eitaa logo
کلبه ی شعر
2.3هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
3.2هزار ویدیو
28 فایل
🌺🌺 در پریشانی ما شعر به فریاد رسید 🌺🌺 ⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘⚘ آماده انتشار اشعار و دلنوشته هایتان هستیم ارتباط با مدیر کانال👇👇 @mah_khaky ادمین کانال👇👇 @Msouri3 تبادل فقط با کانالهای شعری و ادبی و شهدائی.
مشاهده در ایتا
دانلود
زینت اهل سما و فخر بی همتای دنیا مونس و غمخوار بابا، مادر ام ابیها کوه صبر و استقامت، خطبه قرّای حیدر پا گرفته صبر از او، گشته همچون طفل نوپا عشق مات از غیرت او، عقل درمانده ز کارش در حیا زهرای ثانی، در شجاعت همچو بابا در عزای حضرت جان رفته تاب از دست هستی زینب کبری ندیده در بلا الا جمیلا خیزران، خار مغیلان، ضربه های تازیانه ایستاده با صلابت در مصیبت های عظما آیه های صبر گرچه شد عیار اهل ایمان لحظه لحظه با عقیله می شود هر آیه معنا شد حرم آرام آری بعد از آن غوغای خونین چون پرستار است عمه زخم طفلان شد مداوا شد حریمش پاسداری بس که حرمت دارد آری جمله عشاق شهادت با نگاهش مست و شیدا می کند اعجاز نامش کاشف الکرب است این زن می شود تکرار زینب، ذکر ماهی های دریا زنگ اشترهای کوفه در زمان خطبه خاموش شد جهان آرام ناگه، می دهد از عرش فتوا زن برای زندگانی داده جان خویش و عمری با حجاب کامل او گشته هر ابلیس رسوا معنی آزادی ای جان نیست آزادی چو حیوان در عفاف آری خداوند می شود بی شک هویدا خلقت انسان نشاید غرق در مرداب باشد پر گشا از ذلت تن تا که بینی روی رعنا نام زینب کیمیای عرش اعلی و عظیم است مرده دل با اسم ایشان می شود یکباره محیا (احقر) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
1835736833_1799929552.mp3
4.06M
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky 🎙‌ 🎼‌. ❤️❤️
هدایت شده از ✍بغضِ قلم🥀
عشق با ما کردی امّا زندگی با دیگری تا به حالا نوبتِ ما بود حالا دیگری... گفته‌بودی که‌مرا وقتِ سفر باید شناخت عاقبت بارِ سفر بستی ولی با دیگری... هر نگاهت صدغزل در دفترم آواره کرد با که‌حالا سر بگیرد این غزلها؟ دیگری..؟ رسمِ دنیا بر همین بوده‌است عمری باغبان پای گل می‌بارد و می‌چیند او را دیگری... من که‌نفرینت نکردم روزی امّا می‌دهد پاسخِ کارِ تو را حالا خدا یا دیگری...
پاسخ‌ها توجهات و قهوه سرد كه باشند كسى دوستشان ندارد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
⁉️⛔️⁉️⛔️⁉️⛔️⁉️⛔️⁉️⛔️⁉️⛔️⁉️ یه دانش‌آموز ميگفت: امروز تو دبستان ميخواستن به "زينب"ها جايزه بدن. پرسیدم: به كيا جایزه دادن؟ گفت: هيچکس! چون "زينبی" تو مدرسه‌مون نبود😐 نسل آینده‌ بی‌ نصیب از اسم اهل بیت علیهم السلام میشن، حواسمون هست؟ 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق خدایی و خداوندِ عشق عقل صبوری تو و صبر عُقول راضی از آن رکعت بنشسته‌ات گشت خدای تو، نمازت قبول! 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
مانده ام در پناه ویرانه سست بنیان شده است این خانه ریخته بخت من به این شانه تا مگر بی قرار برگردی .... می وزد با نسیم گریه و آه می دود پشت شعر هام نگاه مانده حتی غزل چه چشم به راه بلکه در این بهار برگردی ... 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلام علیک یا زینب صبر جمیل مکتب آزادگی مدیون صبر زینب است امتداد کربلا مرهون صبر زینب است نهضت سرخ حسین اسلام را احیا نمود سنت محمود هم ممنون صبر زینب است آیه ی دلدادگی با صبر او تفسیر شد عاشقی گلواژه ی گلگون صبر زینب است اوج عزت در اسارت میوه ی بستان اوست نی نوا ها حاصل بی چون صبر زینب است درس ایثار و فداکاری و اخلاص و صفا مثل آیین وفا معجون صبر زینب است هم عفاف و شرم هم حجب وحیاهم وقر و حلم بازتاب بارز مضمون صبر زینب است گوهر آزادگی پیداست در گفتار او روح تقوا گوهر مکنون صبر زینب است نی فقط فرهاد و وامق یا فقط رامین ، بل ، واژه ی عشق و جنون مجنون صبر زینب است عشق مال و جاه و جان فانی ست فانی جان من عشق باقی تابع قانون صبر زینب است کرد لرزان کاخ سبز شام را با صبر خود این سخن واگویه ی موزون صبر زینب است باز سفیان زاده ها در مکه شاهی می کنند باز دین محتاج روزافزون صبر زینب است صبر ایوب است شهره گرچه در ضرب المثل حضرت ایوب خود مفتون صبر زینب است می دهد جانی دوباره خستگان را صبر او تشنه هم سیراب از جیحون صبر زینب است ناز کن بر زینب و صبر جمیل او " حمید " عالمی در حیرت از افسون صبر زینب است 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
🍂دشت خاطره🍂 اگر گل‌ها دلی پر پر ندارند کبوتر ها به بالی پر ندارند نگاه قطره های چشم ها هم کویر گونه ها را تر ندارند کبوترها به باغ خاطراتم گمانم لانه ی بهتر ندارند و ماهی های تشنه در کویرم دو جرعه آب آبی تر ندارند و گنجشکان برای شعرهاشان قلم ،جوهر و یک دفتر ندارند و پیچک های وحشی روی دیوار دو سه پروانه یا کمتر ندارند خدایا تو برآور آرزوشان که جز تو خالقی برتر ندارند و جز یاد شما در خانه هاشان خیال دیگری در سر ندارند (ساحل آرامش) 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
سلام علی قلب زینب صبور🌹 ای دختر کوثرِ مقدّر هم ریشه‌ی لاله های پرپر ای حُسنِ حَسَن، عزیز حیدر زهرا شده در شما مکرر ای باغ کمال را شکوفه نام آور خطبه های کوفه مشتاق به ربنایتان، عرش محتاج دعای خیرتان، فرش تو زینت و فخر اولیایی تعبیر قشنگ هل اتایی ای وارث در، حدیث سینه از کوچهء خاکی مدینه تو عزت و فرّ عالمینی تو وارث عشق خود، حسینی در کرب و بلا حبیب دیدی بوی گل و عطر سیب دیدی ای شاعرِ چشم حضرت یاس ای اشک تو، توتیای عباس در نسل شما شده خلاصه ایمان و دعا و استغاثه ای وارث بغضهای لاله "ما را به حسین کن حواله" اگر ثوابی باشه، هدیه به روح پرفتوح سردار دلها و تمامی شهدا از صدر اسلام تا امروز همچنین پدر بزرگوارم 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنشین بر لب جوی و گذر عمر ببین کاین اشارت زجهان گذران ما را بس نقد بازار جهان بنگر و آزار جهان گر شما را نه بس این سود و زیان ما را بس 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
از دستهایت صبر می بارد و در انحنای انگشتانتان پر دغدغه ات شفا سر ریز می شود. از نگاهت عشق می روید... وسلامتی از وجودت در بستر بیماری،جانی تازه می گیرد ... روح فرشته خوی تو شاد می شود از این برگشت زیبا ... و تو خواب وآرامش ات را در این راه مقدس، زینب وار بذل و بخشش می کنی ...تا جسم و جان دیگری آرام باشد... سکوت و آرامش شب هم کم می آورد در برابر صبوری و متانت ات... چه شب ها که تا طلوع خورشید نشستی وسِرُم بیماران را چک کردی ... و چه روزها که سفید قامت ، عین یک دونده ی خستگی ناپذیر،دویدی و در برابر دوندگی هایت پاداشی طلب نکردی از کسی‌،و‌‌ سر سختانه ادامه دادی... تا در اتاق عمل و زایمان و آی سی یو وبخش پرستاری وکودکان و...‌درست عین یک سرباز آماده به خدمت،همه جا حاضر باشی و مسئولیت خطیر دفاع از سلامتی رابه بهترین شکل ممکن انجام داده وبه اتمام برسانی... امشب یک مریض بد حال داری باید تا شیفت بعدی،بمانی کنارش... وهر کاری از دستت برمی آید برایش بکنی! بایدتب سنج ،تبش باشی و ناله هایش را به جان بخری. مبادا چشم روی هم بگذاری! تو پرستاری ومدافع سلامتی، و فرشته ای که هیچوقت خودش را نمی بیند...! امشب یک زائو داری که تا صبح باید کنارش بنشینی و دقیقه به دقیقه درد هایش را اندازه بگیری! وهمپای او درد بکشی و سنگ صبورش باشی! تو پرستاری....! سفید قامتان از خود گذشته روزتان مبارک🌹 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
از عطر بهار ناب سرشاری تو آرامش جسم و روح بیماری تو با سیره ی زینبی که داری بی شک تفسیر دقیق صبر و ایثاری تو 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
ای کاش وصال او مقدر می‌شد می‌آمد و خانه‌ام معطر می‌شد از دوری او خواب ندارم ای کاش با آمدنش دورهٔ غم سر می‌شد 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
خوشْ، آمده‌ای به دار دنیا زینب دنیای خوشی و ناخوشی‌ها زینب ایمان پدر، وقار مادر با توست ای معجزهٔ علی و زهرا زینب 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ز تمــــام بودنـــی ها تو همین از آنِ من باش که به غیر با تو بودن دلـــــــم آرزو ندارد 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
به مُناسبتِ سالروزِ ولادتِ حضرتِ زینبِ کُبرٰی سلامُ اللّٰه علیه ، روزِ پرستار🌹 ________________________________ دریای اُمید و روحِ باران هستند در نیمه شبان،چراغِ تابان هستند مانندِ فرشته‌ها ، پرستارِ مریض گُلهای سِپیدِ مِهر و درمان هستند 🌷 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یاد تو رهم بود و راز تو شبم بود اسم تو مرا هرشب بر ذکر لبم بود من بودم ومن بودم آه جگرم بود اشک شب و سوز من آرامش خوابم بود 🟩‌ عضو کانال 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
اتاقم تنها جایی بود که آرامشو توش احساس میکردم .. دراز کشیدم رو تختم، دلم میخاست به چیزای خوب فکر کنم به داشته هام به نعمتهایی که داشتم به روزهای خوب زندگیم به خونواده ای که برام از جانم عزیز تر بودن، چشمامو بستم و به رویای شیرینی فکر کردم که برای خودم می ساختم به رویای عطرِ یاس! هنوزم اون عطر و حس میکنم یادم نمیره بعد اون روز که دیدمش انقدر بهم ریختم که اولین کاری که کردم اصرار به مامان بود که برام یــــاس بکاره تو حیاط .. یاس ..یاس، هیچ وقت نمیتونم یاس رو فراموش کنم اون عطر یاسی که بعد یک سال هنوز هم با تمام ذهن من بازی می کنه .. نمی دونم چه اتفاقی افتاد .. فقط از کنارم رد شد .. حتی یادم نمیاد چهره اش چطوری بود .. حتی رنگ چشماش حتی خنده هاش .. هیچی، هیچی یادم .. تنها عطر یاسش بود که منو درگیر خودش کرد و بعدش تعریفایی که از محمد درباره ش شنیدم .. تنها سهم من از اون شد گلهای یاس تو حیاط که هر بار با تنفس رائحه شون دلم آروم میشه .. تو رویای شیرینم غرق بودم که مهسا بدو بدو اومد تو و باجیغ نسبتا بلندی گفت: _هوووورا بالاخره تعطیل شدیم و با یه پرش پرید رو تختش من که از رویای خودم پریده بودم بیرون نگاهی بهش کردم و گفت: _سلامت کو؟ خندید وبا خوش حالی باهمون مانتو و مقنعه ی مدرسه اش دراز کشید رو تخت و گفت: _سلام علیکم حاج خانوم، روزهای خوش زندگیم آغاز شد خندیدمو جواب سلامشو دادم، به سقف خیره شدم .. من مهسا رو خیلی دوست داشتم .. با این که از من چهار سال کوچیکتر بود ولی برام بهترین خواهر و دوست دنیا بود .. دوباره چشمامو بستم تا باز به خلسه ی شیرینم فرو برم! قدمامو تند کردم.نمیدونم چرا بهم ریخته بودم مگه قرار بود چی بشه؟! چرا انقدر آشفته ام، رسیدم دم خونه ی سمیرا اینا زنگ زدم، بعد چند دقیقه در باز شد و سمیرا اومد بیرون با دیدنم انگار جا خورده باشه - چیشده مگه؟! ....🌷 🌸نویسنده: بانو گل نرگــــس 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
با نگرانی بهش نگاه کردم و گفتم: _نمیدونم، دارم دیوونه میشم سمیرا، نمیدونم چم شده دستمو گرفت و گفت: _ای بابا، باز شروع کردی، تو باید الان خوشحال باشی، آقای یاس داره میاد خونتون اونوقت تو آشفته ای! با کلافگی سرمو تکون دادم،نمیدونستم چی بگم حتی تواین موقعیت سمیرا هم منو درک نمیکرد، تکیه دادم به دیوار خونشون با غم نگاهم کرد و گفت: _آخه دختره ی دیوونه چرا اینکارو میکنی با خودت چرا الکی خودتو عذاب میدی باور کن اگه یه بار باهاش حرف بزنی دیگه این حالت برزخی ات تموم میشه نگاهش کردم…بهش حق میدادم که چیزی نفهمه از این حال من چون هنوز به این حال بد گرفتار نشده بود تکیه مو از دیوار برداشتم و گفتم: _من میرم دیگه..کلی کار داریم، خداحافظ سریع باهاش خداحافظی کردم و راه افتادم سمت مغازه، مثلا به مامان گفتم میرم تخم مرغ بخرم، اما واقعیتش میخاستم این دردمو به کسی بگم اما نشد، سمیرا نمیتونه درکم کنه تقصیر اون نیست، من خیلی عوض شدم من به جایی رسیدم که کسی نمیتونه منو درک کنه حتی خودش، خودِ اون کسی که به خاطرش به این حال و روز افتادم، بعد از خریدن تخم مرغ راهی خونه شدم، باز قرار بود بعد یکسال ببینمش کسی رو که یکسالِ تمام مدهوش عطر یاسش شدم، کسی که از عید پارسال تا این عید منو بهم ریخته،(خدا به خیر بگذرونه این عید رو!!) کسی رو که برای اولین بار بهش تو زندگی ام دل بستم، نمیدونم این لرزش قلب و استرس و آشفتگی ام برای چیه؟! شاید چون تمام یکسال رو به نامحرمی فکر کردم که جای خدا رو تو قلبم می گرفت، کسی که شاید حتی لحظه ای بهم فکر نکرده... .... 🌸نویسنده: بانو گل نرگــــس 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
صدها گره به دست تو وا می شود حسین با تــربت تــو درد ، دوا می شود حسین حاجات هــر شکســته دلی تحتِ قُبّــه ات با لطــف و رحمت تو روا می شود حسین 💠💠💠💠💠💠 در محفل ما شعر سخن می گوید 👇👇👇 @shaeranehayemahkhaky
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا