⭕️ بچه علی نقی کیست ؟
علی نقی، كاسب مؤمن و خیری بود كه هیچگاه وقت نماز در مغازه پیدایش نمیکردند. در عوض این معلم #قرآن جلسات دینی در صف اول نماز جماعت #مسجد دیده میشد.
یک عمر جلسات مذهبی در خانهها و تكیهها به راهانداخته و كلی مسجد مخروبه را آباد كرده بود ولی از نعمت فرزند محروم بود ...😔
آنهایی كه حسودیشان میشد و چشم دیدنش را نداشتند، دنبال بهانه میگشتند تا نمكی به زخمش بپاشند ..!
آخر بعضیها عقده پدر او را هم به دل داشتند؛ پیرمردی كه #رضاخان قلدر هم نتوانسته بود جلسات قرآن خانگی او را تعطیل كند ..!
علینقی راه پدر را ادامه داده بود اما
الان پسری نداشت كه او هم به راه پدری برود. به خاطر همین همسایه كینهتوز، بهانه خوبی پیدا كرده بود تا آتش حسادتش را بیرون بپاشد؛ درب را زد. علینقی آمد دم درب ...
مردك به او یك گونی داد و گفت:
«حالا كه تو بچه نداری، بیا اینها مال تو، شاید به كارت بیاید».
علینقی در گونی را باز كرد، ۱۱ تا بچه گربه از توی آن ریختند بیرون ..!😞
قهقهه مردک و صدای گریه علینقی قاطی شد ...
كنار در نشست و دستانش به #دعا بلند و گفت «ای كه گفتی بخوانیدم تا اجابتتان كنم ..! اگر به من فرزندی بدهی، نذر میكنم كه به لطف و هدایت خودت او را #مبلغ_قرآن و دینت كنم».
خدایی كه دعای زكریای سالخورده را در اوج ناامیدی اجابت كرده بود، 13 فرزند به علینقی داد كه اولینشان همین حاج آقا محسن #قرائتی است .. 😊
چه زیبا
🔰 #هادی_دلها🌷
✅ در #فلافل فروشی کار می کرد
#همسفر_شهدا_سید_علیرضا_مصطفوی بارها برای خرید فلافل جهت #مراسم ها و #هیئت ها پیش این پسر رفته بود
🌼 سید می گفت این پسر باطن پاکی داره و باید جذب #مسجد بشه
✳️بارها باهاش صحبت کرد تا اینکه در اولین #یادواره_شهدا شرکت کرد و حضورش سرآغازی شد برای پروازش ...
#شهید_محمد_هادی_ذوالفقاری🌷
#پسرک_فلافل_فروش
#هادی ذولفقاری
👆 خاکریز خاطرات ۲۰
🌸 این دقتها شهادت را رقم میزند
#نماز_اول_وقت #مسجد #امر_به_معروف #نوجوان_شهید #شهیداکبری
🌻لَبخْندِ هادے🌻
👆 خاکریز خاطرات ۲۰ 🌸 این دقتها شهادت را رقم میزند #نماز_اول_وقت #مسجد #امر_به_معروف #نوجوان_شهی
.
📝متن خاکریز خاطرات ۲۰
✍ این دقتها شهادت را رقم میزند
#متن_خاطره :
هنوز آفتاب کامل غروب نکرده بود. عطاءالله مثل همیشه پدرش رو مجبور به بستنِ مغازه کرد.میگفت: کار کردن وقتِ نماز برکت نداره ، بریم مسجد ، بعد که برگشتیم خودم همهی کارها رو میکنم ، اینطوری پولیکه در میارین دیگه شبههای نداره وآدم رو به یه جایی میرسونه...
.
🌷خاطره ای از زندگی شهید عطاءالله اکبری
📚منبع: کتاب سیرهی دریادلان 2
#نماز_اول_وقت #مسجد #امر_به_معروف #شهیداکبری #نوجوان_شهید
#عاشقانه_شهدا🕊💞
🍃°•| مراسم #عروسی ما، به خواست خودمان نیمه شعبان در#مسجد🕌 برگزار شد و#من حجاب کامل داشتم.
🍃°•| جالب است برایتان #بگویم وقتی #فیلمبردار 🎥آمد داخل از من پرسید چه آرزویی داری❓
🍃°•| می دانستم #رضا دوست دارد #شهید شود چون بارها گفته بود، من هم در جواب فیلمبردار🎥 گفتم: #انشاءالله عاقبت ما ختم به#شهادت شود.
🍃°•| من #رضا را خیلی دوست داشتم، فکر می کنم عشـــ❤️ـــــــق ما خیلی خاص بود. بعد از رضا پرسید: شما چه آرزویی دارید❓
گفت: همین که خانم گفت.🍃
#شهید_رضا_حاجی_زاده🌷
#شهید_مدافع_حرم
🌹🍃🌹🍃
🌱🌱
@shahadat313barayagha
💫----🌷🌷🌷🦋🌷🌷🌷----💫
دل ها همه منتظر برای فرج است
در نای بنفشه ها نوای فرج است
ذکری که حجاب غیب از او می گیرد
ای عاشق منتظر، دعای فرج است
🌸اللهـم عجـل لولیـک الفـرج🌸
#مسجد جمکران# باران
#رفیق_شهیدمـ
#لبخند_هادے
#قاسم_سلیمانی_سرباز
#ما_ملت_امام_حسینیم
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
@shahadat313barayagha
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۵۱
✍️ شهیدی که بعد از شهادت، بابتِ انجامِ یک عملِ مستحبی خوشحال بود...
#متن_خاطره
بارِ آخر که اومد اصفهان ، رفت خمسِ مالش رو داد. وقتی برگشت، خوشحال بود و میگفت: های که راحت شدم ... سفارشِ همیشگیاش شده بود: نمازِ اولِ وقت ، نمازِ جماعت ، و مسجد رفتن... بعد از شهادتش هم به خوابِ همسرش اومده و گفته بود: خوش به حالِ خودم که مسجد میرفتم...
📌خاطره ای از زندگی سردار شهید عبدالرسول زرّین
📚منبع: کتاب ستارههای آسمانی ، صفحه 27
#شهیدزرین #نماز_اول_وقت #نمازجماعت #مسجد #خمس
🇮🇷
#رفیق_شهیدمـ
#لبخند_هادے
#قاسم_سلیمانی_سرباز
#ما_ملت_امام_حسینیم
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
@shahadat313barayagha
┈┈••✾•🍃🦋🍃•✾••┈┈
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۹۰
🌺 نگاه بینظیر شهید به نماز جماعت
#متن_خاطره
چند دقیقه قبل از اذانِ مغرب با عجله از خونه خارج شد. پرسیدم: حسین! کجا میری با این عجله؟ همونطور که داشت میرفت، گفت: «با یه نفر قرارِ ملاقات دارم» این رو گفت و رفت... از برادرش پرسیدم: کجا میرفت با این عجله خندید و گفت: « رفت مسجد جامع تا نمازش رو اولِ وقت بخونه » فهمیدم اون کسیکه میگه باهاش قرار ملاقات دارم، خداست...
📌خاطرهای از زندگی شهید غلامحسین خزاعی
📚منبع: نشریه امتداد ، شماره 82
#شهیدخزاعی #نماز #نماز_اول_وقت #نمازجماعت #مسجد
📝 متن خاکریز خاطرات ۲۲۵
🌺 جاذبهی بالای یک شهید...
#متن_خاطره
تا وقت نماز میشد، خودش رو به نزدیکترین مسجد میرسوند. اگه توی راه میدید دو سه تا جوان دور هم ایستادند، میرفت بینشون. چند لحظه بعد میدیدم اون جوونا رو که شاید اهل نماز نبودند و قیافهشون هم به بچه مسجدی نمیخورد، با خودش به مسجد آورده. ایامِ نوجوانی منصور در محله مون چند تا مشروب فروشی وجود داشت. آنوقت هم منصور می چرخید بین نوجوانان و اونا رو می آورد مسجد. منتظر نمی شد تا آنها مسجدی بشن، میرفت و مسجدیشون میکرد.
🌹خاطرهای از زندگی سردار شهید منصور خادمصادق
📚منبع: کتاب آرزوی فرمانده ، صفحه ۱۳۱
#شهیدخادمصادق #جذب #مسجد #تکلیف_گرایی #نماز_اول_وقت #امر_به_معروف #بی_تفاوت_نبودن
🇮🇷
~🕊
🌿شهیدی که بین زمین و آسمان درحال عبادت بود..
🍀#آیتالله_حقشناس تعریف کردند:
🍁من یک نیمه شب زودتر از ساعت نماز راهی #مسجد شدم. به جز بنده و خادم مسجد،
این شهید بزرگوار هم کلید مسجد را داشت.
به محض اینکه در را باز کردم دیدم
شخصی در مسجد مشغول #نماز است.
دیدم که یک جوانی در حال سجده است.
اما نه روی زمین
بلکه بین زمین و آسمان .
مشغول تسبیح حضرت حق است.
🍁جلوتر که رفتم دیدم احمدآقا است!
بعد که نمازش تمام شد
پیش من آمد و گفت :
تا زنده ام به کسی حرفی نزنید..
#شهید_احمد_علی_نیری♥️🕊
"شهــ گمنام ــیـد"