هدایت شده از قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
نــٰامتورابـھآسماندلمآویختم🌱،
صبحشد🌤'! یــٰااللّھ ...💛(:
✨ ؛
من در طریقے به پرت از دل بودم
و پیشوند نامت شد سـراج !❤️(:
ــــــــــــــــــــ ـــــ
#عزیز_برادر💕!
اَللّهُمَّ
أَنْتَ ثِقَتے فے كُلِّ كَرْب ،
وَ أَنْتَ رَجائے فے كُلِّ شِدَّة ..
وَ أَنْتَ لے فے كُلِّ أَمْر نَزَلَ بِے ثِقَةٌ وَ عُدَّةٌ !
- - 🌸
خدایا !
تو تكيه گاه من در هر اندوھ✨
و اميد من در هر سختے و ناراحتے هستے
و تو در هر مشكلے كه براى من پيش آید ،
پشت و پناھ منے !✋🏻
• مناجات حضرت ِ ارباب با خدا !💕
ــــــــــــــــ ــ ــ
و من ..
هیچ وقت نمےفهمیدم
عشق چیست ؛ اگر مسلمان نبودم !❤️(:
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
ـ 🌸'! خلاصه شرح #خطبه_21 ؛✨ پیام امام امیر المومنین(؏) . ـــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــ ـــ
ـ 🌸'!
خلاصه شرح #خطبه_21 ؛✨
پیام امام امیر المومنین(؏) .
ـــــــــــــــــــــــــــــ ــــــــ ــــ
حضرت ، سپس اين جملۀ ڪوتاھ ، ولے بسيار پر معنا را بيان مےفرمايد: «سبڪبار شويد تا به قافله برسيد» . هنگامے ڪه قافلهاۍ به راھ مےافتد ، با رسيدن به گردنههاۍ صعب العبور ، گرانباران وا مےمانند و از آنجا ڪه قافله نمےتواند براۍ مدّت طولانے به خاطر يڪ نفر توقّف ڪند ، او را رها ڪردھ و خود مےروند .
چنين كسے طعمۀ خوبۍ براۍ دزدان و راهزنان يا گرگان بيابان است ! ولے آنها ڪه سبڪبارند ، در پيشاپيش قافله حرڪت مےڪنند و زودتر از ديگران به منزل مےرسند .
انسانها ، در زندگے اين جهان مسافرانے هستند ڪه بار سفر بسته ، به سوۍ سرمنزل مقصود پيش مےروند ... آنها ڪه بار خود را از متاع دنيا سنگين ڪنند ؛ در فراز و نشيب زندگے مےمانند و طعمۀ شيطان مےشوند ! ولے پارسايان و زاهدان ، سبڪبال، از تمام فراز و نشيبها بسرعت مےگذرند و به سعادت جاويدان مےرسند .
• ادامه دارد ...🌱 #نهجالبلاغه 📜'!
Banifatemeh - Dare Kam Kam Tamom Mishe.mp3
6.09M
🖤🎼 ؛
دارھ ڪم ڪم تموم میشه
یه سـال چشم انتظاریمون ...
یه چنـد روز دیـگه مونـدھ
تمـــوم شــه بۍقــراریمون !❤️(:
ــــــــــــــــــــ ـــــ
- بـھ استقبال #محرم✨
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
🖤🎼 ؛ دارھ ڪم ڪم تموم میشه یه سـال چشم انتظاریمون ... یه چنـد روز دیـگه مونـدھ تمـــوم شــه بۍقــرا
✋🏻🏴 ؛
آروم آروم توۍ سینــهام ...
به پا ڪن خیمهۍغم رو✨
_ دارۍ حس مےکنے یـا نـھ؟!
+ چۍ رو؟
_ صدا پاۍ #محرم رو !❤️(:
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
- ادامه آنچہ در [ #ملجاء ] گذشت ...🌸🌱 ( قسمت بیست و دوم به بعد ) 🌷' قسمت بیست و دوم : این دلو باید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در این گرماگرم ِ ایام ،
جرعهای شربت ِ عشق میل داری ..؟❤️
در بقچه ام چند لیوان بیشتر دارم ! (:
ــــــــــــــــــــ ــ
نوش ِ جانتان ؛✨
یک قسمت از ملجاء جان !🌿
✨🌷✨🌷
🌷✨🌷
✨🌷
🌷
بسمربالحسین'؏✨
- 『ملجــاء'🌿』-
(فَفَروا اِلےَ الحُسین'؏❤️!)
"#قسمت_سی_و_چندم ؛ کمی دورتر ؛ حوالی ِ بانوی ِ عشق !" 📜
سرجایم نشستم و نگاهی به نقشه کردم. حیدر گفت: «نگفتی؟»
+ «فکر نمیکنم؛ مطمئنم! گفتن این حرفا به عنوان مقدمه برای خبر دادن از میثم، فقط میتونه یه معنی داشته باشه و اونم اینه که میثم رو جای پسر سید، به جبار دادن!»
حیدر آهی کشید و گفت: «خیلی نگرانشم ابوالفضل! اگه عکس دیگهای جز اونی که ما دیدیمش ازش داشته باشن...»
نگاهش را به چشمانم داد. گفت: «بیتعارف؛ تیکه تیکهش میکنن!»
نگاه ازش گرفتم و گفتم: «نفوس بد نزن! انشاءالله که سالمه!»
سر تکون داد و زیر لب تکرار کرد "انشاءالله".
پرسیدم: «چه خبر از صدرا؟ به نتیجهای نرسید؟»
+ «نه هنوز. تو خوبی؟»
سرتکون دادم. گفت: «ابوالفضل! میدونم نباید اینو بگم ولی... من تنهایی نمیتونم! الان پاشو؛ برگشتیم ایران، دوماه کامل خودم پرستاریتو میکنم!»
خندیدم و همزمان به سرفه افتادم. حیدر دست پاچه آب دستم داد و گفت: «ولش کن! اصلا فراموش کن! خودم یه کاریش میکنم!»
خواست بلند شود که دستش را محکم گرفتم و گفتم: «حرف مرد یکیه! تنبلیت میاد دوماه بخوای آب دستم بدی؟»
با خنده از تاسف سرتکان داد. از جا بلند شدم و کنار نقشه نشستم. همین که خواستم حیدر را صدا کنم تا راه هایی که درموردشان حرف میزدند، نشانم دهد؛ صدرا نفس نفس زنان دوید داخل اتاق و گفت: «حاجی! حاجی! میثمو پیدا کردم!»
💌 - این عاشقانه ، ادامه دارد ... ✍🏻
ــــــــــــــــــــــــــــــ ــ
هدیه به آقای جوانان حضرت علےاکبر (؏)💕
بـھ قلــم : نوڪرالحســن (مرضیـه_قــٰاف)🌱
- بـا احتـرام #ڪپۍممنـوع⚠️'!
نشر باقید نام نویسندھ و منبع ،
#بلامـانع✋🏻🌼!
✨قرارگاهشھیدحسینمعزغلامے
𓄳 https://eitaa.com/shahid_gholami_73
هدایت شده از قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
نــٰامتورابـھآسماندلمآویختم🌱،
صبحشد🌤'! یــٰااللّھ ...💛(:
Amir Kermanshahi - Refigh Ye Rooz Miad.mp3
4.22M
یه روز میاد رفاقتو نشون میدی♥️! :)
- - - 🌊✨
چشم ِ مادربزرگ که به دریا افتاد ،
آرام آرام نزدیک موج ها شد و دستش را
روی قلبش گذاشت !
جلو رفتم . دست روی شانهاش گذاشتم . خواستم چیزی بگویم که صدای ِ زمزمهاش در گوشم پیچید :
اللهُـمَّ کُن لِولیڪَ الحُجَـةِ بنِ الحَسن'❤️!
نگاهش کردم ، چشم هایش از اشک مےدرخشید !
گویے میان ِ آن عظمت ، گمشدھ اش را جستجو مےکرد ..🌸
مادربزرگ از امواج ، نشانے مولایش را مےخواست!💚(:
ــ ــ ــ 🌊✨
#امام_زمان (عج)🤍
#قنـدانِ_خـاطـرات🦢💕
- - - 🌿🛵
ذکر مدام ِ عاشقےهایم کو ؟✨
با کدامین ذکر خدا خدا کنم ؛
جانا ؟❤️(:
ــ ــ ــ
#یاحےویاقیوم🌸
AUD-20220705-WA0091.
1.05M
روز ِ چهارشنبه ؛ روز ِ
امام کاظم (؏) ، امام رضا (؏)✨
امام جواد (؏) و امام هادی (؏) !💕
ــــــــــــــــــــ ــ ــ ــ
چقدر زیباست ،
هر روز زائرم ؛ با سلامے به شما !❤️(:
🌱 ؛
توڪل یعنے ،
آزادۍ ازوسیله ها وتڪیه بر وسیله ساز !
صفایۍحائرۍ✨
ــــــــــــــــــــ ـــــ
- #وخدایۍڪہبہشدتڪافیست💕シ
Ataei-Shab3Moharram1399[02].mp3
3.85M
🖤🎼 ؛
احســٰاس و رقیهۜ✨
چه عطرۍ دارھ شاخه هاۍ
یــٰاس و رقیهۜ ... احســٰاس و رقیهۜ🌸
ــــــــــــــــــــ ـــــ
سه روز موندھ تا #محرم ...
یا رقیه جان !❤️(:
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
🖤🎼 ؛ احســٰاس و رقیهۜ✨ چه عطرۍ دارھ شاخه هاۍ یــٰاس و رقیهۜ ... احســٰاس و رقیهۜ🌸 ـــــــــــــــــ
یـٰاشھیـد جـان ؛✨
سـه روز تا محرم موندھ ؟❤️(:
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
یـٰاشھیـد جـان ؛✨ سـه روز تا محرم موندھ ؟❤️(:
درسته ؛ سه روز تا ماھ عاشقے !💛(:
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
درسته ؛ سه روز تا ماھ عاشقے !💛(:
پس ..
تولد سِودامـه !🌸🎊
ملجاء یک ساله شد !❤️(:
یک سال شد ؛✨
که با ذکر ِ یارقیه (س)💕
در دلم خانه .. نه ؛
دلم را از آن ِ خود کردی !❤️(:
خوش آمدی سـِودام !💕
خوش آمدی عزیز ِ دلم !✨
خوش آمدی ملجاء ِ حضرت علےاکبر (؏) !❤️(:
• سِـودام از اون کلمات ِ قشنگ ِ تُـرکیه✨
که نمیشه معناش کرد !✋🏻
نزدیکترین معنا بهش عشقه ولے ..
سـِودام یعنے چیزی فراتر از عشق !❤️(:
امروز ، روز ِ ملجاءھ ..✨
میزبانش باشیم امشب؟🌿
دلهاتون برای خوندش آمادست ؟🤍(:
قرارگاهشهیدحسینمعزغلامے
- ادامه آنچہ در [ #ملجاء ] گذشت ...🌸🌱 ( قسمت بیست و دوم به بعد ) 🌷' قسمت بیست و دوم : این دلو باید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا