همیشه می گفت #سرباز_امام_زمانم☺️ و زمانی که به او می گفتم بمان و ادامه تحصیل بده، می گفت من صدای هل من ناصر امام حسین(ع) را الان می شنوم👌.
حرف های #عجیبی می گفت که ما را مجاب می کرد.
محمدرضا می گفت چون #حضرت_آقـا فرمودند ما به سوریه کمک می کنیم و هیچ #قیدی نیاوردند که چطور کمک میکنیم، من به عنوان #پیرو حضرت آقا خودم را آماده کردم☺️ و آموزش های تکاوری و #تخریب دیدم که هر موقع آقا اراده کند من آماده باشم.✌️
میگفت شما فکر کن #امام_زمان(عج) ظهور کند و چشمش به من بیفتد و دست روی شانه من بگذارد و من یک جوان بی فایده باشم😔؛ امام زمان(عج) اینطور خوشحال می شود یا یک جوان سرباز و #آماده💪که ایشان را خوشحال کند☺️؟
#شهید_محمدرضا_دهقان🌷
@shahid_dehghan
#خاطره
#محمدرضا معمولا وقتی که در سوریه سرش خلوت می شد، با کارهای آموزشی مثل :
#جهتیابی و #تخریب و #موتــ🏍ـورسواری #جنگهایشهری
و #مهارتتیــراندازی خودشو مشغول میکرد.🙂🙃
گاهی بابچه ها می نشست و حرف میزد.
درباره همه چیز شخصی، مذهبی.
یاگاهی خاطره های جالب تعریف می کرد.😌
هیئت هم که خیلی از شب ها داشتیم.
چند باری هم در حال کتــ📖ـاب خواندن دیده بودمش.👀
#دوستوهمرزمشهیددهقان
🌼🍃| @shahid_dehghan