eitaa logo
🌷سنگر عشق🌷
79 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
834 ویدیو
32 فایل
#معارف اسلامی و #رهبر انقلاب و #شهدا فضای مجازی و اینترنت برای شما سنگری از سنگر های جنگ امروز است . کپی آزاد با ذکر #صلوات مدیر https://eitaa.com/Shahed_zn
مشاهده در ایتا
دانلود
گفــــتم : دگــــر قلبــــم شــــوق ندارد ! گفتــــــ : مراقبــــــ ِ بــــاش ... اَلعَیــــن بَریــــدُ القَلبــــــ ؛ چشــــم پیــــغام رسان دل استــــــ . 🌿
🌷سنگر عشق🌷
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼 📕 داستان مهمانی برادر 🎤 راوی: خواهر شهید #قسمت_سوم 🍃 بعد از آن سفر، به جامعه‌الزهرای ش
🌼❥✺﷽ ✺❥🌼 📕 داستان مهمانی برادر 🎤 راوی: خواهر شهید ✅ سفر خوبی بود. روزهای بعد در هتل و... چند روز بعد به تهران برگشتیم. مدتی گذشت و من برای تهیه کتاب به کتابخانه دانشگاه رفتم دنبال کتاب مورد نظر می‌گشتم، یکباره یک کتاب نظر مرا جلب کرد چقدر چهره این جوان روی جلد برای من آشناست!؟ 🌟 خودش بود. همان جوانی که در سفر خوزستان، تصویرش را روی دیوار دیدم. یاد شوخی‌های آن شب افتادم. این همان جوانی بود که می خواست گمنام بماند. 📗 این کتاب را هم از مسئول کتابخانه گرفتم نامش ابراهیم هادی و نام کتابش سلام بر ابراهیم بود. علاقه‌ای به این گونه شخصیت‌ها نداشتم موثر کنجکاوی مشغول مطالعه شدم. 🖇 همین طور شروع به خواندن کردم. به اواسط کتاب که رسیدم دیگر با عشق می خواندم. اواخر کتاب دیگر نمی خواستم داستان او تمام شود. وقتی کتاب پایان رسید انگار یک راه جدید در مقابل من ایجاد شده بود. 📌 در سکوت و تنهایی فقط فکر کردم. ابراهیم تمام فکر و ذهن من را پر کرده بود. عجب شخصیتی دارد این شهید!؟ من آن شب به شوخی میخواستم ابراهیم را برای خودم انتخاب کنم، اما ظاهرا او مرا انتخاب کرده بود! 🌙 او باعث شد که به مطالعه پیرامون شهدا علاقه‌مند شوم. شخصیت او بسیار بر من اثر گذاشت. مدتی بعد به مطالعات در زمینه ادیان روی آوردم درمورد اسلام و اهل بیت (ع) تحقیق کردم تا اینکه ابراهیم‌، هادی من به سوی اسلام شد. ✋ من مسلمان شدم.《سلام خدا بر ابراهیم که مرا با خدا و اسلام و اهل بیت(ع) آشنا کرد.》 ♻ادامه دارد... 📚سلام بر ابراهیم ۲ ‌‌
‍ 💠 شهیدی که حضرت زهرا(س) به او گفت: ما تو را دوست داریم: 💠 ✅پاییز سال 1361 بود. بار دیگر با ابراهیم عازم منطقه شدیم. اینبار نقل همه مجالس،توسل های ابراهیم به حضرت زهرا(س) بود.هرجا میرفتیم حرف از او بود.به هر سنگری سر میزدیم از ابراهیم میخواستند مداحی کند و از حضرت زهرا بخواند. 