🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸•°•🌸
🌸•°•🌸
🌸
✨﷽✨
#ࢪَنْجِ_عشـــق♥
#رمان_آنلاین
بہ قلم ✍ : #میم_فࢪاهانے
#قسمت263
- صبر کن ببینم ، خودت مقصری با اون چشمای درشتت که اینطوری نگام می کنی وسوسم میندازی که باهات کل کل کنم
- عه .... پس بهتون خوش میگذره
- عجییییییب !!!
- باشه پس وقتی تنها موندید و گرفتم خوابیدم بیشترم بهتون خوش میگذره
- وایسا ببینم
دیگه صبر نکردمو پیاده شدم
کلیدو انداختم تو در و وارد شدم ، با این حال دلم نیومد که اذیتش کنم سرمو بیرون آوردم و بعد از این که با خنده نگاهش کردم براش دست تکون دادم و در را بستم
***
با چنگال تکه سیبی رو که تو ظرفی خورد کرده بودم گرفتم جلوش
- بفرمایید
همونطور که رانندگی می کرد گفت :
- من به این کارا عادت ندارما ، کسی برای من ازین کارا نکرده
- از این به بعد عادت کنید جناب
سیبو از روی چنگال برداشت و درسته کرد تو دهنش
با تعجب بهش خیره شده بودم ،که وقتی جویدو قورتش داد پرسید :
- چیه ؟
- هیچی
- منظورت اینه که باید اینطوری میخوردم ؟ و یه سیب دیگه برداشت و یه گاز خیلی کوچولو ازش زدو با دهن بسته به صورت خنده داری خورد
- توقعت این بود ؟
دستمو گرفتم جلو دهنمو خندیدم
اصلا به اون امیرحسین جدی نمیومد ازین کارا کنه ، تو تنهایی هامون ی آدم دیگه میشد که شاید کسی این روشو ندیده بود
- مریم جون ،این سوسول بازیا مخصوص شما بانوان محترمه ؛ آقا پسرای گل گلاب به این شیوه های یِلخی میخورند
ی میوه ست دیگه ، ادا اصول نداره که !
-خب حالا مگه من چیزی گفتم
- خیر ، با این چشمای درشتتون که زل میزنی به بنده ، تا آخر حرفاتو میخونم خانم خانوما
خندیدمو چیزی نگفتم
بعد از مدتی یاد وسایلی افتادم که برای بچهها خریدم
رو کردم بهشو گفتم : میگم من ی سری برای بچه ها خرید کردم ببینید قشنگه و ساک کوچیکمو از عقب آوردم جلو و وسایلی که خریده بودم رو در آوردمو نشونش دادم
برای همه مداد رنگی و ی دفتر نقاشی معمولی خریده بودم و علاوه بر اون برای زینب و امیر محمد ی پک کامل وسایل نوشتاری و رنگ آمیزی و یک دفتر نقاشی بزرگ فانتزی گرفته بودم
- اووووو.... چه کردی ، لازم نبود مریم جان ، ولی دستت درد نکنه خیلی زحمت کشیدی
- آخه هنوز به زینب و امیر محمد عیدی ندادم ، البته موندم این دوتا پکو بهشون اونجا بدم یا نه ؟
بقیه ی بچه ها هم هستند میترسم ناراحت بشن
- به نظر منم ندی بهتره ، چون دعوا میشه بینشونو داستان میشه
- باشه نمیدم ، فقط یه نکته ی خیلی مهم دیگه که باید یادتون باشه
- چی ؟
- منو اونجا دوباره تنها نزاریدا
خندید و گفت : چشم خانم کوچولو حواسمو ایندفعه جمع می کنم
- چشمتون بی بلا
🌸اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌸
┄•●❥ @salambaraleyasin1401
🔴هرگونہ کپے حࢪام و پیگࢪد الهی و قانونی داردونویسنده به هیچ وجه راضی نیست🔴
ارتباط با ما
https://eitaa.com/hoseiny110
.
آقا امیرحسین شیش دونگ حواست باشه مریمو تنها نزاری ،که بعدا برات عواقب داره !!! 🤓🤓
جاری جون مهربون در انتظار مریمه🤪🤪😁😁
عزیزان در این لینک منتظر نظرات و پیشنهادات ارزشمند شما در مورد رنج عشق هستیم .🌱
https://harfeto.timefriend.net/16754453658294
✨واقعےخوبباشطوریکه
بعدازدواجتمجبورنباشیخطتروعوضکنی
یایهعدهروبلاککنیوالتماسکنیپیامتندن...
میگیریکهچیمیگم؟!
👌آدم پاڪ هم تو مجردیش آرامش داره هم توی متاهلی
روابط حرام تو هرسنی بدجور ارامش ادمو به فنا میده😑
#آرامشوازخودتنگیر🔥
قشنگی های زندگی تو اخرالزمان 🤩
همه ما یک مبارزیم 😎🤺
یکی که همیشه در حال جنگ با دشمنِ اصلیشه 👊🏽
#حتماببینیدرفقا👍🏽