جاماندگان از قافله عشق 🦋
سلام برادر گرمگ پادگان بود .
سلام علیکم مجاهد دلاور
بله منظوراز پاسگاه همان ساختمانی که
در کناره جاده ی پنجوین قبل از تنگه گرمک معروف به پاسگاه بود
ممنون از بذل توجه ویاد آوری
#ناگفته_های_دفاع_مقدس
در اوایل جنگ #خرمشهر
سید صالح موسوی
همگی خسته بودیم و وسیله ای برای پیشروی نداشتیم. «احمد شوش» و "محمد نورانی" با دست خالی جلو میرفتند. روز عجیبی بود. تعدادی از نیروهای پیاده دشمن در همان جا و بقیه در بیابان به دام افتادند و سلاحهای زیادی را به غنیمت گرفتیم. سه تانک دشمن در دست بچه ها اسباب بازی شده بود.
وقتی وارد بیابان شدیم به "رضا دشتی" گفتم: "تو مستقیم برو، ما هم از کنار ریل راه آهن میریم. امروز هر طور شده باید پیشروی کنیم."
کمی جلوتر، از فاصله ای نسبتاً دور، دو خودرو سنگین دشمن دیده شدند. به بچه ها پیشنهاد کردم که از پشت حصار و زیرریل راه آهن که تپه مانند بود حرکت کنند و خودم به همراه خسرو خیاط و شیرعلی جلو رفتیم. یک آرپی جی داشتیم و چند نارنجک و دو قبضه ژ- ۳ که یکی از آنها مدام گیر میکرد. کمی جلوتر هر سه کمین کردیم تا با نزدیک شدن خودروهای عراقی آنها را به گلوله ببندیم. به محض این که ماشینها به پنج متری ما رسیدند با رگبار شیر علی راننده به هلاکت رسید و کمک راننده مجروح شد. چون مهمات زیادی داخل ماشین بود و ما به آنها احتیاج داشتیم از شلیک آرپی جی صرفنظر کردیم. کمک راننده میدوید و در حین فرار گاهی برمی گشت و به طرف ما تیراندازی میکرد. بچه ها خنده کنان و الله اکبر گویان دشمن را به مسخره گرفته بودند. گلوله "شیر علی" به سر عراقی که در حال دویدن بود اصابت کرد اما او را از پا در نیاورد. کمی بعد وقتی خشاب اسلحهاش خالی شد، اسلحه اش را انداخت و دستمال سفیدی را بلند کرد. سر و پاهایش تیر خورده بود. وقتی رسیدیم درون باتلاق افتاده بود و داشت خفه می شد. دستاش را گرفتیم و او را بیرون کشیدیم. وقتی شعار "دخیل خمینی" و "انا مسلم" را سر داد چشمهایمان پراشک شد. صورت اش را بوسیدیم و او را به پشت جبهه انتقال دادیم. آن گاه با روحیه ای سرشار از پیروزی بچه ها، یکدیگر را در آغوش گرفته و با خوشحالی در حالی که
اشک شوق میریختیم، خودروهای پراز مهمات دشمن را به شهر بردیم و پساز عبور از فلکه شهدا و مسجد جامع به سپاه رفتیم. در آن جا محمد جهان آرا، محمد نورانی و رضادشتی با شادی و شوق ما را در آغوش گرفتند و تبریک گفتند. از این که با دستهای خالی دشمن را تا آن حد ذلیل کرده بودیم احساس خوشحالی می کردیم.
آن شب پس از صحبتهای جهان آرا، برای شرکت در جنگ پارتیزانی به سه گروه تقسیم شدیم. گروه ها زیر نظر «علی هاشمیان» و "رضا دشتی" بودند. من در گروه سوم قرار گرفتم. هر چند که نمیخواستم از دوستانم جدا شوم اما به هر حال باید سازماندهی میشدیم. هر گروه بین پانزده تا بیست و پنج نفر نیرو داشت. گروه رضا دشتی در پل نو و گروه هاشمیان در بندر مستقر بودند. مقر گروه ما نیز در پلیس راه بود و باید با نورانی آنجا را زیر نظر میگرفتیم.
🔻 عملیات کربلای ۵
🔻 یک تیربارچی عراقی چهل پنجاه متر با ما فاصله داشت. تیربارچی ما هم این طرف بود. این دو تیربارچی از دم غروب با هم می جنگیدند. هر دو تا هم تیرهای رسام داشتند. همه بچـه هـا ایستاده بودند و تماشا میکردند. آن طرف هم عراقیها تماشا می کردند که ببینند کدام یک دیگری را میکشد. تیربار بسیجی داغ کرده بود. گفتم: بابا، سرت را پایین بیاور
گفت: حاج آقا او سرش را پایین نمی برد من پایین بیاورم؟
🔻 یک ساعت اینها همدیگر را زدند. منظره عجیبی شده بود. بعد از یک ساعت، تیربارها داغ کرد و هر دو اسلحه هایشان را زمین گذاشتند. آتش تقریباً آرام شد. با آقای قاآنی تماس گرفتم و وضعیت را توضیح دادم در همین گیرودار توانستیم یک هلالی را که نصفش دست ما بود کاملاً در کنترل بگیریم. در آن هلالی، زاغه مهمات عراقی ها را منفجر کردیم. ساعت هشت آقای قاآنی گفت: آقای شریفی جلو می آید. امشب را بیا عقب که خیلی خسته ای.
هوا تاریک شده بود، منتها منور زیادی ریخته بودند. دیدم یکی صدا می زند حاجی کجاست؟
شریفی بود. من هیچی نگفتم. طبق عادت همیشه خودش، گفت این مرتیکه کجاست؟
🔻پرسیدم دنبال کسی میگردی؟
گفت: دنبال گمشده ام میگردم.
گفتم: بیا اینجا گمشده ات در سنگر است.
داخل سنگر نیامد. من بیرون آمدم، روبوسی و حال و احوال کردیم. کنار سنگر نشست. فوری سیگارش را درآورد تا روشن کند. گفتم حاجی، سیگار نکش. گفت: تو خودت میدانی که من بی سیگار نمیجنگم. با خجالتی که از آقای قاآنی میکشم ولی به او هم گفتم امشب مرا توی خط بی سیگار نگذارد. این شب آخر من است. شب آخر هوایم را داشته باشید.
گفتم: چرا این جوری حرف میزنی، شب آخر یعنی چه؟ گفت: به آقای قاآنی و نجفی و بقیه گفتم:" من دیشب خواب دیدم که صدام را گرفتم و با یک ماشین بنز آخرین سیستم به تهران بردم و خدمت آقای خامنه ای تحویلش دادم. وقتی میخواستم سوار بشوم و بیایم آقای خامنه ای پرسید که ماشین را کجا میبری گفتم که خودم غنیمت گرفته ام. مگر نه این است که در صدر اسلام هرکس هر که را میکشت اسبش را می گرفت؟ ایشان با لبخند به من گفت: شریفی این را بگذار باشد این مال بیت المال است. ماشین بهتری به تو میدهیم."
