#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_یازدهم
💚ایست و بازرسی،ایام فتنه❤️
👈#ايام_فتنه بود و هر روز اتفاقات عجيبي در اين كشور رخ ميداد. دستور رسيده بود كه بسيجيها برنامه ي#ايست_و_بازرسي را فعال كنند.
🌷@shahidabad313
💢بچه هاي🕌#بسيج_مسجد حوالي ميدان🌷#شهيد_محلاتی برنامه ي#ايست_و_بازرسي را آغاز كردند.🌷#هادي با يكي ديگر از بسيجيها كه مسلح بود با يك موتور به ابتداي خيابان🌷#شهيد_ارجمندي آمدند.
💢اين خيابان دويست متر قبل از محل#ايست_و_بازرسي بود. استدلال🌷#هادي اين بود كه اگر مورد مشكوكي متوجه#ايست_و_بازرسي شود يقيناً از اين مسير ميتواند#فرار كند و اگر ما اينجا باشيم ميتوانيم با او برخورد كنيم.
💥ساعات پاياني شب بود كه كار ما آغاز شد. من هم كنار بقيه ي نيروها اطراف ميدان🌷#شهید_محلاتی بودم. هنوز ساعتي نگذشته بود كه يك خودروي سواري قبل از رسيدن به#ايست_و_بازرسي توقف كرد!
🌷@shahidabad313
💢بعد هم يكدفعه دنده عقب گرفت و خواست از خيابان🌷#شهيد_ارجمندي فرار كند.
🌴به محض ورود به اين خيابان يكباره🌷#هادي و دوستش با موتور مقابل او قرار گرفتند. دوست🌷#هادي مسلح بود. راننده و شخصي كه در كنارش بود، هر دو درب خودرو را باز كردند و هر يك به سمتي فرار كردند.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي و دوستش نيز هر يك به دنبال يكي از اين دو نفر دويدند. راننده از نرده هاي وسط اتوبان رد شد و خيلي سريع آنسوي اتوبان محو شد!
🍀اما شخص دوم وارد خيابان 🌷#شهید_ارجمندي شد و🌷#هادي هم به دنبال او دويد.
اولين كوچه در اين خيابان بسيار پهن است، اما بر خلاف ظاهرش بن بست ميباشد. اين شخص به خيال اينكه اين كوچه راه دارد وارد آن شد.
⚘@pmsh313
🍀من و چند نفر از بچه هاي🕌#مسجد هم از دور شاهد اين صحنه ها بوديم. به سرعت سوار موتور شديم تا به كمك🌷#هادي و دوستش برويم.
🌿وقتي وارد كوچه شديم، با تعجب ديديم كه🌷#هادي دست و چشم اين متهم را بسته و در حال حركت به سمت سر#كوچه است!
💎نكته ي عجيب اينكه#هيكل اين شخص دو برابر 🌷#هادي بود. از طرفي🌷#هادي مسلح نبود. اما اينكه چطور توانسته بود. اين كار را بكند واقعاً براي ما عجيب بود.
📍بعدها🌷#هادي ميگفت: وقتي به انتهاي كوچه رسيديم، تقريباً همه جا تاريك بود. فرياد زدم بخواب وگرنه ميزنمت.
📍او هم خوابيد روي زمين. من هم رفتم بالای سرش و اول چشمانش را بستم كه نبينه من هيچي ندارم و ...
⚘@pmsh313
📍بچه هاي#بسيج مردم را متفرق كردند. بعد هم مشغول شناسايي#ماشين شدند.
يك بسته ي بزرگ زير پاي#راننده بود. همان موقع مأموران كلانتری 114 نيز از راه رسيدند. آنها كه به اين مسائل بيشتر آشنا بودند تا بسته را باز كردند گفتند: اينها همه اش#ترياك است.
🌷@shahidabad313
💥ماشين و متهم و#مواد_مخدر به كلانتری منتقل شد. ظهر فردا وقتي ميخواستيم وارد🕌#مسجد شويم، يك پلاکارد#تشكر از سوي مسئول كلانتری جلوي درب🕌#مسجد نصب شده بود.
🌼در آن پلاکارد از همه ي بسيجيان🕌#مسجد به خاطر اين #عمليات و دستگيري يكي از قاچاقچيان #مواد_مخدر تقدير شده بود.
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_هفدهم
💚ورزش برای خدا❤️
📍شکستن نفس(۲)
✔جمعي از دوستان شهيد
💚اگر ورزش براي خدا باشــد، ميشــه عبادت❤️
🍁@shahidabad313
♦️در#باشگاه_كشتي بوديم. آماده مي شديم براي#تمرين.ابراهيم هم وارد شد. چند دقيقه بعد يکي ديگر از دوستان آمد.
♦️تا وارد شد بي مقدمه گفت: ابرام جون، تيپ وهيکلت خيلي جالب شده! تو راه كه مي اومدي دو تا دختر پشــت ســرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف مي زدند!
🍁@pmsh313
♦️بعد ادامه داد: شــلوار و پيراهن شــيك كه پوشيدي، ساک ورزشي هم که دست گرفتي.کاملا مشخصه ورزشکاري!
♦️به ابراهيم نگاه كردم. رفته بود تو فكر. ناراحت شد! انگار توقع چنين حرفي را نداشت. جلسه بعد رفتم برای ورزش. تا ابراهيم را ديدم خنده
ام گرفت!
🍁@shahidabad313
♦️پيراهن بلند پوشيده بود و شلوار گشاد! به جاي ساك ورزشي لباسها را داخل کيسه پلاستيكي ريخته بود!
♦️از آن روز به بعد اينگونه به باشگاه مي آمد!بچه ها مي گفتند: بابا تو ديگه چه جور آدمي هستي؟!
🍁@pmsh313
♦️ما باشگاه مييايم تا هيکل ورزشکاري پيدا کنيم. بعد هم لباس تنگ بپوشيم. اما تو با اين#هيکل قشنگ و رو فُرم، آخه اين چه لباسهائيه که مي پوشي؟!ابراهيم به حرفهاي آنها اهميت نمي داد.
♦️به دوســتانش هم توصيه ميکرد که: اگر ورزش براي خدا باشــد، ميشــه عبادت. اما اگه به هر نيت ديگه اي باشه ضرر مي کنين.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
☀️روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