eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
3.3هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(رمز شب ) اصلا حواست هست خیلی دیر کردی ؟ حال وهوای خانه را دلگیر کردی بابای بدقولی نبودی ،حتم دارم پیش آمده کاری برایت گیر کردی اصلا دلت آمد که من تنها بمانم یااینکه قبل از رفتنت تدبیر کردی ؟ می خواستی راحت شوی از هرچه دارو من هی دعا کردم تو بی تاثیر کردی چشمت روی کپسول اکسیژن چرا ماند اینگونه شاید مرگ را تفسیر کردی آن شب که ازخانه تو را بردند دیدم صد سال گویا مادرم را پیر کردی چندین زمستان برف را ناگاه بابا درگیسوان دخترت تکثیر کردی باقاب عکس کهنه هم سنگرانت هرشب زلال چشم را تطهیر کردی رفتی که با آنان شبی راحت بخوابی مارا اسیر درد دامنگیر کردی 😭 حالا چطوری جان بابا ؟درد داری ؟ بهتر شدی بابا ؟بگو تغییر کردی ؟ رمز شب ما بود بابا سرفه هایت با گاز خردل زندگی را پیر کردی حالا تمام خانه از عطر تو لبریز حالا تمام شهر را تسخیر کردی بابا حواست هست امشب ساعت هشت هنگام دارو خوردنت شد دیر کردی ‌. 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خواندم دروغ از چشمهای راستگویت وقتی که برگشتی نیاوردم به رویت یک روز و یک شب دست کم در بسترم ماند آه از تو حتی باوفاتر بود بویت در خاطراتت سخت غرقم کرد هر شب یک یادگار ساده قدر تار مویت غم، شهریاری ساخت از مردی دهاتی کاری که حالا کرده با من آرزویت در آن دل دیوانه آن دیوانگی مُرد حتی اگر یک روز برگردد به سویت عيب است عاشق باشی و اشکی نریزی ای چهره‌ی غمگین من! کو آبرویت؟ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 رهبر انقلاب: اجزای عالم لشکر خدا هستند و فرمانده خداست 🔹اگر آماده باشید ملائکه به کمک شما می‌آیند. کمک الهی یعنی ممکن شدن کارهای ناممکن. این ویژگی‌های سازمان بسیج و هر بسیجی است. 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
پنجم آذر روز تشکیل بسیج به فرمان امام خمینی رحمة الله علیه گرامی باد🌷 سرمایه ی انقلاب و ایرانی تو دلداده ی رهبر و شهیدانی تو ای کوه بصیرت ای بسیجی دلیر سرچشمه ی اقتدار و ایمانی تو 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
335617792_-1396860150.mp3
4.8M
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky 🎙‌ 🎼‌. 💞💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می‌رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان دفتر دوران ما هم بایگانی می‌کند شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید ور نه قاضی در قضا نامهربانی می‎کند 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پوشیده لباس دختر ایلش را پاشیده به شهر رنگ و اکلیلش را پائیز دلش خواسته عاشق بشوم آورده انار سرخ و ازگیلش را... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
(السَّلاَمُ عَلَیْكِ أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ) رفتنت ، بذر غم به دل‌ها کاشت لاله‌سان داغ روی سینه گذاشت از غم سینه‌سوز و جانکاهت کاسه‌ی آسمان ترک برداشت سیل غم شد ز هر کران جاری شادمانی به سینه‌ای نگذاشت بود دشمن، به فکر خاموشیت! خود ندانست، اشتباه اِنگاشت عَلَمِ خیمه‌ات ، اگر که شکست دست حق پرچم تورا افراشت یازده گل ، به باغ تو ، رویید که جهان را شمیم‌شان برداشت از چنین موهبت به عرش، رسول نزد ایزد ، نماز شکر ، گزاشت مرقدت هست اگر که پنهانی... مِهر گیرد فروغ از آن هر چاشت تو شدی جاودان و دشمن تو... گشت نابود و این نمی‌پنداشت از رذالت به دست خود، خود را در صفِ آتش جحیم ، گماشت ای خوش آنکس که فارغ از دنیا عشق را ، در نهان ِ دل ، انباشت وصف تو ، در قلم نمی‌گنجد خامه‌ام ، یک ز عالمی ننگاشت (ساقیا) آن که کاشت بذر عناد جز مذلت ، نمی‌کند ، برداشت شد سقیفه اساس فتنه و کین تا قیامت ، بر اهل آن ، نفرین . (ساقی) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
من تَلخم و خَراب... چه داری برای مَن؟ ساقی، به جز شَراب چه داری برای مَن؟ کافی‌ست وعده‌های دروغین عشق، آه! سیرابَم از سَراب، چه داری برای مَن؟ یا رَب، به غیرِ رَنج چه دیدم زِ روزگار؟! جز وعده‌ی عذاب چه داری برای مَن؟ باید شبیه مَردمِ هم‌عصر خود شَوَم صورتگر...! نِقاب چه داری برای مَن؟ روزی اگر بِپُرسَمت این بود رسمِ عشق؟ ای بی‌وفا! جواب چه داری برای مَن؟ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عاشقت بودم ز پیشم رفته ای مانده ام در خلوت تنهایی ام چون کتابی که تو من را بسته ای می شود بار دگر بگشایی ام؟ تو از آن روزی که رفتی از برم من درون خلوتم زندانی ام می درخشیدی شبی ای ماه من کاشکی در این شب ظلمانی ام هر چه میگیری تو از من فاصله از نوایِ گریه می ترسانی ام کاش میشید میشنیدی یک شبی هِق هِق و این ناله ی پنهانی ام رفته ای ای بی وفا، میدانمت دوستت دارم...تو هم میدانی ام؟ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
عشق! خورشید شدی و به تنم تابیدی پاره‌ای نور به پیراهن من پاشیدی کوه یخ بودم و در هر نفسم سرما بود این تو بودی که حرارت به دلم بخشیدی 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
لیلا که جنون میرسد از موهایت فریاد قشون میرسد از موهایت لالم به مسیر باد موهای تو عطر خفه خون میرسد از موهات.... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
می‌رفت خیال تو ز چشم من و می‌گفت هیهات از این گوشه که معمور نماندست 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🌸 🌸 سوالی نگاش کردم که گفت: _منظورم اینه که چرا دارین بهم کمک میکنین، من اصلا قصد ندارم زندگی تونو خراب کنم، اما شما به خاطر من دارین بهترین روزای زندگی تونو که میتونستین کنار کسی که دوستش دارین بگذرونین دارین صرف من می کنین یه کم نگاهش کردم، این عباس بود،آره، مثل همیشه هم عطر یاسش رو کنارم حس میکردم، همه چیز که سرجاش بود .. پس چرا دنیا برام یه جوره دیگه شده بود .. یه رنگ دیگه ..انگار تو این دنیا بجز و به هیچ چیز فکر نمی کردم، ... بهم می گفت روزامو با کسی بگذرونم که دوستش دارم ..مگه من داشتم همین کارو نمی کردم!! دوباره نگاهمو به بیرون کشیدم و گفتم: _شما خودخواهین آقای عباس! با تعجب نگاهی بهم انداخت و بعد کمی مکث گفت: _خودخواه؟!!! هنوز نگاهم به دنیای بیرون از ماشین بود که با دنیای درونم متفاوت بود، خیلی هم متفاوت، درون من داشت دنیایی دیگه شکل میگرفت، دنیایی که خودم هم نمیشناختم، دنیایی که داشت منو ازم می گرفت ... - خودخواهین چون فقط خودتونو میبینین، چرا فکر میکنین من آرزویی ندارم،منم مثل شما جوون و پر احساسم،... منم عاشق خدام، خدایی که مثل شما بی تاب دیدارشم .. اما .. سرمو بیشتر به سمت پنجره کشیدم که نبینه اثرات بغض رو تو چشمام - اما شما دارین به مقصدتون میرسین و منم که قول دادم تمام تلاشمو بکنم تا رسوندن شما به هدفتون، ولی شما چی؟! نمی خواین به من تو به این کمک کنین ... کمی مکث کردم بغضِ تو گلوم آزارم میداد: _شما سختی های راه، گرما، سرما، تشنگی، گرسنگی و زخم و درد جنگ رو تحمل میکنین برای رسیدن به شهادت ..اما من که یه دخترم چی؟! من باید چکار کنم، چجوری آروم کنم این دل بی تابم رو ..کدوم راه رو برم تا به خدا برسم، از کجا برم، راهمو از کجا پیدا کنم ...شایدم، شایدم باید برای رسیدن به خدا تنهایی و رنج هایی رو تحمل کنم که میدونم سفید میکنه محاسن یه مرد رو!! بعد کمی مکث که سعی میکردم بغضِ تو گلوم رو مهار کنم و از ریزشش روی گونه هام جلوگیری کنم گفتم: _غم انگیزه آقای عباس، نه!..شهادت مردایی که میرن و خانواده هایی که می‌مونن و هرروز با یاد اونا شهیدمیشن ... دیگه هیچی نتونستم بگم،،،، یاد بابا یک لحظه هم ازسرم نمی افتاد، آخ که چقدر دلم هواشو کرده بود ..هوای دلم بارونی بود،تو دنیای درونم بارون میبارید.. تا آخر راه رسیدن به رستوران هیچ کدوممون حرفی نزدیم و تو حال خودمون بودیم ... غذامونو سفارش دادیم، عباس هنوزم تو حال خودش بود و خیره به دستای قفل شده اش که رو میز بود، نمی‌خواستم انقدر تو خودش باشه،برای اینکه از اون حال و هوا درش بیارم نگاهی به اطراف کردم و گفتم: _میگما حالا لازم نبود انقدر جای گرونی بیاییم سرشو بلند کرد و گفت: _نمیدونم، من زیاد با شهرتون اشنایی ندارم، یه بار با یکی از دوستام اومده بودم اینجا، حالا دفعه ی بعد هر جا شما بگین میریم از میان حرفاش فقط "دفعه ی بعد " تو ذهنم پررنگ شد .. کاش دفعه های زیادی باهم بیایم بیرون، سرشو باز پایین انداخته بود و تو فکر بود منم محو نگاهِ مرد روبروم پرسیدم: _همیشه انقدر ساکتین؟! نگاهم کرد و با لبخندی گفت: _نه، اگه بخوام حرف بزنم که پشیمون میشین از ازدواج با من!! خنده ای کردم و به شوخی گفتم: _الانم که هنوز حرفی نزدین پشیمونم!!! نگاهش جدی شد و پرسید: _واقعا؟؟؟! خواستم بحث و منحرف کنم داشت وارد جاهایی میشد که اصلا به مزاقم خوش نمی‌اومد ..دلم نمی خواست بحث به جایی کشیده بشه که باز بره تو خودش .. نگاهی به سمت راستم کردم و گفتم: _آخش بالاخره داره سفارش ما رو میاره.. گشنم شد از بس حرف زدم خندید ..و من یقین داشتم که عطر یاسِ خنده هاش تا ابد با من خواهد بود ... . ....🌷 🌸نویسنده: بانو گل نرگــــس 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ای عشق نیاز خاص و عامم هستی اکسیری ‌و باعثِ دوامم هستی در هر دم و بازدم تو را می‌‌جویم ای عشق همه جوره به کامم هستی! 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🔺اطلاعیه فروش کتاب تا تو هستی غزل هست📚 مجموعه غزل‌های بانو صفیه قومنجانی قیمت۱۲۰۰۰۰تومان علاقمندان برای تهیه این کتاب می توانند با کاربری 👇 @amirhoseinkayvani ⏪در تلگرام و ایتا مراجعه نموده و ثبت سفارش نمایند 🔷🔷🔷 🔰ممنون میشم اگه پیام تبلیغ کتاب رو در صفحات شخصی خودتون و کانال و گروه های که عضو هستید منتشر کنید ارادتمند شما @nabzeghalam @arayehha
ڪمی از نیمہ شب ڪَذشتہ بود، خـودم را بہ خـواب زدم، چشـم‌هایم را بستـم... اما نہ خـواب بہ سراغـم می‌آمد نہ چشـم‌هایم بہ دنبالـش می‌رفت... تنهــا خیـال تـو بود و خیـال تـو بود و خیـال تـو... ڪہ تا صبـح در سیـاهیِ پشت پلڪ‌هایم مـرا تبـدیل بہ دلتنڪَ‌ترین آدم امشب می‌ڪرد ... ‌‎‌‎ 🌓🌓🌓🌓 شبتون‌ زیبا 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
بـاز آمـد قاصد صـبح سپیـد عشق را در صور بیداری دمید غنچه‌ها گل کرد، مهر زرفِشان پرده‌ای از نور بر عالم کشید.. 🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون پراز‌ شاد‌کامی 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دِلم حسّ ِ تقابُل دارد آقا به دیدارت تمایُل دارد آقا برای دیدنت مهدیِ موعود دو دستم دسته‌ای گُل دارد آقا 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خدا کند غم دل را خدا به کس ننشاند و گر کشاند دوا را به دست غیر نخواند و گر نمود طبیبی به ملطفت بنماید به رفع عارضه ما را به سنگدل نکشاند و گر نمود به او هم مجال مهر ببخشد به ظلمتی ننماید به هجرتی ندواند و گر دواند به مقصد به ملک خویش پذیرد به دست مهر نوازد گدا ز خویش نراند خدا کند که مرادم به غیر دوست نیفتد زبان نور بجز فوق کل نور نخواند 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
4_5920118556426507231.mp3
3.89M
صبح 6 آذر رادیو مرسی 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
آذر یادش رفته که پاییز است ! نمیبارد .. فقط یخ میزند ! به گمانم کسی به طرز فجیعی تنهایش گذاشته .. وگرنه اینگونه ماتش نمیبرد ...      💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
من از ندیدن تو ای بهار می‌ترسم از این زمانۀ ناسازگار می‌ترسم درون قبر خیالات دفن شد دل من پرنده‌ام من و از این حصار می‌ترسم هوا غبار و دل پاک من غبارآلود اسیر خاک شدم از غبار می‌ترسم شبیه معدن باروت وسوسه است دلم که بی‌قرارم و از انفجار می‌ترسم به روی دست تو تابوت آرزوی من است مرا رها مکن از این مزار می‌ترسم چقدر منتظر دیدنت بمانم من؟ چقدر گفتم از این انتظار می‌ترسم! طلوع کن که از این شام تار خسته شدم طلوع کن که از این شام تار می‌ترسم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
17.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
درود ای صبح، ای خورشید، ای دوست درود ای مظهرِ امّید ای دوست... درود ای سرزمینِ روشنایی درود ای حضرتِ خورشید ای دوست... درود ای آیه‌ ی فتحاً مبینا درود ای کشتیِ توحید ای دوست... درود ای درد و هم درمانِ عالم درود ای هستیِ جاوید ای دوست... پرم از حسرت و افسوس بی تو پر از حسِّ بدِ تردید ای دوست... مگیر از من رخ ای ماهِ دل‌آرا نگاهم جز تو را کی دید ای دوست..؟ قرار و قبله‌ ی پروانگان شد هر آنکس که‌تو را بوئید ای دوست... درود ای منجیِ قلبِ پریشان تو را باید فقط بوسید ای دوست... درود ای آن که رویت می‌برد دل زمین از زهره از ناهید ای دوست... درود ای آرزوی دردمندان درود ای نور، ای خورشید، ای دوست... ✍حسن_کریم‌زاده 📓درود_ای‌دوست ✓ 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky