eitaa logo
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
475 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
45 فایل
بِسمِ‌‌خُداۍ‌سَتّـٰارُالعیوب(:🌿- سمتِ آرامش👇 کانال 🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان²²•¹²•¹⁴⁰² https://eitaa.com/samte_aramesh محتوا؟! شاید دلے 🌚🫀! ڪپے؟! حلال ِبٰا ذڪرِ صلواٰت :)"♥️:♥️" - وقف ِ حضرت ِ حجت ؛ ⎞🔗💛⎝‌↫-_ "عــــــشق فقط خــــدا"
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 حکایتی‌ بسیار زیبا و خواندنی مرﺩﯼ ﺳﺮﭘﺮﺳﺘﯽ ﻣﺎﺩﺭ، ﻫﻤﺴﺮ ﻭ فرزندش ﺭﺍ ﺑﺮﻋﻬﺪﻩ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻧﺰﺩ اربابی ﮐﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ، وی ﺩﺭ ﮐﺎﺭﺵ ﺍﺧﻼﺹ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ کارها ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺷﮑﻞ ﻣﻤﮑﻦ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﯽﺩﺍﺩ. یک ﺭﻭﺯﯼ ﺍﻭ ﺳﺮ ﮐﺎﺭ ﻧﺮﻓﺖ... ﺑه همین ﻋﻠﺖ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺑﺎ ﺧﻮﺩ ﮔﻔﺖ: ﺑﺎﯾﺪ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﯾﻨﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩﺗﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺪﻫﻢ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺩﯾﮕﺮ ﻏﯿﺒﺖ ﻧﮑﻨﺪ. ﺯﯾﺮﺍ ﺣﺘﻤﺎ ﺑه خاﻃﺮ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳﺖ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺩﺳﺘﻤﺰﺩﺵ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﻪ در روز بعد ﺳﺮﮐﺎﺭﺵ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ارباب ﺣﻘﻮﻗﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﯾﻨﺎﺭﯼ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩ. ﮐﺎﺭﮔﺮ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ ﻭ ﺍﺯ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ تشکر کرد و ﺩﻟﯿﻞ ﺯﯾﺎﺩ ﺷﺪﻥ ﺭﺍ ﻧﭙﺮﺳﯿﺪ. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩ. ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺑه شدت ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺩﯾﻨﺎﺭﯼ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺶ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﮐﻢ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﺮﺩ... ﻭ ﮐﺎﺭﮔﺮ باز هم ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺖ و علت این کار را ﺍﺯ ﺍﻭ نپرسید. ﭘﺲ ﺍﺭﺑﺎﺑﺶ ﺍﺯ ﻋﮑﺲ ﺍﻟﻌﻤﻞ ﺍﻭ ﺗﻌﺠﺐ ﮐﺮﺩ به همین ﻋﻠﺖ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﺣﻘﻮﻗﺖ ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﮐﺮﺩﻡ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﯽ، ﺁﻥ ﺭﺍ ﮐﻢ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﺎﺯ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﮕﻔﺘﯽ! ﮐﺎﺭﮔﺮ ﮔﻔﺖ: ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺑﺎﺭ ﺍﻭﻝ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﺧﺪﺍ ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﻪ ﻣﻦ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺩﺍﺩﯼ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﻭ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ.ﻭ ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ برای ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﺮﺩ ﻭ ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﺩﯾﻨﺎﺭ از حقوقم ﮐﻢ ﺷﺪ ﮔﻔﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﯾﺶ ﺑﻮﺩﻩ، ﮐﻪ ﺑﺎ ﺭﻓﺘﻨﺶ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ.ﭼﻪ ﺯﯾﺒﺎﯾﻨﺪ ﺭﻭح هاﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺧﺪﺍﯼ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺨﺸﯿﺪﻩ ﻗﺎﻧﻊ ﻭ ﺭاضی اند ﻭ ﺍﻓﺰﺍﯾﺶ ﻭ ﮐﺎﻫﺶ ﺭﻭﺯﯾﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻧﺴﺎن ها ﻧﺴﺒﺖ ﻧﻤﯽ ﺩﻫﻨﺪ... ═ೋ❅🌷🌻❅ೋ═ 📝از انچه بر دیگران گذشت‌‌، درست زیستن را بیاموزیم°';🕯;'`° •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
💢 فرو رفتن آب در حلق با مضمضه در حال روزه ⁉️ سؤال: اگر فردی حکم را نمی دانسته و در حال روزه، مضمضه کرده و چند مرتبه این کار را انجام داده است، حکم آن روزه ها چیست؟ ✍️ پاسخ: 🔹 مضمضه به خودی خود باعث باطل شدن روزه نمی شود؛ هر چند مضمضه زیاد برای روزه دار - در غیر وضو - مکروه است. البته اگر روزه دار برای وضوی غیر نماز واجب و یا برای غیر وضو مانند خنک شدن و امثال آن مضمضه کند و آب بی اختیار فرو رود، بنابر احتیاط باید قضای آن روز را بگیرد. 📚 پی نوشت: بخش استفتائات پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله خامنه ای. ━━🍃🌹🍃━━━━🍃🌹🍃━━
4.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
😂بلبل زبونی پسربچه اصفهانی پول میدِی من مار بخِرم؟🤣🙃 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ✌🏼✌🏼 شاااااااااادبااااااااشین ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📣با ما همراه باشید ☆🌹🌸☆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡 🧡🌱 📚ࢪمآن
🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡🌱🧡 🧡🌱🧡🌱 🧡🌱🧡 🧡🌱 📚ࢪمآن 🧡خیـــآل‌تــــــــــو🧡 بعدش هم سمت اتاق رفتم. درو باز کردم رفتم تو ارباب زاده دراز کشیده بود و محمد توی بغل ش بود اما بیدار. نگاهی به من انداخت و گفت: - بیا منتظرتوعه. سری تکون دادم که از روی تخت بلند شد و روی صندلی چوبی توی اتاق که درست روبروی تخت بود نشست. نشستم روی تخت و محمد سرشو روی پام گذاشت خم شدم و پتو رو روش مرتب کردم و موهاشو درحالی که نوازش می کردم براش قصه می گفتم. نگاه ارباب زاده خیره به محمد بود و گاهی ام روی من می چرخید. به شدت معذب شده بودم از حضورش توی اتاق و اصلا احساس راحتی نمی کردم. نکنه تا صبح می خواد همین جوری بشینه زل بزنه به محمد و من؟ بلند شد اون ور محمد که حالا خواب ش برده بود دراز کشید و گفت: - می خوام یکم پیشش دراز بکشم بعد می رم. حرفی نزدم محمد و توی بغلش گرفت و بعد کمی خواب ش برد. یه ساعتی گذشت که از سرما توی خودش جمع شده بود. پتو رو از پایین تخت برداشتم و اروم روی ارباب زاده انداختم و اروم از اتاق بیرون اومدم. بقیه خواب بودن پس بی سر و صدا از عمارت بیرون اومدم توی حیاط رفتم و روی الاچیق نشستم. با حس گرمی چشمامو باز کردم غزال پتو رو روم انداخت و بعد از اتاق رفت بیرون. بلند شدم و اروم دنبال ش راه افتادم. کجا داشت می رفت نصف شبی؟ از سالن زد بیرون و توی حیاط روی الاچیق نشست. یکم که گذشت دیدم نه قصد رفتن به جایی نداره. سمت ش رفتم و کنارش روی الاچیق نشستم اما انقدر توی فکر بود که اصلا متوجه نشد. دستی جلوش تکون دادم که هینی از ترس کشید و از جاش پرید. اب دهنشو قورت داد که گفتم: - بشین منم. لب زد: - شاید محمد بیدار بشه تنها می ترسه! خواست بره که جدی گفتم: - گفتم بشین. ادامه دارد...
🦋 به این فکر نکنید… که چه روزایی رو از دست دادید!! به این فکر کنید که … چه روزایی رو نباید از دست داد!! امروز را… با افکار گذشته خراب نکنیم… مثبت بیاندیشیم…!
گل ها چراغ های رنگی کوچکی از خورشید هستند که هنگامی که آسمان تیره و تاریک افکار ما را می پوشاند، ما از آن ها روشنی می گیریم🌿
🛑📸 فواید مصرف تخم‌شربتی در ماه رمضان👌 🍏 🍊 ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
🤜 کانال و گروه دوستان خوب🌹🌸 لینک پیام ناشناس ایجاد کرده است * 👸🤴️ https://harfeto.timefriend.net/17107977743718 *همین حالا به لینک بالا برو و حرف دلت رو به صورت ناشناس واسش بفرست* ‼️👆👆👆👆👆👆‼️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا