فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚡️عملیات مرصاد⚡️
✨اِنّک رَبّک لَبِالمِرصَاد✨
☘حماسهی ارتشِ صیاد
🌷به یاد ارتشبد صیاد شیرازی
✍ تنها چند روز پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، عراق حملاتی را به شهرهای جنوبی ایران آغاز میکند...
🌱 پنجم مرداد، سالروز عملیات افتخار آفرین مرصاد
┄✾☆⊰༻🌷༺⊱☆✾┄
#شهید_صیاد_شیرازی #عملیات_مرصاد #قطعنامه598 #دفاع_مقدس #جنگ #جهاد
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💎#رفیق_خوشبخت_ما (۶)
🍀#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی(ره)
⭐#زندگی_مجاهدانه همراه با تلاش خالصانه
🌿#مکتب و#مدرسه درس آموز
🍂مقدمه سازی#ظهور
👈#باب_اول:#طلب ص ۱۷
🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی
🔸️انتشارات زائر رضوی
🖊اولین سمت حاجی در سپاه ص ۲۱
🔸️به خاطر ورزشکار بودنش شد مسئول آمـوزش نیروها در پادگان آمـوزشـی قــدس کـرمـان.
🔸️تـا اینکه چند مــاه بـعـد،#جنگ شـد و امام(ره) گفت تازه نفسها بروند جبهه.
🔸️این شروع حاج قاسم در میدانهای#نبرد بود.
🌼حجت الاسلام اسماعیل سعادت
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_هشتاد_و_سه
💚محضر بزرگان❤️ص ۱۲۴
✔امير منجر
🔵ســال اول#جنگ بود. به مرخصي آمدم. با موتور از سمت ميدان سرآسياب به سمت ميدان خراسان در حرکت بوديم. ابراهيم عقب موتور نشسته بود.
🔵از خياباني رد شــديم. ابراهيم يک دفعه گفت: امير وايسا! من هم سريع آمدم کنار خيابان. با تعجب گفتم: چي شده؟! گفت: هيچي، اگر وقت داري بريم ديدن يه بنده خدا!
🍁@shahidabad313
🔵من هم گفتم: باشه،کار خاصي ندارم. بــا ابراهيم داخل يك خانه شــديم. چند بار ياالله گفــت و وارد يك اتاق شديم.
🔵چند نفر نشسته بودند. پيرمردي با#عباي_مشکي بالاي مجلس بود. به همراه ابراهيم سلام كرديم و درگوشه اتاق نشستيم. صحبت حاج آقا با يکي از جوانها تمام شد.
🔵ايشــان رو کرد به ما و با چهره اي خندان گفت: آقا ابراهيم راه گم کردي، چه عجب اين طرفها!
🔵ابراهيم سر به زير نشسته بود. با ادب گفت: شرمنده حاج آقا، وقت نمي کنيم خدمت برسيم.
🍁@pmsh313
🔵همين طــور کــه صحبت مي کردنــد فهميدم كه ايشــان، ابراهيــم را خوب مي شناسد.حاج آقا کمي با ديگران صحبت کرد.
🔵وقتــي اتاق خالي شــد رو کرد به ابراهيم و با لحنــي متواضعانه گفت: «آقا ابراهيم ما رو يه كم#نصيحت کن!»
🔵ابراهيم از خجالت سرخ شده بود. سرش را بلند كرد و گفت: حاج آقا تو رو خدا ما رو شرمنده نکنيد. خواهش ميکنم اين طوري حرف نزنيد.
🔵بعد گفت: ما آمده بوديم شــما را زيارت کنيم. انشــاءالله در جلسه هفتگي خدمت مي رسيم. بعد بلند شديم، خداحافظي کرديم و بيرون رفتيم.
🔵در بيــن راه گفتم: ابرام جون، تو هم بــه اين بابا يه كم نصحيت مي کردي، ديگه سرخ و زرد شدن نداره!
🍁@shahidabad313
🔵باعصبانيت پريد توي حرفم و گفــت: چي ميگي امير جون، تو اصلا ً اين آقا رو شناختي!؟ گفتم: نه، راستي کي بود !؟
🔵جواب داد: اين آقا يکي از اولياي خداســت. اما خيلي ها نمي دانند. ايشــون حاج ميرزا اسماعيل دولابي(ره) بودند.
🔵سالها گذشت تا مردم حاج آقاي دولابي را شناختند. تازه با خواندن#كتاب_طوبي_محبت فهميدم که جمله ايشان به ابراهيم چه حرف بزرگي بوده
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
💎#رفیق_خوشبخت_ما (۳۷)
🍀#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی(ره)
🍁۴ روز تا#اولین_سالگرد_شهادت
⭐#زندگی_مجاهدانه همراه با تلاش خالصانه
🌿#مکتب و#مدرسه درس آموز
🍂مقدمه سازی#ظهور
👈#باب_پنجم:#توحید ص ۵۳
🔹️به اهتمام: سیدعبدالمجید کریمی
🔸️انتشارات زائر رضوی
🖊حسین پسر غلامحسین ص ۶۰
🔸️نـزد من آمـد. اورکــت روی دوشـش بـود. یکی از مشخصه های#جنگ،#اخلاص در همه چیز بـود:
🔸️اخلاص در بیان، اخلاص در عمل، اخلاص در فکر.
🔸️اورکتش روی دوشش بود و جوراب پایش نبود. من نگاه کردم به او. شاید منظوری هم از نگاهم نداشتم.
🔸️خندید. من ایـن خنده در ذهنم باقی مانده. گفت: »می دانم چرا نگاه کردی. برای اینکه اورکت روی شانه های من است و جوراب پایم نیست.
🔸️« گفت: »من داشتم نماز می خواندم با همین حال، گفتم شما کارم داری. آمدم جورابم را پایم کنم، اورکتم را تنم کنم،
🔸️به خودم گفتم: حسین، پسر غلامحسین، تو پیش خدا این طور رفتی، پیش فلانی هم این گونه می روی.«
🌼شهید سلیمانی
┏━━━🍃🌷🕊━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
12.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 خاطرهی جالب #رهبر_انقلاب دربارهی روزهای آغازین #جنگ
💠 به مناسبت آغاز هفته #دفاع_مقدّس
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 روایتگری آیت الله جوادی آملی
🔘گریه ی خجالت
💠 زمستان شد؛ آن کوههای بلند که روز با اسب به زحمت می روند، شب که دیگر کسی نمی رود! و هوا هم سرد شده بود و نشانه برف هم بود. این عزیزان بالای کوههای کردستان در سنگر ها، می توانستند پائین بیایند؛ (ماندند، ماندند، ماندند، ماندند)، یخ زدند و مُردند.
نعش شریف شان را به قم آوردند. در مسجد اعظم مجلس ترحیم گرفتند. ما معمولاً در مجلس ترحیم که می رویم، یک فاتحه می خوانیم، قرآن می خوانیم و بر می گردیم؛ تا آخر نمی نشینیم. (تا آخر یعنی تا آخر)، تا آخر نشستم و گریه کردم، نه برای ثواب، فقط گریه_خجالت !
اینها بودند که حفظ کردند!!
✅ دیدار با وزیر آموزش و پرورش _ دماوند ؛ ۱۴۰۰/۰۴/۳۱
🔷️ سی و یکم شهریور. آغاز جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران _ آغاز هفته دفاع مقدس
#دفاع_مقدس
#شهدا
#رزمندگان
#جنگ
#جبهه
#ایثارگران
#جوادی_آملی
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💕بچه ها #آنقدر آرام هستند
که #انسان فراموش می کند
اینجا صحنه #جنگ است …
#شهید_مرتضی_آوینی
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
شهیدی که لحظاتی قبل از شهادت امام حسین را زیارت کرد
همسر سردار شهید علی اصغر خنکدار:
🔹️آنقدر دیر به دیر، خانه میآمد که حتی بچه خودش را هم نمیشناخت. یک بار آمده بود مرخصی؛ حمید، بغل پدر شوهرم بود. اصغر گفت: این بچه کیه اینقدر تپل و خشکله؟! پدرشوهرم ناراحت شد؛ اشک تو چشمانش جمع شد و گفت: خدا صدام رو نابود کنه که پدر نباید پسر خودش رو بشناسه.
🔹️شب عملیات والفجر هشت ( ۲۰ بهمن ۱۳۶۴)، تو دل شب وسط اروند خروشان تو قایق به نیروهایش گفت: بچهها! به خدا سوگند من کربلا را میبینم… آقا اباعبدالله را میبینم… بچهها بلند شوید کربلا را ببینید. سخنانش که تمام شد، گلولهای آمد و درست نشست روی پیشانیاش. آرام وسط قایق زانو زد.
🔹️یادمه رفته بودم پیش مادر شهید اصغر؛ میگفت: همون شب ۲۰ بهمن ۶۴ که اصغر شهید شد، دیدم یکی کفن پیچیده دورش برام آوردند. رفتم جلو ببینم کیه ، دیدم رو کفن نوشته: سرباز امام زمان شهید علی اصغر خنکدار
#شهدا
#شهادت
#شعبان
#جنگ
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
به حال شهدا غبطه میخوریم
شهید مهدی زینالدین:
بچهها قدر این زمان و این شرایطی که ما در آن هستیم بدانید! همانطور که ما الان غبطه میخوریم بحال شهدای صدر اسلام و شهدای کربلا...
درآینده هم انسانهایی میآیند که بحال ما غبطه میخورند...
چقدر دقیق فرمودند...
#شهدا
#شهادت
#شعبان
#جنگ
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔷 و بالاخره اسفندماه هم با لشکر فرماندهان شهید و دوست داشتنی اش از راه رسید...
♦️شهید آوینی: «شهید منتظر مرگ نمیماند، این اوست که مرگ را برمیگزیند. شهید پیش از آنکه مرگ ناخواسته به سراغ او بیاید، به اختیار خویش میمیرد و لذت زیستن را نیز هم او می یابد نه آن کس که دغدغه مرگ حتی آنی به خود او وانمیگذاردش و خود را به ریسمان پوسیده غفلت میآمیزد.»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
#شهدا
#شهادت
#شعبان
#جنگ
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
💢نگهبان میله و تنبیه متفاوت شهید یوسف الهی برای فردی که وظیفه اش را درست انجام نمی دهد طبق روایت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی...
🔹محمد حسین یوسف الهی تا زمانی که خودش داخل مقر بود حتماً در اوقات مختلف می آمد و به نگهبان میله سر می زد.
🔸اگر کسی خلافی مرتکب می شد با او برخورد بدی نمی کرد بلکه با رفتار پدرانه اش موجب می شد که آن فرد هم متوّجه خطایش بشود و هم از کرده خود شرمنده و پشیمان او اگر نیرویی را تنبیه می کرد این تنبیه با هر جای دیگر فرق داشت.
🔹یک شب شهید اکبر شجره نگهبان بود امّا بنده خدا به خاطر خستگی زیاد همان جا کنار میله خوابش برده بود.
🔸محمد حسین وقتی که از راه می رسد و اکبر را در خواب می بیند دیگر بیدارش نمی کند خودش می نشیند و تا صبح نگهبانی می دهد.
🔹نزدیک صبح وقتی اکبر بیدار می شود و محمد حسین را در جای خود می بیند خیلی خجالت می کشد محمد حسین هم برای تنبیه اکبر شب او را سر پست نمی گذارد.
🔸خیلی عجیب است که برای تنبیه یک نفر به جای اضافه کردن مدت نگهبانی اش او را از انجام کار محروم کنند برای بچّه های اطّلاعات شاید یکی از سخت ترین مجازات ها همین بود.
🔹مثلاً اگر کسی را توی معبر نمی فرستادند انگار بزرگترین توهین را به او کرده بودند و این ها همه به خاطر جوی بود که محمد حسین در واحد به وجود آورده بود
#شهیدمحمدحسینیوسفالهی
#شهدا
#شهادت
#شعبان
#جنگ
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
دستش قطع شد ، امّـا...
دست از یاری امامزمانش برنداشت
در #کربلای_چهار
مثل اربابش فرمانده بود
فرماندهٔ قلبها
چهره نورانے اش
جز لبخند چیزی نمیگفت...
#شهید_حسین_خرازی
#شهدا
#شهادت
#جنگ
☀️#نسال_الله_منازل_الشهدا
@shahidabad313
╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