eitaa logo
سلام بر آل یاسین
23.2هزار دنبال‌کننده
888 عکس
1.5هزار ویدیو
5 فایل
🌾﴿خدایا مرا خرج کارۍ کن که بخاطرش مرا آفریدۍ﴾🌾 رمان آنلاین💫«رنج عشق»💫 هر رۅز دو پاࢪت تقدیم نگاھ مھربونتون میکنیم جمعه ها و روزهاۍ تعطیل پارت نداریم🤗 کانال دوم : @hanakhanum
مشاهده در ایتا
دانلود
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 💞 بہ قلم ✍ : و من امروز حتما عذر ایشونو می‌خوام با تعجب سرمو بالا آوردم _ نه نه آقای مهر آذر اشتباه برداشت کردید من نمی‌خواستم خدایی نکرده... _ به حرف‌های شما ربطی نداره این سومین بارِ ایشون بود و من قبلاً بهشون اخطار داده بودم ؛ اینطور آدمای بی‌مسئولیت تو شرکت ما جایی ندارند وپورسانتی هم که قرار بوده رو این پرونده به ایشون داده بشه به شما و خانم بابایی تعلق می‌گیره که عالی از پس دو تا وکیل شرکت ساواش براومدید من خودم اصلا احتمال نمی‌دادم بتونید اما خدا رو شکر بردید _ نه من اگر اومدم خدمتتون فقط برای این بود که بگم شرایطم طوریه که ... _ چشم ... سعی می‌کنیم همچین اتفاقی دیگه براتون نیفته و سر موقع به منزل برسید برادرش جا خورده بود و به مهرآذر نگاه می‌کرد و پسرش هم سرشو انداخته بود پایین و با لبخند ژکوندی به دستاش نگاه می‌کرد _ اگه دیگه امری نداری دخترم ما به جلسه مون برسیم بلند شدم و گفتم : خواهش می‌کنم عرضی نیست ممنونم که به حرفام گوش دادید _ انجام وظیفه بوده وقتی اومدم بیرون ترنم و دو تا منشی دفتر سریع از جلوی در کنار رفتند ، رو کردم به منشی‌ها و گفتم : شما همیشه گوشتون به دره ؟! هول شده جواب دادن : نه نه صداتون که بالا رفت کنجکاو شدیم _ ترنم تو چرا اینقدر دیر اومدی؟ شرمنده ترسیدم مهرآذر بره تا هفته دیگه برنگرده ؛ مجبور شدم خودم تنهایی برم حرف بزنم سرمو کشید طرف خودشو یه ماچ گنده نثارم کرد _ عه ... ترنم چه کار می‌کنی؟! کنار گوشم گفت خوب حال مسعودشونو (برادر مهر آذر) گرفتی ، خوشمان آمد لبخندی ناخواسته رو لبم نشست _ بیا بریم ، باید ی سر بریم شهرداری منطقه ۱۲ از اونورم بریم سازمان ثبت اسناد ، تو راه حرف می‌زنیم بدو که از اونور من دیر نرسم خونه 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 💞 بہ قلم ✍ : _ ترنم : بر و بچ فعلا خداحافظ ، خیلی پایه اید حال کردم باهاتون ، چند روز دیگه ی قرار بزاریم بریم دربند دستشو کشیدمو از ساختمون خارج شدیم _ دختر مگه تو خونه زندگی نداری ، با آقا فرید (شوهرش) برو در بند نه با اینا _ دلت خوشه ها فرید همیشه تا بوق سگ سر کاره _ دل خوشی براش درست کن به خدا زود میاد خونه وقتی برای همه وقت میزاری جز اون عادت میکنه به دوری به اینکه اونم ی جور دیگه تنهاییشو پر کنه اونوقت باید کاسه ی چه کنم چه کنم دستت بگیری با ناراحتی گفت : میدونم ، ولی مدام میگه کار دارم و دیر میاد ، من خیلی تنهام مریم اولا که تنها نیستی پدرو مادرت برادرات آقا فرید بچه هات و من ...