هنوز #هلی_کوپتر برای برگشت بلند نشده بود که درگیری سنگینی آغاز شد.20 دقیقه طول کشید تا نیروها آرایش بگیرند و #عملیات پاک سازی منطقه را آغاز کنند.💐🍃
ناآشنایی با محل و کم بودن مهمات باعث شد تا بخشی از نیروها عقب نشینی کنند.💐🍃
هلی کوپتر آمد و بچه ها را برد، سروان #علی_صیاد_شیرازی و نیروهایش جاماندند.علی که متوجه نگاه های نگران و ناامید همراهان شد، شروع کرد دوره های نظامی مختلفی را که دیده بود برای آنان شرح دادن تا بدین وسیله اعتمادشان را جلب کند و تابع دستوراتش باشند.💐🍃
علی به #امام_زمان -عجل الله تعالی فرجه الشریف- #متوسل شد و دعای فرج خواند.💐🍃
خودش می گفت:" همین که دعا را خواندم، بلافاصله طرح عملیات به ذهنم خطور کرد و تمام تاکتیک هایی را که به صورت تئوری خوانده و هیچ وقت عملا استفاده نکرده بودم به ذهنم رسید؛ آن هم #تاکتیک عبور از منطقه خطر و شرایطی که احساس می کردیم در محاصره ایم💐🍃
🌹خاطره ای از #شهید_مهدی_زین_الدین🌹
🌷تو که آن بالا نشستی، ص39.40🌷
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
@shahidabad313
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @majnon313
┗━━━🌷🍃🌷━━━┛
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
سیم خاردار نفس!
شب #عملیات، #وظیفه تخریبچی ها این بود که:
در زیر شدیدترین آتش که بر سرشان می بارید، بدون سلاح و هرگونه امکان دفاع در برابر تیربارهای سنگین #دشمن، جلوتر از همه نیروها حرکت کنند؛ مین ها را خنثی کنند، سیم خاردارها را با سیم چین ببرند تا از وسط میدان مین، یک راه باریک (معبر) برای گذر نیروها و آغاز عملیات باز کنند.
این کار، یکی از مهم ترین و حیاتی ترین نکته عملیات بود و فقط بسته به توان، مهارت، ایمان، شجاعت و #اخلاص بچه های تخریب داشت.
یکی از بچه های گردان تخریب می گفت:
یکی از نکات مهمی که حاج منصور رحیمی فرمانده گردان تخریب لشکر 27 محمد رسول الله (ص)، همیشه قبل از هر عملیات به بچه ها گوش زد می کرد، این بود که:
.
"هر گاه وسط میدان مین و پشت سیم خاردار، احساس کردید که این "من" هستم که دارم مین ها را خنثی می کن و سیم خاردارها را می بُرم، سریع سیم چین را همان جا بگذار، و از وسط میدان مین بیا عقب.
چون آن لحظه کار را خراب می کنی.
این تو نیستی که معبر باز می کنی، فقط خداست."
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
شواذ (نوادر)
🍀ایده های ناب از حقایق دفاع مقدس(۱)
✍در هنگامه #انقلاب_اسلامی، در یکی از شهرهای شمالی کشور، یکی از سربازان #ارتش_شاهنشاهی، شروع می کند به #تیر_اندازی سمت مردم تظاهرکننده.
مردم به کوچه های فرعی پناه می برند. #سرباز به دنبال آنها می دود.
در یک کوچه بن بست، سرباز با دستور فرمانده خود شروع می کند به تیراندازی ... در همان لحظه یک دختر 9 ساله، خواهر 6 ماهه خود را بغل کرده و پشت در ایستاده بود و به سروصدای مردم گوش می داد.
💦هنگامی که #سرباز با اسلحه قوی "ژ-3" به داخل کوچه تیراندازی می کند، گلوله از در خانه رد شده، به کودک 6 ماهه می خورد و از پشت بدن دختر 9 ساله خارج می شود.
هر دو دختر، در یک آن و با یک گلوله، باهم به #شهادت می رسند.
💦پس از پیروزی #انقلاب_اسلامی در بهمن 57، مردم سرباز را شناسایی کرده دستگیر کردند و به #دادگاه_انقلاب سپردند.
#پدر_دختران_شهید، از خون فرزندانش گذشت و #سرباز خطاکار بعد از مدتی آزاد شد.
💦بهمن 1365 عملیات کربلای 5 در #شلمچه:
پدر آن دو دختر که به جبهه اعزام شده بود، در سنگر با یکی از رزمندگان آشنا می شود.
در بین حرفها، پدر متوجه می شود این رزمنده، همان سربازی است که دختران او را به شهادت رسانده است.
هیچ نمی گوید تا #رزمنده شرمنده نشود.
💦در ادامه #عملیات، #پدر و #سرباز، هر دو در کنار هم به #شهادت می رسند، پیکرشان برجای می ماند و سالها بعد به #آغوش خانواده هایشان بازمی گردد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
8_آبان
#شهادت #شهید_احمد_ابراهیمی (استان مازندران، شهرستان آمل) (۱۳۶۳ ه.ش)
#شهادت #شهید_نعمت_الله_ذکریایی (استان مازندران، شهرستان جویبار) (۱۳۶۴ ه.ش)
اجرای #عملیات نامنظم فتح ۲ در منطقه دوکان در شمال شرقی عراق توسط سپاه پاسداران (۱۳۶۵ ه.ش)
#شهادت #شهید_کرم_الله_احمدی_نژاد (استان ایلام، شهرستان مهران) (۱۳۶۵ ه.ش)
#ولادت #شهید_مدافع_حرم #شهید_صادق_شیبک (استان گلستان، شهرستان گالیکش، روستای عرب بوران) (۱۳۶۸ ه.ش)
#شهادت #شهید_مدافع_حرم #شهید_سید_علی_حسینی_عالمی (لشکر فاطمیون) (۱۳۹۴ ه.ش)
#شهادت #شهید_مدافع_حرم #شهید_محمد_کیهانی (استان خوزستان، شهرستان اندیمشک) (۱۳۹۵ ه.ش)
• روز نوجوان و روز بسیج دانشآموزی
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌸احترام به والدین یعنی این...
بخوانید و لذت ببرید
#متن_خاطره
✍علی آقا میگفت: احترام به #والدین، دستور #خداست. با اینکه یک دستش توی #عملیات قطع شده بود، اما یه روز اومدم خونه و دیدم لباسهایکثیف رو شسته... بهشگفتم: مادر برات بمیره! چطور با یک دست اینها رو شستی؟ علی جواب داد: مادر! اگه دو تا دستم رو گهم نداشتم ، باز وجدانم راضی نمیشد که من خونه باشم و شما زحمتِ شستن لباس ها رو بکشی...
#احترام_به_والدین
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
خاطره از شهدا
✍نزدیك #عملیات بیت المقدس بود كه هواپیماهاى دشمن، منطقه را #بمباران كردند. در پى آن، صحنهاى دیدم كه در آن، #اقتدا به امیر مؤمنانعلیهالسلام تصویر شده بود.
♻️چند تن از بچهها با وجود #مجروح شدن، #نماز خود را ترك نكرده بودند؛ مثلاً یكى در حال #قنوت بود و بازویش تركش خورده بود. دیگرى به رانش تركش خورده بود؛ سجدهاش را ادامه میداد
📚منبع : ر. ك: پلاك هشت، ص 78
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🍎#عکس_سه_نفره
👈آخرین روزهای دی ماه 1365 بود.
#گردان_حمزه که ما در آن بودیم، در #خط_مقدم #ارتفاعات_قلاویزان در #مهران، مستقر بود.
🌩آن روز #دوربین را آوردم تا از بچه ها #عکس بگیرم.
رفتم دم سنگرشان تا با هر کدام #عکس بیندازم.
🌩دست بر قضا، امینی که سنگرشان اواسط کانال بود، آمده بود آن جا.
ناگهان فکری به ذهنم رسید. از هر سه نفرشان خواستم از سنگر بیرون بیایند که آمدند.
🌩هر سه را کنار هم ایستاندم و درحالی که خواستم #عکس بگیرم، گفتم:
- یه عکسی ازتون می گیرم که هر کی دید و فهمید، خنده اش بگیره.
امینی با تعجب پرسید: "بخنده؟ واسه چی؟ مگه ما چمونه؟"
که گفتم:
- خنده دارتر از این می خوای که هر سه تایی تون متولد 1347 هستید؟ تو با این ریشت و محسن با این جثه کوچیک و احمد با این هیکل درشت!
🌩ده روز بیشتر نگذشت که ما را از #مهران به پادگان دوکوهه بردند و از آن جا به منطقه عملیاتی کربلای 5 در شلمچه.
🌩دو سه روز بیشتر از مستقر شدن مان در خط مقدم نگذشته بود که هر سه جوان 18 ساله که در #مهران ازشان #عکس گرفته بودم، به #شهادت رسیدند.
از #عملیات که برگشتیم، 3 نسخه از این #عکس در قطع بزرگ چاپ کردم و برای خانواده هایشان بردم.
💥از چپ به راست:
* 🌷#ستار_امینی: #شهادت: دوشنبه 6 بهمن 1365 عملیات کربلای 5 #شلمچه. مزار: #بهشت_زهرا (س) قطعۀ 29 ردیف 23 شمارۀ 5
* 🌷#احمد_بوجاریان: #شهادت: چهارشنبه 8 بهمن 1365 عملیات کربلای 5 #شلمچه. خاکسپاری: 17 تیر 1375 مزار: #بهشت_زهرا (س) قطعۀ 28 ردیف 43 مکرر شمارۀ 20
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_یازدهم
💚ایست و بازرسی،ایام فتنه❤️
👈#ايام_فتنه بود و هر روز اتفاقات عجيبي در اين كشور رخ ميداد. دستور رسيده بود كه بسيجيها برنامه ي#ايست_و_بازرسي را فعال كنند.
🌷@shahidabad313
💢بچه هاي🕌#بسيج_مسجد حوالي ميدان🌷#شهيد_محلاتی برنامه ي#ايست_و_بازرسي را آغاز كردند.🌷#هادي با يكي ديگر از بسيجيها كه مسلح بود با يك موتور به ابتداي خيابان🌷#شهيد_ارجمندي آمدند.
💢اين خيابان دويست متر قبل از محل#ايست_و_بازرسي بود. استدلال🌷#هادي اين بود كه اگر مورد مشكوكي متوجه#ايست_و_بازرسي شود يقيناً از اين مسير ميتواند#فرار كند و اگر ما اينجا باشيم ميتوانيم با او برخورد كنيم.
💥ساعات پاياني شب بود كه كار ما آغاز شد. من هم كنار بقيه ي نيروها اطراف ميدان🌷#شهید_محلاتی بودم. هنوز ساعتي نگذشته بود كه يك خودروي سواري قبل از رسيدن به#ايست_و_بازرسي توقف كرد!
🌷@shahidabad313
💢بعد هم يكدفعه دنده عقب گرفت و خواست از خيابان🌷#شهيد_ارجمندي فرار كند.
🌴به محض ورود به اين خيابان يكباره🌷#هادي و دوستش با موتور مقابل او قرار گرفتند. دوست🌷#هادي مسلح بود. راننده و شخصي كه در كنارش بود، هر دو درب خودرو را باز كردند و هر يك به سمتي فرار كردند.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي و دوستش نيز هر يك به دنبال يكي از اين دو نفر دويدند. راننده از نرده هاي وسط اتوبان رد شد و خيلي سريع آنسوي اتوبان محو شد!
🍀اما شخص دوم وارد خيابان 🌷#شهید_ارجمندي شد و🌷#هادي هم به دنبال او دويد.
اولين كوچه در اين خيابان بسيار پهن است، اما بر خلاف ظاهرش بن بست ميباشد. اين شخص به خيال اينكه اين كوچه راه دارد وارد آن شد.
⚘@pmsh313
🍀من و چند نفر از بچه هاي🕌#مسجد هم از دور شاهد اين صحنه ها بوديم. به سرعت سوار موتور شديم تا به كمك🌷#هادي و دوستش برويم.
🌿وقتي وارد كوچه شديم، با تعجب ديديم كه🌷#هادي دست و چشم اين متهم را بسته و در حال حركت به سمت سر#كوچه است!
💎نكته ي عجيب اينكه#هيكل اين شخص دو برابر 🌷#هادي بود. از طرفي🌷#هادي مسلح نبود. اما اينكه چطور توانسته بود. اين كار را بكند واقعاً براي ما عجيب بود.
📍بعدها🌷#هادي ميگفت: وقتي به انتهاي كوچه رسيديم، تقريباً همه جا تاريك بود. فرياد زدم بخواب وگرنه ميزنمت.
📍او هم خوابيد روي زمين. من هم رفتم بالای سرش و اول چشمانش را بستم كه نبينه من هيچي ندارم و ...
⚘@pmsh313
📍بچه هاي#بسيج مردم را متفرق كردند. بعد هم مشغول شناسايي#ماشين شدند.
يك بسته ي بزرگ زير پاي#راننده بود. همان موقع مأموران كلانتری 114 نيز از راه رسيدند. آنها كه به اين مسائل بيشتر آشنا بودند تا بسته را باز كردند گفتند: اينها همه اش#ترياك است.
🌷@shahidabad313
💥ماشين و متهم و#مواد_مخدر به كلانتری منتقل شد. ظهر فردا وقتي ميخواستيم وارد🕌#مسجد شويم، يك پلاکارد#تشكر از سوي مسئول كلانتری جلوي درب🕌#مسجد نصب شده بود.
🌼در آن پلاکارد از همه ي بسيجيان🕌#مسجد به خاطر اين #عمليات و دستگيري يكي از قاچاقچيان #مواد_مخدر تقدير شده بود.
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_بیست
💚حافظ امنیت❤️
#فدایی_رهبر ۱
👈اوج جسارت به☀️#رهبر_انقلاب در💥#ايام_فتنه، روز سيزده#آبان رقم خورد. در اين روز #باطن اعمال كثيف فتنه گران نمايان شد.
⚘@pmsh313
🌴آن روز☀️#رهبر_عزيز_انقلاب علناً مورد حملات كلامي آن ها قرار گرفت. آنها مقابل#دانشگاه_تهران تجمع كردند و بعد از#اهانت به تصاوير☀️#مقام_عظماي_ولايت قصد خروج از#دانشگاه را داشتند.اما با ممانعت#نيروي_انتظامي روبه رو شده و به داخل#دانشگاه برگشتند. اما به جسارت هاي خود ادامه دادند!
🌴خوب به ياد دارم كه همان روز يكي از دوستان 🌷#شهيد_هادي تماس گرفت و از من پرسيد: امروز جلوي#دانشگاه در فلان ساعت چه خبر بوده؟!
با تعجب گفتم: چطور؟!
🌷@shahidabad313
🌴گفت: من مي خواستم بروم به محل كارم، يك لحظه در كنار اتاق دراز كشيدم و از خستگي زياد خوابم برد.
با تعجب ديدم كه🌷#ابراهيم_هادي و همه ي دوستان شهيدش نظير🌷#رضا_گوديني و🌷#جواد_افراسيابي و... با#لباس_نظامي روبه روي درب #دانشگاه ايستاده اند و با عصبانيت به درب #دانشگاه_تهران نگاه مي كنند.
⚘@pmsh313
🌴گفتم: يكي از دوستان من در#حراست_دانشگاه #تهران است، الان خبر می گيرم.
به او زنگ زدم و پرسيدم: فلان ساعت جلوي درب #دانشگاه چه خبر بود؟
ايشان هم گفت: دقيقاً در همين ساعت كه مي گويي پلاكارد بزرگ☀️#تصوير_حضرت_آقا را پاره كردند و شروع كردند به جسارت كردن به☀️#مقام_معظم_رهبري!
🌴لباس پلنگي بسيار زيبا و نو پوشيده بود. موتورش را تميز كرده بود. گفتم:🌷#هادي جان كجا؟ مي خواي بري #عمليات!؟
⚘@pmsh313
🌴يكي ديگه از بچه ها گفت: اين لباس كماندويي رو از كجا آوردي؟ نكنه خبرايي هست و ما نمي دونيم!؟
خنديد و گفت: امروز ميخوان جلوي#دانشگاه تجمع كنند. بچه هاي #بسيج آماده باش هستند. ما هم بايد از طريق #بسيج كار كنيم. اين #وظيفه است.
🌴گفتم: مگه نمي خواي بري سر كار. با اين كارهايي كه تو مي كني#صاحبكار حتماً اخراجت مي كنه.
لبخندي زد و گفت: كار رو براي وقتي مي خوايم كه تو كشور ما #امنيت باشه و كسي در مقابل #نظام قرار نگيره. بعد به من گفت: برو سريع حاضر شو كه داره دير مي شه.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#پسرک_فلافل_فروش
#داستان_زندگی_شهید_مدافع_حرم
#شهید_هادی_ذوالفقاری
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_پنجاه_و_سوم
💚قدم های آخر❤️
👈اين اواخر كمتر حرف مي زد. زماني كه از#تهران برگشته بود بيشتر مشغول#خودسازي بود. از خودش كمتر مي گفت. به توصيه هاي#كتب_اخلاقي بيشتر عمل مي كرد.🌷#هادي عبادت ها و#مسائل_ديني را به گونه اي انجام مي داد كه در#خفا باشد.
🌷@shahidabad313
💢كمتر كسي از حال و هواي او در🌟#نجف خبر داشت. او سعي مي كرد#خلوت خود را با مولاي متقيان🌟#امير_المؤمنين(علیه السلام) حفظ كند.🌷#هادي حداقل هر هفته با#تهران و دوستان و خانواده تماس مي گرفت و با آنها بگو بخند داشت، اما در روزهاي آخر تغييرات خاصي در او ديده مي شد.شماره ي همراه خود را عوض كرد.
⚘@pmsh313
💢آخرين بار با يكي از دوستانش تماس گرفت.🌷#هادي پس از صحبت هاي#معمول به او گفت: نمي خواي صداي من رو#ضبط كني؟! ديگه معلوم نيست بتوني با من#حرف بزني!
🌷@shahidabad313
💢به يكي از دوستان#طراح هم گفته بود: من چهره ي#جذاب و خوبي ندارم، اگه توانستي يه#طرح_قشنگ از عكس هاي من آماده كن! بعدها به درد مي خوره!
⚘@pmsh313
💢با اينكه بارها در عمليات هاي گروه هاي مردمي از طرف#سپاه_بدر#عراق شركت كرده بود، اما#وصيت نامه اش را قبل از آخرين#سفر نوشت!درست در روز 19#بهمن 1393، يعني يك هفته قبل از🌷#شهادت.
وصيتنامه ي كاملي نوشت كه توصيه هاي بسيارخوبي در آن داشت.
🌷@shahidabad313
💢عجيب اينكه بيشتر درخواست هايي را كه او در#وصيتنامه آورده بود به طرز عجيبي#اجرا شد.او بعد از تكميل#وصيتنامه راهي#مقر نيروهاي مردمي شد. آنقدر#عجله داشت كه سجاده اش در اتاقش همينطور باز ماند! بعد هم با دوستانش عازم#سامرا گرديد.
⚘@pmsh313
💢آن ها در عمليات پاكسازي مناطق اطراف#سامرا و ديگر مناطق#حضور_فعال داشتند.نيروهاي مردمي در چند#عمليات قبلي با كمك#مشاوران_ايراني توانسته بودند مناطق مهمي نظير#جرف_الصخر را از دست⚡#داعش پاكسازي كنند.
🌷@shahidabad313
🌷#هادي به همراه ديگر#مدافعان_حرم، حدود بيست کيلومتر جلوتر از🌟#حرم_عسکريين در سنگرها حضور داشتند.آن ها بيشتر شب ها را به#حرم مي آمدند و آنجا مي خوابيدند.🌷#هادي هم كه#موقعيت خوبي پيدا كرده بود، از فضاي#معنوي#حرمين_سامرا به خوبي استفاده مي كرد.
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💥روایتگری شهدا
✅ @shahidabad313
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
#سلام_بر_ابراهیم
#داستان_زندگی_شهید_پهلوان_بی_مزار
#شهید_ابراهیم_هادی
#انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی
#قسمت_صد_و_چهل_و_شش
📍فكه آخرين ميعاد ص ۱۹۹
✔علي نصرالله
💚انجام تکلیف❤️
📍نيمه شــب بود كه آمديم مسجد. ابراهيم با بچه ها خداحافظي كرد. بعد هم رفــت خانه. از مادر و خانواده اش هم خداحافظي كرد. از مادر خواهش كرد
براي شهادتش#دعا كند. صبح زود هم راهي منطقه شديم.
📍ابراهيم كمتر حرف مي زد. بيشتر مشغول ذكر يا قرآن بود.رســيديم اردوگاه لشكر درشــمال#فكه. گردان ها مشــغول مانور عملياتي بودند.
📍بچه ها با شنيدن بازگشت ابراهيم خيلي خوشحال شدند. همه به ديدنش مي آمدند. يك لحظه چادر خالي نمي شد. حاج حســين هم آمد. از اينكه ابراهيم را مي ديد خيلي خوشــحال بود.
📍بعد از سلام و احوال پرسي، ابراهيم پرسيد: حاج حسين بچه ها همه مشغول شدند،خبريه؟! حاجي هم گفت: فردا حركت مي كنيم براي#عمليات. اگه با ما بيائي خيلي خوشحال مي شيم.
🍁@shahidabad313
📍حاجي ادامه داد: براي عمليات جديد بايد بچه هاي اطلاعات را بين گردانها تقسيم كنم. هر گردان بايد يكي دو تا مسئول اطلاعات و عمليات داشته باشه.
📍بعد ليســتي را گذاشــت جلوي ابراهيم و گفت: نظرت در مورد اين بچه ها چيه؟ ابراهيم ليست را نگاه كرد و يكي ُ يكي نظر داد. بعد پرسيد: خب حاجي، الان وضعيت آرايش نيروها چه طوريه؟
📍حاجي هم گفت: الان نيروها به چند سپاه تقسيم شدند. هر چند لشکر يك سپاه را تشكيل مي دهد.
حاج همت شــده مسئول سپاه يازده قدر. لشــکر 27 هم تحت پوشش اين سپاهه، كار اطلاعات يازده قدر را هم به ما سپردند.
📍عصر همان روز ابراهيم حنا بست. موهاي سرش را هم كوتاه و ريشهايش را مرتب كرد. چهره زيباي او ملكوتي تر شده بود.
🍁@pmsh313
📍غروب به يكي از ديدگاههاي منطقــه رفتيمابراهيم با دوربين مخصوص، منطقــه عملياتي را مشــاهده مي كرد. يك ســري مطالب را هــم روي كاغذ مي نوشت.
📍تعدادي از بچه ها بــه ديدگاه آمدند و مرتب مي گفتند: آقا زودباش! ما هم مي خواهيم ببينيم! ابراهيم كه عصباني شده بود داد زد: مگه اينجا سينماست؟! ما براي فردا بايد دنبال راهكار باشيم، بايد مسير حركت رو مشخص كنيم. بعد با عصبانيت آنجا را ترك كرد.
📍مي گفت: دلم خيلي شور ميزنه! گفتم: چيزي نيست، ناراحت نباش. پيش يكي از فرماندهان ســپاه قدر رفتيم. ابراهيم گفت: حاجي، اين منطقه حالت خاصي داره.
📍خاك تمام اين منطقه رملي و نرمه! حركت نيرو توي اين دشت خيلي مشكله، عراق هم اين همه موانع درســت كرده، به نظرت اين عمليات موفق ميشه؟!
فرمانده هم گفت: ابرام جون، اين دســتور فرماندهي است، به قول حضرت امام(ره): ما مأمور به انجام تكليف هستيم، نتيجه اش با خداست...
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
❖ @shahidabad313 ❖
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #ڪلیپ
روایت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی و سردار قربانی از امدادهای الهی قبل و حین عملیات کربلای ۵
📎به مناسبت ۱۹ دی، سالروز #عملیات افتخار آمیز کربلای ۵ با #رمز یا زهرا(س) در منطقهٔ شلمچه و شرق بصره.
🔷 پیچیدهترین و گستردهترین عملیات دفاع مقدس
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