eitaa logo
🌻لَبخْندِ هادے🌻
85 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
793 ویدیو
8 فایل
خنده ات طرح لطیفےست که دیدن دارد نگاهتان را گره بزنید به لبخند شهدا @shahadat313barayagha لطفا با ذکر صلوات وارد بشید هروز احادیث"زندگی نامه شهدا"داستانهای کوتاه شهدایی و..... با بیت الشهدا همراه باشید با ذکر صلوات🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۷۷ 🌸 شما بگو: ایشون استاد دانشگاست یا استاد اخلاق؟ تعدادی از دانشجوها رفته بودند پیشِ دکترعباسی و از دکتر شهریاری شکایت کرده و گفته بودند: « دکتر شهریاری خیلی به ما فشـار میاره و درس ایشون واقعاً سنگینه» ... جلسه‌ی بعد دکتـر اومد کلاس. می‌تونست بگه حالا که رفتید شکایتِ من رو کردید ، حالتون رو می‌گیرم؛ اما به جای تلافی‌کردن؛ اومد و گفت: «معذرت می‌خواهم اگرکدورتی پیش اومده .» استاد اخلاقی بود دکترشهریاری. 📌خاطره‌ای از زندگی دانشمند شهید دکتر مجید شهریاری 📚منبع: کتاب شهید علم ، جلد ۱ ، صفحه ۴۶ 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چه فرق دارد؛ فرزند زهرا باشی یا مریم عیسی در کنار مهدی می‌ایستد و دست او را بالا خواهد برد؛ به بیعت. این قلب‌ها هستند که باید مسیح آخرالزمان را بخوانند ... تو فریاد دل‌های مایی؛ بیا
چه دمی می شود آن دم که شود رؤیت تو .. که به پایان برسد ظلم شب غیبت تو .. ای خوش آن دم که رسد رایحه ناب وصال به مشامم برسد عطر خوش قامت تو .. 🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دلم سلامی میخواهد به لبخند شهدا ؛ از همان سلام هایی که از زمین جدایت می کند و غرق آسمانی معطر به عطر سیب میشوی .. 🤚 🍃
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۷۷ 🌸 شما بگو: ایشون استاد دانشگاست یا استاد اخلاق؟ تعدادی از دانشجوها رفته بودند پیشِ دکترعباسی و از دکتر شهریاری شکایت کرده و گفته بودند: « دکتر شهریاری خیلی به ما فشـار میاره و درس ایشون واقعاً سنگینه» ... جلسه‌ی بعد دکتـر اومد کلاس. می‌تونست بگه حالا که رفتید شکایتِ من رو کردید ، حالتون رو می‌گیرم؛ اما به جای تلافی‌کردن؛ اومد و گفت: «معذرت می‌خواهم اگرکدورتی پیش اومده .» استاد اخلاقی بود دکترشهریاری. 📌خاطره‌ای از زندگی دانشمند شهید دکتر مجید شهریاری 📚منبع: کتاب شهید علم ، جلد ۱ ، صفحه ۴۶ 🇮🇷
فڪرم بہ مُنتهــاے نمےرسد ! ڪز هر چہ درخیال من آمد نڪوتـــــری ... 🤚 🍃 🌸
📝 متن خاکریز خاطرات ۱۷۸ 🌸 خاطره‌ای زمستانی و زیبا از شهید محمدابراهیم همّت منطقه‌ی قلاجه در اسلام‌آبادِ غرب بودیم، با آن سرمایِ استخوان سوزش. اورکت‌ها رو آوردیم و بیـنِ بچه ها تقسیم کردیم. امـا حـاج همّت اورکت نگرفت و گفت: « همه بپوشن، اگر موند من هم می‌پوشم» یادمه تا زمانی‌که اونجا بودیم، حاجی داشت از سرما می‌لرزید... 📌خاطره‌ای از زندگی سردار شهید محمد ابراهیم همّت 📚منبع: یادگاران۲ «کتاب شهید همت» ، صفحه ۶۴ 🇮🇷