eitaa logo
🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
475 دنبال‌کننده
8.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
45 فایل
بِسمِ‌‌خُداۍ‌سَتّـٰارُالعیوب(:🌿- سمتِ آرامش👇 کانال 🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان²²•¹²•¹⁴⁰² https://eitaa.com/samte_aramesh محتوا؟! شاید دلے 🌚🫀! ڪپے؟! حلال ِبٰا ذڪرِ صلواٰت :)"♥️:♥️" - وقف ِ حضرت ِ حجت ؛ ⎞🔗💛⎝‌↫-_ "عــــــشق فقط خــــدا"
مشاهده در ایتا
دانلود
🗯 🌺امام علی علیه السلام: اَلْأَيَّامُ صَحَائِفُ آجَالِكُمْ فَخَلِّدُوهَا أَحْسَنَ أَعْمَالِكُمْ هر روز صفحه‌ای از عمر شماست، پس آن را با بهترین عمل خود جاویدان کنید. ✨ 📗[غرر الحکم ص115 ]
به قول عباس رزاقی : تمام زندگیَم ، صرف شعر گفتن شد؛ از آن زمان که شنیدم تو شعر میخوانی .!🌱 🦋🌹
عاشقانہ بامن باش.. عشــــق فقط ڪنارهم بودن نیست.. فقط حرف عاشقانہ نیست.. فقط ظاهرنیست.. عاشق ڪه باشی.. حتے اگرنباشم.. تـــــو عاشقانه بامنی
Mehdi ShobeyriMehdi Shobeyri - Mahe Bi Tekrar.mp3
زمان: حجم: 8.83M
♧خواننده : مهدی شبیری ♤نام قطعه :آهنگ ماه بی تکرار ‌‌▷ ●━━─── ♪ ㅤ ◁ 🫧🩵 ▷
فسواد عينيكِ أشهى لقلبي من نور الدنيا ؛ سیاهی چشمانت برایِ قلبم از نورِ عالم خواستنی‌تر است . | مناسبِ‌🌱
🤔 عوارض بی خوابی بر بدن !؟ 🔘افزایش وزن 🔘افزایش احتمال ابتلا به دیابت 🔘آسیب به پوست 🔘مرگ زودرس 🔘تاثیر بر حافظه و ذهن 🔘آسیب به قلب 🔘تضعیف سیستم ایمنی 🔘افسردگی
؟ 🔹سوالی که یونسکو برای همه ملتهای دنیا مطرح کرد. بهترین پاسخ: از هند ارسال شد که گفته بود: تولد : تنها روزی است؛ که مادر با گریه های نوزادش لبخند می زند. ❤️ ‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌
تمام وصیت حاج قاسم دوستت داریم:) ⇄ 🦋🫧 ꞋꞌꞋꞌ. ‌‌
🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️ 🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋 🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️ 🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋 🦋☀️🦋☀️🦋☀️ 🦋☀️🦋☀️🦋 🦋☀️🦋☀️ 🦋☀️🦋 🦋☀️ 🦋 √ 🌸دختࢪ‌عموۍ‌‌چآدࢪۍمن‌!🌸 ❄️ دراز کشیدم چون کمرم درد می کرد و گفتم: - یه دفتر بیار. سریع پاشد و اورد. چشامو بستم و گفتم: - بنویس با رفیق های بد نمی گردی! فقط رفیق های مذهبی و خانواده دوست. گفت: - نوشتم. گفتم: - بنویس وقتی می ریم بیرون یاس و یادم نمی ره. با ناراحتی گفت: - نوشتم . گفتم بنویس: - دیگه یاس و کتک ش نمی زنم دیگه یاس و با کمربند سیاه و کبود نمی کنم سرشو نمی زنم لبه ی تخت به سلیقه اش احترام می زارم باهاش جاهای مذهبی می رم و مذهبی می شم سرش داد نمی کشم رفیق بازی و کنار می زارم می برمش بیرون بهش اهمیت می دم عین کلفت باهاش رفتار نمی کنم پاشا بعد کمی گفت: - نوشتم. خابالود گفتم: - حالا بهشون فکر کن ک بعد عمل کنی. گفت: - باشه عزیزم بخواب خسته ای. چشامو باز کردم و گفتم: - درد دارم. پاشا سرشو بین دستاش گرفت و گفت: - بریم دکتر؟ زدم زیر گریه و گفتم: - دردم میاد بلند شم. پاشا گوشی شو برداشت و بدون اینکه بهم نگاه کنه رفت بیرون. بعد چند دقیقه اومد داخل و با سر پایین گفت: - زنگ زدم دکتر داره میاد یکم تحمل کن. سری تکون دادم و سعی کردم با گاز گرفتن لبم دردمو کنترل کنم. تکون می خوردم جای زخم ها می سوخت. انقدر دراز کشیده بودم می ترسیدم زخم بستر هم بگیرم! نماز هامم که همه نشسته یا دراز کشیده می خوندم و دلم حسابی برای رکوع وسجده هام مقابل الله تنگ شده بود. گلزار شهدا شده بود رویا برام و دعا می کردم زود تر خوب بشم و باز برم کنار مزار شهدا تا صبح بشینم و درد و دل کنم. ولی جای کمربند روی گونه ام ازارم می داد و همه یه طوری با ترحم نگاهم می کردن. دستت بشکنه پاشا. گریه ام شدید تر شد و پاشا همون دم در رو زمین نشست و با درموندگی نگاهم کرد. یهو بلند شد با خشم و سمت در رفت. جیغ زدم: - کجا داری می ری دارم می میرم از درد. مشتی توی دیوار کوبید که قلبم اومد تو دهنم و غرید: - برم اون حروم زاده رو بزنم تا شاید یکم از دردام کم کنه! با هق هق گفتم: - اون تو زندانه می خوای بری شر به پا کنی توهم بگیرن؟ از شدت خشم صدای نفس هاش کل اتاق و پر کرده بود و داد کشید: - چیکاررررر کنم پس بشینم زجر کشیدن عزیز ترین فرد زندگی مو ببینم؟ منم مثل خودش جیغ کشیدم: - داد نزن سرم می ترسم. کنارم رو تخت نشست و دستمو توی دستش گرفت و گفت: - غلط کردم تو اروم باش دورت بگردم اروم باش الان دکتر میاد. چشامو با درد بستم که بلاخره دکتر رسید.
🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️ 🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋 🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️ 🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋 🦋☀️🦋☀️🦋☀️ 🦋☀️🦋☀️🦋 🦋☀️🦋☀️ 🦋☀️🦋 🦋☀️ 🦋 √ 🌸دختࢪ‌عموۍ‌‌چآدࢪۍمن‌!🌸 ❄️ سرم بهم وصل کرد و مسکن توی سرم تزریق کرد که اروم گرفتم. پرونده امو برسی کرد و گفت: - اقا پاشا من انقدر به خانوم تون مسکن زدم واقعا دیگه بدن ش ضعیفه نمی شه زد! باید قوی تر بشن اگر تقویت بشن دردشون هم کمتر می شه! پاشا سری تکون داد و گفت: - چشم حتما. دکتر پاشا رو فرستاد بره یه سری پماد و دارو تقویتی بگیره. یکم با سرمم ور رفت و نبظ مو گرفت و با مهربونی گفت: - دادگاه ت چی شد عزیزم؟ بخشیدیش؟ نگاهمو بهش دوختم و گفتم: - گفت 6 ماه با هم زندگی کنیم اگر باز اذیتم کرد طلاق بگیرم پاشا قول داده درست بشه . دکتر سری تکون داد و گفت: - انشاءالله درست بشه و دفعه بعدی که اومدین بیمارستان برای زایمان بچه اتون باشه. از حرف ش کم مونده بود شاخ در بیارم و گفتم: - بچه؟ با خنده سر تکون داد که گفتم: - بعید می دونم با این بدن ضعیفی که دارم بتونم بچه رو نگه دارم. دکتر گفت: - توی این موقعیت که نه باید تقویت بشی ولی خوب خیلی بود ضعیف تر از تو تونستن از همین الان باید به فکر خودت باشی عزیز من باید مراقب سلامتی ت باشی گلکم. سری تکون دادم و گفتم: - چشم حتما. دستمو توی دستش گرفت و گفت : - تو که مذهبی هستی باید بدونی اگه از عمد به خودت اسیب بزنی و چیزی نخوری و مریض بشی گناهه! سر تکون دادم و گفتم: - قول می دم به خودم برسم فقط این کبودی روی صورتم! لبخند زنان گفت: - نگران نباش یه پماد نوشتم بیاره یه هفته مرتب بزن به هفته دوم نکشیده می شه صورتت مثل روز اول! لب زدم: - خداکنه واقعا با این صورت خجالت می کشم برم بیرون. پاشا رسید و بعد سفارش روش مصرف دارو ها خانوم دکتر رفت. پاشا هم یه لیست بلند بالا که چه ساعتی چی بهم بده و چه دارویی چقد مال چه ساعتیه نوشت زد کنار تخت . لباساشو عوض کرد و لباس راحتی پوشید استین هاشو بالا زد و رفت تو اشپزخونه. حدود نیم ساعتی طول کشید که برگشت . میوه و اجیل و نون خامه ای و پسته اورده بود. ابرویی بالا انداختم که اول از همه نون خامه ای رو برداشت داد دستم گازی زدم و به خودش هم اشاره کردم بخوره. چشم ی گفت و انگار منتظر بود من بهش بگم. مرحله بعدی اجیل خوردیم و گفت: - پروژکتور زدم تو اتاق چه فیلمی بیینیم؟ عه چرا ندیده بودم اما خوب درد نزاشته بود. یکم فکر کردم و گفتم: - فیلم اخراجی های 1 و2. چشم ی گفت و گذاشت. با دیدن فیلم قدیمی حس کردم ضد حال خورد اما انقدر باحال بود مهو فیلم شده بود و کلی به سلیقه ام احسند گفت. توی این فیلم مجید مذهبی شده بود و می خواستم در واقعه یه تاثیراتی روی پاشا بزاره. و دقیقا هم شد اخر فیلم همش داشت فکر می کرد و گفت: - می گم یاس از جبهه چی می دونی؟ از سوریه و عراق چی؟ خیلی از سوال ش خوشحال شدم و با اب و تاب شروع کردم براش حرف زدن: - خوب می دونی وقتی جنگل عراق به ما تحمیل شد ما هیچی نداشتیم! یه کشور که تازه ظلم و بیرون کرده بود و منافقین که توی کشور پراکنده بودن مثل رجوی واقعا کشور بهم ریخته بود. پاشا یکم فکر کرد و گفت: - مریم رجوی همین زنه که الان داره می گه زن زندگی ازادی؟ سری تکون دادم و گفتم: - همین که داره می گه کلی دختر و کشته خیلی دختر توی پادگان ش خودکشی کردن از دستش حتا یه بچه رو از شکم مادرش بیرون کشیدن روده هاشو دور گردن ش پیچیدن توی کتاب پنجره چوبی خوندم که وقتی یه منطقه رو محاصره کرده بودن یه فرد نظامی که با خانوم ش داره می رفته برای کمک گرفتن شون مرده رو که انقدر شکنجه دادن شهید شده بود و به بدترین شکل ممکن به خانوم ش تجاوز کرده بودند و جون داده بود و با وعضیت خیلی بدی کنار جاده پیکر شونو پیدا کردند جونای الان دخترای الان خام دروغ های اینا شدن فقط رسانه اینا رو بزرگ کرده و گرنه به ادم های پست کثیفی هست! خدا می دونه چند نفر و کشتن! پیر و جوون ما هم رفته بودن جنگ برای اینکه پای اون بعثی های نامرد به کشور مون باز نشه! کسی شون جرعت نکنه دست ش به چادر ما برسه! همه شهدا به چادر توصیه کردند چون ما ناموس اونا هستیم و خیلی برای یه مرد سخته دار و ندار ناموس ش به تاراج بره
🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️ 🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋 🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋☀️ 🦋☀️🦋☀️🦋☀️🦋 🦋☀️🦋☀️🦋☀️ 🦋☀️🦋☀️🦋 🦋☀️🦋☀️ 🦋☀️🦋 🦋☀️ 🦋 √ 🌸دختࢪ‌عموۍ‌‌چآدࢪۍمن‌!🌸 ❄️ و ادامه دادم: - حتا وقتی عراق خرمشهر رو گرفته بود یه دختر و گرفتن و کشتن و برهنه اش کردن و به ستون بالا بستن ش توی دید همه! و اخر شب شد و نظامی هامون گفتن اما دیگه نمی تونیم ناموس مونو اینطور ببینیم ۱۵ نفر رفت دو نفر با پیکر دختره برگشتن بقیه همه شهید شده بودن خیلی ناموس براشون هم بود خودشونو فدا می کردن تا دست اون از خدا بی خبر ها به ناموس شون نرسه! و با دست خالی جنگیدن و پیروز شدن و به این شهیدان می گن شهدای جنگل تحمیلی! خیلی از شهدا گمنام ان چون وقتی اونا رو شهید می کردن دسته دسته زیر گل می کردن یا می سوزندن یا دست و پای غواص های ما رو می بستن و پرت شون می کردن ته دریا! و خیلی هاشونم که دیگه جز چهار تا استخون اونم شاید چیزی ازشون نمونده و قابل تشخیص نیستن و به عنوان شهید گمنام خاک می شن خیلی ها هم که مفقود الثر هستن یعنی اصلا پیداشون نکردن! شهدای مدافع حرم هم اون شهدایی هستن که برای دفاع از حرم بی بی زینب و کربلا دارن توی سوریه و عراق می جنگن! و شهید می شن! مثل شهید حججی که داعش سرشو برید مثل شهید قاسم سلیمانی که توی اتیش سوخت و با موشک بود فکر کنم که زدن توی ماشین ایشون و همراهانش! یا مثل شهید محمد هادی ذولفقاری مثل شهید حمید سیاهکالی که یه سمت صورت ش کامل ترکش خورده بود و پاهاش هم هم همین طور شهید بابک نوری هریس و خیلی دیگه از شهدا که رفتن برای دفاع از حرم بی بی زینب و اونجا دفاع می کنن که خدای ناکرده پای اون داعش و منافقین به اینجا باز نشه! و شهدایی هم که توی این اتفاقات اخیر و حیله دشمن که با زن زندگی ازادی اومده وسط شهید شدن می شن شهیدای مدافع امنیت! چرا دشمن از راه دختر وارد شده؟ چون احساساتی ان زود گول می خورن دشمنی که خودش رحم نمی کنه به زن ها برای ما حرف از حقوق خانوم ها می گه درحالی که این حقوق های خانوم ها ۱۴۰۰ سال پیش توسط پیامبر گفته شده بود.
♡ برای آدم ها همانی باش که برایت هستند بیشتر که باشی سوتفاهم میشود ...