eitaa logo
کلبه ی شعر
2.4هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
3.6هزار ویدیو
31 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 قصه‌دلبری از زیر آینه قرآن ردش کردم خداحافظی کرد ، رفت کلید آسانسور را زد ، برگشت و خیلی قربان صدقه ام رفت : هم من ، هم امیرحسین چشمش به من بود که رفت داخل آسانسور . برایش پیامک فرستادم : « لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد ... ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین» ۴۵ روزش پرشد ، نیامد بعد از شصت هفتاد روز زنگ زد که « با پدرم بیا توی منطقه که زودتر بیام پیشتون!» قرار بود حداکثر تا یک هفته همه کارهایش را راست و ریس کند و خودش را برساند ، بعد هم باهم برگردیم ایران بابچه جمع و جور کردن و مسافرت خیلی سخت بود 🤦🏻‍♀ از طرفی هم دیگر تحمل دوری اش را نداشتم با خودم گفتم : « اگه برم ، زودتر از منطقه دل می کنه! » از پیام هایش می فهمیدم خیلی سرش شلوغ شده ، چون دیر به دیر به تلگرام وصل می شد ، وقتی هم وصل می شد ، بددموقع بود و عجله ای زنگهایش خیلی کمتر و تلگرافی شده بود . . اعتراض کردم که: «این چه وضعیه برام درست کردی ؟ » نوشت : « دارم یه نفری بار پنج نفر رو می کشم!» اهل قهر و دعواهم نبودیم ، یعنی از اول قرار گذاشت . در جلسه خواستگاری به من گفت : « توی زندگیمون چیزی به اسم قهر نداریم ، نهایت نیم ساعت! » بحث های پیش پا افتاده را جدی نمی گرفتیم . قهرهایمان هم خنده دار بود . سر اینکه امشب برویم مجلس حاج محمود کریمی یا حاج منصور ارضی؟ خیلی که پافشاری می کرد ، من قهر می کردم می افتاد به لودگی و مسخره بازی خیلی وقت ها کاری می کرد نتوانم جلوی خنده ام را بگیرم . می گفت :« آشتی ، آشتی !» و سروته قضیه را به هم می آورد اگر خیلی این تو بمیری هم از آن تو میری ها بود ، می رفت جلوی ساعت می نشست ، دستش را می گذاشت زیر چانه اش ومیگفت : « وقت گرفتم از همین الان شروع شد» باید تا نیم ساعت دیگر آشتی میکردم وگرنه میگفت :«قول دادی باید پاشم وایسی» ...🌷 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫امشب از خــدایـی کـه از همیشه نزدیکتر است 💫برایتان عاشقانه‌ترین لحظات را میطلبم 💫زیبـاتـریـن لبخندها را روی لبهایتان و 💫آرام ترین لحظات را برای هر روز و هر شبتان   ‌‌‎   ‌‎‌‎🌓🌓🌓🌓 شبتون دلارام‌ 🌓🌓🌓🌓 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امـروزِ شما خوبان سرشار ز الطاف خـدا بـاد جان و دلتون از هر غم و اندوه رها باد لبخـند بـه لـبتون در دلتون امید و پر از نور هر لحظه تون آمیخته بـا مهر و صفا باد ‌‎‌‎🌞🌞🌞🌞🌞 سلام‌صبحتون زیبا 🌞🌞🌞🌞🌞 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
صبح چهارشنبه.mp3
6.99M
🎙 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
طریقِ عشق بگیر و بجوی راه صواب که بر کنار بمانی مگر ز چاه سراب در این جهان، که به پیرامُنش هزار بلاست به گلخَنش نتوان دید جز شرارِ عذاب رسیده موعد پیری، زمانه ی غم و درد کجاست عهد جوانی، کجاست عهد شباب؟ به زیرِ کوهِ فراقی که عمرمان فرسُود بیار ساقیِ میخانه شربتی ز شراب کمان کشیده به بهتان، رقیب در همه شهر سپُرده ام سرِ تسلیم از برای ثواب کناره گیر جهان را که افعیِ سمّی ست اگرچه هست به ظاهر، جمیله ای جذّاب "محمّد" است که بی ادّعاست در غمِ عشق که مدّعیست همان "کلّ مُدّع کذّاب" 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
دلم به یاد تو بستان یاس و نسرین است به یاد روی تو این باغ عطرآگین است چقدر با تو در این گوشه حال من خوب است چقدر با تو دقایق عزیز و شیرین است دعا که می‌کنم آن را ستاره می‌شنود زمین و هرچه در او هست غرق آمین است من از سیاهی نفسم گذشته‌ام با تو لباس خاطره‌هایم قشنگ و رنگین است دلم که یکسره تا سقف دود غفلت بود پس از نگاه تو ای دوست قصر زرّین است دوباره باغچه‌‌ام پر شده است از گل عشق دوباره قلب من امروز غرق آذین است دوباره بر دلم آیات شعر نازل شد چقدر چشم من و واژه‌هام حق‌بین است 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
قاب عکس... - @mer30tv.mp3
5.21M
صبح 10 آبان 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهی آنقدر عمیق نگاه می کنم که تو را در فردای نیامده خود می بینم گوشه ی حیاط خانه مان زیر درخت توت کنارم... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
کی روا باشد که گردد عاشقِ غمخوار، خوار!؟ در رهِ عشقِ تو اندر کوچه و بازار، زار... در جهان عیشی ندارم بی‌رخت ای‌ دوست، دوست جز تو در عالم نخواهم ای بتِ عیّار، یار... از دهانت کار گشته بر منِ دل‌تنگ، تنگ با لبِ لعلِ تو دارد این دل افگار، کار... هر چه می‌خواهی بکن با من تو ای طنّاز، ناز گر دهی یک بوسه‌ام زان لعلِ شکّربار، بار... ساقیا! زان آتشین می ساغری لب‌ریز، ریز تا به مستی بر زنم در رشتهٔ زنار، نار... مطربا! بزمِ سماع‌است و بزن بر چنگ، چنگ چشمِ خواب آلودگان را از طرب بیدار، دار... ای صبوحی شعرِ تو آرد به هر مدهوش، هوش خاصه مدهوشی که گوید دارم از اشعار، عار... 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky