eitaa logo
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
557 دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
436 ویدیو
16 فایل
بسم الله ؛✨ آیا آن روز نیز خواهد رسید ، که بلبلی دیگر در وصف ما سرود شهادت بسراید؟ ‌ << موتوا قبل ان تموتوا >> ‌ ٫ سلامتے و ظهور بقیھ الله (عج) صلوات !💚 * پیام‌های سنجاق شده را چک کنید .
مشاهده در ایتا
دانلود
نــٰام‌تو‌را‌بـھ‌آسمان‌دلم‌آویختم🌱، صبح‌شد🌤'! یــٰااللّھ ...💛(:
✨ ؛ من در طریقے به پرت از دل بودم و پیشوند نامت شد سـراج !❤️(: ــــــــــــــــــــ ـــــ 💕!
زمان: حجم: 138.3K
📻🌿 ؛ اۍ در این حادثه ها ... نامِ تو آرامش من ✨
اَللّهُمَّ أَنْتَ ثِقَتے فے كُلِّ كَرْب ، وَ أَنْتَ رَجائے فے كُلِّ شِدَّة .. وَ أَنْتَ لے فے كُلِّ أَمْر نَزَلَ بِے ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ ! - - 🌸 خدایا ! تو تكيه گاه من در هر اندوھ✨ و اميد من در هر سختے و ناراحتے هستے و تو در هر مشكلے كه براى من پيش آید ، پشت و پناھ منے !✋🏻 • مناجات حضرت ِ ارباب با خدا !💕 ــــــــــــــــ ــ ــ و من .. هیچ وقت نمےفهمیدم عشق چیست ؛ اگر مسلمان نبودم !❤️(:
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
ـ 🌸'! خلاصه شرح #خطبه_21 ؛✨ پیام امام امیر المومنین(؏) . ـــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــ ـــ
ـ 🌸'! خلاصه شرح ؛✨ پیام امام امیر المومنین(؏) . ـــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــ ــــ حضرت ، سپس اين جملۀ ڪوتاھ ، ولے بسيار پر معنا را بيان مےفرمايد: «سبڪبار شويد تا به قافله برسيد» . هنگامے ڪه قافله‌اۍ به راھ مےافتد ، با رسيدن به گردنه‌هاۍ صعب العبور ، گرانباران وا مےمانند و از آنجا ڪه قافله نمےتواند براۍ مدّت طولانے به خاطر يڪ نفر توقّف ڪند ، او را رها ڪردھ و خود مےروند . چنين كسے طعمۀ خوبۍ براۍ دزدان و راهزنان يا گرگان بيابان است ! ولے آنها ڪه سبڪبارند ، در پيشاپيش قافله حرڪت مےڪنند و زودتر از ديگران به منزل مےرسند . انسان‌ها ، در زندگے اين جهان مسافرانے هستند ڪه بار سفر بسته ، به سوۍ سرمنزل مقصود پيش مےروند ... آنها ڪه بار خود را از متاع دنيا سنگين ڪنند ؛ در فراز و نشيب زندگے مےمانند و طعمۀ شيطان مےشوند ! ولے پارسايان و زاهدان ، سبڪبال، از تمام فراز و نشيب‌ها بسرعت مےگذرند و به سعادت جاويدان مےرسند . • ادامه دارد ...🌱 📜'!
Majid BanifatemehBanifatemeh - Dare Kam Kam Tamom Mishe.mp3
زمان: حجم: 6.09M
🖤🎼 ؛ دارھ ڪم ڪم تموم‌ میشه یه سـال چشم انتظاریمون ... یه چنـد روز دیـگه مونـدھ تمـــوم شــه بۍقــراریمون !❤️(: ــــــــــــــــــــ ـــــ - بـھ استقبال
قرارگاه‌شهیدحسین‌معز‌غلامے
🖤🎼 ؛ دارھ ڪم ڪم تموم‌ میشه یه سـال چشم انتظاریمون ... یه چنـد روز دیـگه مونـدھ تمـــوم شــه بۍقــرا
✋🏻🏴 ؛ آروم آروم توۍ سینــه‌ام ... به پا ڪن خیمه‌ۍغم رو✨ _ دارۍ حس مےکنے یـا نـھ؟! + چۍ رو؟ _ صدا پاۍ رو !❤️(:
دعاگوی اعضای عزیزِ قرار گاه... حرم حضرت معصومه سلام الله علیه به نیابت از داداش حسین 👀♥️
هدایت شده از هاتف =)
در این گرماگرم ِ ایام ، جرعه‌ای شربت ِ عشق میل داری ..؟❤️ در بقچه ام چند لیوان بیشتر دارم ! (: ــــــــــــــــــــ ــ نوش ِ جانتان ؛✨ یک قسمت از ملجاء جان !🌿
✨🌷✨🌷 🌷✨🌷 ✨🌷 🌷 بسم‌رب‌الحسین'؏✨ - 『ملجــاء'🌿』- (فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!) " ؛ کمی دورتر ؛ حوالی ِ بانوی ِ عشق !" 📜 سرجایم نشستم و نگاهی به نقشه کردم. حیدر گفت: «نگفتی؟» + «فکر نمی‌کنم؛ مطمئنم! گفتن این حرفا به عنوان مقدمه برای خبر دادن از میثم، فقط می‌تونه یه معنی داشته باشه و اونم اینه که میثم رو جای پسر سید، به جبار دادن!» حیدر آهی کشید و گفت: «خیلی نگرانشم ابوالفضل! اگه عکس دیگه‌ای جز اونی که ما دیدیمش ازش داشته باشن...» نگاهش را به چشمانم داد. گفت: «بی‌تعارف؛ تیکه تیکه‌ش می‌کنن!» نگاه ازش گرفتم و گفتم: «نفوس بد نزن! ان‌شاءالله که سالمه!» سر تکون داد و زیر لب تکرار کرد "ان‌شاء‌الله". پرسیدم: «چه خبر از صدرا؟ به نتیجه‌ای نرسید؟» + «نه هنوز. تو خوبی؟» سرتکون دادم. گفت: «ابوالفضل! می‌دونم نباید اینو بگم ولی... من تنهایی نمی‌تونم! الان پاشو؛ برگشتیم ایران، دوماه کامل خودم پرستاریتو می‌کنم!» خندیدم و همزمان به سرفه افتادم. حیدر دست پاچه آب دستم داد و گفت: «ولش کن! اصلا فراموش کن! خودم یه کاریش می‌کنم!» خواست بلند شود که دستش را محکم گرفتم و گفتم: «حرف مرد یکیه! تنبلیت میاد دوماه بخوای آب دستم بدی؟» با خنده از تاسف سرتکان داد. از جا بلند شدم و کنار نقشه نشستم. همین که خواستم حیدر را صدا کنم تا راه هایی که درموردشان حرف می‌زدند، نشانم دهد؛ صدرا نفس نفس زنان دوید داخل اتاق و گفت: «حاجی! حاجی! میثمو پیدا کردم!» 💌 - این عاشقانه ، ادامه دارد ... ✍🏻 ــــــــــــــــــــــــــــــ ــ هدیه به‌ آقای جوانان حضرت علے‌اکبر (؏)💕 بـھ قلــم : نوڪرالحســن (مرضیـه_قــٰاف)🌱 - بـا احتـرام ⚠️'! نشر‌ باقید نام نویسندھ و‌ منبع ، ✋🏻🌼! ✨قرارگاه‌شھیدحسین‌معزغلامے 𓄳 https://eitaa.com/shahid_gholami_73