eitaa logo
روایتگری شهدا
23هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.1هزار ویدیو
72 فایل
🔰 #مقام_معظم_رهبری: 🌷 #شهدا را برجسته کنید،سیمای #منوّر اینها را درست در مقابل چشم جوانها نگه دارید. 🛑لطفا برای نشر مطالب با #مدیر_کانال هماهنگ باشید.🛑 📥مدیر کانال(شاکری کرمانی،راوی موسسه روایت شهدا،قم) 📤 @majnon313
مشاهده در ایتا
دانلود
💚حافظ امنیت❤️ ۱ 👈اوج جسارت به☀️ در💥، روز سيزده رقم خورد. در اين روز اعمال كثيف فتنه گران نمايان شد. ⚘@pmsh313 🌴آن روز☀️ علناً مورد حملات كلامي آن ها قرار گرفت. آنها مقابل تجمع كردند و بعد از به تصاوير☀️ قصد خروج از را داشتند.اما با ممانعت روبه رو شده و به داخل برگشتند. اما به جسارت هاي خود ادامه دادند! 🌴خوب به ياد دارم كه همان روز يكي از دوستان 🌷 تماس گرفت و از من پرسيد: امروز جلوي در فلان ساعت چه خبر بوده؟! با تعجب گفتم: چطور؟! 🌷@shahidabad313 🌴گفت: من مي خواستم بروم به محل كارم، يك لحظه در كنار اتاق دراز كشيدم و از خستگي زياد خوابم برد. با تعجب ديدم كه🌷 و همه ي دوستان شهيدش نظير🌷 و🌷 و... با روبه روي درب ايستاده اند و با عصبانيت به درب نگاه مي كنند. ⚘@pmsh313 🌴گفتم: يكي از دوستان من در است، الان خبر می گيرم. به او زنگ زدم و پرسيدم: فلان ساعت جلوي درب چه خبر بود؟ ايشان هم گفت: دقيقاً در همين ساعت كه مي گويي پلاكارد بزرگ☀️ را پاره كردند و شروع كردند به جسارت كردن به☀️! 🌴لباس پلنگي بسيار زيبا و نو پوشيده بود. موتورش را تميز كرده بود. گفتم:🌷 جان كجا؟ مي خواي بري !؟ ⚘@pmsh313 🌴يكي ديگه از بچه ها گفت: اين لباس كماندويي رو از كجا آوردي؟ نكنه خبرايي هست و ما نمي دونيم!؟ خنديد و گفت: امروز ميخوان جلوي تجمع كنند. بچه هاي آماده باش هستند. ما هم بايد از طريق كار كنيم. اين است. 🌴گفتم: مگه نمي خواي بري سر كار. با اين كارهايي كه تو مي كني حتماً اخراجت مي كنه. لبخندي زد و گفت: كار رو براي وقتي مي خوايم كه تو كشور ما باشه و كسي در مقابل قرار نگيره. بعد به من گفت: برو سريع حاضر شو كه داره دير مي شه. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚💚گره بازکن مشکلات مردم❤️❤️ 🍃 ✨ ✔️راوی:حجت السلام سميعي و... 👈يادم هست در خاطرات🌷 خواندم كه هميشه دنبال از مشكلات مردم بود. 🌷@shahidabad313 📍اين🌷 والامقام به دوستانش گفته بود: از خدا خواسته ام هميشه جيبم پر باشد تا از مشكلات مردم بگشايم. 📍من دقيقاً چنين شخصيتي را در🌷 ديدم. او🌷 را الگوي خودش قرار داده بود. دقيقاً پا جاي پاي🌷 ميگذاشت. 🌷@shahidabad313 🌷 صبحها تا عصر در كار ميكرد و عصرها نيز اگر وقت داشت، با كار ميكرد. 📍اما چيزي براي خودش خرج نميكرد. وقتي مي فهميد كه مثال نوجوانان🕌، احتياج به كمك مالي دارد دريغ نميكرد. 🌷@shahidabad313 📍يا اگر ميفهميد كه شخصي احتياج به دارد، حتي اگر شده ميكرد و كار او را راه مي انداخت.🌷 چنين انسان بزرگي بود. ⚘@pmsh313 💢من يك بار احتياج به پيدا كردم. به كسي هم نگفتم، اما🌷 تا احساس كرد كه من احتياج به دارم به سرعت مبلغي را آماده كرد و به من داد. 📍زماني كه ميخواستم كنم نيز هفتصد هزار تومان به من داد.ظاهراً اين مبلغ همه ي پس اندازش بود. او لطف بزرگي در حق من انجام داد. من هم به مرور آن مبلغ را برگرداندم. 🌷@shahidabad313 📍اما يك بار برادري را در حق من تمام كرد. زماني كه براي تحصيل در مستقر شده بودم، يك روز به🌷 زنگ زدم و گفتم: فاصله ي حجره تا محل تحصيل من زياد است و احتياج به دارم، اما نه دارم و نه موتورشناس هستم. 📍هنوز چند ساعتي از صحبت ما نگذشته بود كه🌷 زنگ زد. گوشي را برداشتم.🌷 گفت: كجايي؟ گفتم: توي در. گفت: برات خريدم و با وانت آوردم، كجا بيارم؟ 🌷@shahidabad313 💢تعجب کردم. کمتر از چند ساعت مشکل من را حل کرد.نميدانيد آن چقدر كار من را راه انداخت. بعدها فهميدم كه🌷 براي بسياري از اطرافيان همينگونه است. او راه درست را انتخاب كرده بود. 🌷 اين را داشت كه اينگونه اعمالش مورد قبول واقع شود. ⚘@pmsh313 👈كارهاي او مرا ياد حديث☀️ (ع) در بحارالانوار، ج 75 ،ص 379 انداخت که فرمودند: همانا قبول اعمال شما، برآوردن نيازهاي برادرانتان و كردن به آنان در حد توانتان است و الّا (اگر چنين نکنيد)، هيچ عملي از شما پذيرفته نميشود. ٭٭٭ 🌷 درباره ي كارهايي كه انجام ميداد خيلي تودار بود. از كارهايش حرفي نميزد. بيشتر اين مطالب را بعد از🌷 فهميديم. 🌷@shahidabad313 📍وقتي🌷🌷 شد و برايش گرفتيم، اتفاق عجيبي افتاد. من در كنار برادر آقا🌷 در🕌 بودم. ⚘@pmsh313 💥يک خانمي آمد و همينطور به تصوير🌷 نگاه ميكرد و💧 ميريخت. كسي هم او را نميشناخت.بعد جلو آمد و گفت: با خانواده ي🌷 كار دارم.برادر🌷 جلو رفت. من فكر كردم از بستگان🌷 است، اما برادر🌷 هم او را نميشناخت. 🌷@shahidabad313 💢اين خانم رو به ما كرد و گفت: چند سال قبل، ما اوضاع مالي خوبي نداشتيم. خيلي گرفتار بوديم. برادر شما خيلي به ما کمک کرد.براي ما عجيب بود. همه جور از🌷 شنيده بوديم اما نميدانستيم مخفيانه اين را تحت پوشش داشته! 📍حتي زماني كه🌷 در و شهر اقامت داشت، اين سنت الهي را رها نكرد.در مراسم تشييع🌷، افراد زيادي آمده بودند كه ما آنها را نميشناختيم.بعدها فهميديم كه🌷 گره از كار بسياري از آنان گشوده بود. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚برکت❤️ 💢دوستان شهید 👈 در مال چیزی نیست که با مفاهیم مادی و دنیایی قابل بحث و توجیه باشد،برخی افراد بودند که انچه را که خدا در اختیارشان نهاده بود برای رفع قرار می دادند و خدا هم از خزانه ی غیب خود انها را برطرف می کرد. 🌷@shahidabad313 💢مثلا،🌷. دوستي مي گفت: يک شب🌷 را ديدم که در کوچه راه مي رود. پرسيدم: کاري داري؟گفت: از صبح تا به حال کسي از را نديدم که داشته باشد و من بتوانم او را برطرف کنم. براي همين ناراحتم. ⚘@pmsh313 🌷 هيچ گاه را براي خودش نخواست، بلكه با پولي كه به دستش مي رسيد بسياري از را برطرف مي كرد.بارها شده بود كه مي كرد و آن را خرج و يا افراد نيازمند مي کرداين ويژگي هاي🌷 براي🌷 خيلي جالب بود 🌷@shahidabad313 🌷🌷 را خيلي دوست داشت براي همين سعي مي كرد مانند اين🌷 عزيز با درآمد خودش را برطرف كند. يادم هست كه در تصوير نسبتاً بزرگ🌷 را جلوي نصب كرده بود و اين طرف و آن طرف مي رفت.🌷 هم از خدا خواسته بود كه بتواند گره از برطرف كند. ⚘@pmsh313 💢بايد اشاره كرد كه نشستن و كردن، براي اينكه خداوند خود را نازل كند، در هيچ روايتي وارد نشده. اگر مي خواهد به جايي برسد، بايد كند. 🌷@shahidabad313 💢زماني كه🌷 در بود و در فعاليت مي كرد، هميشه دست داشت. خصوصاً براي هيئت ها بسيار خرج مي كرد.🌷 مي گفت بايد☀️ (علیه السلام) پررونق باشد. بايد اين بچه ها كه به مي آيند خاطره ي خوشي داشته باشند. 🌒هر بار كه براي و يا كارهاي فرهنگي🕌 احتياج به داشتيم اولين كسي كه جلو مي آمد🌷 بود. هميشه آماده بود براي هزينه كردن. 🌷@shahidabad313 ♨️يك بار به🌷 گفتم: از كجا اين همه مي ياري؟ مگه توي چقدر بهت مي دن؟ خنديد و گفت: از خدا خواستم كه هميشه براي اينطور كارها داشته باشم. خدا هم كمكم مي كنه.پرسيدم: چطوري؟ ⚘@pmsh313 🌟گفت: بايد كرد. بعد ادامه داد: براي اينكه برخي خرج ها رو تأمين كنم، بعد از#بازار_آهن، با كار مي كنم. بار مي برم، و... خدا هم توي ما قرار مي ده. 🌷@shahidabad313 🌷 در☀️ هم دست از اين كارها بر نمي داشت.بسياري از طلبه هاي☀️ از فعاليت هاي🌷 مي گفتند و اينكه نمي دانستند🌷 از كجا مي آورد، اما كارهاي ماندگاري از خود به مي گذارد. ⚘@pmsh313 📌زماني كه🌷🌷 شد، چند نفر از طلبه ها آمدند و خود را از 🌷 بيان كردند.يكي مي گفت: اين عبايي را كه دارم🌷 برايم خريد، ديگري به نعلين خود اشاره كرد.يكي ديگر از آنها از💎 خانه اش مي گفت و... 🌷 براي تأمين هزينه ي اين كارها در☀️ كار مي كرد. اين اواخر كاري كرده بود كه مسئولان گروه هاي نظامي مردمي (حشدالشعبی) حسابي به او داشتند.هميشه در اختيار او مي گذاشتند تا براي كارهاي كه در نظر دارد كند. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃روایتگری سردار مهدی رمضانی درباره کرامات شهدای ایشان از بازماندگان کانال و همرزم شهید بودند 💔😔 ... 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚از شهدا و فرهنگ شهادت میگفت❤️ 🔥👿 👈مي گويند مرتب مي شود،فقط اسم ها عوض مي شود،وگرنه بسياري از اتفاقات سال ها و قرن هاي گذشته، با نام هايي جديد ميگردد.از روزي كه⚡ منطقه ي ما را فراگرفت،🔥 و🔥 با كمك،يك نوع را در كشور به راه انداختند. 🌷@shahidabad313 🌟آنان مي خواستند وانمود كنند كه هم مانند و و و و ... درگير⚡ شده!اما آشكار با ديگر كشورها، حضور تروريست هاي صدها كشور در قالب ضد دولت بود! ⚘@pmsh313 🌟شكي نبود كه دولت مردمي تاوان از را پرداخت مي كرد.تروريست هاي سوري صدها انسان بي گناه را فقط به جرم از اين كشور به خاك و خون كشيدند.آنچه كه ما از زمان☀️(علیه السلام) شنيده بوديم در رفتار اين⚡ مشاهده كرديم.دولت هايي كه ادعا مي كردند نظام ظرف شش ماه نابود خواهد شد، شاهد بودند كه گروه هاي مردمي به حمايت از دولت برخواستند. 🌷@shahidabad313 🌟مدتي بعد خشن ترين گروه هاي مسلح در غالب دولت اسلامي و (با نام) اعلام موجوديت كرده و حملات گسترده اي را آغاز كردند. آنان روي فاسدترين ظالمان تاريخ را سفيد كردند.كارهايي از اين قوم سر زد كه تاريخ از نوشتن آن دارد!اما همه مي دانستند كه⚡ و حامي هميشگي آن يعني⚡ عامل اصلي ايجاد و حمايت⚡ هستند. ⚘@pmsh313 🌟اوايل سال 1393⚡ توانست در براي خودش زمينه ي را فراهم كند.سپس شهر و چندين منطقه ي ديگر با نيروهاي وابسته به⚡، به اشغال⚡ درآمد. آنان هزاران و را تنها به جرم مخالفت با نظرات⚡ اعدام كردند. 🌷@shahidabad313 🌟اوضاع عجيب و غريب شد.☀️#حكم_جهاد صادر كرد. صدها زن و مرد و آماده ي مبارزه با⚡ شدند.🌷 در اين ايام در حوزه ی☀️ مشغول بود.با اعلام، از مسئولان نيروهاي مردمي (حشدالشعبي) تقاضا كرد كه با او به جبهه ي نبرد با⚡ موافقت كنند. اما مسئول نيروها كه از دوستان🌷 بود با او مخالفت كرد. ⚘@pmsh313 💢او سال قبل نيز از آنها خواسته بود كه براي دفاع از☀️ به كشور#اعزام شود اما مخالفت شده بود.اين بار تقاضاي مكرر او جواب داد.🌷 توانست خود را به جمع نيروهاي مردمي برساند.او از زماني كه در بود، در كارهاي هنري فعاليت داشت. توليد و از برنامه هاي🌷 و ... از كارهاي او بود. 🌷@shahidabad313 💢حالا همين برنامه ها را در قالب نيروهاي مردمي آغاز كرده بود.تهيه ي، و از نبردهاي شجاعانه ي نيروهاي مردمي. 🌷 هر جا قدم مي گذاشت از🌷 مي گفت؛ از🌷، از🌷 و... ⚘@pmsh313 🍂او براي و فرماندهان از خاطرات🌷#دفاع_مقدس مي گفت و آنها را با🌷 آشنا مي كرد.آنها تشنه ي بسيجيان ما شده بودند.اين باعث شد كه فرماندهان از🌷 بخواهند براي تهيه ي و و راهي شود. 🌷@shahidabad313 🍂آنها مبلغي حدود در اختيار🌷 قرار دادند تا براي تهيه ي اين اقلام به برگردد.آنقدر در به او پيدا کردند که اين مبلغ را به او دادند و خواستند هر چه سريع تر، اين به کساني که در جنگ عليه هستند برسد. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💚ابراهیم تهرانی❤️ ✔️راوی: حاج باقر شیرازی 👈چند روزي بود كه🌷 را نمي ديدم. خبري از او نداشتم. نمي دانستم براي جنگ با⚡ رفته.در🕌 هندي همه از او تعريف مي كردند؛ از، و مهم تر اينكه با آب، در بيشتر مردم، يك از خودش گذاشته بود. 🌷@shahidabad313 💢يكي دو بار هم به او زنگ زدم. اما برنداشت. توي گوشي نام او را به عنوان «🌷» ثبت كرده بودم.خودش روز اول گفته بود من را🌷 صدا كنيد. بچه ي هم بود.براي همين شد. ⚘@pmsh313 💢تا اينكه يك روز به🕌 آمد. خوشحال شدم و سلام عليك كرديم. گفتم:🌷 كجايي نيستي؟ مي دانستم در حوزه ي علميه هم او را اذيت كرده اند. او با به و براي كلاس مي رفت، اما برخي افراد با اين كار مخالفت مي كردند.با اينكه و او بود و حسابي مشغول بود، اما چون در كنار مشغول بود، بعضي ها مي گفتند يك نبايد اين كارها را انجام دهد! 🌷@shahidabad313 💢خلاصه آن روز كمي كرديم.من فهميدم كه براي به نيروهاي ملحق شده.آن روز در خلال صحبت ها احساس كردم در حال است. نام دو را برد و گفت: من به دلايلي به اين دو نفر كم محلي كردم. از طرف من از اين دو نفر بطلب.بعد يكي از اساتيد خودش را نام برد و گفت: اگر من برنگشتم، حتماً از فلاني بطلب. نمي خواهم كينه اي از كسي داشته باشم و نمي خواهم كسي از من باشد. ⚘@pmsh313 💢مي دانستم آن يك بار به#توهين كرده بود و...او همين طور كرد و بعد هم رفت.يك در محل داشتيم كه🌷 با او بود. او را تر و خشك مي كرد. حمام مي برد و...هميشه هم او را با خودش به🕌 مي آورد.🌷 سراغ او رفت و با هم به🕌 آمدند. 🌷@shahidabad313 💢بعد از بود كه ديگر🌷 را نديدم. تا اينكه هفته ي بعد يكي از دوستان به🕌 آمد و خبر🌷 او را اعلام كرد.من به اعلاميه ي او كردم. تصوير خودش بود اما نوشته بود:🌷. اما من او را به نا🌷 مي شناختم.بعدها شنيدم كه يكي از دوستان🌷 او «🌷» نام داشت و🌷 به او بسيار علاقه مند بود. ⚘@pmsh313 💢خبر را در🕌 اعلام كرديم. همه ناراحت شدند. پيكر🌷 چند روز بعد به🌟 آمد. همه براي او جمع شدند.وقتي من در گفتم كه🌷🌷 شده، همه ي خانواده ي ما شدند. همسرم گفت: مي خواهم به جاي مادرش كه در اينجا نيست در اين شركت كنم. 🌷@shahidabad313 💢بسيار با شكوهي برگزار شد. من چنين با شكوهي را كمتر ديده ام.پيكر او در همه ي🌟#طواف داده شد و اين گونه با شكوه در ابتداي☀️ به سپرده شد.از آن روز تا حالا هيچ روزي نيست كه در ما براي🌷 خوانده نشود،هميشه به ياد او هستيم. آب ما اوست. ⚘@pmsh313 📌يادم نمي رود. يك هفته بعد از🌷 خوابش را ديدم.در نمي دانستم🌷🌷 شده. گفتم: شما كجايي، چي شد، نيستي؟ لبخندي زد و گفت:☀️ به آرزوم رسيدم 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 💥روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جاذبه‌ی شخصیتی ابراهیم هادی از زبان رهبر انقلاب... شهید ابراهیم هادی می‌خواست گمنام زندگی کند، اما امروز در تمامِ آفاقِ فرهنگیِ کشور نامش پیچیده است 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 🌱 🌺@shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
💚چرا ابراهيم هادي؟❤️ 💚چرا سلام بر ابراهیم را نوشتم!❤️ 💚شهیدابراهيم الگــوي❤️ 👈 سال۱۳۸۶بود.در🕌 تهران مشغول مغرب و عشاء بودم. حالت عجيبي بود! تمام نمازگزاران از علماء و بزرگان بودند. من در گوشه سمت راست صف دوم جماعت ايستاده بودم.بعد از نماز مغرب، وقتي به اطراف خود نگاه كردم، با ديدم ⬅️اطراف محل نماز جماعت را آب فرا گرفته!درست مثل اينكه، جزيره اي در ميان درياست!امــام جماعت پيرمردي نوراني با عمامه اي ســفيد بود. از جا برخاســت و رو به ســمت جمعيت شــروع به صحبت كرد. ⬅️از پيرمردي كه در كنارم بود پرسيدم: را ميشناسي؟ جواب داد: حاج شــيخ محمد حســين زاهد(ره)هستند. اســتاد حاج آقا حق شناس(ره)و حاج آقا مجتهدي(ره) ⬅️من كه از عظمت روحي و بزرگواري شيخ حسين زاهد(ره)بسيار شنيده بودم،با دقت تمام به سخنانش گوش ميكردم. عجيبي بود. همه به ايشان نگاه ميكردند. ⬅️ايشان ضمن بيان مطالبي در مورد عرفان و اخلاق فرمودند: دوســتان، رفقا، مردم ما را بزرگان عرفان و اخلاق ميدانند و... اما رفقاي عزيز، بزرگان اخلاق و عرفان عملي اين‌‌ها هستند،بعد تصوير بزرگي را در دست گرفت. از جاي خود نيم خيز شدم تا بتوانم خوب نگاه کنم. ⬅️تصوير، چهره مردي با محاسن بلند را نشان ميداد كه بلوز قهوه اي بر تنش بود.خوب به عكس خيره شدم. كامل او را شناختم. من چهره او را بارها ديده بودم. شك نداشتم كه خودش است. ابراهيم بود، 🌷!! ⬅️سخنان او براي من بسيار عجيب بود. شيخ حسين زاهد(ره)استاد عرفان و اخلاق كه علماي بسياري در محضرش شاگردي كرده اند چنين سخني ميگويد!؟او ابراهيم را استاد معرفي كرد!؟ ⬅️در همين حال با خودم گفتم: شــيخ حسين زاهد(ره)كه... او كه سالها قبل از دنيا رفته!!هيجان زده ازخواب پريدم. ســاعت ســه بامداد روز بيســتم مرداد 1386مطابق با بيست و هفتم ماه رجب و ☀️ حضرت رسول اكرم(ص)بود. ⬅️اين خــواب روياي صادقه اي بود کــه لرزه بر اندامــم انداخت. كاغذي برداشتم و به سرعت آنچه را ديده وشنيده بودم نوشتم. ديگر خواب به چشمانم نمي آمد. در ذهن، خاطراتي كه از🌷 شنيده بودم مرور كردم. ⬅️فراموش نميكنم. آخرين شــب ماه رمضان سال 1373 در🕌 بودم. به همراه بچه هاي قديمي جنگ به منزل🌷 رفتيم. مراســم بخاطر فوت مادر اين شــهيد بود. منزلشان پشــت🕌، داخل كوچه🌷 قرار داشت. ⬅️ در مورد شهيد هادي شروع به صحبت كرد. خاطرات ايشان عجيب بود. من تا آن زمان از هيچكس شبيه آن را نشنيده بودم!آن شب لطف خدا شــامل حال من شد. من كه را نديده بودم. من كه در زمان شــهادت ايشان فقط هفت سال داشتم، اما خدا خواست در آن جلسه حضور داشته باشم تا يكي از بندگان خالصش را بشناسم. ⬅️اين صحبتها ســالها ذهن مرا به خود مشغول كرد. باورم نميشد، يك اينقدر حماسه آفريده و تا اين اندازه باشد! عجيبتر آنكه خودش از خدا خواســته بود که بماند! و با گذشت سال‌‌ها هنوز هم پيكرش پيدا نشده و مطلبي هم از او نقل نگرديده! و من در همه كلاس‌‌هاي درس و براي همه بچه ها از او ميگفتم. ⬅️هنوز تا☀️ فرصت باقي است. خواب از چشمانم پريده. خيلي دوست دارم بدانم چرا شــيخ زاهد، ابراهيم را الگــوي معرفي كرده فرداي آن روز بر سر مزار شــيخ حسين زاهد(ره)در🌟 رفتم. ⬅️با ديدن چهره او كاملا بر صدق رويائي كه ديده بودم اطمينان پيدا كردم. ديگر شک نداشتم که را نه درکوهها و نه در پستوخانه هاي بايد جست ، بلکه آنان در کنار ما و از ما هستند. همان روز به سراغ يكي از رفقاي شهيد هادي رفتم. آدرس و تلفن دوستان نزديك شهيد را از او گرفتم. ⬅️تصميم خودم را گرفتم. بايد بهتر و كاملتر از قبل ابراهيم را بشناســم. از خدا هم خواستم.شــايد اين رســالتي اســت که حضرت حق براي شناخته شــدن مخلصش بر عهده ما نهاده است. 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷 ☀️روایتگری شهدا ✅ @shahidabad313 🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
⬅️جايزه ص ۱۰۹ ✔قاسم شبان 💚سرباز شیعه عراقی❤️ ⬅️يكــي از عملياتهاي نفوذي ما در منطقه غرب به اتمام رســيد. بچه ها را فرستاديم عقب.پس از پايان عمليات، يك يك ســنگرها را نگاه كرديم. كسي جا نمانده بود. ما آخرين نفراتي بوديم كه بر مي گشتيم. ⬅️ســاعت يك بود. ما پنج نفر مدتي راه رفتيم. به ابراهيم گفتم: آقا ابرام خيلي خســته ايم، اگه مشكلي نيست اينجا استراحت كنيم. ابراهيم موافقت كرد و در يك مكان مناسب مشغول استراحت شديم. 🍁@shahidabad313 ⬅️هنوز چشــمانم گرم نشده بود که احساس كردم از سمت دشمن كسي به ما نزديك مي شود! يك دفعه از جا پريدم. از گوشه ای نگاه كردم. درست فهميده بودم در زير نور ماه كاملا مشخص بود. يك عراقي در حالي كه كسي را بر دوش حمل مي كرد به ما نزديك مي شد! ⬅️خيلي آهســته ابراهيم را صدا زدم. اطراف را خوب نگاه كردم. كسي غير از آن عراقي نبود!وقتــي خوب به ما نزديك شــد از ســنگر بيرون پريديــم و در مقابل آن عراقي قرار گرفتيم خيلي ترسيده بود. همانجا روي زمين نشست. 🍁@pmsh313 ⬅️يك دفعــه متوجه شــدم، روي دوش او يكي از بچه هاي بســيجي خودمان است! او مجروح شده و جامانده بود! خيلــي كــردم. اســلحه را روي كولم انداختم. بــا كمك بچه ها، مجروح را از روي دوش او برداشتيم. ⬅️رضا از او پرسيد: تو كي هستي، اينجا چه مي كني!؟ســرباز عراقي گفت: بعد از رفتن شــما من مشــغول گشــت زني در ميان سنگرها و مواضع شما بودم. يك دفعه با اين جوان برخورد كردم. اين رزمنده شــما از درد به خود مي پيچيد و مولا اميرالمومنين علی(ع)و امام زمان)عج( را صدا مي زد. 🍁@pmsh313 ⬅️من با خودم گفتم: به خاطر مولا علي(ع) تا هوا تاريك اســت و بعثي ها نيامده اند اين جوان را به نزديك سنگر ايرانيها برسانم و برگردم!بعد ادامه داد: شــما حساب افسران بعثي را از حساب ما سربازان كه مجبوريم به جبهه بيائيم جدا كنيد. حســابي جا خــوردم. ⬅️ابراهيم به گفت: حــالا اگر بخواهي مي تواني اينجا بماني و برنگردي. تو ما هستي.ســرباز عراقي عكســي را از جيب پيراهنش بيــرون آورد وگفت: اينها خانواده من هســتند. من اگر به نيروهاي شــما ملحق شــوم صــدام آنها را مي كشد. ⬅️بعد با تعجب به خيره شد! بعد از چند لحظه سكوت با لهجه عربي پرسيد: اَنت!! همه ما ســاكت شديم! باتعجب به يكديگر نگاه كرديم. اين جمله احتياج به ترجمه نداشــت. ابراهيم با چشمان گرد شــده و با لبخندي از سر تعجب پرسيد: اسم من رو از كجا ميدوني!؟ 🍁@shahidabad313 ⬅️من به شــوخي گفتم: داش ابرام، نگفته بودي تو عراقيها هم داري ســرباز عراقــي گفت: يك مــاه قبل، تصوير شــما و چند نفــر ديگر از فرماندهان اين جبهه را براي همه يگانهاي نظامي ارســال كردند و گفتند: ⬅️هركس ســر اين فرماندهان ايراني را بيــاورد جايزه بزرگي از طرف صدام خواهد گرفت!... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
✅ قدرت کلمه ( از نگاه شهید ابرهیم هادی ) 📝 می خواست با ماشین از مسیری ناهموار در جبهه رد شود. یک الله اکبر با اخلاص گفت و رد شد. 📝بعد به دوستش گفت: ما هنوز قدرت الله اکبر را نفهمیدیم. اگر می دانستیم بسیاری از مشکلات حل می شد. 📝 ابراهیم (شهید جاویدالاثر ) عزیز با عبارت الله اکبر انس عجیبی داشت. خدا بزرگ است. از آنچه تصور کنیم، عظمت خدا بالاتر هست. 📝 حضرت حق خودش ما را امر کرده که او را به نام هایش بخوانیم: 📝وَلِلَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا ۖ وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ ۚ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ 📝و بهترین نام ها برای خداست، خدا را به آن (نامها) بخوانید و کسانی که نام های او را تحریف می کنند (و بر غیر او می نهند) رها سازید. آن ها به زودی جزای اعمالی را که انجام می دادند، می بینند. (سوره اعراف/آیه ۱۸۰) 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ 👌 🌷 🔻یادواره شهید 🔻 🌀 ۲۲بہمن ماه ۹۹ گلزار شهدای کرمان ✅با حضور خانواده محترم شهید ابراهیم هادی و خانواده های شهدای مدافع حرم از تهران و مشهد 🔹خاطره گویی خواهر بزرگوار در جوار مضجع بابرکت 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔻 یاد ابراهیم بخیر می‌گفت: به فکر مثل شهدا مُردن نباش به‌ فکر مثل شهدا زندگی‌کردن باش ... 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❀↜ شهیدی که می توانید زنده بودن و مؤثر بودنش را تجربه کنید. یاد شهدا با ذکر صلوات 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خاطره گویی خواهر شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی در جوار مزار شهید حاج قاسم سلیمانی ۲۲ بهمن ۱۳۹۹(یادواره و سالروز شهادت شهید جاویدالاثر ) 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔶️تفحص ص ۲۲۲ ✔سعيد قاسمي و راوي دوم خواهر شهيد 💚خورشيدي براي راهيان نور❤️ 🔶️ســال ۱۳۶۹ آزادگان به ميهن بازگشــتند. بعضي ها هنوز منتظر بازگشــت ابراهيم بودند)هر چند دو نفر به نامهاي در بين آزادگان بودند( ولي اميد همه بچه ها نااميد شد. 🔶️ســال بعد از آن، تعدادي از رفقاي ابراهيم بــراي بازديد از مناطق عملياتي راهي شدند.در اين ســفر اعضاي گروه با پيكر چند شــهيد برخورد كردند و آنها را به تهران منتقل كردند. 🔶️چند روز بعد رفته بوديم بازديد از خانواده شهدا. مادر شهيدي به من گفت: شما مي دانيد پسر من كجا شهيد شده!؟ گفتم: بله، ما با هم بوديم. 🔶️پرسيد: حالا كه جنگ تمام شده نمي توانيد پيكرش را پيدا كنيد و برگردانيد؟ با حرف اين مادر خيلي به فكر فرو رفتم. روز بعد با چند تن از فرماندهان و دلسوختگان جنگ صحبت كردم. با هم قرار گذاشتيم به دنبال پيكر رفقاي خود باشيم، مدتي بعد با چند نفر از رفقا به فكه رفتيم. 🍁@shahidabad313 🔶️پس از جســتجوي مجدد، پيكرهاي سيصد شهيد از جمله فرزند همان مادر پيدا شد.پس از آن گروهي به نام شكل گرفت كه در مناطق مختلف مرزي مشغول جستجو شدند. 🔶️عشق به شهداي مظلوم فكه، باعث شد كه در عين سخت بودن كار و موانع بسيار، كار در فكه را گسترش دهند. بسياري از بچه هاي تفحص كه ابراهيم را مي شناختند، می گفتند: بنيان گذار گروه تفحص، ابراهيم هادي بوده. او بعد از عملياتها به دنبال پيكر شهدا مي گشت. 🔶️پنج ســال پس از پايان جنگ، بالاخره با ســختي هاي بسيار، كار در كانال معروف به شروع شد. پيكرهاي شهدا يكي پس از ديگري پيدا مي شد. 🔶️در انتهاي كانال تعداد زيادي از شــهدا كنار هم چيده شــده بودند. به راحتي پيكرهاي آنها از كانال خارج شد، اما از ابراهيم خبري نبود! 🔶️علي محمودوند مسئول گروه تفحص لشکر بود. او در والفجر مقدماتي پنج روز داخل كانال كميل در محاصره دشمن قرار داشت.علي خود را مديون ابراهيم مي دانســت و مي گفت: كســي غربت فكه را نمي داند، چقدر از بچه هاي مظلوم ما در اين كانالها هســتند. خاك فكه بوي غربت كربلا مي دهد. 🔶️يك روز در حين جســتجو، پيكر شــهيدي پيدا شد. در وســايل همراه او دفترچه يادداشــتي قرار داشت كه بعد از گذشت ســالها هنوز قابل خواندن بود. در آخرين صفحه اين دفترچه نوشــته بود: »امروز روز پنجم است كه در محاصره هستيم. آب و غذا را جيره بندي كرده ايم. شهدا در انتهاي كانال كنار هم قرار دارند. ديگر شهدا نيستند. فداي لب تشنه ات اي پسر فاطمه(س)!« 🍁@pmsh313 🔶️بچه هــا با خواندن اين دفترچه خيلي منقلب شــدند و باز هم به جســتجوي خودشان ادامه دادند. اما با وجود پيدا شدن پيكر اكثر شهدا، خبري از ابراهيم نبود. مدتي بعد يكي از رفقاي ابراهيم براي بازديد به فكه آمد. 🔶️ايشان ضمن بيان خاطراتي گفت: زياد دنبال ابراهيم نگرديد؟!او مي خواسته گمنام باشد. بعيد است پيدايش كنيد. ابراهيم در فكه مانده تا خورشيدي براي باشد... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
💢حضور ص ۲۲۶ 💚دعا برای دختر باحجاب❤️ 💢...آمده بود. از من، سراغ دوســتان آقا ابراهيم را گرفت! اين شخص مي خواست از آنها در مورد اين شهيد سؤال كند. پرسيدم: كار شما چيه!؟ شايد بتوانم كمك كنم. 💢گفت: هيچي، مي خواهم بدانم اين كي بوده؟ قبرش كجاست!؟ كمــي فكر كردم. مانده بودم چه بگويم. بعد از چند لحظه ســكوت گفتم: 💢#شهيد_گمنام است و قبر ندارد. مثل همه شهداي گمنام. اما چرا سراغ اين شهيد را مي گيريد؟ 🍁@shahidabad313 💢آن آقا كه خيلي حالش گرفته شــده بــود ادامه داد: منزل ما اطراف تصوير شــهيد هادي قرار داره، من دختر كوچكي دارم كــه هر روز صبح از جلوي تصوير ايشان رد مي شه و مي ره مدرسه. 💢يك بار دخترم از من پرسيد: بابا اين آقا كيه!؟ من هم گفتم: اينها رفتند با دشــمنها جنگيدند و نگذاشــتند دشمن به ما حمله كنه. بعد هم شهيد شدند. 💢دخترم از زماني كه اين مطلب را شــنيد هر وقت از جلوي تصوير ايشان رد مي شد به عكس شهيد هادي سلام مي كنه. 🍁@pmsh313 💢چند شب قبل، دخترم در خواب اين شهيد را مي بينه! به دخترم مي گويد: دختر خانم، تو هر وقت به من سلام مي كني من جوابت رو مي دم! براي تو هم دعا مي كنم كه با اين سن كم، اينقدر را خوب رعايت مي كني. 💢حالا دخترم از من مي پرسه: اين شهيد هادي كيه؟ قبرش كجاست!؟بغض گلويم را گرفت. حرفي براي گفتن نداشــتم. فقط گفتم: به دخترت بگو، اگه مي خواي آقا ابراهيم هميشــه برات دعاكنه مواظب نماز و حجابت باش. بعد هم چند تا خاطره از ابراهيم تعريف كردم... ┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓ ❖ @shahidabad313 ❖ ┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
‍ 💠 ارادت به از میان شهدای مدافع حرم، بسیاری بودند که ارادات و علاقه قلبی به داشتند. 🌷 همواره تصویر ابراهیم را در جیبش داشت، کتاب را خوانده بود و هر وقت از کنار تصویر او رد می شد سلام میکرد. 🌷 هرطور بود در راهیان نور به کانال کمیل می‌رفت و با ابراهیمش خلوت می‌کرد. 🌷 هرزمان یکی از اساتید دانشگاه که همرزم ابراهیم بود را میدید، از او میخواست چند جمله ای از ابراهیم بگوید. 🌷 که دیگر احتیاج به توضیح ندارد. نام جهادیش را گذاشته بود: ابراهیم هادی ذوالفقاری ابراهیم، تمام زندگی هادی شده بود. 🌷 بیشتر کتابهایی که درباره شهید هادی بود خوانده بود و در کنار مزار یادبودش عکس یادگاری گرفته بود. 🌷 از عاشقان ابراهیم بود. روی برخی داستانهای آموزنده او تمرکز خاصی داشت. 🌷 به عشق ابراهیم هادی، نام جهادی‌اش را سید ابراهیم گذاشت. مرتب کتاب ابراهیم را تهیه می‌کرد و می‌نوشت: «وقف در گردش» و به دیگران می‌داد. 🌷 نیز از شیفتگان ابراهیم هادی بود و هر هفته به مزار این شهید می‌رفت. 🌷 از هم محله‌ای‌های ابراهیم بود، او را الگوی خودش قرار داد و در مسیر ابراهیم قدم برداشت. 🌷 از مسئولان ایرانی فاطمیون نیز عاشق ابراهیم بود. یکی از مسئولان لشکر فاطمیون تعریف می‌کند: برای اوقات بیکاری رزمندگان احتیاج به کتاب داشتیم. تعداد زیادی از کتاب‌ها از جمله «سلام بر ابراهیم» به آنها هدیه شد. بعدها از برکات حضور ابراهیم در جمع مدافعان حرم بسیار شنیدیم و آنها علاقه‌مند به زندگی شهید شدند. 