eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
✨بسم رب الشهداء و الصديقين✨ 🌷باعرض سلام و شب بخير به همراهان گروه بیان معنوی🌷 ✍هرشب با روایتگری زندگی نامه شهدا،میزبان دلهای پاک شماهستیم 🍀امشب همراه با 🌿پنجمین شهیدماه افسران شهیداحمدکاظمی --------------------------------------------- -------------------------- 🍀قسمت هجدهم 🔴صد ساعت بیداری شهید احمد کاظمی ‌در بم ✍...خبر حادثه دلخراش زلزله بم را که شنید، اندوه همه وجودش را فرا گرفت؛ حاج احمد کاظمی؛ همان گونه مثل سال‌های در جبهه‌ها گمنام و ناشناس، پیش از همه خود را به رسانده و مشغول کمک‌رسانی بود. اگر او را میان آواره‌ها و جنازه‌ها، موقع انتقال مجروحان و خارج کردنشان از زیر آوار و با آن چشم‌های خسته و نیمه باز، می‌دیدی، هرگز باور نمی‌کردی که « نیروی هوایی سپاه پاسداران» باشد. صد ساعت تمام، چشم‌هایش با خواب بیگانه بودند و او بیدارتر از همیشه، در پی «» بود. باند فرودگاه را در اختیار خودش گرفته بود و کنترل و هدایت هواپیماها و بالگردهای حامل مجروحین را بر عهده داشت. با تدبیر او، هر دوازده دقیقه، یک فروند هواپیما یا بالگرد دو ملخه حامل آسیب دیدگان، از فرودگاه پرواز می‌کرد و به سرعت، سی هزار مجروح از بم انتقال داده شد؛ این تنها با درایت و دلسوزی حاج احمد کاظمی ‌ممکن بود و بس. شاید کسی باور نمی‌کرد. خواب در برابر دیدگان احمد کاظمی‌چنان سر تسلیم فرود آورد که پس از صد ساعت بیداری او به خواب نرفته، بلکه شود و به همه ما فرورفتگان در روزمرگی‌های خود، نشان دهد که در روزگار صلح نیز مردانی هستند که بر خلاف ظاهر آرام خویش، هنوز هم مرد جنگند. 🌸شادی روح شهیدان اسلام صلوات🌸 💠💠اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍوَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُم💠💠 @majnon100 ✅گروه بیان معنوی https://t.me/joinchat/Bn4n_EA_WeJ19gl0ol-_MA 👥کانال افسران جوان جنگ نرم: telegram.me/joinchat/BBmAijuziGup93W29V-moA 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔸 🔰 گناه‌های کوچک یک روز مریم آمد و گفت: "به من یک روز مرخصی بده". رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه می رود! پرسیدم: "تصادف کردی؟" جوابی نداد... پاپیچش شدم تا بالاخره گفت که روی لوله‌های نفت -که خدا می‌داند توی داغ خوزستان چقدر داغ می‌شدند- پا برهنه راه رفته! پرسیدم "چرا این کار رو کردی؟" گفت:" شده بودم این کار رو باید می کردم تا یادم بیاید چه آتشی در منتظر من است". گفتم: "تو که جز کاری نمی کنی". گفت: "فکر می‌کنی! بعضی اشاره‌ها، بعضی سکوت های نا به جا؛ همه‌ی اینها گناهای کوچیکیه که تکرار می کنیم و برامون می‌شن". 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🆔 @majnon313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
👈: 🌷 📍 💢 به سیاسیون کشور...(۲) 🌟در دوره حکومت و حاکمیت خود در هر مسئولیتی، به مردم و به آنان را عبادت بدانند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه‌گر ارزش‌ها باشند، نه با توجیهات واهی، ارزشها را بایکوت کنند. 🌟مسئولین همانند پدران جامعه می‌بایست به مسئولیت خود پیرامون و حراست از جامعه توجه کنند، نه با بی‌مبالاتی و به‌خاطر احساسات و جلب برخی از آرای احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده‌ها را از هم بپاشاند. حکومت‌ها عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر عامل مهم از هم پاشیدن هستند. 💎اگر به عمل شد، آن وقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یک صحیح بر پایه همین اصول برای اصلح صورت می‌گیرد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌱 🌺@shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
📗بریده ای از کتاب «بچه‌های» نوشته افسر فاضلی ‌شهربابکی 💎روایتی مستند از زندگی از جانبازان و آزادگان هشت سال دفاع مقدس.  ♦️قسمت دهم ص ۳۵۷ ✍ بچه ها روزهای اول اسارت، زیارت عاشورا و دعای توسل می خواندند. عراقی ها هم خیلی سخت نمی گرفتند. خواندن این دعاها به ما روحیّه و انرژی بیشتری می داد و سختی اسارت را برایمان آسان تر می کرد. 🔺️در تمام دوران اسارت، حتی یک روز نبود که به فکر نباشم.خیلی دلم برایش تنگ شده بود‌. دلم می خواست بار دیگر صدایش را بشنوم. صدای نازنینش که به من می گفت:حسین... 🔻خبری از حال و روزش نداشتم، اما می دانستم هر کجا باشد،مشغول به ایران و اسلام است. 🔺️یکی از اسرای پاسدار تکه ای پارچه لباس فرم سبز پاسداری را با خودش از جبهه آورده و از عراقی ها مخفی کرده و نگه داشته بود . من تکه کوچکی از آن پارچه را گرفتم و با سوزنی که از سیم خاردار درست کرده بودم با نخ پتوی سربازی یک جانماز دوختم. 🔻نیت کردم اگر توفیقی شد به ایران بر گشتیم،آن را به#هدیه کنم ┏━━━🍃🌷🍃━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
✏مزار يادبود ص ۲۳۵ ✔خواهر شهيد 💚لیاقت شهادت❤️ ✏بعد از ابراهيم حال و روز خودم را نمي فهميدم. ابراهيم همه زندگي من بود. خيلي به او دلبسته بوديم. او نه تنها يک برادر، که مربي ما نيز بود. بارهــا با من در مورد صحبت مي کرد و مي گفــت: چادر يادگار حضرت زهرا(س) اســت، ايمان يک زن، وقتي کامل مي شود که را کامل رعايت کند و... ✏وقتي مي خواستيم از خانه بيرون برويم يا به مهماني دعوت داشتيم، به ما در مورد نحوه برخورد با نامحرم توصيه مي کرد و... ✏اما هيچ گاه امر و نهي نمي کرد ابراهيم را در نصيحت کردن رعايت مي نمود.در مورد نماز هم بارها ديده بودم که با شوخي و خنده، ما را براي صدا مي زد و مي گفت: »، فقط و« 🍁@shahidabad313 ✏هميشــه به دوستانش در مورد گفتن مي کرد. مي گفت: هرجا هستيد تا صداي را شنيديد، حتي اگر سوار موتور هستيد توقف کنيد و با صداي بلند، پروردگار را صدا کنيد و بگوئيد. ✏زماني که ابراهيم مجروح بود و به خانه آمد از يک طرف ناراحت بوديم و از يک طرف خوشحال!ناراحت براي زخمي شدن و خوشحال که بيشتر مي توانستيم او را ببينيم. ✏خــوب به ياد دارم که دوســتانش به ديدنش آمدند. ابراهيم هم شــروع به خواندن اشعاري کرد که فکر کنم خودش سروده بود: ⚡اگر عالم همه با ما ســتيزند اگر با تيغ، خونم را بريزند ⚡اگر شــويند با خون پيکرم را اگر گيرند از پيکر سرم را ⚡اگر با آتش و خون خو بگيرم زخط سرخ رهبر بر نگردم 🍁@pmsh313 ✏بارها شنيده بودم كه ابراهيم، از اين حرف که برخي مي گفتند: فقط مي ريم جبهه براي شهيد شدن و... اصلا ً خوشش نمي آمد! به دوستانش مي گفت: هميشه بگيد ما تا لحظه آخر، تا جائي که نفس داريم براي اسلام و انقلاب مي کنيم، اگر خدا خواست و نمره ما بيست شد آن وقت شهيد شويم. ✏ولي تا اون لحظه اي که نيرو داريم بايد براي اسلام کنيم. مي گفــت بايد اين قدر با اين بدن کار کنيم، اين قدر در راه خدا فعاليت کنيم که وقتي خودش صلاح ديد، پاي کارنامه ما را امضا کند و شهيد شويم. ✏اما ممکن هم هســت که شهيد شدن، با رفتار يا کردار بد از ما گرفته شود... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
⬅️تحلیل جامع#مکتب_شهید_حاج_قاسم_سلیمانی 🔘قسمت دهم 🍁در ادامه پنجمین مشخصه بسیار حساس و مهم مکتب سلیمانی ((فراجناحی بودن)) 🔹️قسمت سوم 🔸️سردار سلیمانی در مدت چهل سال هرگز وارد هیچ حزب و جریان سیاسی نشد و هضم در دو جریان اصولگرا و اصلاح طلب نشد و مواضعی سیاسی او همسوی بود نه احزاب سیاسی، و برای اینکه جریان سیاسی تکلیفشان را با وی بدانند و هیچ انتظاری نداشته باشند بطور رسمی و شفاف می فرمود: "از من قبول کنید، من عضو هیچ حزب و جناحی نیستم و به هیچ طرفی جز کسی که می‌کند به اسلام و انقلاب تمایل ندارم" ⚡از همین رو رهبر معظم در دیدار دانشجویان دانشگاه کرمان در توصیف شهید سلیمانی می فرماید: "یک نکته مهم این است که در مسائل داخل کشور اهل حزب و جناح نبود لکن به شدت بود. انقلاب و انقلابی گری خط قرمز قطعی او بود. این را بعضی ها سعی نکنند کمرنگ کنند این واقعیت اوست. بود". 🔸️ثانیا: شهید سلیمانی به دلیل داشتن همین مرام ((فراجناحی)) اعتقاد به جذب((حداکثری)) و دفع((حداقلی)) داشت، و بر این باور بود هنر انقلابیون و حزب اللهی ها باید در این باشدکه معاند را به مخالف، و مخالف را به موافق تبدیل نمایند؛ نه اینکه کسی که  همسوی با سلیقه و فکر آنها نیست با برچسب ضعف ولایت، اباحه گری، و ضد ولایت فقیه  موافق را به مخالف و مخالف را به معاند تبدیل کنند، و از اردوگاه نظام و زیر خیمه ولی فقیه خارج نمایند. ⚡چراکه پیام قرآن این است: "مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ ۚ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّاررُحَمَاءبَيْنَهُمْ" (فتح/۲۹) محمد(ص)رسول خداست و كسانى كه با او هستند، بر كفّار، سخت و در ميان خودشان مهربانند. پس بایست آیه مبارکه را نصب العین قرار داد و تاجایی که می شود و می توان هر روز افراد را جذب نظام اسلامی کرد، و فرصت را از دشمن گرفت. 🔸️از همین رو سپهد شهید در جمع روحانیون خطاب به آنان می گوید:  "اگر بخواهیم دائم از القاب بی‌حجاب و باحجاب یا اصلاح‌طلب و اصولگرا استفاده كنیم، پس چه كسی می ماند؟ اینها همه مردم ما هستند.  آیا همه بچه‌های شما متدین‌اند؟ آیا همه مثل هم هستند؟ نه. اما پدر، همه این‌ها را جذب می‌كند و جامعه هم خانواده شماست.  اینكه بگوییم من هستم و بچه‌های حزب اللهی خودم، اینكه نمی‌شود حفظ انقلاب. امام جماعت باید بتواند با حجاب و بی‌حجاب را با هم جذب كند". 🎐 | | | | ┏━━━🍃🌷🕊━━━┓ 🌷 @shahidabad313 🌷 ┗━━━🕊🌷🍃━━━┛
✫⇠ ✍نویسنده:قهرمان آزاده رحمان سلطانی                                     💢قسمت ششم: خون شهید پاکه یا نجس؟ 🍂پیرمردی خوش سیما و کوشا توی مقر بود. خیلی زحمتکش و دلسوز بود. همه جور کارای خدماتی و تدارکات تا تخلیه شهدا به پشت جبهه رو انجام میداد. روز آخری که اونجا بودیم ، یه لنکروز پر از پیکر پاک شهدا به مقر رسید و نیاز بود جنازه ها به ماشین دیگه ای منتقل بشه. ساعتی نبود که آمبلانسا و لنکروزا تعدادی شهید و زخمی رو نیارن مقر. دشمن وجب به وجب منطقه رو با گلوله های سنگین توپ و خمپاره شخم میزد. پیرمرد بچه ها رو صدا زد و تعدادی رفتیم کمکش کنیم. یکی از بچه بسیجیا از من پرسید حاج آقا خون شهید نجسه یا پاک. من گفتم : شهید طهارت معنوی داره ولی خون نجسه فرقی نمی کنه خون شهید باشه یا ادمای معمولی. 