-1945428223_2131423216.mp3
6.62M
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🎙 #محمد_نجفی
🎼 چندچندی با من 💕💗
با خاطراتت میکشم مانند یک پَرگار
یک خط قرمز دورِ این اندیشه افکار
عشق تو را در سینه دارم همچو زندانی!
هر روز در من میشود تکثیر و پرتکرار
در خلوت چشمان تو تا بستری از درد
میبینم هر شب مرگ خود را بر طنابیدار
بعد از تو من از سایههای شهر میترسم!
از ردپای میخهای مانده بر دیوار...
از هر سکوتی که نمایان میشود با آه!
بر سنگ فرش اولین و آخرین دیدار...
بعد از تو من در کوچههای شهر حیرانم
با خاطرات زخمی و آزرده و بیمار....
سهم من از این عشق باید سوختن باشد!
چون آتشی در دل بسوزم زیر این آوار
حتی غزل درمان این زخم عمیقم نیست!
چشم تو را خواهم که باشد بهترین تیمار
#الهه_نودهی
#شهید_جاویدالاثر
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق یعنی گم شدن پیدا شدن
عشق یعنی غرق در رویا شدن
عشق یعنی حسرت دیدار تو
عشق یعنی من شوم بیمار تو
#شهریار
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🌧⛈️« بـاران رحـمـت »🌧⛈️
زمـیـن از عـطــر بـاران، مـسـت گـردد
زمـان از عـشـق یـاران، مـسـت گـردد
زمـیــن از آســمـان هسـتـی بـگـیــرد
چنان از چشمه ساران، مست گردد
کویـر و کـوهی اکـنـون تـشـنه صـحرا
بـشـوق ســبـزه زاران، مـسـت گـردد
شـکـوه بـرف و بـاران، ابـر رحـمـت
حــریـــم بــاغــــداران ، مـسـت گـردد
نـســیــم بـادی چـون ابــری بـبــارد
بــرای ســبــزه کـاران ، مـسـت گـردد
بـه اوج آرزوهـا چـون رســیـدی
امــیــــد روزگــاران ، مـسـت گـردد
چـنــان کـه مـاهـی تـنــگ بـلـــوری
بـه زیـر آبــشـــاران ، مـسـت گـردد
قـنــاری در قـفـس اکـنـون بـخـوانـد
بـه وقـتش در بـهـاران، مـسـت گـردد
#بهـروز_عبـداللـهی_صدرآبادی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
با تيشه ی خيـــــــال تراشيده ام تو را
در هر بتی كه ساخته ام ديده ام تو را
از آسمــان بــه دامنــــم افتاده آفتاب؟
يا چون گل از بهشت خدا چيده ام تو را
هر گل به رنگ و بوی خودش می دمد به باغ
من از تمــــام گلهـــــــا بوييده ام تــــو را
رويای آشنای شب و روز عمــــر من!
در خوابهای كودكی ام ديده ام تو را
از هــــر نظر تــــــــو عين پسند دل منی
هم ديده، هم نديده، پسنديده ام تو را
زيباپرستیِ دل من بی دليل نيست
زيـــرا به اين دليل پرستيده ام تو را
با آنكه جـز سكوت جوابم نمی دهی
در هر سؤال از همه پرسيده ام تو را
از شعر و استعـــاره و تشبيه برتــــری
با هيچكس بجز تو نسنجيده ام تو را...
#قیصر_امینپور
═
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در روز پنجشنبه ماه شوال
و يــاد درگــذشــتــگــان 🥀
🌷 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ🌷
🙏 التماس دعا 🙏
در روز پنجشنبه ماه شوال
در روایات بـرای امـوات
بسیار مغتنم دانسته شـده
برای چشم انتظاران اسیران خاک
با شاخه گلی، ذکر صلوات و فاتحه ای
از آنــهــا یـــادی کـــنـــیـــم
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
758.2K
یک روز میآیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم
یک روز میآیی که من نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی نه یقین ، مست و خمارت نیستم
شبزنده داری می کنی تا صبح زاری می کنی
تو بیقراری می کنی ، من بیقرارت نیستم
پاییز تو سر می رسد قدری زمستانی و بعد
گل می دهی ، نو می شوی ، من در بهارت نیستم
زنگارها را شستهام دور از کدورتهای دور
آیینهای رو به توام ، اما کنارت نیستم
دور دلم دیوار نیست ، انکار من دشوار نیست
اصلا منی در کار نیست ، امنَم حصارت نیستم
#افشین_یدالهی
خوانش...#محسن_رشیدی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گر شاخهها دارد تَری
ور سرو دارد سروری
ور گُل کند صد دلبری
ای جان تو چیزی دیگری
#مولانا
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
بیا غزل بسرای و ز واژه ها مگریز
عروض و وزن بدان و تو از هجا مگریز
بلا اگر چه زند گردنِ ارادتِ ما!
به آب زن دلِ خود را،تو از بلا مگریز!!
وفا به عهد قدیمی است این دوامِ ما!
الست و آیه ی قالو،ز این بلا مگریز!!
تمام لذتِ عشق است برملا گشتن!
به راه سوی مرادت،ز افترا مگریز!
حجاب دار،دمادم حجاب کن خواهر!
حجاب زینتِ زنهاست،از حیا مگریز!
امامِ ماست که حالا برای ما نوح است
سوار کشتی حق شو،ز ناخدا مگریز!
برای فتنه ی دشمن چه چاره ها کرده ست!!
کن اقتدا به امام و ز مقتدا مگریز!
شکوه ما به جهان شهره گشته با نامش..
به عشق او بگرای و ز اعتلا مگریز!!
#محمد_ثاقبی
🟩 عضو کانال
استقبال از غزل رهبر انقلاب❤️🙏
✔️تو را است معجزه در کف ز ساحران مهراس
✔️عصا بیفکن و از بیم اژدها مگریز
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در تیره شبِ هجرِ تو جانم به لب آمد
وقت است که همچون مَهِ تابان به درآیی
#حافظ
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
🔥سرباز🔥
#پارتصدوسیوچهارم 🍀💚
تمام مدتی که تو قبر فاطمه بود،
برای غربت و مظلومیت امام علی(ع) و حضرت زهرا(س) گریه میکرد و اشک هاش روی سنگ های لحد میریخت. آخرین سنگ رو که میخواست روی صورت فاطمه بذاره،
گفت:
-خدایا،این فاطمهی منه...همه آدم هایی که اینجا هستن میدونن چقدر خوب بود...خدایا به حرمت حضرت زهرا(س)، به غریبی امام علی(ع) به فاطمهی من سخت نگیر.
صدای گریه علی بلند شد.حاج محمود گفت:
_علی جان،بیا بالا..این یکی رو من میذارم.
علی با سر اشاره کرد،نه.
آخرین نگاه رو به فاطمه کرد،سنگ رو گذاشت و بلند گریه میکرد.حاج محمود و امیررضا به سختی علی رو بردن بالا.علی لبه قبر نشسته بود و به خاک هایی که روی فاطمه ش میریختن،نگاه میکرد.
بعد از مجلس ختم،
وقتی هیچکس حواسش به علی نبود،از مسجد بیرون رفت.دربست گرفت و پیش فاطمه رفت.پاهاش توان راه رفتن نداشت.به سختی خودشو به قبر فاطمه رسوند.
وقتی به قبر فاطمه رسید،
روی زانو هاش افتاد و بلند گریه میکرد.
اذان شد.همونجا،کنار فاطمه،نماز خوند.
وقتی حاج محمود و پویان و امیررضا متوجه شدن علی نیست،نگران شدن.حاج آقا موسوی گفت:
_احتمالا رفته سر خاک خانمش.
حاج محمود دلش گرفت.سر خاک فاطمه. از این به بعد باید اینجوری میگفتن.
هیچکدوم حال مناسبی برای رانندگی نداشتن.همه با حاج آقا رفتن.وقتی رسیدن هوا تاریک شده بود.
علی با گریه زیارت عاشورا میخوند.
دورتر ایستادن و به علی و مزار فاطمه ش نگاه میکردن.حاج محمود مهمان داشت و باید برمیگشت.پویان موند تا از دور مراقب علی باشه.بقیه برگشتن.
شب از نیمه گذشته بود.
حاج محمود هم سر خاک فاطمه رفت. پویان چند ردیف عقب تر نشسته بود.با اشک دعا و قرآن میخوند.
حاج محمود گفت:
_پویان جان.
پویان ایستاد و سلام کرد.جواب سلامشو داد.سویچ رو گرفت سمت پویان و گفت:
_پسرم،شما برو،من هستم.
با غصه و اشک نگاهش کرد و گفت:
_نه آقای نادری...میخوام بمونم.
حاج محمود دیگه چیزی نگفت،
و پیش علی رفت.علی با چشم های سرخ به قبر فاطمه خیره بود.حاج محمود قرآن علی رو بهش داد.قرآن رو که دید اشک هاش بیشتر شد.همون قرآنی بود که فاطمه بهش داده بود،وقتی تو مسافرخانه بود.قرآن رو گرفت و برای فاطمه قرآن میخوند.
چند روز گذشت.
علی یا تو خیابان ها بی هدف راه میرفت یا مزار فاطمه بود.پویان و امیررضا به نوبت از دور مراقبش بودن.نه خونه حاج محمود میرفت،نه خونه خودش.جای خالی فاطمه رو نمیتونست تحمل کنه.
کنار قبر فاطمه نشسته بود،
و گریه میکرد.امیررضا دیگه نتونست این حال علی رو تحمل کنه.نزدیک رفت و رو به روش نشست.
صداش کرد.
علی با چشم های پر اشک نگاهش کرد.
-داداش آروم باش..فاطمه هم ناراحت میشه با خودت اینطوری میکنی..چند روزه زینب رو ندیدی؟ اصلا میدونی مدام داره بهونه تو میگیره؟ فکر میکنی راضیه دخترشو رها کردی؟ اون طفل معصوم مادرش که رفت،پدرش هم پیشش نباشه!!..بیا بریم خونه.
-خونه من جاییه که فاطمه اونجا باشه.. امیر،داغی به دلمه که تا زنده م ذره ای سرد نمیشه...
سرشو گذاشت روی خاک،
و گریه میکرد.حاج محمود نزدیک شد. برای فاطمه فاتحه خوند و به امیررضا اشاره کرد که بره.
امیررضا رفت.
حاج محمود گوشی فاطمه رو از جیبش بیرون آورد.صدای ضبط شده فاطمه رو آورد،گوشی رو روی مزار گذاشت و رفت.
وقتی علی صدای فاطمه رو شنید....
#سرباز
#ادامهدارد...🌷
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
May 11
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خــ🤲ـدای مـن 🧚♀
میان این همه چشم 🧚♀
نگاه تو تنها نگاهی ست🧚♀
کـه مـرا از هـر نگـهبـان 🧚♀
و محافظی بی نیـاز میکند 🧚♀
نگاهت را دراین شب بهاری🧚♀
برای تمام عــ♡ـــزیـزانـم 🧚♀
و دوستانم آرزو میکنم 🧚♀
🌓🌓🌓🌓
شب بهاریتون زیبا
🌓🌓🌓🌓
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️سر فدای قدمت، ای مه کنعانی من
قدمی رنجهکن،ای دوست به مهمانی من
⚡️عمرمان رفت به تکرار نبودن هایت
غیبتت سخت شد،ازدستِ مسلمانی من
✦اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ
✦اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ
✦اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ
✦ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ
✦ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ
✦ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ،
✦وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
💐سلام_امام_زمانـم... ♥️
🌺صبحت بخیر حضرت صاحب دلم 💕
🌼العجلمولایغریبم
🌱اللهم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
الـهـی 🙏
حااااااال دلتون خوب باشه🌷
🍃 براتون روزی
🍃 پر ازشادی
🍃 نشاط🧝
🍃 وخوشبختی
🍃 آرزومیکنم🫰
🍃 امیدوارم صبحتون رو🌈
🍃 با سلامتی و دلخوشی❤️
🍃 و با موفقیت
🍃 شروع کنید🍀
🌞🌞🌞🌞🌞
سلامصبحتون بخیر وشادی
🌞🌞🌞🌞🌞
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
چشم جان و دل من در همه جا سوی تو بود
سوی چشمان عسل رنگ چو آهوی تو بود
بی قفس حبس شد این دل همه ی عمر و مپرس
در طلسم نگه و غمزه ی جادوی تو بود
سجده گاهم همه دم، بعدِ شبِ دیدن تو
قبله ی روی تو،،، محراب دو ابروی تو بود
مطلع بی بدل و ناب غزلهای منی
هر چه گفتم همه وصف رخ تو،،، موی تو بود
هر طرف پر بزنی، عقربه ی قبله نما
دارد اذعان که فقط عشق فراسوی تو بود
هِق هِق هجر، به هر مصرع شعرم جاری
در سکوتم همه جا ردّ هیاهوی تو بود
چشم دل را که به راهت شده از اشک سپید
کاشکی سُرمه ای از خاک سر کوی تو بود
#سیمین_بهبهانی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
ما، بی خبر از درد هم، یک عمر سر کردیم
یک عمر، تنها از کنار هم گذر کردیم
شب بالشی از ابر باران زا به ما دادند
با خنده های سرسری،آن را سحرکردیم
فرش محبت، لاکی از خون دل ما شد
گلهای آن را، ما به اشک دیده تر کردیم
بیگانه از احساس هم، هر روز ما طی شد
ما صورت خود را، به سیلی معتبر کردیم
ای کاش جای این همه تفریق، ما بودیم
ما قصههای عشق را، زیر و زبر کردیم
#مهتاب_بهشتی
#غزل_اجتماعی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در مورد این شعر استاد ابتهاج اینچنین توضیح دادن:
یک دختری بود که موهای بلند و قشنگی داشت
گویا یک روزی در خیابان گم شد
بعد از چند ماه خبر دادن که فلان جا خاک شده..
و جوانی که نامزدش بوده
شبانه رفته نبش قبر کرده
و دیده که ازش چیزی نمونده
بجز موهای بلندش
و این شعر سروده شد:
🍁اورا ز گیسوان بلندش شناختند
ای خاک..این همان تن پاک است؟
انسان همین خلاصه ی خاک است..
#هوشنگ_ابتهاج
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
بهترین روز هفته.... - @mer30tv.mp3
4.44M
صبح 7 اردیبهشت
#رادیو_مرسی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من گم شده ام هرچه بگردی خبری نیست
جز این دو سه تا شعر که گفتم اثری نیست
یک بار نشستم به تو چیزی بنویسم
دیدم به عزیزان گله کردن هنری نیست
دلگیرم از این شهر پس از من که هوایش
آن گونه که در شأن تو باشد بپری نیست
ای کاش کسی باشد و کابوس که دیدی
در گوش تو آرام بگوید:خبری نیست
هر جا نکنی باز سر درد دلت را
چون دامن تر هست ولی چشم تری نیست
ای کاش که می گفت نگاه تو؛ بمانم...
این لحظه که حرفت سند معتبری نیست!
دل خوش نکنم پشت وداع تو سلامی ست
یا پشت خداحافظی من سفری نیست؟
من چند قدم رفتم و برگشتم و دیدم
در بسته شد آن گونه که انگار دری نیست...
#مهدی_فرجی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
#امام_زمان عج الله
بر استخوان رسیده، درد و غمِ فراقت
نازل بکن به قلبم، یک قطره از صبوری
#نگین_نقیبی
🟩 عضو کانال
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky
به دام زلف تو آن عاشق سیه روزم
که روزگار مرا رنگ روشنایی نیست
#حسین_بیگ_همدانی
💠💠💠💠💠💠
در محفل ما شعر سخن می گوید
👇👇👇
@shaeranehayemahkhaky