🌙 شب بود. ابراهیم در جمع بچه شروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم بخاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم، دونفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند که باعث ناراحتی ابراهیم شد. ✳️آن شب ابراهیم عصبانی بود و گفت: من مهم نیستم، اینها مجلس حضرت زهرا(س) را به شوخی گرفتند. برای همین دیگر مداحی نمی کنم. هرچه می گفتیم به دل نگیر اما فایده ای نداشت. 💯ساعت یک نیمه شب بود خسته و کوفته خوابیدیم. قبل از اذان بچه ها را بیدار کرد، اذان گفت و نماز جماعت به پا کردند و بعد از تسبیحات ابراهیم شروع به دعا خواندن و روضه خوانی حضرت زهرا(ع) کرد. اشعار زیبای ابراهیم اشک همه را جاری کرده بود. 🔘 بعد از خوردن صبحانه برگشتیم. گفتم: دیشب قسم خوردی دیگه مداحی نمیکنی ولی بعد نماز صبح...؟! گفت:دیشب توی خواب دیدم وجود حضرت صدیقه طاهره(س) تشریف آوردند و گفتند: « نگو نمی خوانم، ما تو را دوست داریم. هرکس گفت بخوان تو هم بخوان » 🌸
گاهی برای اهمیت یک حرکت باید از بالا به تمام زوایای آن نگاه کنی... من و تو ناامیدی نقشه های آنهاییست که می خواهند پای صندوق نباشیم ؛ گرگهای تحریم و کفتارهای سازش 🇮🇷
🔖نوح کشتیبان این نوح، امام زمان است ... دریا طوفان، سختی و مشکلات دارد ، اما وقتی کشتیبان، بنده برگزیده خداست، معصوم است، بیمی وجود ندارد ... به ناخدای این کشتی حضرت بقیّةالله (ارواحنافداه) عرض میکنیم کشورِ خودش را به ساحل نجات برساند ، مردم مؤمن ایران را حمایت و کمک کند. مقام معظم رهبری ؛ ۱۳۹۹/۰۱/۰۱ 🇮🇷
🌷 ....!!! 🌷یکی از آزاده ‌ها آمده بود پیشش، گفت: «حاج‌ آقا مشکل مسکن آزاده‌ های تهران حل نشده شما که با بیت تماس دارید موضوع را به آقا بگو و کمکی بگیر.» 🌷دستش را گذاشت روی شانه آن بنده خدا و گفت: «ما زمان اسارت از خدا می‌ خواستیم آزاد شیم و برگردیم تا باری از دوش این عزیز برداریم حالا خودمون بیایم این بار را سنگین ‌‌تر کنیم.» 🌹خاطره اى به ياد سيد اسرا حاج آقا سید علی اکبر ابوترابی ❌ مسئول خوب! 💚 اللهم عجل لولیک الفرج💚
1 💥 اگه ما بخوایم یه انسان مؤمن و قوی تربیت کنیم، 👈🏼 اولین قدم، آموزش و یادآوری واقعیت های حاکم بر زندگی در دنیاست. 🌷 وقتی که ما تونستیم واقعیت های دنیا رو به خوبی ببینیم، اتفاقات خوبی برامون می افته.😊 👌🏼 مثلاً طبیعتاً میتونیم نقش دین رو در راحت تر کردن زندگیمون حس کنیم. و برای همین، دینداری برای ما راحت تر و لذّت بخش تر خواهد شد.😌💖 🌸 اگه کسی بدون شناخت واقعیت های دنیا سراغ دین بِره، اتفاقاً به دین و دینداران ضربه میزنه. 🌺 شاید دیده باشید مذهبی هایی رو که احیاناً مسئولیت هایی هم در اماکن مذهبی دارن اما باعث دین زدگی جوانان میشن. ✨کسی که بی برنامه دیندار بشه از دینداریش لذت نمیره بخاطره همین یا در ادامه بی دین میشه و با اگه ظاهرا دیندار باقی بمونه از دین سواستفاده میکنه ✔️ ما باید حواسمون باشه که الکی دینداری نکنیم. باید کاملا حساب شده و درست پیش رفت....
🌷سنگر عشق🌷
💖💐💕🔆 #داستــان_دنبــــاله_دار📚داستان واقعی و بسیار جذاب#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_ سی و دوم صفح
💖💐💕🔆 📚داستان واقعی و بسیار جذاب سی و سوم -پاشو پاشو زینب زینب:إه کجا دیونه شدی -میخام برم شهرضا 😭😭😭 زینب:ای خدا این دختر جنی خولی شد چرا یهویی؟ تو اصلا میدونی شهرضا کجاست؟ -خب میرم پیدا میکنم زینب:‌الله اکبر حنانه جان سخته اینهمه راه طولانی را دوتایی بریم بذار زنگ بزنم داداشم منو زینب باهم رفتیم خونم داداش زینب یه ساعته خودش رسوند زینب پشت ماشین، پیش من نشست سرمو به بغل گرفت اشکام میومدن بعداز ۷-۸ساعت رسیدیم ورودی اصفهان حسین آقا ورودی شهر از یه نفر آدرس جاده شهرضا را گرفت یک ساعتی با سرعت متوسط طول کشید برسیم تو حیاط امامزاده شهرضا مزار شهدا بود بخاطر بدبودن حالم سرم گیج میرفت ک یهو پیداش کردم دویدم سمت مزار خودم انداختم رو مزار.... .... ✍️با ادامه داستان همراه ما باشید ... : بانو....ش
رزمنده واقعی اهل دل است اهل عشق ورزیدن به رهبری معظم است اهل عشق به شهداست اهل ایثار است اهل خدمت بی منت است اهل بی ریایی است اهل تواضع است اهل مبارزه با دشمنان ولایت است، چه داخلی و چه خارجی! رزمنده اهل دروغ نیست اهل زَد و بند نیست اهل اخلاص است اهل اختلاس نیست اهل ولایت (دیار) اسلام است نه ولایت کفر رزمندگان اسلام اهل ابتکار اهل اختراع اهل کار، تلاش، اندیشه، تفکر و تولید هستند اهل کمک، مساعدت، همیاری و پشتیبانی اهل برداشتن و پاکسازی خاکریزها و میدان‌های مینی است که دشمن به انواع و اقسام شیوه‌ها، در صدد انسداد راه‌های پیشرفت و جلوگیری از غلبه‌ی نیروهای انقلاب به هر طریق و روشی است.🌷
تــو بایـد باشی تا ‌ روز هایم پر شود از پر شود از ، و دقایقم از و با بودن لبریز گردد ... تــو باید باشی 📎
📌امیرالمؤمنین عليه السلام: 🌱اگر خواستى از برادرت ببرى، ته مانده اى از دوستى خود براى او باقى گذار كه اگر روزى به فكرش رسيد كه آشتى كند به آن بازگردد إنْ أرَدْتَ قَطِيعةَ أخيكَ فاستَبْقِ لَهُ مِن نفسِكَ بَقيّةً يَرجِعُ إليها إن بَدا لَه ذلكَ يوما مّا 📚نهج البلاغه، از نامه31
🌙 🔹«اللّهُمَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ غَفَرْتَ لَنا فیما مَضى مِنْ شَعْبانَ فَاغْفِرْ لَنا فیما بَقِىَ مِنْهُ؛ 🔹خدایا اگر در آن قسمت از ماه شعبان که گذشته ما را نیامرزیده‌اى در آن قسمت که از این ماه مانده بیامرزمان».🤲
🌹شهیدمحمودشهبازی🌹 💠چفیه خونین💠 چند ثانیه‌ای از شهادت شهبازی نمی‌گذشت که حاج همت کنار پیکر او آمد. ترکش تمام صورت شهبازی را مجروح کرده بود. موهای خاکی اش میان لایه‌ای از خون قرار داشت. حاجی به یاد ساعتی پیش افتاد که حاج محمود در سنگر تاکتیکی بود، و آخرین نماز شبش را می‌خواند. چفیه خون آلوده‌اش را از دور گردن او باز کرد و بر صورت مهربانش انداخت، و اندوهگین به طرف دیگر دژ رفت، نگاه حاجی که به همدانی افتاد، غم بر اعماق جانش پنجه انداخت. همه نیروها علاقه او را به شهبازی می‌دانستند برای همین قبل از اینکه او سخنی بگوید، گفت: «به نیروها بگو تا آفتاب نزده نمازشان را پشت دژ بخوانند. پس از نماز همه نیروها جلو می‌روند.» همدانی پرسید: «محمود کجاست؟» حاجی به طرف خرمشهر نگاه کرد و گفت:« الحمدا… محاصره خرمشهرکامل شده و بچه‌ها به نهر عرایض رسیده‌اند» دوباره پرسید: «حاجی، محمود کجاست؟» اشک در چشمان حاجی غلطید و صورتش را در میان دستانش پنهان کرد. همدانی خودش را به بالای دژ رسانید. زانوانش سست شد، باور نداشت که سردار دلها با پیکری آغشته به خون بر روی زمین افتاده است. شهادت شهبازی قلب متوسلیان، همت و تمام رزمنده‌‌های لشگر ۲۷ محمد رسول الله راپر از اندوه کرد. 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
🌷سنگر عشق🌷
💖💐💕🔆 #داستــان_دنبــــاله_دار📚داستان واقعی و بسیار جذاب#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_ سی و سوم -پا
💖💐💕🔆 📚داستان واقعی و بسیار جذاب سی و چهارم باهاش حرف میزدم یه نیم ساعت یا چهل پنج دقیقه بعدش زینب اومد بلندم کرد پاشو بسه حنانه همون جا کنار مزارش نشستم گریه کردم دختری که را مرده می نامید و اونا را چهارتا استخوان میدونست و همش تمسخر میکرد حالا کاملا دیدگاهش عوض شده و شهید دستشو گرفته -میخام بمونم پیشش زینب زینب: حنانه میزنمتا -زینب از تنهایی خسته شدم ۲ ساله مامان و بابام ندیدم دلم تنگه آغوش بابامه ززززینب دلم میخاد مامان و بابام همقدمم باشن زینب :درست میشه عزیزم غصه نخور حسین آقا زینب رو صداش کرد زینب رفت و برگشت حنانه بهتره برگردیم تهران توکل بخدا و شهدا کن -باشه زینب همیشه همه جا توی ۲سال کنارم بود اما جای خالی خانواده کنارم معلوم بود برگشتیم خونه زینب رفت خونشون تا کلید در انداختم وارد خونه شدم بازم دلم گرفت و اشکام جاری شد رفتم تو اتاقم همون جوری با گریه خوابم برد .... ✍️با ادامه داستان همراه ما باشید ... : بانو....ش
🌷سنگر عشق🌷
💖💐💕🔆 #داستــان_دنبــــاله_دار📚داستان واقعی و بسیار جذاب#بنده_نفس_تا_بنده_شهدا #قسمت_ سی و چهارم ب
💖💐💕🔆 📚داستان واقعی و بسیار جذاب سی و پنجم با صدای اذان از خواب پاشدم تواین یک سال بعد از اون که تو خواب بهم نماز را یاد داد به لطف خودش تمام نمازامو اول وقت میخونم نمازم ک تموم شد سلامو دادم بازم اشکام جاری شد خیلی شدید دلتنگ خانواده ام بودم بغل دست سجاده دراز کشیدم و پاهام تو شکم جمع کردم اشکام جاری شد نفهمیدم کی خوابم برد با صدای زنگ در از خواب پریدم حتما زینبه تنها کسی ک تو این دوسال بهم سر میزد همونجوری خواب آلود به سمت در رفتم اما از دیدن آدم پشت در خشکم زده بود اشکام دوباره صورتمو شست خدایا یعنی چیزی ک دارم میبینم واقعیت داره یا دارم خواب میبینم واقعا بود😍😊 بابا: نکنه جن دیدی نمیخای بذاری بیام تو -نه نه باورم نمیشه اینجایی بابا :اومدم دنبالت برگردی خونه با تمام اختلاف نظرهامون دیگه نمیخام ازم دور باشه باصدای آرومی گفتم :من بابا:سرکار خانم برو وسایلت جمع کن بریم خونه .... ✍️با ادامه داستان همراه ما باشید .... : بانو....ش
در تحلیل عدالت اجتماعی، فقر همواره پائین بودن درآمد نیست، بلکه، محرومیّت از امکانات و قابلیّت‌ها نیز «فقر» به شمار می‌آید. بر این مبنا گسترش توانمندی‌های انسانی و فرصت‌های اجتماعی برابر، عدالت اجتماعی را محقق می‌سازد. توسعه منابع انسانی از طریق: آموزش و بهداشت عمومی،‌ فقرزدائی و اشتغالزائی از جمله راه‌های توانمندسازی است که به کاهش فقر کمک می‌کند. آموزش با تسهیل فرایند رقابت چرخه فقر را متوقف می‌کند و با کاستن از ناهنجاری‌های اجتماعی، موجب توسعه پایدار می‌شود. افزایش اشتغال مولد، حمایت از آموزش‌های فنی و حرف‌های و سلامت شهروندان، گسترش بیمه‌های اجتماعی، و جلوگیری از آلودگی‌های زیست محیطی، توانمندسازی را همگانی و در تامین و تحقق عدالت اجتماعی ایفاء نقش می‌کند.
🔆امام رضا عليه السلام : 🔸اَلتَّواضُعُ دَرَجاتٌ: مِنْها أَنْ يَعْرِفَ الْمَرْءُ قَدْرَ نَفْسِهِ فَيُنْزِلَها مَنْزِلَتَها بِقَلْبٍ سَليمٍ، لايُحِبُّ أَنْ يَأْتىَ إِلى أَحَدٍ إِلاّ مِثْلَ مايُؤْتى إِلَيْهِ، إِنْ رَأى سَيِّئَةً دَرَأَهابِالْحَسَنَةِ، كاظِمُ الْغَيْظِ عافٍ عَنِ النّاسِ، وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ؛ 📚[كافى، ج۲، ص۱۲۴، ح۱۳] 🔸تواضع درجاتى دارد: يكى از آنها اين است كه انسان اندازه خود را بشناسد و با طيب خاطر خود را در آن جايگاه قرار دهد، دوست داشته باشد با مردم همان گونه رفتار كندكه انتظار دارد با او رفتار كنند، اگر بدى ديد آن را با خوبى جواب دهد، خشم خود را فرو خورد و از مردم درگذرد، و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.
21-SaharKhiz Mostafa(www.Rasekhoon.net).mp3
464.6K
بسم رب الشهداءوالصدیقین⚘ 📢بشنوید| 💠 خدا را فراموش نکنیم شهید مصطفی سحرخیز 🌹🇮🇷🌹
قبل از عملیات روی تپه ی کَفَر شمس داخل خیمه جمع شده بودیم. با دوستان مشغول صحبت بودیم قرار بود به دیرالعدس حمله کنیم، همون عملیات معروف که حاج قاسم گفت: برید داخل شهر به کمک خدا شهر خالیه! اما چون جاسوس های تکفیری بین ما نفوذ کرده بودن محل تجمع ما لو رفته و یه چند تایی خمپاره سر ما فرود اومد یکیشون از پشت به خیمه ما خورد، من جلو در خیمه بودم که موجش چند متر دورتر پرتم کرد. سید روح الله و چند نفر دیگه که داخل بودن مجروحیت شدیدی پیدا کردند. سریع رفتیم داخل خیمه و بچه ها رو به داخل نفر بر برای انتقال به بهداری، بردیم. که سید رو دیدم نمیتونست بلند شه دست و پام شل شد نمی تونستم کاری کنم. برادرِ سید سریع اومد دست و پای روح الله رو تکون داد. مشغول انجام کمک های اولیه شد، سید با لبخند ملیحی که داشت انگشت شصتش رو به علامت اینکه خوبم، نشون داد! همینجوری لبخند میزد که بلندش کردن و به بهداری انتقالش دادند. بعد از اون خبر نداشتم که چه اتفاقی برای روح الله افتاده! یک روز بعد ، عملیات شروع شد نزدیکای ظهر بود که تانکم رو با موشک زدن و زخمی شدم. به بیمارستان انتقالم دادند، دوستانی ک با سید زخمی شده بودند رو دیدم، ولی سید بین اونا نبود. با همون حالت از یکی از بچه ها پرسیدم: سید کجاست؟ سید کجاست؟ هیچکی جواب نداد، پرستار هم میگفت: آروم باش آروم باش منو به زور بردند و بستری کردند. آخر یکی از رفقا اومد و گفت: سید دوام نیاورد شهید شد! نامش ماندگار و راهش پر رهرو باد! 🌹🕊🌹🕊🌹🕊🌹
💖💐💕🔆 📚داستان واقعی و بسیار جذاب سی و چهارم باهاش حرف میزدم یه نیم ساعت یا چهل پنج دقیقه بعدش زینب اومد بلندم کرد پاشو بسه حنانه همون جا کنار مزارش نشستم گریه کردم دختری که را مرده می نامید و اونا را چهارتا استخوان میدونست و همش تمسخر میکرد حالا کاملا دیدگاهش عوض شده و شهید دستشو گرفته -میخام بمونم پیشش زینب زینب: حنانه میزنمتا -زینب از تنهایی خسته شدم ۲ ساله مامان و بابام ندیدم دلم تنگه آغوش بابامه ززززینب دلم میخاد مامان و بابام همقدمم باشن زینب :درست میشه عزیزم غصه نخور حسین آقا زینب رو صداش کرد زینب رفت و برگشت حنانه بهتره برگردیم تهران توکل بخدا و شهدا کن -باشه زینب همیشه همه جا توی ۲سال کنارم بود اما جای خالی خانواده کنارم معلوم بود برگشتیم خونه زینب رفت خونشون تا کلید در انداختم وارد خونه شدم بازم دلم گرفت و اشکام جاری شد رفتم تو اتاقم همون جوری با گریه خوابم برد .... ✍️با ادامه داستان همراه ما باشید ... : بانو....ش
ای هتاکان انسانیت و شرافت، و ای شکارکشان بی ارج و منزلت و ای انسان نماهای دوپا، سینه های ستبر و فراخ ما، آماج گلوله های سرخ شما باد.  چرا که هیچ مرگی را بالاتر و شهادت در این راه را برتر از آن نمی بینیم. 💠 ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا، بل احياء عند ربهم يرزقون البته مپنداريد كه شهيدان در راه خدا مرده اند بلكه زند ه اند به حيات ابدی و نزد خدا متنعم خواهند بود. (  آيه 169 – آل عمران)   🇮🇷🌹🇮🇷
با معرفت ها حاجت که نمیگیرن، میگن حتما صلاح نبوده... بی معرفت ها میرن دعوا که خدایا چرا...!! رفقا خدا ما رو بلده حتی بهتر از خودمون...!
💠 💠 امام علی(ع): «مَن أعظَمَكَ لإِكثارِكَ استَقَلَّكَ عِندَ إقلالِكَ» كسى كه تو را براى دارايى ات احترام كند، در هنگام نا داريت تو را خوار شمارَد. 📚 ميزان الحكمه ج8ص532
🔆امام باقر عليه السلام : 💠 ايّاكَ و الكَسَلَ و الضَّجَرَ فَإنَّهُما مِفتاحُ كُلِّ شَرٍّ ؛ 💠 از تنبلى و بـى حوصلگى بپـرهيز كه اين دو كليد هر بدى اند. 📚[تحف العقول ، ص 295]