🍂پیرمرد سریع حرف منو قطع کرد گفت نه خون شهید پاکه. میخاستم ادامه بدم و دلیل بیارم که به من اشاره کرد چیزی نگم. منم به احترام سن و سالش ساکت شدم و ادامه ندادم. کار که تمام شد منو کناری کشید وگفت: پسرم، اینا جگرگوشه های مردمند و سریع باید تخلیه بشن و بدست خونواده ها برسن. معلوم نیست یه وقتی اتفاقی نیفته و دشمن پاتک نکنه و این جنازه ها بمونن. گفتم درسته ولی توی این شرایط نماز خوندن با بدن و لباس خونی ایرادی نداره و باطل نیست. گفت بله ولی بعضی از بچه ها احتمال داره احتیاط کنند و وسواس بخرج بدن و از ترس خونی شدن لباس و بدنشون تعلل کنند و تاخیر تو کار تخلیه پیکر شهدا صورت بگیره. گفتم حق باشماست. 🍂اونجا فهمیدم همه چیز درس خوندن و احکام ظاهری نیست. گاهی مصالحی وجود داره که انسان ناچاره اندیشی بکنه. بعضی وقتا با خوم فک می کنم واقعا افرادی که اینجور خدماتو تو جبهه انجام میدادند چه اجر و پاداشی پیش خدا داشتند. جهاد همش اسلحه بِدَس گرفتن و جنگیدن نیست. خیلیا بودند که ارزش کارشون بیشتر از رزمنده هایی بود که در خط مقدم می جنگیدند. اگه زحمات اینا نبود اصلا رزمنده ها نمی تونستند توی بجنگند و مقاومت بکنند. اون روزا شلمچه کربلای ایران بود و خاکِ جای جای این منطقه با خون شهدا و زخمیا معطر و تزیین شده بود. ای کاش مسئولین قدر این مجاهدتا و خونایی که نهال انقلاب رو بارور کرد و این امانت رو به گردن آنها سپرد، بدونند و به پاس آن مجاهدتا و خونا ، بجای نزاعهای مخرب و مال اندوزی و چسبیدن به کرسی های ریاست ، صادقانه به این ملت شریف و نجیب کنند و نزارند کمر مردم زیر بار گرونی و تورم شکسته بشه...                                           ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
34.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏷 l جانمازی که به همراه حاج قاسم بهشتی شد 🔺️در تمام دوران اسارت، حتی یک روز نبود که به فکر نباشم.خیلی دلم برایش تنگ شده بود‌. دلم می خواست بار دیگر صدایش را بشنوم. صدای نازنینش که به من می گفت:حسین... 🔻خبری از حال و روزش نداشتم، اما می دانستم هر کجا باشد،مشغول به ایران و اسلام است. 🔺️یکی از اسرای پاسدار تکه ای پارچه لباس فرم سبز پاسداری را با خودش از جبهه آورده و از عراقی ها مخفی کرده و نگه داشته بود . من تکه کوچکی از آن پارچه را گرفتم و با سوزنی که از سیم خاردار درست کرده بودم با نخ پتوی سربازی یک جانماز دوختم. 🔻نیت کردم اگر توفیقی شد به ایران بر گشتیم،آن را به#هدیه کنم 📗بریده ای از کتاب «بچه‌های» نوشته افسر فاضلی ‌شهربابکی 💎روایتی مستند از زندگی از جانبازان و آزادگان هشت سال دفاع مقدس.  ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
°•|🌿🌸 √ گنا‌هان ڪوچڪ +یڪ روز مریم آمد و گفت: "به من یڪ روز مرخصے بده". رفت و شب برگشت، دیدم سخت راه مے رود! ‌_پرسیدم: "تصادف ڪردے؟" جوابے نداد... +پاپیچش شدم تا بالاخره گفت ڪه روے لوله‌هاےِنفت -ڪه خدا مے‌داند توے داغ خوزستان چقدر داغ میےشدند- پا برهنه راه رفته! _پرسیدم "چرا این ڪار رو ڪردی؟" گفت:" شده بودم این ڪار رو باید مے ڪردم تا یادم بیاید چه آتشے در منتظر من است". +گفتم: "تو ڪه جز ڪارے نمے ڪنے". گفت: "فڪر مے‌ڪنے! بعضے اشاره‌ها، بعضی سڪوت هاے نا به جا؛ همه‌ے اینها گناهاے ڪوچیڪیه ڪه تڪرار مے ڪنیم و برامون مے‌شن". ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━