🌷❤️❤️ به کمک دوستانش و به تأسی از هیئت خیمه العباس را راه انداخته بود هرکسی با یک خو گرفت روز محشر از او گرفت 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🌸🍃 بسیار به علاقه داشت. در مراسم عقد به همسرش یک بسته کتاب هدیه داد که یکی از آنها بود. بارها کتاب شهید هادی را میخرید و به جوانان نجف آباد هدیه می داد. ابراهیم الگوی محسن بود. محسن حججی و برای زحمت کشید، اما خداوند نام او را همچون ابراهیم بلند آوازه کرد...🌹 📙برگرفته از کتاب حجت خدا. داستان هایی از زندگی شهید حججی. اثر گروه شهید هادی 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊 ☜【 روایتگری_شهدا】 ✅ @shahidabad313 🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹*صحبتهای خواهر شهید هادی: به احتمال زیاد آقا ابراهیم همینجا دفن هستن*🥺 ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🔰 | 🔻شهیدابراهیم‌هادی: خدایا تو را گواه می‌گیرم که در طول این مدت از شروع انقلاب تاکنون هر چه کردم برای رضای تو بوده و سعی داشتم همیشه خود را مورد آزمایش و آموزش در مقابل آزمایش‌ها قرار دهم.امیدوارم این جان ناقابل را در راه اسلام عزیز و پیروزی مستضعفین بر متکبرین بپذیری. ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
Salam bar Ebrahim19.mp3
11.45M
📚 🔊 «هر شب قبل از خواب کتاب خوب بشنوید» 🏷 کتاب 🌷 🌷 🍂 🍂 💚سرباز شیعه عراقی ص ۱۰۹❤️ 💚فرمانده گمنام ص ۱۱۱❤️ 💚عملیات در ارتفاعات بازی دراز ص ۱۱۲❤️ 💚رفتار ابراهیم با بیسیم چی مجروح عراقی❤️ 💚نگهبانی دادن اسیر عراقی ص ۱۱۵❤️ ⬅️با تعجب به خيره شد! بعد از چند لحظه سكوت با لهجه عربي پرسيد: اَنت!! همه ما ســاكت شديم! باتعجب به يكديگر نگاه كرديم. اين جمله احتياج به ترجمه نداشــت. ابراهيم با چشمان گرد شــده و با لبخندي از سر تعجب پرسيد: اسم من رو از كجا ميدوني!؟ ⬅️من به شــوخي گفتم: داش ابرام، نگفته بودي تو عراقيها هم داري ســرباز عراقــي گفت: يك مــاه قبل، تصوير شــما و چند نفــر ديگر از فرماندهان اين جبهه را براي همه يگانهاي نظامي ارســال كردند و گفتند: ⬅️هر كس ســر اين فرماندهان ايراني را بيــاورد جايزه بزرگي از طرف صدام خواهد گرفت!... 📝 کتاب سلام بر ابراهیم، زندگینامه ای مختصر و بیش از شصت خاطره درباره شهید بزرگوار و مفقود الاثر ابراهیم هادی است،مردی که با داشتن قهرمانی ها، پهلوانی ها، رشادت ها، مروت ها و... با دریافت مدال شهادت کمال یافت. 🔸️ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
🌷 جوان فداکار سپاه مانند شهید حججی یک الگوی جذاب است ✏️ رهبر انقلاب در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران: یک مجموعه‌ای مثل سپاه با این خصوصیّاتی که گفته شد، برای نسل جوان میتواند جذّاب باشد و واقعاً جذّاب است... نه فقط سازمان جذّاب است، [بلکه] آدمهایش و افرادش هم جذّابند، افرادش هم برای هر دل سالمی جذّاب است. سردار بلند‌مرتبه‌اش مثل یک جور، جوان فداکارش مثل یک جور، پاسدار بی‌پیرایه و دلاوری مثل یک جور؛ اینها همه جذّابند؛ هر کدام از اینها یک الگویند، یک الگوی تمام‌نشدنی. ۱۴۰۲/۰۵/۲۶ ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯
❣ 🌱وقتی ابراهیم وارد محله جدیدشان می شود همه او را به خاطر ریش بلند مسخره می کنند. اما ابراهیم با برخورد و اخلاق خوبی که داشت یک یک آن ها را جذب کرد و بعد آن ها را راهی جبهه کرد.‌ 👌الان آن هایی که مسخره اش می کردند از بزرگان جنگ ما هستند ... 🌸 وَقُل لِّعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ۚ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنزَغُ بَيْنَهُمْ ۚ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنسَانِ عَدُوًّا مُّبِينًا 🌸به، بندگانم بگو: «سخنى بگویند که بهترین (سخن) باشد.» چرا که شیطان (به وسیله سخنان ناروا) میان آنها فتنه و فساد مى کند. زیرا (همیشه) شیطان دشمن آشکارى براى انسان بوده است. 📚(اسراء/۵۳) شهید ☀️  @shahidabad313 ╰━━🌷🕊🌼🕊🌷━━╯