🔻 علی ابراهیمی هم که آن طرف من نشسته بود، گفت: حالا که تو خوابت را گفتی، بگذار من هم خوابم را بگویم. گفتم: پاشو برو پی کارت، همه تان خواب نما شده اید.
علی ابراهیمی گریه کرد و گفت خواب دیدم که در عملیات خوب جنگیدم. پیش آقای قاآنی رفتم، آقای قاآنی نامه ای نوشت و به شما داد. شما هم دادید به من و گفتی که برای زیارت مرقد حضرت زینب کبری(س) به سوریه برو. من راه افتادم که بروم دیدم خانمی با لباسهای سبز روبنددار آمد و گفت که سید کجا میخواهی بروی؟ گفتم میخواهم بروم زیارت حضرت زینب(س). گفت شما زحمت نکشید ما آمدیم خدمت شما. حالا، تعبير خواب ما چه میشود؟
🔻 گفتم: من که تعبیر خواب بلد نیستم، چه میدانم که تعبیر خواب تو چیست.
به شریفی گفتم: خب تو آمدی اینجا تا من استراحت کنم
گفت: بله، از سر شب داری میجنگ، حالا هم رسیدی به هلالی سوم. صبح بیا و ببین که همه را گرفته ام!
گفتم: مواظب آن تیربار باش و بی گدار به آب نزن.
گفت: برو، دیگر حرف نزن. حالا ببین که حاجیات چکار می کند. دستم را دراز کردم برای خداحافظی علی ابراهیمی گفت: من هـم با حاج آقا میروم و فردا می آیم.
شریفی گفت حالا تو حاجی شناس شدی؟
ابراهیمی گفت: چهار سال معاون شما بودم، میخواهم چند عملیات هم در کنار حاج آقا باشم. گفت: برو همیشه با حاج آقا باش، چون دیگر شریفی را نمیبینی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رسیدهایم به روزی که عشق
بر پا شد
به نبردی که ظاهرش جنگ و
باطنش دین شد🍃#شددفاع_مقدس
۳۱ شهریور
آغاز هفته دفاع مقدس
گرامی ؛
و پیروزی بزرگ این نبرد بر خانواده محترم شهدا، مردم مقاوم، رزمندگان، جانبازان و آزادگان ایران اسلامی، تبریک و تهنیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مردان بی ادعا 👆
#دفاع_مقدس_را
این مردان بی ادعا
#مقدس_کردند
وگرنه جنگهای بسیاری
در این کره خاکی اتفاق افتاده
که هیج کدام مقدس نامیده نشد
نه جنگ سلیبی ها نه جنگ های جهانی اول ودوم
نه جنگ فتح اورشلیم توسط ابو عبیده
نه مقاومت وجنگ نیروهای افغان در مقابل شوروی
#جنس_مردان_وزنان_دفاع مقدس از
جنس یاران سیدالشهدا بود
و درس آموخته مکتب عاشورا
🔹امروز هم مردان وزنان وکودکانی از جنس عاشورائیان در غزه لبنان یمن عراق در جبهه مقاومت اسلامی در امتداد دفاع مقدس حرکت می کنند
#حسین_پیروزمیدان با اشقیا شد
درس آموختگان مکتب حسین نیز پیروز این میدان خواهند بود
حزب الله هم الغالبون ان شاءالله
#غزه_لبنان_عراق_یمن
10 مرداد 1403
🖌سید اخلاص موسوی
باز نشر. بمناسبت آعاز
هفته دفاع مقدس
جاماندگان از قافله عشق 🦋
🔻 عملیات کربلای ۵ 🔻 یک تیربارچی عراقی چهل پنجاه متر با ما فاصله داشت. تیربارچی ما هم این طرف بود.
🔻 عملیات کربلای ۵
♦️ راه افتادیم. ده پانزده قدم که آمدیم دیدم یکی از پشت سر دارد می آید. برگشتم دیدم شریفی است. گفت: همین جور داری میروی؟ گفتم خب میروم قرارگاه تا استراحت کنم.
گفت: بیا خداحافظی کنیم. دستش را گرفتم، صورتش را بوسیدم و گفتم خب چه جور خداحافظی کنیم؟
گفت: بیا قربتطلبی کنیم.
گفتم: برو بابا من شهید نمی شوم که قربت طلبی کنم. گفت: ممکن است من شهید شوم. چند لحظه اینجا بنشین. کجا؟ وسط بیابان بیست سی قدم دورتر از خاکریز نشستم. نگاهی به آسمان کرد و پرسید این عملیات را چه جور میبینی؟ گفتم: اینها چه حرفهایی است که میزنی؟
گفت: من این عملیات را پر از خون میبینم. شلمچه قتلگاه است. هم برای ما و هم برای عراقیها. اینجا آخر خط است. هـر کــدام بـر دیگری پیروز شود کار آن یکی تمام است. بلند شدم و گفتم حالا تجزیه و تحلیل نکن تو را به حضرت عباس (ع) بگذار برویم تا خستگیمان را بگیریم.
خداحافظی کردم و راه افتادم . چند قدمی که آمدیم، به علی ابراهیمی گفتم علی کسی تو را صدا نمیزند؟
گفت نه!
ایستادم و نگاه کردم، دیدم حاج شریفی است، می آید و گریه میکند و با آستین اشکهایش را پاک میکند. پرسیدم: چرا دنبال ما راه افتادی؟
گفت: نمیدانم، دلم خواهد از شما جدا شوم. بیا قربتطلبی کنیم. درست خداحافظی کنیم. گفتم: قربتطلبی که کردیم. خداحافظی هم کردیم. فردا صبح می آیم. گفت: فردا صبحی ممکن است در کار نباشد. تو ممکن است فردا صبح بیایی ولی شریفی دیگر نباشد. دیگر طاقت نیاوردم. یک دستش را انداخت گردن علی ابراهیمی و یک دست را هم گردن من و سه تایی شروع کردیم به گریه کردن. این کار چهار پنج بار تکرار شد. آخر طوری شد که گفتم حاج شریفی، به قرارگاه نمی روم. گفت: نه، تو برو استراحت کن. بعد از شریفی کار سختی داری و تنها باید بجنگی. راه افتادیم. حدود بیست سی قدم فاصله گرفته بودیم که دیدم مجدداً صدایی میآید. به علی گفتم: باز مرا صدا میزند.
علی گفت: تو خیالاتی شدی.
خوب گوش کردم دیدم بیسیمچی حاج شریفی فریاد می زند:
- حاجی، حاجی...
برگشتم و پرسیدم: چرا دنبال ما آمدی؟
گفت: حاجی شهید شد.
دیگر نفهمیدم چه شد و چطوری آن راه را برگشتم. فقط این قدر میدانم که وقتی رسیدم دیدم حاج شریفی را داخل پتویی پیچیده اند.
چه شبهایی با شریفی در کنار هم جنگیدیم؛ چه روزهایی که از هم دفاع کردیم، با هم ترکش خوردیم، تیر خوردیم، باهم زخم هامان را پانسمان کردیم، اسلحه برداشتیم و جنگیدیم. اما این بار صدای شریفی از هیچ بیسیمی شنیده نمی شد.
یک ربع بعد از بازگشت به قرارگاه، به آقای قاآنی گفتم: "میخواهم به مشهد برگردم." تعجب کرد. گفتم: "دیگر روحیه ای برایم نمانده. توانم از بین رفته و پشتم خمیده. ما دو نفر مثل دو باز شاهی بودیم. هر جا که در کار لشکر گره می افتاد، ما دو نفر گره را باز میکردیم. الان دیگر کاری از من ساخته نیست. ماندن مـن چـه ثمری دارد." آقای قاآنی فقط گریه میکرد. آقای نجفی بیرون آمد و با من صحبت کرد. حالت خستگی داشتم. همان دم در روی کفشها نشستم و خوابم برد.
در عالم خواب شریفی را مثل همیشه قبراق و سرحال دیدم. او گفت: من دیشب شهید شدم و علی ابراهیمی هم صبح شهید می شود. سفارش کن جنازه مرا دفن نکنند تا جنازه او برسد و ما دو تا را کنار هم دفن کنند
.
#حتما_بخوانید
#کربلای_جبهه ها
#دفاع_مقدس
#الیس_الصبح_بقریب
دمکم ودمنا، ابناؤکم ابناؤنا
واننا علی موعد الصبح
باذن الله تعالی
سلام
💢برش تحلیلی 👇
بر اساس واقعیت
موجود در منطقه وخاصه در اسرائیل
♦️اسرائیل در شرایط سختگی
قرار گرفته نه خودش توان نتیجه گیری کامل بنفع خودش است
نه می تواند این شرایط جنگ فرسایشی را برای مدت طولانی تحمل کند !👇
بلحاظ آستانه تحمل پائین ساکنان سرزمین های اشغالی و حتی سربازان رژیم
♦️وبدلیل به بن بست رسیدن در برون رفت از وضعیت کنونی
دست به اقدامات اینچنینی میزند
تا شاید بتواند پای ایران وحتی سایر کشورها را بجنگ بکشاند و درنهایت
با اوج گرفتن وگسترش جنگ
♦️ سازمان های بین الملی مانند شورای امنیت وسازمان ملل ورود کنند و یک آتشبس برقرار کنند
این را تنها راه برون رفت میداند
🔹اما فعلا بهترین گزینه برای کل جبهه مقاومت همان جنگ فرسایشی و ضربات به اسرائیل وایجاد نا امنی برای این رژیم است
البته که باید حملات جبهه مقاومت
ضمن افزایش کمیت باید از نظر کیفی واز اثرگذاری مناسب نیز برخوردارباشد که البته تا کنون بوده
باید بدانیم که این موضوع تعطیلی بنادر وکارخانه جات در شمال و ترک ساکنین این منطقه کار بسیار ارزنده وبزرگی ست از طرف حزب الله
♦️ خود این مسئله برای رژیم هم بلحاظ روانی وامنیتی واقتصادی هم بلحاظ حیثیتی قابل پذیرش وتحمل نیست
🔹واین را عرض کنم کشورهای حامی اسرائیل چه غربی ها وچه کشورهای منطقه تا حدی حاضر به پرداخت هزینه حمایت از این رژیم هستند که منافع کلی شان بخطر نیفتد
♦️ودر صورتی که با گسترش جنگ در منطقه و با بالا رفتن هزینه این کشور ها وبه خطر افتادن منافع اقتصادی وحتی برهم خوردن نظم اجتماعی مخصوصا در کشور های منطقه
قطعا نمی توانند به حمایت پنهان وآشکار خود ادامه دهند
واسرائیل نیز نمی تواند در این جنگ
بظاهر هم شده پیروز میدان باشد
🔹با توجه به اینکه جبهه مقاومت هم تا کنون از همه توان وامکانات استفاده نکرده قطعا با توجه به شرایط جنگ اقدامات این جبهه بر علیه اسرائیل نیز
افزایش خواهد یافت
#ان_تنصرالله_ینصرکم .ان شاءالله
🖌سیّد اخلاص موسوی
@jAmAndgA90zA
💢بزگترین ضعف رژیم جعلی اسرائیل
با تمام امکانات وتوان نظامی که حامیانش برایش تهیه کرداند
♦️امنیت اجتماعی (ساکنین سرزمین های اشغالی )
و اقتصاد و سرمایه گذاری خارجی واردات صادرات از طریق دریا وهوا
که اکنون با تاکتیک جنگ فرسایشی جبهه مقاومت بخش بزرگی از این
ضعف ها ی رژیم را نشانه رفته
♦️از امنیت وآواره شدن ساکنین شمال تا تعطیلی بنادر مهم و نا امن بودن 👇
سرمایه گذاری خارجی وعدم پهلو گیری کشتی ها در بنادر مهم این رژیم و تعطیلی صنعت گردشگری و....
♦️و سردر گمی رژیم در برون رفت از این شرایط سخت وغیر قابل تحمل
لیکن اسرائیل اتفاقا بدنبال گستر ش جنگ به سایر کشور های منطقه است
👈تا بخشی از این مشکلات بلحاظ روحی وروانی در درون آن
کاهش یابد
♦️وباز عارضم که بهترین روش جنگ با این رژیم همین روش فرسایشی است
باصتلاح غورباقه پز کردن آن
👈در اینگونه جنگ ها وبا توجه به توان وحمایت کشورها از این رژیم
مقبول ترین روش دست گذاشتن به روی 👇
ضعف های این رژیم است که به آن اشاره شد
ما نباید در مسیری که مطلوب اسرائیل هست همان درگیری همه جانبه وگسترش جنگ است حرکت کنیم
🔹باید تمام پازل های جنگ را در کنار هم چید واز نقاط ضعف دشمن استفاده کرد حزب الله و انصار الله و حشد الشعبی ماموریت خود را دارند
وایران نیز مامویت خاص خود را
البته این تحلیل ونظر نافی انتقام ایران از اسرائیل نیست
♦️صرفا احساسی جواب دادن کاری را از پیش نمیبرد گرچه امروز افکار عمومی
چنین انتظاری دارند
🔹اما باید در این مورد همه ما به اصول. وروش تاکتیکی جبهه مقاومت. ودر راس آن ایران اعتماد داشته باشیم
#جاءَالحقّ_وَزهقَ_الباطلُ_انَّ الباطل کان زهوقا
🖌سیّد اخلاص موسوی
@jAmAndgA90zA
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 معاون دبیرکل حزبالله: ما با صهیونیستها وارد مرحلۀ جدید شدیم؛ نبردِ حسابِ باز
🔹آوارگی ساکنان شمال اسرائیل را بیشتر میکنیم. ساکنان شمال هرگز برنخواهند گشت. تهدیدهای آنها ما را متوقف نمیکند و هرگز از خطرناکترین احتمالها نمیترسیم، ما آمادهایم.
🔹شما از ترس خواهید مُرد و اقتصاد شما نابود خواهد شد، ولی نخواهید توانست به اهداف خود دست پیدا کنید.
🔹ما صهیونیستها را میکُشیم و به آنها از جایی که گمان میکنند و گمان نمیکنند حمله خواهیم کرد.
🔻 عملیات کربلای ۵
♦️ حالت خستگی داشتم. همان دم در روی کفشها نشستم و خوابم برد.
در عالم خواب شریفی را مثل همیشه قبراق و سرحال دیدم. او گفت: من دیشب شهید شدم و علی ابراهیمی هم صبح شهید می شود. سفارش کن جنازه مرا دفن نکنند تا جنازه او برسد و ما دو تا را کنار هم دفن کنند. ما سالهای سال در کنار هم بودیم، بگذار در آنجا هم با هم باشیم.
♦️ بیدار شدم، دیدم اذان صبح شده. برای آقای قاآنی هم این مطلب را بیان کردم. در همین حین آقای ابراهیمی که در خط بود، با هادی صحبت میکرد. هادی گفت شما را کار دارد.
گوشی را گرفتم. ابراهیمی گفت:" حاجی خودت را برسان، خسته شدم. عراقی ها پاتک سنگینی را شروع کرده اند. دیگر کاری از من بر نمی آید."
گفتم: بگذار یک چای بخورم چشم می آیم.
نمازم را خواندم، مقداری عسل داخل چای ریختم چای را هم می زدم که دیدم سعادتی و نجفی گریه میکنند. پرسیدم چه شده؟ گفتند:" علی ابراهیمی به شهادت رسید." دیگر نفهمیدم آن چای و عسل را خوردم یا نه، فقط این قدر میدانم که چند دقیقه بعد با یک موتور پشت خاکریز و کنار جنازه علی ابراهیمی ایستاده بودم. دیدم پاهای سید علی کاملاً خرد شده. سؤال کردم چطوری به شهادت رسید؟ گفتند هلی کوپتر عراق از طرف جزیره ام المندرس که هنوز در اختیار عراقیها بود و از پشت نخلها بالا آمد و یک راکت جلوی پای ایشان زد.
♦️ جنازه را در آمبولانس گذاشتیم. به سید حسین احمدی مأموریت دادم جنازه را به معراج برساند تا از آنجا به مشهد بفرستند. آمبولانس را با یک راننده تحویل احمدی دادم. یک مقدار که رفتند در آمبولانس باز شد و جنازه بیرون افتاد. جلو رفتیم و دســت ابراهیمی را در محل قرار گرفتن برانکارد بستیم. بعدها می گفت: یک کیلومتر بعد طناب پاره شد و مجدداً جنازه بیرون افتاد. وحشت راننده را برداشته بود و میگفت این جنازه عقب نمی رود. چرا میخواهید او را به زور ببرید. من او را نمیبرم.
♦️ من که این وضعیت را دیدم کلاشینکف را برداشتم و گلنگدن کشیدم. راننده فرار کرد. یک رگبار زدم ایستاد. گفتم اگر تکان بخوری میکشمت. یا برگرد اینجا، یا سوئیچ ماشین را بده که خودم او را ببرم. راننده که دید واقعاً تیراندازی میکنم برگشت با زحمت زیادی جنازه را به معراج اهواز تحویل دادیم و برگشتیم.
ساعت چهار بعد از ظهر بود. درگیری شدیدی پیش آمده بود. عراقیها پاتک کرده بودند. از مسؤولین هم کسی نبود. سعادتی و نجفی به بخارایی گفتند: شما به خط بروید. آقای بخارایی از داخل سنگر بیرون آمد و دم سنگر نشسته، گفت: "حاج آقا شما نمی آیید خط؟"
♦️ گفتم: نه آنجا جای یک فرمانده است، نه دو فرمانده. رفت و آن شب گذشت. بعد شنیدم که بخارایی پشت بیسیم با سعادتی بگو مگو میکند. سعادتی به او می گفت چرا این طوری حرف میزنی و بخارایی هم گفت چه کنم؟ نیروها فرار کرده اند. دیگر کسی نمی ایستد.
سعادتی آمد و گفت: حاج آقا، شما به خط بروید.
گفتم من نمی روم. در یک خط دو تا فرمانده مشکل آفرین است.
💢قبل از عملیات بامداد دیشب حزب الله
♦️اسرائیل با جنگنده بمب افکن های آمریکایی خود از اول همان شب
بیش از 160 بار منطقه جنوب لبنان را در هرمرحله با دها موشک هوا بزمین
بمبارن کرد
♦️وگفت دیگر حزب الله قادر به پرتاب موشک نخواهد شد گفتند حتی یک مورچه هم سالم نماند چه رسد به پرتابگرها وموشک های حزب الله
ولی 👇
🔹بامداد همان شب دیدند که حزب الله
چگونه از همان منطقه بمبباران شده بیش از 140 موشک بسمت
حیفا وهمان پایگاه هوایی که گلانات و نخست وزیر رژیم صهیونیستی حزب الله را به نابودی تحدید کرده بود شلیک شد
♦️این موشک ها از چهار لایه پدافند هوایی رژیم عبور کرد
چند موضوع مهم و قابل توجه
و ایضا تعجب کارشناسان و فرماندهان نظامی رژیم صهیونیستی را شوکه کرد
♦️چگونه حزب الله با توجه به بمباران شب قبل توانست پرتابه هایش را آماده شلیک کند ؟!
چگونه موشک ها از سامانه چهار لایه
پدافندی رژیم عبور کرد؟!!
این علاو ه بر توانمندی حزب الله چند پیام هم داشت
♦️چرا که حزب الله با این حمله بعد از اتفاقات چند روز گذشته نشان داد که در مبارزه با صهیونیستها مصمم است و دیگری اینکه رژیم ادعا کرد بود با عملیات های چند روز پیش میخواهد جنوب لبنان را نا امن
وامنیت شمال خود وبرگرداندن آوگانش را رقم بزند
♦️ولی نتنهی موفق به برگرداندن آوارگان
شمال نشد بلکه دیشب خیلی از مردم حیفا آواره شدند وبیش از یک میلیون نفر هم به پناهگاها رفتند
این در حالیست که حزب الله از
موشک های ساخت سال 2006 استفاده
کرده وهنوز از موشک های اصلی خود
رونمایی نکرده ضمن اینکه حزب الله تا کنون در چند ماه درگیری خود با صهیونیستها از پنج درصد توان موشکی ونظامی خود استفاده کرده
♦️اسرائیل نه را پیش دارد نه راه پس
اگر همین شرایط حاکم باشد بعید نیست حزب الله وارد سرزمین های اشغالی شود و جنگ اصلی رخ دهد
وهمزمان تمام سرزمین های اشغالی زیر موشک های حزب الله و سایر مجاهدان جبهه مقاومت انصارالله
و حشدالشعبی قرار گیرد
باید دید در روز های آتی سران اسرائیل و آمریکا چه تصمیم میگرند
در هر صورت حزب الله آماده هرگونه جنگ با رژیم غاصب جنایتکار اسرائیل است
#جاءَالحقّ_وَزهقَ_الباطلُ_انَّ_الباطل_کان_زهوقا
🖌سیّد اخلاص موسوی
@jAmAndgA90zA
#یادمان_باشد👇
💢اسرائیل در حقیقت خط مقدم کشورهای استکبار جهانی ست
این کاملا آشکار و واضح است
هیچکدام از کشورها ی مستکبر غربی
از شروع جنگ در غزه و کشتار بیرحمانه و وحشیانه این رژیم
نتنهی موضع نگرفتند حتی بصورت لفظی هم محکوم نکرداند
بلکه همه جانبه از اسرائیل حمایت میکنند
اگر همین موضوع ترور جمعی که در لبنان رقم خورد در یکی از کشورهای غربی اتفاق می افتاد از تحریم و محکومیت گرفته حتی دخالت نظامی کشور های غربی را هم بهمراه میداشت !
♦️امروز جبهه مقاومت ودر راس آن ایران در مقابل خط مقدم استکبار قرار گرفته
#یادمان_باشد اسرائیل یعنی خاکریز وخط مقدم استکبار جهانی
تقابل جبهه حق با جبهه باطل
#جاءَالحقّ_وَزهقَ_الباطلُ_انَّ_الباطل_کان_زهوقا
🖌سیّد اخلاص موسوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢چقدر حرفهای اوباما (رئیس جمهور اسبق آمریکا) برای امروز ما آشناست. اوباما راز کنترل #افکار_عمومی را چند سال پیش فاش کرد
پ ن
ولی متاسفانه رسانه ها در داخل ایران و متخصیصن رسانه ای آن سخنان را نادیده گرفته و بعضا هم
در امتداد همان سخنان برای خدمت به اهداف غرب حرکت کردند
چراعبرت نمیگیریم ؟!!
@jAmAndgA90zA
🔻 عملیات کربلای ۵
♦️ آقای قاآنی که به قرارگاه رفته بود برگشت گفت: شما بروید توی خط.
پرسید: به شرطی میروم که آقای بخارایی بیاید پشت خط.
آقای قاآنی پرسید: چرا؟ گفتم: برای این که خط، یک فرمانده میخواهد، نه دو فرمانده. با دو فرمانده نتیجه اش شکست است. اگر ایشان میتواند این کار را انجام
بدهد، خب، انجام بدهد. آقای قاآنی گفت: شما بروید من به آقای بخارایی میگویم که بیاید عقب.
به خط رفتم. دیدم وضعیت به هم خورده و بچه ها از هلالی عقب نشینی کردهاند. بخارایی تا چشمش به من افتاد گفت: حاج آقا نیروها عقب آمده اند.
گفتم: خب به من چه مربوط است؟ شما مسؤولیت داشتید، می خواستید نگذارید.
♦️ یک ربع که گذشت آقای قاآنی آمد گفت که میخواهد با یک حمله، هلالی را بگیرد و جلو برود. بعد رو کرد به من و بخارایی و گفت: من با یک گروهان از انتهای شهرک دوعیجی عمل میکنم. آقای بخارایی، شما یک گروهان بردارید و از اول هلالی وارد عمل شوید. حاج آقا، شما هم یک گروهان بردارید و از جاده حرکت کنید و به دشمن بزنید. با سه گروهان حرکت کردیم و به دشمن زدیم. جای خیلی بدی بود. نتوانستیم جلو برویم. قاآنی و بخارایی به داخل روستایی نزدیک شهرک رفته و آنجا دور خورده بودند. بعد هم که متوجه شده بودند عراقیها پشت سرشان را بسته اند مجبور به عقب نشینی شده بودند.
قاآنی پیش من آمد و گفت: نمی شود کاری کرد.
گفتم آقای قاآنی شما اگر به عقب می روید، تکلیف آقای بخارایی و من را روشن کنید.
ادامه دارد.....👇
🔻کربلای 5
♦️ آقا اسماعیل هیچ نگفت و رفت. خیلی ناراحت شدم. تصمیم گرفتم عقب بروم. سعادتی آمد پشت خط و به آقای بخارایی گفت شما عقب برگردید... آقای نظر نژاد مسؤولیت خط با شما.
شب پنجم یا ششم عملیات بود که دو گردان نیرو درخواست کردم. گردانها آمدند. یک گردان به فرماندهی فلاح هاشمیان و یک گردان به فرماندهی آقای سلیمانی به من ملحق شدند. این دو گردان را به کار گرفتیم ولی باز نتوانستیم پیشروی کنیم. کار گره خورده بود. لشکر امام حسین (ع) و لشکر نجف هم از جناح چپ عمل کردند باز هم نشد. لشکر عاشورا و لشکر ۵ نصر هم انتهای بوارین مانده بودند. هیچ کس نمی توانست کاری بکند. همه نگاه میکردند که لشکر امام رضا (ع) چکار میکند. ما هم گیر کرده بودیم.
♦️ پیشروی قدم به قدم بود و جنگ تن به تن. گاهی صد قدم جلو می رفتیم و گاهی چنــد قــدم عقب می آمدیم. در این عملیات رازی نهفته بود و شکافتن آن کار بسیار دشواری بود. باید از صدها و بلکه هزاران نفر سؤال کرد که راز شلمچه چه بود.
ادامه دارد .....
🔹نبرد هوا نیروز ؛ شهید فخرایی و همرزمانش با سه هلی کوپتر با دشمن
٢٤ دى ١٣٦٥ شدیدترین درگیری زمینی بین ما و عراق به وجود آمد. این درگیری برای ما هم غرورآفرین و هم ناراحت کننده بود. صبح این روز ساعت هشت درگیری بسیار پیچیده شده بود. نیروهای لشکر امام حسین(ع) در جناح راست بودند و نیروهای ما کاملاً کپ (زمینگیر) کرده بودند. دو سه فروند هلی کوپتر خودی در همان ساعت ها برای کمک به نیروهای زمینی آمدند. درگیری هلی کوپترهای ما با نیروی زمینی عراق، شجاعانه و غرور آفرین بود. پایان این نبرد، تلخ تمام شد. هلی کوپترها حدود نیم ساعت با تانکهای پدافند زمینی عراق درگیر بودند. دو فروند از هلی کوپترها موشکهایشان را زدند و به عقب برگشتند.
♦️ دیدم یک هلی کوپتر بسیار سماجت می کند و میرود جلو و درگیر میشود. بالای سر نیروهای عراقی می رفت دور میزد و بر می گشت. متوجه شدم خلبان هلی کوپتر میخواهد به نیروهای ما بفهماند جلو بروید، مشکلی نیست. اگر این ها قدرتی داشتند باید مرا می زدند.
این مانور نیم ساعت طول کشید و سرانجام بر اثر اصابت موشک، هلی کوپتر داخل صف تانکهای عراقیها سقوط کرد. بعدها متوجه شدم خلبان هلی کوپتر شهید فخرایی از بچه های مشهد و برادر یکی از نیروهای پاسدار خودمان است.
♦️ بعد از این که خط پدافندی درست شد از بچه های اطلاعات خواستم تا جنازه شهید را به پشت خط انتقال دهند. چون او در عمق خاک عراق افتاده بود، باید ۱۵۰ متر از خط تماس فاصله می گرفتند تا بتوانند جنازه را پیدا کنند. بچه ها نفوذ کردند و مشخص شد که هلی کوپتر کجا سقوط کرده. همۀ مشخصات را آوردند اما نتوانستند جنازه را که سوخته بود، با خودشان بیاورند. برادر ایشان آمد. به کمک او، دوباره تلاش کردیم که جنازه را بیاوریم اما باز نتوانستیم. اهمیت این کار برای ما به علت جان فشانی آن شهید برای تقویت روحیه نیروهای زمینی بود. او به خاطر ما شهید شد و ما در این حرکت، سه زخمی دادیم. مجبور شدیم چهارده پانزده روز صبر کنیم تا آتش کاهش پیدا کند. مجدداً نفوذ کردیم باز هم موفق نشدیم و بالاخره تـا
زمانی که من در منطقه حضور داشتم نتوانستیم جنازه را بیاوریم
💢حساب مفتوح
این جمله معاون دبیرکل حزب الله
به صهیونیستها
یعنی حساب تان باز است
حزب الله در مقابل جنایات شما
هرگز عملیات خود را به سرزمین های اشغالی پایان نخواهد داد
♦️در مقابل رژیم جنایتکار اسرائیل کمی به تعدیل روال گذشته پرداخته
یعنی قبول کرده نسبت به قبل که در مورد ضربات حزب الله
به کشته شدن واسارت نظامیان
و ترس وحشت مردم اهمیت سابق را ندهد یعنی به تاب آوری خودش در قبال خسارت افزوده است
♦️اما باز این موضوع تاب آوری نمی تواند طولانی باشد
وبستگی به ضربات حزب الله دارد
در صورت بالاتر رفتن ضربات حزب الله
ممکن هست اسرائیل این تاب آوری را از دست بدهد
♦️اسرائیل در طول تاریخ جنگ هایش تا قبل از جنگ سی وسه روزه (2006 )با حزب الله راهبردش ضربه برق آسا و تمام کردن جنگ بود
ولی از آن سال به بعد هر گز موفق به
اینکار نشده
اسرائیل تنهی مزیتش در بمباران هوای ست
واین موضوع هم بستگی به ضربات حزب الله دارد
♦️اسرائیل بدنبال ترس وحشت و در ادامه خالی از سکنه شدن بخش های جنوبی لبنان در مرز با این رژیم است
♦️نبرد حزب الله و استفاده از موشک های قویتر ودور برد و هدف قرار دادن اهداف مهم وراهبردی دشمن
در معادله جنگ بسیار تاثیرگذار خواهد بود
اسرائیل هرگز توان جنگیدن در زمین با حزب الله را ندارد !
ومقایسه آن چه بلحاظ توان وچه بلحاظ شرایط سرزمینی با غزه بسیار متفاوت است
♦️حزب الله شریانهای زیادی برای تغذیه و کمک لجستیکی برای مدت زمان طولانی دارد ورژیم صهیونیستی
نمی تواند بمدت طولانی در جنگ گسترده با حزب الله باشد ضمن اینکه. کمک وحمایت انصار الله یمن
وهمه ی گروه های حشد الشعبی عراق وحمایت ایران نیز با حزب الله خواهد بود!
🖌سیّد اخلاص موسوی
💢فروپاشی اسرائیل بعداز انتخابات آمریکا !!
#یک_احتمال قوی در باره ی رژیم کنونی اسرائیل وجود دارد!
♦️با افزایش هزینه کشور های حامی اسرائیل در صورت تداوم جنگ
ممکن است رژیم اسرائیل به سرکردگی نتانیاهو سرنگون شود !
♦️وبجای آن یک #کپی دیگری از اسرائیل با رویکرد معتدل تر بجود بیاید و حتی تحلیل ها براین است
برای رهانیدن اسرائیل از نابودی ؛
🔹کشور مستقل فلسطینی نیز مورد شناسایی غرب قرار گیرد
👈آنچه که مشخص است از نظر حاکمان غربی این است که رژیم کنونی اسرائیل نمی تواند بهمین شکل و هزینه سازی برای کشورهای حامی آن ادامه داشته باشد!
♦️غرب ودر راس آن آمریکا
بخاطر جلوگیری از زوال رژیم اسرائیل
نیاز به ارائه #کپی_دوم تعدیل شده آن دارد !
♦️تا از جنگ داخلی وگسل های ایجاد شده در بین یهود و سران اروپا وغرب
و جلوگیری از نابودی این رژیم شیطانی #بخوانیدپایگاه_غرب)
در قلب خاور میانه برای کنترل کشوره های مسلمان !
باید منتظر شرایط پیش رو بود
🖌سیّد اخلاص موسوی
@jAmAndgA90zA
💢حزب الله حامی کلّ کشور وملت لبنان است نه فقط طیف شیعه
♦️بعداز جنگ سی وسه روزه خیلی از مخالفین سلاح حزب الله در داخل
از حزب الله و سلاح مقاومت بطور گسترده حمایت کرده و اکنون نیز بسیاری از مسئولین و جناح های سیاسی لبنان از مسیحیان تا سنی ها و بسیاری از ملت لبنان از حزب الله حمایت می کنند
♦️واکنون حزب الله یک پایگاه جمعی مردمی ومسئولین از حمایت همه اقشار و احزاب برخودار است
♦️با توجه به توحش رژیم اسرائیل
و بمباران جنوب و شرق لبنان استان بعلبک
وشهادت بیش از 400 نفر وزخمی شدن بیش از هزار نفر از مردم غیر نظامی لبنان در حمله دو روز پیش اسرائیل
♦️قطعا حزب الله با توان وقدرت بالاتری
با موشک های ویرانگر و قوی تر و رادار گریز و باستیک وکروز خود به تمام سرزمین های اشغالی حمله خواهد کرد
#حساب_مفتوح
🖌سیّد اخلاص موسوی
💢امروز جبهه مقاومت اسلامی است که قدرت ونقوذ ایران را در روز های آتی در سطح جهان نشان خواهد داد
🔹درسته که افکار عمومی بیشتر
مشغول بحث در مورد سیاست داخلی وایضا بر عملکرد دولت جناب پزشکیان وبعضا همچنان در مورد دوران انتخابات هستند
♦️اما در واقع آنچه برای افکار عمومی و کارشناسان و حاکمان منطقه وجهان
حائز اهمیت است پیروزی ایران تحت عنوان پرچمدار جبهه مقاومت اسلامی در مقابل رژیم اسرائیل و حامیانش هست !
♦️در صورت توقف ویا تغییر رویکرد رژیم اسرائیل ؛ و تثبیت قدرت جبهه مقاومت اسلامی ؛ رویکرد ونگاه معتدل وپرهیز از تنش ِ کشور های غربی و منطقه در قبال ایران را سبب خواهد شد !
🔹تاثیرات بزرگی راهم در داخل ایران رقم خواهد زد با توجه به این اتفاقات مذکرو
🔹جبهه مقاومت اسلامی
و غالب شدن آن به سیاست های
آمریکا در غرب آسیا بسیار مهم است !
🔹ضمن نگاه وتوجه به سیاست داخلی و حمایت از دولت جناب پزشکیان بفرموده رهبری معظم
#توجه_بیشتری را باید معطوف جبهه مقاومت کرد!
🖌سیّد اخلاص موسوی
🔻 عملیات کربلای ۵
♦️ صبح روز پنجم عملیات هلی کوپترهای دشمن در آسمان ظاهر شدند. هشت فروند هواپیمای جنگنده و دو فروند توپولف هـم کـه بـمـبـهـای سنگین حمل میکنند بالای سر ما به پرواز درآمدند. بمباران به قدری شدید شده بود که نهایت نداشت. هلی کوپترها از پایین کمک می کردند و آتش توپخانه عراق هم قطع نمیشد در همین حین، حدود هفت فروند فانتوم ایرانی به آنها حمله کردند. از طریق فرماندهی لشکر دستور دادند از دوشکاها استفاده نکنیم. ممکن بود به هواپیماهای خودی صدمه بخورد.
♦️دو فروند اف چهارده، شش فروند فانتوم و اف پنج بودند. آتش ما قطع شد و نگاه میکردیم ببینیم چه میکنند. در کانال شهرک دوعیجی، سنگر بتونی خیلی محکمی داشتیم و من کنار آن ایستادم.
هواپیماهای عراقی تا دیدند هواپیماهای ایرانی از سمت اهواز نمایان شدند، آرایش گرفتند. یک دفعه فانتومها مثل موشک به سمت آسمان رفتند. این حرکتها زیبا بود. فانتومها از بالا با سر به سمت هواپیماهای عراقی برگشتند. هواپیماهای عراقی پراکنده شدند. یک اف چهارده، موشکی به سمت یکی از هواپیماهای عراقی که نزدیک در ایران بود رها کرد. هواپیمای عراقی سقوط کرد. همه تکبیر گفتند. میگهای عراقی تلاش میکردند که دو فروند توپولف را دور کنند.
♦️ یکی از توپولفهـا مسیر خود را به سمت پتروشیمی کج کرد و یکی از فانتومها به دنبال او و سمت خاک عراق رفت. ما نگران شدیم اگر فانتوم را میزدند، روحیه بچه ها ضعیف میشد. فانتوم چرخید و از بغل با موشک به نوک توپولف زد. توپولف با هیکل غول پیکرش اطراف پتروشیمی عراق نقش زمین شد. بعد از این حادثه فانتومها در آسمان منطقه ماندند و هواپیماهای عراقی متواری شدند.
نیم ساعتی گذشت. تعداد زیادی هواپیمای عراقی در آسمان دیدم ظاهر شدند. آنها سمت اهواز و دزفول رفتند. چند نفر از بچه های یگان دریایی که در سد دز بودند میگفتند: میگها به دزفول می آمدند که یک دفعه فانتومهای خودی برای مقابله از زمین بلند شدند. چهار پنج فروند از هواپیماهای عراقی در آنجا سقوط کردند. گویی هواپیماها در آسمان مانند نیروهای زمینی جنگ تن به تن می کردند.
♦️مردم هم بی واهمه تماشا میکردند و نترسیدند و به جان پناه نرفتند. میگها به فکر نجات خودشان بودند. تمام بمبهاشان را در بیابانها و کشتزار اطراف دزفول و اندیمشک رها کردند و پا به فرار گذاشتند. عصر روز بعد، آقای قاآنی به خط آمد. من خیلی خسته بودم. آقای قاآنی گفت: حاج آقا، چکار باید بکنیم؟
گفتم: باید آخرین گردانهای خط شکن را به من بدهید. منظور من، گردانهای کوثر دو، به فرماندهی آقای اسحاقی و الحدید دو، به فرماندهی آقای سراج بود. آقا اسماعیل گفت: حالا ببینم چه می شود.
♦️ شب را در همان جا به صبح رساندیم.
صبح ساعت هشت یا نه بود که آقای قاآنی برای صحبت کردن با من آمد. گفتم گوشهایم نمی شنود. باید مطلب را بنویسید تا من بخوانم.
نگاهی کرد و رفت و ساعت دو بعد از ظهر گردانها آمدند. آقای قاآنی هم آمد. باز هم نگاهی کرد و رفت و دیگر برنگشت. آقای قاآنی بعدها گفت که به قرارگاه رفته تا بگوید لشکر به پایان خط رسیده اما وقتی وارد قرارگاه شده آقارشید و آقارحیم صفوی هر دو بـه آقـای قاآنی پرخاش کرده بودند که شما آدمهای بی عرضه ای هستید. مگر چقدر نیروی عراقی آن جاست که لشکر شما بایکوت شده.
♦️آقای قاآنی می گفت: واقعاً دلم از این حرف شکست چون ما هفت هشت روز جان کنده بودیم. تصمیم گرفتیم که به هر قیمتی شده شهرک را تصرف کنیم. از طرفی هم علی ابراهیمی علی پور شریفی و تعدادی از بچه هایی را که سالهای سال با هم بودیم از دست داده بودم. دیگر زندگی برایم بی ارزش شده بود. اصلاً به فکر زنده ماندن نبودم. تصمیم گرفتم عملیات انتحاری انجام بدهم. پیش خودم حساب کردم، دیدم از خط ما تا خط عراقیها فاصلهای نیست. اگر با موتور می رفتم، چند ثانیه ای به آنجا میرسیدم. هیچ تیراندازی هم قادر نبود مرا بزند. حساب کردم که اگر تند حرکت کنم دو تا سه دقیقه کار است. در این سه دقیقه دشمن نمی تواند بفهمد که من خودی یا بیگانه هستم. گفتم کار جشعمی را تمام میکنم و شورای فرماندهی او را از بین میبرم.
اگر هم شهید شدم نیروهای دیگر کار شهرک را تمام میکنند.
13.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍂 حضرت امام(ره):
تاریخ اسلام جز یک برهه از صدر اسلام، جوانانى مثل جوانهاى ایران ما سراغ ندارد.
و ملتى مثل ملت ایران در تاریخ ثبت نشده است. شما در کجاى تاریخ - جز یک برهه در صدر اسلام آن هم نه بهطور وسیع بلکه بهطور محدود - سراغ دارید که جوانان یک کشور اینطور عاشق جنگ باشند؟ اینطور عاشق دفاع از کشور خودشان باشند؟ و این طور ملت، همه با هم یکصدا دنبال پیروزى ارتش و سپاه پاسداران و سایر قواى مُسلَّحه باشند؟ و کجا دیدید که عاشقانه دنبال شهادت باشند؟ من به این چهرههاى نورانى و بشّاش شما، و به این گریههاى شوق شما حسرت مىبرم. من احساس حقارت مىکنم. من وقتى با این چهرهها مواجه مىشوم. و این قلبهائى که به واسطه توجه به خداى تبارک و تعالى اینطور در چهرهها اثر گذاشته است، احساس حقارت مىکنم. من غیر از دعا که بدرقه شما کنم چیزى ندارم که به شما بکنم. من چطور به این احساسات خداگونه و به این توجهاتى که شما به خداى تبارک و تعالى دارید، و به این عزم راسخ شما و این شجاعت بینظیر شما، چطور من مىتوانم از شما ستایش کنم؟
عقده خیبر
جنگ ما با سپه کفر ، برادر . باقی ست
گر چه مرحب سپر انداخته . خیبر . باقی ست
به سلامت بگذشتید گر از بدر و احد ،
نهروان و جمل و فتنه اکبر باقی ست
گرچه رستید ز صدام و ز صد دام بلا
هان . دو صد دام دگر باز به معبر باقی ست
راه هموار شده گرچه پس از فتح مبین
لیک صد گردنه تا منزل دلبر باقی ست
دین و فرهنگ تو را کرده نشان خصم دنی
جنگ در عرصه ای از وهم فراتر باقی ست
سنگر جنگ دگر کیسه شن نیست . دلا .
جنگ در مدرسه و مسجد و منبر باقی ست
نیستند اسلحه جنگ دگر توپ و تفنگ
جنگ با اسلحه غیرت و باور باقی ست
غافل ای دل مشو از توطئه خصم . که چون ،
عقده خیبری خصم بد اختر باقی ست
خفته هرچند مغیره به دل خاک سیه
فتنه جعل احادیث پیامبر باقی ست
دولت آل امیه شده هرچند فنا
نسل آن فرقه گمراه ستمگر باقی ست
شد به لعن ابدی گرچه معاویّه دچار
عَلَم فرقه آن تفرقه گستر باقی ست
عمرو عاص آمده واصل به درک گر چه ، ولی
اثر فتنه آن رذل فسونگر باقی ست
گرچه باری حکمیت شد و بوموسی مرد
ننگ کج فهمی آن احمق اشعر باقی ست
شد خوارج متلاشی و نشد فتنه خموش
همچنان ننگ خروج از صف لشکر باقی ست
کاخ سبز ستم هرچند که ویرانه شده
کیش سفیانی و فریاد ابوذر باقی ست
پشتگرم است به تزویر و زر و زور . عدو
در رگ شیعه ولی غیرت صفدر باقی ست
گوی با خصم که بر قدرت خود غره مشو
که نه فرعون و نه نمرود و نه آذر باقی ست
عاقبت هیتلر و چنگیز و نُرُن هم مردند
نه ز کسری اثری هست . نه قیصر باقی ست
خشکد آن رود که از بحر جدا افتاده
وصل دریا شد اگر قطره چو گوهر باقی ست
آل سفیان همگی ابتر و بی نسل شدند ،
لیک تا روز جزا میوه کوثر باقی ست
خبری نیست کنون هیچ ز بوجهل و لهب
سطوت حمزه و آوازه جعفر باقی ست
شد نگون قصر ابو عامر ، همان کفر و ضرار
لیک فوز و شرف حنظله یکسر باقی ست
غاصبین را نبوَد هیچ به دوران اثری
عجبا . خدمت با عزت قنبر باقی ست
نام نیکی دگر از طلحه نمانده ست و زبیر
هیبت شیروش مالک اشتر باقی ست
سالها گرچه گذشته ست ز صفین و جمل
یاد عمّار بلاجوی دلاور باقی ست
اثری نیست نه از شمر و نه اشعث . نه شبث
عزّت حرّ و حبیب بن مُظاهُر باقی ست
دیده تاریخ سفیران بسی . لیک فقط ،
شهرت مسلم و قیس بن مسهّر باقی ست
کوفه هرچند پشیمان شده از غدر و جفا
ناله و چاه و غم غربت حیدر باقی ست
کربلا گرچه زیارتگه احرار شده ،
داغ تنهایی آن سرور بی سر باقی ست
شد خرابه اگر آباد و شب شام سیه
قصّه بی کسی زینب مضطر بافی ست
ای که از همت تو گشته عدو خوار و زبون ،
خیز تا صبح ظفر یک تک دیگر باقی ست
کاروان شهدا رفت و به مقصود رسید
آی جامانده ، بپا ! فرصت آخر باقی ست
گوی بیهوده و بیخود نزند لاف عدو ،
تا ابد منطق حق . منطق برتر باقی ست
نیست از سیل بلا هبچ غمی ما را ، چون ،
دست حق بر سر ما ؛ سایه رهبر باقی ست
گرچه صد زخم ز بیداد فتن برتن ماست ،
سر ما را رمق دشنه و خنجر باقی ست
دل قوی دار حمید ، از بد ایّام مرنج
نطر مرحمت شافع محشر باقی ست
شعر از: جانباز دفاع مقدس
حاج حمید مصطفی زاده
🏴 انا لله و انا الیه راجعون
«یا أَیتهُا النَّفْسُ الْمُطْمَئنَّةُ ارْجِعِی إِلی رَبِّک رَاضِیةً مَّرْضِیةً فَادْخُلی فی عِبَادِی وَ ادْخلی جنَّتی
روح ملکوتی دبیر کل حزبالله، سیدحسن نصرالله به حاج قاسم، ابومهدی المهندس و شهدای بزرگ مقاومت پیوست.
این خسارت عظیم را به محضر حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف، مقام معظم رهبری و مردم مقاوم تسلیت عرض می کنیم.
ام حسبتم ان تدخلواالجنه و لمّا یاتکم مثل الذین خلَوا من قبلکم ،
مسّتهم الباساء و الضرّاء و زلزلوا
حتی یقولَ الرسول و الذین امنوا معهُ :
متی نصرالله ؟
الا انّ نصرالله قریب .
آیا گمان کردید که به بهشت داخل می شوید قبل از آنکه با ابتلاها و آزمایشاتی که بر سر پیشینیان آمد ، امتحان شوید ؟
بر سرپیشینیانتان آنچنان بلاها و مصائبی فرود آمد تا آنجا که پیامبر قومی به همراه مومنانی که در رکابش بودند بر خود لرزیدند و نگران شده و گفتند : این نصرت الهی چه موقع به فریاد ما می رسد ؟
ای مومنان ، بدانید که نصرالهی نزدیک است .
این وعده قرآن است . وعده یاری خداوند برای کمک به مظلومان در برابر ستمگران و قلدران نزدیک است .
صبرت و فی العین قذی و فی الحلق شجی
یاوران عترت و یاران قرآنیم ما ،
درره ثقلین احمد جان نثارانیم ما
مست صهبای غدیر و سرخوش از جام الست،
تشنه صهبای عدل جام جانانیم ما .
داده از ما وعده،آری،ارتداد و مائده ،
ملت محبوب سرمد ، قوم سلمانیم ما
گوی بر نامردمردان مرید مردخای ،
عاشقان خون تبار شاه مردانیم ما .
انعکاس ذوالفقار حیدر خیبر شکن ،
در مصاف آل صهیون رعد طوفانیم ما
در نگاه ما.شهادت.هست احلی من عسل،
در طریق عشقبازی رهسپارانیم ما .
میثم تمّارها هستند الگومان یقین ،
وارث عمّارها و ابن تیهانیم ما .
یار لبنان و فلسطین ، ناصر دین خدا ،
جان به کف چشم انتظار نصر رحمانیم ما .
ریز شیطانها بدانند و خود شیطان نیز ،
در دفاع از دین و ایمان .شیر غرّانیم ما .
گوش بر فرمان رهبر،دست بر ماشه .همه ،
بی قرار انتقام خون یارانیم ما .
خار درچشم.استخوان درحلق، مثل لافتی،
شاهد جولان زاغان طرف بستانیم ما