همه هستیم نزار وقتی میرسه خونه ، ی خونه ی سرد و تاریکو ببینه که کسی منتظرش نیست با بچه هات خونه باش ، غذای خوب بپز ، و خیلی شیک و تر گل ور گل برو به استقبالش ، سنگم که باشه آ‌روم آروم نرم میشه _ چند روز اینکارو کردم ولی بازم دیر اومد _ آی کیو زمان میبره ، ی دفعه که همه چی گل و بلبل نمیشه آخ ... اگه من موقعیت تو رو داشتم و میتونستم تو خونه هر جور دلم خواست بگردم و ی مامان داشتم که هر وقت دلم میخواست بچه ها رو میزاشتم پیشش و شده یکی دو روز جیم میزدیم ... کاری می‌کردم که امیرحسین از کنارم تکون نخوره _ترنم : پس خدا خیلی بهش رحم کرده _ کوفت ... هر چی میگم به شوخی میگیره ، ازین به بعد تا ۴۰ روز رفیق بازی ممنوع این فمنیست بازیاتم میزاری کنار که من ی زن آزادم و هر کاری دلم بخواد میکنم و ازین زرت و پرتا هر چی گفت کوتاه میای چون خیلی براش کم گذاشتی ، حتی شده بچه ها رو بده به مامانت برید مسافرت حالا چرا ۴۰ روز ؟!!! به اونش کار نداشته باش بعدا برات بازش میکنم فعلا کاری که میگم بکن بهت قول میدم درست میشه 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
. ازین زرت و پرتا رو خوب اومدی خوشمان آمد🤣🤣 لینک نظرات در مورد رنج عشق 😉🌱 https://harfeto.timefriend.net/16754453658294
💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢 دوستان عزیزی که درخواست vip دارند به کانال زیر مراجعه بفرمایید 📌لطفا لطفا شرایط رو کامل مطالعه بفرمایید و بعد درخواست بفرمایید https://eitaa.com/joinchat/2619605629C0053ba088f ✅دوست داشتین رمان و کانال خودتون رو ساپورت کنید. وگرنه اینجا توی کانال اصلی تا پایان رمان، رایگان تقدیم حضورتون میشه. 💢💢💢💢💢💢💢💢💢
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸چیکار کردی برای امام زمان؟!... جهت سلامتی و تعجیل در امر فرج امام زمان (عج) صلوات.. 🌷🌷 🌱 🇵🇸قدس رمز ظهور است🇵🇸 . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا خودت داری می‌بینی...💚 . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 💞 بہ قلم ✍ : از شرکت زدیم بیرون و ایستادیم کنار خیابون که تاکسی بگیریم چون شهرداری تو محدوده طرح ترافیک بود و نمی‌شد با ماشین خودمون بریم ماشینی جلوی پامون بوق زد ، اخمی کردمو دست ترنمو با خودم کشیدمو رفتیم جلوتر اما دوباره بوق زد _ ترنم : بزار ی چیزی به این بی‌شرف بگم انگار خودش خواهر مادر نداره _ بیا بریم بابا از این اوشکولا زیادن ، محلش نده _ خانم صبوری ، خانم بابایی تشریف بیارید تا یه جایی می‌رسونمتون با چشمای گرد شده برگشتیم ، پسر مهرآذر بود !!!! _ ترنم : مزاحمتون نمی‌شیم _ اختیار دارید منم اون طرفا کار دارم نشستیم تو ماشین و بعد از چند لحظه‌ای که به سکوت گذشت گفت _ خانوما همونطور که پدر گفتن دیگه آقای پورسلیم از فردا نمیاد میخواستم ببینم شما می‌تونید پرونده‌هاشونو ساپورت کنید ؟ هر دو با تعجب پرسیدیم : ما ؟؟!! _ بله _ خب قاعدتاً بعد از آقای پورسلیم آقای رستگار وکیل با تجربه ی شرکتند ، بهتر نیست به ایشون بگید _ الان وضعیت شرکت یکم پیچیده ست ، آقای رستگار دنبال مجوزهای پروژه ۲۰۰ واحدی اصفهان هستند نمی‌تونن بیان تهران ، وکیل خوبم تا بیاد روال کار دستش بیاد طول میکشه ، من از پدر خواستم که شما چند تا دادگاهی که دارند رو پیش ببرید و یا احیانا اگر قراردادی بود ، شما تنظیم کنید _ ترنم : مشکلی نیست آقای مهرآذر ولی ما تجربه ایشونو نداریما ، ی وقت شرمنده نشیم پیشتون ؟ _ نماینده ی شرکت امروز گفت حتی یه باختم نداشتید تو این چند وقتی که با شرکت ما قرارداد بستید _من : آخه پرونده‌های ما مسائل پیش پا افتاده مثل چک و شورای حل اختلاف و اینجور چیزا بوده ، زیاد نمیشه رو اینا حساب باز کرد _ دادگاه چهارشنبه چی پیش پا افتاده بود ؟ راستشو بخواید هم پورسلیم و هم ما تصورمون این بود که قطعاً بازنده ایم اما شما بردید ؛ اینقدر خودتونو دست کم نگیرید _ ترنم : دست کم که نمی‌گیریم داریم از احتمالات نادر حرف می‌زنیم 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 💞 بہ قلم ✍ : از اعتماد به سقف ترنم خندمون گرفت _ اشکال نداره اون احتمالات نادر پای من ، شما تلاشتونو بکنید _ من ی مهلت دو ماهه از عَموم گرفتم تا وکیل دیگه‌ای استخدام نکنه چون مطمئنم شما از پسش بر میاید ؛ این دو ماه تمام سعی خودتونو بکنید اینطوری هم مشکل ما تا اومدن آقای رستگار حل میشه و هم فرصت خیلی خوبی برای شماست کافیه چند تا دادگاهو برنده شید بعد بینید چطور تو رقبامون اسمتون میپیچه _ من : باشه ... اما ما خارج از شهر... _ اونم به روی چشم خانم صبوری ، خارج از تهران نمیرید و ساعت ۲ اتمام کارتونه ، مسئله ی دیگه ای هم هست ؟ به ترنم نگاه کردم که دستاشو طوری که نبینه به حالت پیروزی بالا گرفت مطمئناً اگر مهرآذر نبود هر دومون از خوشحالی جیغ می‌کشیدیم _ فقط خانوما قول بدید تماممتونو بزارید تا خدای نکرده مشکلی برای شرکت به وجود نیاد من ریش گرو گذاشتم _ ترنم : چشم ، خیالتون راحت تمام سعیمونو میکنیم *** همین که پا گذاشتم خونه ، دیدم بچه‌ها منتظر و آماده نشستن _ امیرعلی : آخ جون مامان جونم اومدی ؟ خاله شکوه مامان اومد بریم دیگه کلاسمون دیر شد _ خاله شکوه : سلام مریم جان بچه‌ها رو امروز من می‌برم مسجد و چشمکی بهم زد و ادامه داد دیگه خونه نمیام می‌مونم همونجا می‌خوام قرآن بخونم خندم گرفت و بغلش کردم و آروم دم گوشش گفتم : ممنونم خاله جونم انشالله براتون جبران کنم _ ببینم چه کار می‌کنی می‌تونی حال این پسره عنق ما رو که کارش این چند وقت اخم و تَخم شده رو عوض کنی یا نه با لبخند پر خجالتی لب زدم : تلاشمو می‌کنم پاشونو که گذاشتن بیرون بدو رفتم تو اتاق و مانتومو درآوردم موهامو باز کردم و ریختم دور شونه‌هام _ ووویی ... مری جون چه ولوله ای شدی چشمکی به خودم زدمو گفتم : ببینم چه میکنی امروز روز کاریمون تو موسسه استاد بابایی بود و هر دومون مرخصی گرفته بودیم و از صبح تو آرایشگاه در خدمت خودمون بودیم 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
. ولوله ها رفتن آرایشگاه 😍✌️ و امیرحسینی که به خاطر دیر اومدن مریم حسابی باهاش سرسنگین شده 😏 لینک نظرات در مورد رنج عشق 😉🌱 https://harfeto.timefriend.net/16754453658294
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️🍃🌹🍃▪️ اونی‌که برات سخته، همونیه که باعث رشدت میشه... این کلیپو حتما ببین... برای هرکس که دوستش داری ارسال کن 🌱🤍🥹 . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♥️🍃 برات اون وقتی رو آرزو می‌کنم که از ته دلت لبخند میزنی و میگی: خدایا این بیشتر از اون چیزی بود که براش دعا کرده بودم، شکرت... صبحتون بخیر گُلیا 😉😄 . ࿐჻❥⸙💚⸙❥჻࿐ ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401
❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 ❀❀ ⃟ٖٖٜ💍 ⃟ٖٖٜٖٜ💍 🔹﷽🔹 💞 بہ قلم ✍ : تو آرایشگاه حسابی به خودمون رسیدیمو موهامونو آلبالویی کردیم تا به حال اینقدر تغییر نکرده بودم واقعاً بهم میومد بعدشم نشستیم زیر دست یکی از خانومای اونجا و ی برانشیگ مشتی رو موهامون انجام داد در کمدو باز کردم و هول هولی پیراهن آبی آسمانی که بالاتنه جذبی داشت و دامنش کلوش بود رو پوشیدم با یقه ی دلبری آستینکی که فقط تا بالای بازو بود دل منو ترنم رو باهم برده بود ، دقیقا لباسمونم مثل هم گرفته بودیم فرق سرمو از وسط باز کردمو زنجیر کوچیکی که انتهاش ی اشک کار شده با سنگای سفید و فیروزه ای بود و اسمشو دقیقا نمیدونستم چیه و فقط خوشم اومده بود و خریده بودم برای همچین مواقعی رو ؛ روش فیکس کردم و با آرایش ملایمی هم که کردم دیگه خودم از خودم نمی‌تونستم چشم بردارم چه برسه امیرحسین 😁 وایییی چه دلی ببرم زیادی بی جنبه نبودم ؟؟؟؟ بودم چون با وجود بچه ها به ندرت میتونستم همچین کارایی رو انجام بدم یاد حرف ترنم افتادم که تو ماشین می‌گفت بریم که داشته باشیم ی شوهر کشون خفنننننو 🤩 بغضی که چند روز بود با کم محلی های امیرحسین ته گلوم جا خوش کرده بود رو پس زدمو رو به عکسش گفتم _حالا می‌خوام ببینم بازم می‌تونی بهم بی محلی کنی یا نه ... اگه من مریم بانوئم که می‌دونم چطور اون اخماتو باز کنم صندلمو پام کردمو اومدم برم بیرون که صدای ملچ ملوچ زهرا بلند شد _ وااااااییییییی نه ... چرا آخه ما نباید یه ربع بتونیم برای خودمون باشیم رفتم بالا سرش که دیدم زبون کوچولوشو در میاره لب بالاشو خیلی بانمک می‌خوره و از خودش صدا در میاره و با ذوق نگام میکنه _ الهی قربونت بشه مامان که شما این همه دلبری ، از کی یاد گرفتی این کارا رو ... بیا بریم بیرون تا داداشیا بیدار نشدن اما با ما ما ما گفتن امیر مهدی برگشتم به سمتش ، حرصی دست گذاشتم رو پیشونیم 🔹 🔹اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌واَقِمنابِخِدمَـتِه 🔹 ⛔️کپےحࢪام ونویسنده به هیچ وجه راضی نیست. ↝𝐉𝐨𝐢𝐧 @salambaraleyasin1401