگویند برو از آن جا رفته است.»
طارق گفت:
«باور کنید این به فکر من هم رسیده بود که برای آن جا میشود دری گذاشت و چیزی بهتر از کلوچه و ذرت فروخت! حیف!»
ابراهیم گاز دیگری به ذرت زد. در فکر بود. عبایش را به دوش انداخت و آماده ی رفتن شد. بقیه ی ذرت را به سرعت خورد.
به طارق گفت:
«بگو جای تازهاش کجاست؟ پیش از آن که دوباره گمش کنم، باید با او حرف بزنم!
هیچ چیز بدتر از دودلی و دست و پا زدن در شک و تردید نیست! باید خودم را از این وضعیت بیرون بکشم.»
◀️ ادامه دارد ...
.................................
🌳 #بوستان_داستان
💠 «زندگی زیباست»
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
🌸 زندگی زیباست 🌸
💨🌳 شجاعت همیشه فریاد زدن نیست؛ گاهی صدای آرامی است که در انتهای روز می گوید: «فردا دوباره تلاش خواه
🌿🌸🌿
ﺍﮔﺮ شجاعت خداحافظی
ﺑﺎ گذشته ی نادرست و دل آزارت ﺭا ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯽ،
ﺯندگی، ﺳﻼمی تازه و فرصتی نو را ﺑﻪ تو ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ.
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌳
به خودت افتخار کن
به خاطر تمام مصیبت هایی
که در زندگی ات تحمل کردی
و سختی ها و رنج هایی که کشیدی
اما با وجود شکست ها
ناامید نشدی و باز هم ادامه دادی.
🌱 این نوید و آغاز پیروزی هاست!
🍃 «زندگی زیباست»
🌿 @sad_dar_sad_ziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「🌳」
معنای ولایت حقیقی
#بوی_پیراهن_یوسف
/ ولایت و انتظار 🌸
@sad_dar_sad_ziba
🕌 ۩๑▬▬▬✨✨▬▬●
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「💚」
غمگین نباش
و از تلاش نومید نباش
چـرا که خوشبختی میتوانـد
از درون تلخ ترین روزهای تو زاده شود.
🌺 «زندگی زیباست»
🌿 @sad_dar_sad_ziba
🪴
تو به این اندازه نیرومندی!
#نردبان 🪜
/دینی، اخلاقی
………………………………………
💐 @sad_dar_sad_ziba
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 پاییز زیبای ایرانی
#ایرانَما
/ نَمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
2_144195453594870477.mp3
11.8M
🌿
🎶 «شروع ناگهان»
🎙 علی رضا قربانی
#ترنم_ترانه
/موسیقی 🎼🌹 🎵
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
📖
💢 دوستی و دشمنی
🌌 #راه_روشن
/ نهج البلاغه
@sad_dar_sad_ziba
╰─┅═ঊঈ💠 ☀️ 💠ঊঈ═┅─
من عرض میکنم از شنبهی پانزدهم مهر (۷ اکتبر) ، رژیم صهیونیستی، رژیم صهیونیستیِ قبلی نیست و ضربهای که خورده است به این آسانی قابل جبران نیست.
💠 «امام خامنه ای» (سایه ی بلندش پایدار)
#نگین 💍
🔷 @sad_dar_sad_ziba 🔷
۩๑▬▬▬✨✨✨▬▬●
🍀🍁🍀
جنگ از طرف دوست، دلآزار نباشد
یاری که تحمل نکند، یار نباشد
گر بانگ برآید که سری در قدمی رفت
بسیار مگویید که بسیار نباشد
آن بار که گردون نکشد یار سبکروح
گر بر دل عشاق نهد، بار نباشد
تا رنج تحمل نکنی، گنج نبینی
تا شب نرود، صبح پدیدار نباشد
آهنگ دراز شب رنجوری مشتاق
با آن نتوان گفت که بیدار نباشد
گر دست به شمشیر بَری عشق همان است
کانجا که ارادت بود انکار نباشد
مرغان قفس را اَلَمی باشد و شوقی
کان مرغ نداند که گرفتار نباشد
دل آینه ی صورت غیب است و لیکن
شرط است که بر آینه زنگار نباشد
آن را که بصارت نبود، یوسف صدیق
جایی بفروشد که خریدار نباشد
«سعدی»
#شور_شیرین_شعر فارسی
┏━🦋━━•••━━━━┓
🦋 @sad_dar_sad_ziba 🦋
┗━━━━•••━━🦋━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「🌳」
پای کار باش
و در میدان بمان!
#بوی_پیراهن_یوسف
/ ولایت و انتظار 🌸
@sad_dar_sad_ziba
🕌 ۩๑▬▬▬✨✨▬▬●
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
「🍂🍃」
زندگی، جدی هست
اما به آن تلخی نيست
که ذهن نشان میدهد.
@sad_dar_sad_ziba
🍃🍂
🍂🍃
🌸 زندگی زیباست 🌸
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄ 📚 «مـــــرا با خودت بـــبــر» ⏪ بخش۲۸: ابوالفتح در خالی کردن بار کمک کرد. وقتی اب
┄┅═🍃🌷🍃═┅┄
📚 «مـــــرا با خودت بـــبــر»
⏪ بخش ۲۹ :
طارق ابتدا خانه ای را که آمال در آن زندگی می کرد به ابراهیم نشان داد و بعد او را به سراغ دکه ی عمویش برد. در ته کوچه ای بن بست و باریک، خانه ی عموی آمال بود. از بیرون معلوم بود که خانه های آن جا قدیمی و فقیرانه هستند. از گوشه ی در خانه ی هارون، قسمتی از حیاط و اجاقی که زیر سایه بانی چوبی بود پیدا بود.
_ روی آن اجاق، ذرت را می پزد.
پیرزنی از خانه ی کناری بیرون آمد. خاکروبه ای را که در آن خاک بود را در خرابه ی رو به رویی خالی کرد. دندان نداشت و چیزی را می مکید. با دیدن آن ها، خاک انداز را به طرفشان گرفت.
_ اگر با هارون پیر کار دارید، باید بروید بازارچه!
با خاک انداز به سر کوچه اشاره کرد.
_ کنار زغال فروشی دکه ای دارد.
ابراهیم چشم از حیاط برداشت.
_ بله با او کار داریم.
پیرزن آهسته گفت:
«خدا از سر تقصیر همه بگذرد از من می شنوید، قناعت کنید و به دنبال ربا نروید! خانه خراب می شوید! شنیده ام کسی که ربا می دهد و کسی که ربا می گیرد، هر دو در آتش هستند. من هم می ترسم به آتش این هارون بی دین بسوزم! آرزویم این است که خانه ی خرابم را یکی بخرد تا از این جا بروم و همسایه شیطان نباشم. خدا می داند این هارون چه قدر پول دارد و کجا پنهانشان کرده است! حاضر است در این خانه ی ترسناک زندگی کند، اما به پولش دست نزند! فقط جمع می کند. چه فایده که به دردش نمی خورد؟ فقط چوبش را خواهد خورد.»
_ طارق پرسید:
«تنهاست؟»
پیرزن انگار منتظر همین سؤال بود.
_ از او بدبخت تر برادر زاده اش که آمده به او پناه آورده است. دختری است مثل دسته ی گل! مجبور است دست فروشی کند و ذرت و کلوچه بپزد و بفروشد. هارون حاضر نیست به این دختر رحم کند و نگذارد برای چند سکه ی مسی این قدر زحمت بکشد و گاری دستی اش را این طرف و آن طرف بکشاند. هارون چند ماهی است ازدواج کرده است. باورتان نمی شود! زنی گرفته است که جای دختر اوست. اسمش قصیده است. وقتی او را می بینم به خدا پناه می برم! انگار داری به شیطان نگاه می کنی، می گویند اهل جادو و جنبل است. کافی است چند سکه بندازی کف دستش، با سحر و جادو هر کاری می کند. اگر این روباه پیر را دیدید نگویید من چه گفته ام. خیلی بددهان است! گاهی برای یک سکه چنان سر و صدایی به راه می اندازد که بیا و ببین.
رفت داخل خانه اش. پیش از بستن در، گفت:
«از من گفتن بود؛ خود دانید!»
بازارچه، سقفی کوتاه داشت. عرضش کم بود. گاری ها به زحمت می توانستند از آن بگذرند. در آن جا ظروف چینی، یراق آلات و ابزارهای کشاورزی فروخته می شد. طارق دکه ی هارون را نشان داد. آمال بیرون از دکه روی چهار پایه ای نشسته بود. برای آن که مزاحم رفت و آمد نباشد، منقل، دیگ و ظرف کلوچه را دو طرف خودش گذاشته بود.
جایی سر و صدایی برخاست. آمال به طرف آن سر چرخاند. ابراهیم و طارق را دید که نزدیک می شوند. چهره اش را در روسری پنهان کرد، سر به زیر انداخت. طارق از او گذشت و رفت. ابراهیم ماند.
◀️ ادامه دارد ...
.................................
🌳 #بوستان_داستان
💠 «زندگی زیباست»
http://eitaa.com/sad_dar_sad_ziba
┄┅══✼☘🌺☘✼══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌥 نمایی از آسمان شهرهای شمالی
🎵 نوایی از نواهای موسیقی شمالی
#ایرانَما
/ نَمایی از ایران زیبای ما 🇮🇷
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🌿🌸🌿
درصد زیادی از چيزهايى كه نگرانشان هستى
هیچ گاه رخ نمی دهند.
🌊 #اقیانوس_آرام
آقای روان شناس
🗞 #مجله_ی_مجازی «زندگی زیباست»
@sad_dar_sad_ziba
┄┅═══✼🍃🌹🍃✼═══┅┄
🌺 خوش و خرم
💎 #دُرّ_گران
………………………………………
💐 «همه چیز برای زندگی زیبا»
💐 @sad_dar_sad_ziba
🍃
هدایت شده از رو به راه... 👣
🍀🌺🍀
برای درمان لجبازی کودک چه کنیم؟
#باغچه / خانوادگی
مشاور
💐 [همه چیز برای زندگی زیبا]
@sad_dar_sad_ziba
─┅═ঊঈ🦋🌹🦋ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍀
هیچ وقت نگران آیندهی ناشناخته ات نباش
وقتی خدای شناخته شده ای داری.
با همه ی وجود و تمام امیدت برای آرامشت بجنگ!
🍃 «زندگی زیباست»
🌿 @sad_dar_sad_ziba