💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#برشی_از_یک_کتاب
#شهید_محسن_حججی
#شماره_۹
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#کتاب #نمایشگاه_کتاب #معرفت #ایمان #کار_فرهنگی
✍...وقتی در #کتاب_شهر کار می کرد،گفت:یک #نمایشگاه زدیم بیاید ببینید.رفتیم،بیشتر #کتاب ها راجع به #زندگی_شهدا و #اهل_بیت(ع) بود.
می گفت اگر #کتاب بخونید،#معرفتتون زیاد می شه؛اون وقته که #ایمانتون قوی می شه. خودش #کتاب_هنر_اهل_بیت را زیاد می خواند. یک کانال هم زده بود توی #تلگرام به اسم گروه #فرهنگی_هنری_میثاق. بیشتر از #شهدا و #مدافعان_حرم مطلب می فرستاد.
🍀راوی:فاطمه حججی،خواهر شهید
📚#کتاب_سربلند فصل ۱ ص۵۰
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_چهل_و_هشتم
💚عاشق گمنانی❤️
🍃 #تفکر_فرهنگی✨
✔️راوی:سید کاظم و دوستان عراقی شهید
👈اين را بارها مشاهده کردم که شخصيت هاي #فرهنگي و افرادي که کار فرهنگي به خصوص در🕌#مسجد را#تجربه کرده باشند، در هر کار و مسئوليتي وارد شوند، ديدگاهها و تفکرات#فرهنگي خودشان را بروز مي دهند.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي نيز همين گونه بود. او در زمينه ي کارهاي#فرهنگي و#اردويي تجربيات خوبي داشت.
در همان ايامي که در کنار#رزمندگان_عراقي با⚡#داعش مبارزه مي کرد، برخي طرح هاي#فرهنگي را ارائه کرد که نشان از روحيه ي بالاي#فرهنگي او بود.
⭐يک بار پيشنهاد داد براي يکي از مراسمات#عيد، براي#رزمندگان#حشد_الشعبي#هديه تهيه کنيم.ما هم اين کار را به خود🌷#هادي واگذار کرديم. او هم با مراجعه به چندين مرکز#فرهنگي هديه ي خوبي تهيه کرد.🌷#هادي در کل سه بار به مأموريت هاي نظامي#حشد_الشعبي#اعزام شد. در عمليات آزادسازي منطقه ي بلد در کنار نيروهاي#خط_شکن بود.
🌷@shahidabad313
💢فرمانده او با آنکه علاقه ي خاصي به🌷#هادي داشت، اما خيلي از دست او#عصباني مي شد! مي گفت اين پسر خيلي#مهربان و#دلسوز است اما#ترس را نمي فهمد در مقابل نيروهاي⚡#داعش بدون#ترس جلو مي رود، هر چه مي گوييم#مراقب باش اما انگار متوجه نمي شود، اين#رزمنده شجاعانه جلو مي رود و راه را براي بقيه ي نيروها باز مي کند.
🌷#هادي نه#ترس را مي فهميد و نه#خستگي را ...
يک بار#فرمانده محور جلوي خود🌷#هادي اين حرفها را زد،🌷#هادي وقتي اين مطالب را شنيد، گفت: جلوي دشمن نبايد#ترس داشت، ما با🌷#شهادت#ازدواج کرده ايم.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي به عنوان تصويربردار به جمع آن ها پيوسته بود، او تصاوير و فيلم هاي خاصي را از نزديک ترين نقطه به#سنگر تکفيري ها تهيه مي کرد.
از ديگر کارهاي او رساندن#آب و#تغذيه به نيروهاي درگير در#خط_مقدم بود.اما مهم ترين کار#فرهنگي🌷#هادي برگزاري نمايشگاه دستاوردهاي#حشد_الشعبي در ايام☀️#اربعين بود.
🌷#هادي اصرار داشت کارهاي#فرهنگي#رزمندگان_عراقي به اطلاع مردم و#شيعيان رسانده شود. لذا راهپيمايي☀️#اربعين را بهترين زمان و مکان براي اين کار تشخيص داد.واقعاً هم تفکر#فرهنگي او جالب بود.🌷#هادي يک چادر در نيمه راه☀️#نجف به🌷#کربلا راه اندازي کرد و نمايشگاه تصاوير#نبرد با⚡#داعش را با چينش مناسب در مقابل ديد زائران🌷#کربلا قرار داد.
🌷@shahidabad313
💢برادر ناجي مي گفت:🌷#هادي براي اين#نمايشگاه خيلي زحمت کشيد. کار عقب بود و کاروان ها از راه مي رسيدند.🌷#هادي گفت که شب ها کمتر بخوابيم و کار را به نتيجه برسانيم.طي چند شبانه روز🌷#هادي بيش از سه ساعت نخوابيد. کار به خوبي انجام شد و مخاطب بسياري داشت.اما همين که #نمايشگاه آغاز شد،🌷#هادي به☀️#نجف برگشت!او#عاشق_گمنامي بود و نمي خواست کسي بفهمد اين#نمايشگاه مهم کار او بوده.
⭐بعد از تجربه ي موفق اين#نمايشگاه به سراغ#سيد_کاظم آمد.🌷#هادي طرح جديدي براي برگزاري#نمايشگاه دستاوردهاي#نبرد با⚡#داعش در☀️#نجف آماده کرده بود. مي خواست در يک فضاي مناسب کار#فرهنگي را گسترش دهد.اعتقاد داشت که تصاوير و فيلم هاي اين مبارزه ي#مقدس براي آيندگان#ثبت شود و همزمان بايد به ديد#عموم مردم رسانده شود.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي روي اين#طرح خيلي کار کرد. اما مسئولان#حشد_الشعبي با اين دليل که#نيرو و شرايط برگزاري اين#نمايشگاه را ندارند،#طرح را به#تعويق انداختند تا اينکه🌷#هادي براي بار آخر راهي#مناطق_عملياتي شد.اما مهم ترين کار#فرهنگي که از🌷#هادي ديدم مربوط مي شد به کاري که به خاطر آن به#ايران برگشت.
🌷#هادي تعداد زيادي#چفيه و#پيشاني_بند با نام#مقدس☀️#يا_فاطمه_الزهرا (علیها السلام) آماده کرد و با خودش به#عراق آورد.او مي دانست بهترين کار#فرهنگي براي#رزمندگان، پيوند دادن آنان با حضرات#معصومين(ع)، به خصوص#مادر_سادات،☀️#حضرت_زهرا(علیها السلام)، است.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زندگینامه_شهید_محسن_حججی
#قسمت_اول
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍
💢از زبان همسر شهید💢
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
💎هفته دفاع مقدس بود; مهر ماه #سال91.
#نمایشگاه بزرگی توی نجف آباد برپا شده بود. 😯
من و محسن هر دو توی آن نمایشگاه #غرفه_دار بودیم.
من توی قسمت خواهران و او توی قسمت برادران.
چون دورادور با #موسسه_شهیدکاظمی ارتباط داشتم ، می دانستم محسن هم از بچه های آنجاست..
.
💎برای انجام کاری ، #شماره_تلفن موسسه را لازم داشتم.
با کمی #استرس و #دلهره رفتم پیش محسن😇
گفتم: "ببخشید، شماره موسسه شهید کاظمی رو دارید؟"
محسن #یه_لحظه سرش رو بالا آورد. نگاهی بهم کرد. #دستپاچه و #هول شد. با صدای #ضعیف و #پر_از_لرزه گفت: "ببخشید خانم. مگه شما هم عضو موسسه اید؟"🙄🤔
گفتم: "بله."
چند ثانیه سکوت کرد. چیزی نگفت. سرش را بیشتر پایین انداخت. و بعد هم شماره رو نوشت و داد دستم.
.
💎از آن موقع، هر روز #من_و_محسن ، توی نمایشگاه یکدیگر را می دیدیم.😌
سلام خشک و خالی به هم میکردیم و بعد هر کدام مان میرفتیم توی غرفه مان.
.
💎با اینکه سعی میکردیم از زیر نگاه همدیگه فرار کنیم، اما هر دومان متوجه این شده بودیم که حس خاصی نسبت به هم پیدا کرده ایم. 😇😌👌🏻
با این وجود نه او و نه من، جرات بیان این احساس را نداشتیم. 😰
.
💎یکی دو روز بعد که توی غرفه بودم ، پدرم بهم زنگ زد و گفت: "زهرا، #یه_خبرخوش. توی #دانشگاه_بابل قبول شدی."😃
حسابی ذوق زده شدم. سر از پا نمی شناختم.😍✌🏻
.
💎گوشی را که قطع کردم، نگاهم بی اختیار رفت طرف غرفه ی برادران. 👀
یک لحظه محسن را دیدم. متوجه شده بود ماجرا از چه قرار است.
سرش را #باناراحتی پایین انداخت.
موقع رفتن بهم گفت: "دانشگاه قبول شدید؟"
گفتم: "بله.بابل."
گفت: "میخواهید بروید؟"
گفتم: "بله حتما" یکدفعه پکر شد. مثل تایری پنچر شد! 😔
توی خودش فرو رفت. حالتش را فهمیدم.😢
👈#ادامه_دارد…
هدیه نثار روح این #شهید بزرگوار #صلوات
🌺الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌺
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