eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
3.3هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
السَلامُ‌عَلَیکَ‌یا‌عَلی‌اِبنِ‌موسَی‌الرِّضا‌المُرتَضی💚 🕊🕊 🕊🕊 🕊🕊🕊🕊 آمدم دست به دامان تو باشم خورشید محو زیباییِ ایوان تو باشم خورشید اشک را با تو به مأوا برسانم آقا درد را دیده به درمان تو باشم خورشید پَر زنم همچو کبوتر به هوای حَرمت تا که‌جان هست به قربان تو باشم خورشید آمدم تا که دلم را به تو پیوند زنم! زیر چترِ سر و سامان تو باشم خورشید عطر و بوی حَرمت تا به مشامم برسد دیده را غرق به باران تو باشم خورشید ذکر و پابوس تو بر لب بکند غوغایی تو غریبی و پریشان تو باشم خورشید 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عمری ز خلق زخم زبانها شنیده ای زهری ز نیش زخم زبانها چشیده ای گه گفته اند ابتری و گاه گفته اند در قصر پادشاه اقامت گزیده ای عالم فدای آن سر پاک و مطهرت از چه عبا به روی سر خود کشیده ای سم جفا چه کرده که برگشته ای کنون با قامتی خمیده و رنگ پریده ای در کوچه بارها به زمین خورده ای و بعد هردم به یاد مادر قامت خمیده ای زهرا شده ست از غم داغ تو درخروش در حال گریه از غم تو میرود ز هوش بر روی خاک حجره سر خود نهاده ای بر داغ شاه کرب و بلا روضه خوانده ای آمد درون حجره ی تو نور دیده ات گفتی بیا که خوب خودت را رسانده ای از سوز تشنگی جگرت پاره پاره شد با روضه ی عطش به برش جان بداده ای غسل و کفن نموده تن پاک و اطهرت سر را به دامن پسر خود نشانده ای اما به کربلا پدری داشت در برش راس جوان و پیکر درخون فتاده ای تشییع گشت پیکر پاکت بدوش خلق بی سر دگر به پهنه ی هامون نمانده ای رخت اسارتی به تن خواهرت نگشت خیره به خیزران و لب اطهرت نگشت 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضا (ع) ای حصن محکم! شرط ایمان را عوض کردی تفسیرهای سست قرآن را عوض کردی جز با دعای تو یقین دارم نمی آمد ای آسمان، تصمیم باران را عوض کردی حتی به اشک شیعیان خود جهت دادی گفتی حسین... آنگاه جریان را عوض کردی گفتی حسین و آتشی بر جان او افتاد گفتی حسین و حال رَیّان را عوض کردی پیش از تو بوی تربت از ایران نمی آمد تا آمدی عطر خراسان را عوض کردی راحت می‌آید محضرت شاعر معذب نیست مولای من! تعریف سلطان را عوض کردی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🦋 خانم ط_حسینی ۱۱۷ 🎬 تصور من با تصویر اسحاق انور از زمین تا اسمان فرق میکرد. یک مردی نزدیک پنجاه وهفت هشت ساله با قدی کوتاه,شکمی چاق وجلوامده وسری که کلاه کوچک یهودی زینت بخش کله تاسش شده بود.کت وشلواری مشکی واتوکشیده وصورتی که مشخص بود تازه اصلاح شده ,اخه مثل سر تاسش میدرخشید. باقدمهایی تند وسری پایین که به سمت صندلی اش میرفت آدم را یاد همین سوسکهای سیاه بالدار میانداخت ,از تصورسوسک خندم گرفت که نگاهم درنگاه اسحاق انور قفل شد... اسحاق انور عینکش را کمی پایین کشید وروبه من گفت:تازه واردی؟؟ندیدمت من درحالی که استرس داشتم بلندشدم وگفتم:بله استاد ,هانیه الکمال هستم,از یهودیان عراقی ,تازه به تل اویو امدیم ,یعنی مهاجرت کردیم. استاد سرش راتکان داد وگفت:امیدوارم از دانشجوهای مستعد باشید,اول بگو هدفت ازاین مهاجرت چی بوده؟ من:راستش تومملکت خودم احساس غریبگی میکردم واحساس میکردم متعلق به اونجا نیستم,همیشه سردرگم بودم ,دوست داشتم جایی باشم که متعلق به خودم یعنی متعلق به جامعه ی یهود باشه,جایی که بتوانم پیشرفت کنم وباعث پیشرفتش بشم,جایی که از دل وجان خودم راوقفش کنم وجانم را فداش کنم . هی گفتم وگفتم,نمیدونستم که این حرفا از کدوم استینم میریزه بیرون به قول علی فکرکردم توکنیسه صهیون هستم ودارم وعظ میکنم خخخخ وبا صدای دست زدن استاد اسحاق ودنبال ان دست زدن بقیه ی دانشجوها به خود امدم از منبر نطق پایین اومدم خخخخ استاد:احسنت,افرین وروکرد به بقیه ی دانشجوها وگفت:دوست دارم اعتقادتان به این مملکت یک صدم اعتقاد هانیه الکمال باشه اونموقع میبینید که برگزیده ترین هاهستیم که هیچ نیرویی قابل مقابله با ما راندارد وروکردبه من وگفت:بفرما بشین,حالا بریم سردرس خودمان. خودم فکر میکردم که برای جلسه اول خوب,پیشرفتم که با حرف هانا فهمیدم نه.... ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🦋 خانم ط_حسینی ۱۱۸ 🎬 کلاس تموم شد واستاد درحین رفتن بازهم نگاهش به نگاهم بود که هانا برگشت وگفت:هانیه چقد خوش شانسی من:چررا؟؟؟ هانا:میدونی این استاد اسحاق ,یکی از بدعنق ترین ومتعصب ترین وباهوش ترین آدمهای یهودی هست که تابه حال دیده ام,داخل تل آویو که بماند ,اورشلیم وحیفا و..حتی امریکا هم میشناسنش وخیلی کارهای بزرگی کرده ومیکند والبته همه ازش یه جورایی میترسند ,حتی رییس دانشگاه هم ازش حساب میبرد,درضمن تا حالا ندیدم از کسی تعریف کند ویااصلا به حرف کسی گوش کند وامروز وقتی دیدم که غرق حرفها وحرکات توشده بود وبعدش هم تشویقت کرد خیلی جا خوردم,نه من جا بخورم هااا,همه ی دانشجوها جاخوردن..... از حرفهای هانا خیلی متعجب شده بودم ,اگه به علی میگفتم,حتما میگفت دست خدا درکاراست اما بااین تعاریفی که از اسحاق انور کردند واقعا موندم که برای چی اینجور بامن برخورد کرد؟!! جلوی دانشگاه علی منتظرم بود تا چشمش به من افتاد ,طبق معمول همیشه تاکمر خم شد وبلند گفت:سلااام خانم دکتر....غلامتم خخخخخ ازاین شوخیهای علی قند تودلم اب میشد اما انتظارنداشتم توانظار عمومی هم چنین کند. باعلی به طرف خانه راه افتادیم.دیدم کیف علی همچی باد کرده وگفتم:علی... علی:جان هارون....خانم دکترکه کم حافظه نبایدباشه من:ببخشید از دهنم در رفتم,میگم تو دانشگاه نهارتون هم میدن؟ علی:نه والاا مگه به شما میدن؟ من:نه اخه دیدم خودت شنگولی وکیفتم چاق شده,گفتم حتما مفت بوده به کیف وبند وبساطت هم دادی خخخخ علی:عه که توهم بله؟!حالا دیگه منو سرکارمیزاری... من:درس پس میدیم آقاااا علی:یه چی داخلش هست که میخواستم الان بهت بگم تا ذوقمرگ بشی اما چون سرکارم گذاشتی تا خونه بعداز استراحت و...نمگم بهله. منم اصلا اصرارنکردم که بگه چون میخواستم خودم رابی خیال نشان بدهم تاعلی,فکر کنه برام مهم نیست اما ته دلم از کنجکاوی داشتم میترکیدم وتصمیم گرفتم توخونه ,تاعلی میره وضو بگیره ,من سراز کارش دربیارم,برای همین لبخندی زدم وگفتم:اصلنم برام مهم نیست چی داری... علی:اره جون همسرت...دخترک فضول, من تورا میشناسم... وباهمین خوش وبش هابه خانه رسیدیم. ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
زمان درگیر جنگ ساعت و ثانیه گرد است یکی بی باک می تازد، یکی هم کوه درد است تراشیده شده از غصّه قدِّ مثل سروش همانی که به اجبار شرایط در نبرد است چه صبری را نمایش می گذارد سنگ زیرین همان لوحی که هر آن شاهد این جنگ سرد است شبیه ثانیه گرد عجولی تند رفتی و این رفتن دلیل درد قلب و رنگ زرد است دوباره باز می‌گردی برای چندمین بار ولی اینبار دیگر دلم در حال طرد است پناه هم شده بودیم در دشتی پر از خار ندانستی زمانه دشمن گلهای فرد است؟! به تو دل داده بودم با تمامیِ غرورم شکستی هی غرورم را و این پایان مرد است!! ۱۴۰۳/۶/۱۳ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در آخرین شب ماه صفر پيامبر(ص) مشکل گشای غمهاتون امام حسین(ع) خريدار اشكهاتون امام حسن(ع) گره گشای کارهاتون امام رضا(ع) ضامن دعاهاتون ومهدی فاطمه(عج) سايبان دلهاتون باشه 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
الهی امشب هر چی خوبیه خــــدای مهربون براتـون رقم بـزنـه...‌‌ کلبه‌هاتون از محبت گرم و آرامش مهمون همیشگی خـونـه‌هـاتـون باشـه..... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‎‌ ‌‎ 🌓🌓🌓🌓 شبتون‌ پراز‌ ‌ آرامش 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸گل های باغ محبت 🌿امروز تون سرشار ازلبخند 🌸و گرمای عشق 🌿زینت بخش زندگیتون 🌸آرزومندم وجودتون 🌿پرشود از مهر و مهربانی 🌸پرشود از شادی و خوشی 🌿و پرشود از خوشبختی 🌸صبح چهارشنبه‌تون زیبـا 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون بخیر 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم شکسته دلم را نمیخری آقا؟ مرابه صحن بهشتت نمیبری آقا؟ اگرچه غرق گناهم ولی خبردارم تو آبروی کسی را نمی بری آقا صلوات خاصه امام_رضا علیه السلام : اللهّمَ صَلّ عَلے عَلے بنْ موسَے الرّضا المرتَضے الامامِ التّقے النّقے و حُجّّتڪَ عَلے مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثرے الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ ڪثیرَةً تامَةً زاڪیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَـہ ڪافْضَلِ ما صَلّیَتَ عَلے اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِڪَ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
آهوی اسیرم به پناه آمده ام باقلب قسی ناله وآه آمده ام تادست محبت بکشی برسرمن باکوله ای ازبار گناه آمده ام 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
عشق خلاصه می‌شود در حَرمت در این کلام: آمده‌ام زیارتت امام مهربان، سلام... 🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
من تشنه ام آمدم شرابم بدهی چون مرغ حرم دانه و آبم بدهی مسکینم و از تو بر نمی دارم دست آن قدر زنم در که جوابم بدهی ما جز تو نداریم درین عالم کس خود، یک نظرت در دو جهان ما را بس گفتی که سه جا به داد زائر برسی آنجا ز کــرم به داد ما نیــز برس گفتم به یکی دوست که نقّاره چراست؟ گفتا که نشان کرم و جود رضاست نقّاره زنان تو را چنین می خوانند: آن باب کرم که خلق گویند، اینجاست «ناجی» که به صد نالـه و آه آمـده است مستغرق دریای گناه آمده است ای ضامن آهو تو چنان فرض نما باز آهوی زاری به پناه آمده است 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خادمان خوشبخت و خوش عاقبتِ امام رضا جان🌷 در این ایام شهادت ، خیلی جاتون خالیه 😭💔 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کبوتری رمیده ام، ز دامها رهیده ام این همه بام دیده ام ، بام مرا نمی‌شود جلدم و رام و مبتلا، از پی بام کربلا هیچ کجا برای من بام رضا نمی‌شود 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
چه حالی دارم از شوق تماشاتان، کبوترها؟ نفسهایم فدای شور و نجواتان کبوترها ز سقاخانه حضرت شراب ناب مینوشید زلال اینچنین شهدی گواراتان، کبوترها دلم پر میزند در سینه مانند شما اما در اینجا زیر گرد و خاک پاهاتان کبوترها زبانم لال اگر قصدم جسارت بر شما باشد حسادت میکنم بر بال و پرهاتان کبوترها نمیدانم چطور عنوان کنم قصد دخیلم را به صاحبخانه خونگرم و آقاتان کبوترها به هر در پنجه کوبیدم بسمتم دست رد آمد و حالا آمدم نزد اهوراتان کبوترها من آن اسطوره دردم که عمری طاقت آوردم شفایم می دهد آیا مسیحاتان، کبوترها ؟ چه میشد من هم اینجا پیشتان یک عمر میماندم ولی شرمنده ام از روی مولاتان کبوترها 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دعا می‌کنم در آخرین روز ماه صفر امام حسین علیه السلام خریدار اشک هایتان پیامبر صلوات الله علیه و آله مشکل گشای غم هایتان غریب مدینه ؛ امام حسن مجتبی علیه السلام شفاعت خواهتان خورشید طوس، امام رضا علیه السلام ضامن دعاهایتان و مهدی فاطمه علیهم السلام سایبان دل هایتان باشد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
هدایت شده از 🌻حس زیبای زندگی🌻
در عشق ، اشارت ما را كافیست لبخند رضايت ما را كافیست ما مفتخريم خادم خورشيديم پاداش زيارت ما را كافیست ماييم و صفاي حَرَمت يا مولا در سينه زيارت غمت يا مولا ننگ است مدد ز غير مولا جان ماييم و اميد كرمت يا مولا ای حُجت عشق ، ای دليل راهم ای در شب زندگی ، فروغ ماهم بر من بتاب ، ای امام خورشيد بی ‌نور من ستاره‌ای گمراهم ▪️شهادت آقا علی بن موسی الرضا (ع) را به خادم بزرگوار آن حضرت؛ برادر بزرگوارم جناب آقای عباس حمیدی تسلیت و تعزیت عرض میکنم ▪️ 📝 کانال @hese_zibaye_zendegi
(اَلسَّلامُ عَلَیْكَ یٰا عَلیّ بْنِ موسَی الرّضاء) 🏴 شهادت جانسوز حضرت شمس الشموس، خسرو اقليم توس، شاهنشاه انيس النفوس، هشتمين اختر تابناک آسمان امامت و ولايت، سلطان علیّ بن موسَی الرضاء (علیه آلاف التحیة وَالثناء) تسلیت باد. 🏴 این همایون بارگه که قبله‌ی دل‌هاستی مرقد سلطان هشتم، زاده‌ی موساستی ضامن آهو امام هشتم آن شمس شموس کز علوّ عزتش، این بارگه برپاستی خاک درگاهش بُوَد بر اهل دل کُحلِ بصر بارگاهش قطعه‌‌ای از جنة المأواستی موسیِ عِمران ز انوارش گزد لب از عجب کز شرف، انوَر ز طور سینه‌ی سیناستی می‌کند اعجاز، با لطف خداوند ودود دست اعجازش فراتر از یَد بیضاستی بر تن درماندگان از هر نژاد و هر مرام روح‌بخشِ دیگری چون حضرت عیساستی پنجره فولاد جانسوزش بُوَد دارالشّفاء ناامیدان را امید و شافی مرضاستی بر طبیبان جهان استاد هفت اقلیم، اوست گرچه بقراط است یا که بوعلی سیناستی خاک کوی عرش‌سایش سرمه‌ی چشم مَلَک گنبد مینا ترازش، قبّه‌ی کبراستی صبحگاهان تا که خورشید از افق سر میزند نور می‌گیرد از آنجا بعد از آن برخاستی کفتران دایم به طوف گنبدش پروانه‌سان بال و پر، سایند زیرا شمع بزم آراستی خادمش دارد مقامی ارجمند و بی بدیل چونکه عشق خادمش یک‌ عشق مادرزاستی درگه حاجات خلق است و کند حاجت روا هرکه دارد از سرِ جان، حاجت و درخواستی آب سقاخانه‌اش، گویی ز حوض کوثر است باده‌ی نابی که بی‌شک (ساقی) اش آقاستی (ساقی) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به مُناسبتِ امروز آخرین روزِ ماهِ صَفَر سالروزِ شهادتِ حضرتِ امام رضا (ع)🌷 ____________________________ فرمان به رواجِ آیه های حق داد با عشق ، مرامِ شیعه را رونق داد با حیله و مکر و زهرِ مأمونِ پلید سرمایۀ جان به مالکِ مُطلق داد ______________________________ طوفانِ بلا آمده‌است بر سرِ او جاری شده آه و ناله در بسترِ او از شدّتِ درد ، بر زمین اُفتاده از زهرِ جفا سرد شده پیکرِ او 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
گنبدت از دور  دلها را هوایی می کند مشهدت  آقا  برایم خود نمایی می کند مثل انس کودکی هایم به دست مادرم دست مهرت، دورم از درد جدایی می کند در کنار پنجره پولاد تو بستم دخیل لطفت آقا از دلم مشکل گشایی می کند چشم بارانی من در صحن ها و در حرم پیش  چشم زائران تو گدایی می کند آمدم تا مثل آهویت مرا ضامن شوی در کمندت صید احساس رهایی می کند واژه‌ها آورده ام ؛ شرمنده ام ؛ طوطیِّ طبع مثل دِعبل گاهگاهی دل سُرایی می کند چون کبوترها پناهم ده به کُنج بام خود گندم صحن تو من را کربلایی می کند 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلا دیشب چه می کردی تو در کوی حبیب من الهی خون شوی ای دل تو هم گشتی رقیب من خیال خود به شبگردی به زلفش دیدم و گفتم رقیب من چه می خواهی تو از جان حبیب من 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky