فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 سخنان شنیدهنشده از شهید حسن باقری در روزهای دفاع مقدس در مورد اهمیت نماز اول وقت
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#وصیت_شهید
سفارش می کنم که همچنان حمایت و پشتیبانی معنوی ، روحی و جانی از ولایت فقیه داشته باشید
که این حمایت ، نه نیاز او ، که برای خودتان است....
#شهیدسیدهادی_نصرالله
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#زندگینامه_شهدا
اکبر در تاریخ ۴۱/۱۱/۱ در شهر تهران به دنیا آمد ، قنداقه را که دست مادرش دادند ، دلش هری ریخت ، به دلش افتاد این بچه ماندنی نیست .
نور چشمی حاج علی بود و زود بزرگ شد و قد کشید آنقدر که توی تظاهرات بین آدم هایی که از جنس انقلاب بودند پر جنب و جوش ، همه کار می کرد .
۱۸ ساله بود که جنگ شروع شد با تمام عشقی که به درس داشت از مدرسه انصراف داد و راهی جبهه شد و در کنار زین الدین ، مردانی ، گلهری و... خیلی چیزها یاد گرفت تا اینکه یک فرمانده آب دیده شد .
اکبر برای جنگ از همه چیز مایه گذاشت ، او بی قرار چیزی بود که باید به آن می رسید ،
در زمستان ۶۲ بی قراریش به انتها رسید و در عملیات بدر آسمانی شد...
#شهیداکبر_غلامپور
📕 ستارگان حرم کریمه ، ج26
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زندگینامه_شهید_محسن_حججی
#قسمت_هشتم
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍
💢از زبان همسر شهید💢
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زندگینامه_شهید_محسن_حججی
#قسمت_هفتم
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍
💢از زبان همسر شهید💢
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
👈روز #خرید_عقد مان #روزه بود. بهش گفتم: "آقا محسن، حالا واسه چی امروز روزه گرفتی؟"
.
گفت: "می خواستم مشکلی تو کارمون پیش نیاد می خواستم راحت به هم برسیم. "😍
چقدر این حرفش و این کارش آرامم کرد از هزار #دوستت_دارم هم پیشم بهتر بود. 🤩👌🏻😌
•••••
یک روز پس از عقد مان من را برد #گلزارشهدای نجفآباد،و بعد هم گلزار شهدای اصفهان.
.
سر قبر شهدایی که باهاشان #رفیق بود
من را به آنها معرفی می کرد و می گفت: "ایشان زهرا خانم هستند. خانوممن. ما تازه عقد کرده ایم و... "
شروع میکرد با آنها حرف زدن. انگار که آنها #زنده باشند و روبه رویش نشسته باشند و به حرف هایش گوش بدهد. 😌
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
🔸️﷽🔸️
◀«#جهاد_حکیمانه»️ ۸
💎موتور محرّک جهاد(۲)
💢احساس نیاز به كمال و رشد معنوي ممکن است در وجود انسان با مشاهدهي اولياء الهي و كمالات آنها، مطالعه سيرهي زندگاني معصومين (عليهم السلام) و شهدا، تلاوت قرآن كريم و حضور در محضر قرآن و امور ديگر شكل گيرد.همچنين ممكن است نياز به تشكيل حكومتي توحيدي براي يك جامعه، در ارتباط و اتصال با امام جامعه شكل گيرد. همانطور كه مردم ايران با راهنمايي و دستگيريهاي امام خميني (ره)، براي تشكيل يك حكومت اسلامي احساس نياز كردند و به جهاد برخاستند و امروزه نيز همين احساس نياز به وجود حكومتي بر اساس قوانين اسلام است كه مردم ما را در جهت حفظ اين انقلاب حركت ميدهد.
💢اما اگر جامعهاي خود را بينياز از داشتن حكومت الهي بدانددچار عذاب «تيه» (سرگرداني) ميشود. همانطور كه در داستان بنياسرائيل در قرآن كريم ميخوانيم هنگامي كه حضرت موسي (عليه السلام) به قوم بنياسرائيل فرمان دادكه وارد سرزمين مقدس شوند و با زورگويان آنجا پيكار كنند، بنياسرائيل در جواب گفتند:
☀️«يَامُوسَىإِنَّالَنْنَدْخُلَهَاأَبَداًمَادَامُوافِيهَافَاذْهَبْأَنْتَوَرَبُّکَفَقَاتِلاَإِنَّاهَاهُنَاقَاعِدُونَ» )(ای موسی! تا آنها در آنجا هستند، ما هرگز وارد نخواهیم شد! تو و پروردگارت بروید و (با آنان) بجنگید، ما همینجا نشستهایم) (مائده/24) اين آيه نشان ميدهد كه بنى اسرائيل جسارت را در مقابل پيامبر خود به حد اكثر رسانيده بودند، زيرا اولا با كلمه" لن" (به معناي ابدا) مخالفت صريح خود را اظهار داشتند و ثانيا با اين جمله كه" تو و پروردگارت برويد و جنگ كنيد، ما در اينجا نشستهايم"،حضرت موسى (ع) و وعدههاى او را در واقع تحقير كردند، و حتى به پيشنهاد آن دو مرد الهى نيز اعتنا نكردند و شايد كمترين جوابى نگفتند و اينها همه نشان از احساس بينيازي اين قوم از جهاد براي تشكيل حكومت الهي است.
⚡در آيه بعد ميخوانيم كه موسى(علیه السلام)به کلى از جمعيت مايوس گشت و دست به دعا برداشت و جدايى خود را از آنها از خداوند متعال تقاضا كرد.
قَالَ رَبِّ إِنِّي لَا أَمْلِكُ إِلَّا نَفْسِي وَأَخِي فَافْرُقْ بَيْنَنَا و َبَيْنَ الْقَوْمِ الْفَاسِقِين (مائده/25)
💥 خداوند نيز در اجابت اين دعا قوم بنياسرائيل را چهل سال به عذاب «تیه) (سرگرداني) دچار كرد.
قالَ فَإِنَّها مُحَرَّمَةٌ عَلَيْهِمْ أَرْبَعينَ سَنَةً يَتيهُونَ فِي الْأَرْضِ فَلا تَأْسَ عَلَى الْقَوْمِ الْفاسِقين (مائده/26)
💢 به گونهاي كه در بعضي نقلها آمده كه تمام اين چهل سال تنها در محدودهاي 6 فرسخي مسافرت ميكردند. هنگام صبح حركت ميكردند و شبهنگام دوباره خود را در جايي ميديدند كه از آن حركت كرده بودند.
💢البته اين عذاب براي قوم بنياسرائيل به صورت سرگرداني در صحراي سينا ظهور كرد ولي ممكن است ما نيز با بيتوجهي به نداي وليّ جامعه و احساس استغناء و بينيازي از خدمت به نظام اسلامي و حفظ و تقويت آن، دچار سرگرداني در برنامههای زندگي خود شويم؛ به گونهاي كه هر روز خود را در جايي ببينيم كه روز قبل در آنجا بوديم و پيشرفتي در كار خود مشاهده نكنيم.
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💢#مهمانی_شهدا
🌷شهیدی که حکم جهادش را از دستان رهبرمان گرفت🕊️
شهید مرحمت بالا زاده🌹
تاریخ تولد: ۱۷ / ۳ / ۱۳۴۹
تاریخ شهادت: ۲۱ / ۱۲ / ۱۳۶۳
محل تولد: چای گرمی/ اردبیل
محل شهادت: عراق
🌹به حضرت آقا میگویند که یک بچه روستایی است که با التماس میگه میخوام با آقا حرف بزنم🌷حضرتآقا میفرمایند: «بذارید بیاد💫 شهید بالازاده بعد از احوالپرسی که با بغض و گریه همراه بود🥀با کلماتی بریده بریده میگوید: «آقا جان! حضرت قاسم (ع) 13 ساله بود که امام حسین (ع) به او اجازه داد برود در میدان بجنگد🌷من هم ۱۳ سالهام ولی فرمانده سپاه اجازه نمیدهد به جبهه بروم🥀هر چه التماس میکنم میگوید ۱۳ سالهها را نمیفرستیم🥀 اگر رفتن ۱۳ سالهها به جنگ بد است پس این همه روضه حضرت قاسم (ع) را چرا میخوانند؟🥀🖤 آقا میگوید پسرم درس خواندن هم یک جور جهاد است🌷ولی او گریه میکرد تا اینکه حضرت آقا او را در آغوش میگیرد💚 و به محافظانش میگوید که کارش را درست کنید تا به جبهه برود🕊️او خوشحال به جبهه میرود🕊️ شهید حتی با اِگزوز لودر عراقیها را به اسارت گرفت...💥سرانجام این مرد شجاع در عملیات بدر (با فرماندهی شهید مهدی باکری) او با اصابت تیر و ترکش به گلو و چشم🥀🖤میهمان سفره حضرت قاسم(ع) شد🕊️🕋
♦️شهید مرحمت بالا زاده
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
♦️#امامزادگان_عشق
🌷#روحانی_شهید_بهشتی
⭐#دفاع_خدا
🍀#عند_ربهم_یرزقون
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹️#شبی_با_شهدا
🔸️درس دغدغه مند بودن از شهید سید مهدی حسینی
🍀#عند_ربهم_یرزقون
┏━━━🍃🌷🍃━━━┓
🌷 @shahidabad313 🌷
┗━━━🍃🌷🍃━━━┛
#سیره_شهدا
از خواب که بیدار می شدند
پوتین های همه به نظم
داخل قفسه چیده شده بود
پوتین هایی که همه تازه واکس زده شده بودن
هیچکس نمیفهمید کار چه کسیه
تا وقتی که حاج علی شهید شد و کفش ها دیگه
واکس نخورد....
#شهیدحاج_علی_قوچانی
📕 ستارگان خاکی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#کلام_استادشهید
یکی از بزرگان می گفت ،
ما همیشه وقتی دعا می کنیم به خدا می گوییم ، خدایا به ما بده ، هیچ وقت دعا نمی کنیم خدایا از ما بگیر ،
در صورتی که ما به این دعا بیشتر احتیاج داریم ؛ ما به آن چیزهایی که خدا باید از ما بگیرد بیشتر احتیاج داریم تا آن چیزهایی که بخواهد به ما بدهد.
تا اینهایی که از ما باید بگیرد از ما نگیرد هیچ چیز قابل دادن نیست.
ما باید بگوییم خدایا این حب جاه و مال را از ما بگیر ، این حسادتها را از ما بگیر ، این کینه ها و عقده ها را از ما بگیر ، این کدورتهای قلبی را از ما بگیر ، این پرده ها را از جلو چشم ما بردار ؛ این غَل ها ، این غِش ها ، این حِقدها ، این ضِغْن ها ، این شک ها ، این شرک ها ، این کبرها ، این حسدها را از ما بگیر.
به این «بگیر» ها بیشتر احتیاج داریم تا به اینکه چه را به ما بده....
#شهید_مطهری
📕 آشنایی با قرآن ، ص۵۶
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
29.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سخنرانی_شهیددیالمه
#شهید_عبدالحمید_دیالمه
#شهید_ترور
#کلام_شهید
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_تصویری #ذی_القعده #توبه
🎥سفارشات حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری حفظه الله در مورد اهمیت و آثار نماز یکشنبه ماه ذی القعده
🗓 ۱۳۹۵/۵/۱۷
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
.
.
بہآفتاب؛بگوبِتاب!
بہدریابہآسمان
بہ؛آبیِ؛بیڪران
بہدشتبہصحرابہآب!
ڪههیچکدام؛
هرگزندارند؛خواب!
اۍشهید؛
توعلَّتِبۍتابیِایندلی
همانیکهیکلحظہبۍتو؛
ندارمپناه!
ندارمقرار!
لطفابامن؛بہبارانبگو؛بِبار!!
تاقرارگیرَدایندلِبیقرار...
.
.
|🥀 #آسیدمرتضی_آوینی
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 صدای ماندگار | نماز اول وقت و خوب جنگیدن!
صدای شنیدهنشدهای از شهید حسن باقری🌹 که دلیل اصلی برخی ناکامیها را دوری از معنویت میداند
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#وصیت_شهید
من به آن عده مزدور جاه طلب که جز قبضه مسئولیت ها ، نه برای رضای خدا ، کاری دیگر ندارند شدیداً می تازم .
من از آن عده منافق که در صدد نارضایتی در بین مردمند ، برای مسخ کردن انقلاب اسلامی ، شدیداً متنفرم .
من به آن عده چهره به ظاهر سالم که کاری جز جاه طلبی ندارند ، شدیداً می تازم .
من به آن عده ی از خدا بی خبران که اسلام را برای کسب منافع دنیایی خود می خواهند ، شدیداً می تازم .
من به آن سرمایه داران خونخوار که قصدشان تکاثر ثروت می باشد ، شدیداً می تازم ...
سردار
#شهیدفیروز_سرتیب_نیا
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#خاطرات_شهدا
یک سالی بود که دانشگاه مشهد درس می خواند ، توی این مدت حسابی خودش را به امام رضا (ع) نزدیک کرده بود ، اصلا برای رفتن به حرم و زیارت برنامه داشت ، هر شب یک ساعت قبل از اذان صبح از خواب بیدار می شد ، وضو می گرفت و می رفت حرم ، نماز شب را همان جا می خواند ، کنار ضریح امام رضا(ع).....
#شهیدسیدحسین_علم_الهدی
📕 خط عاشقی ، ج3
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
#امتحان مےدهند در جبهہ!
و ما خوب مےدانیم همہ #قبول شدند..
ای کاش ما هم
در امتحان بندگی، قبول بشویم...
#اللهم_ارزقنا_شهادت
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
#زندگینامه_شهید_محسن_حججی
#قسمت_هشتم
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍
💢از زبان همسر شهید💢
💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦🌸💦
روز #عروسی ام بود. از آرایشگاه که بیرون آمدم، نشستم توی ماشین محسن. اقوام و آشناها هم با ماشینهایشان آمده بودند عروس کشان. 😍
ما راه افتادیم و آنها هم پشت سرمان آمده اند.
عصر بود. وسط راه محسن لبخندی زد و به من گفت:
"زهرا، میای همه شون رو قال بزاریم؟"
گفتم: "گناه دارن محسن. "😅
گفت: "بابا بیخیال. "
یکدفعه پیچید توی یک فرعی.
چندتا از ماشینها دستمان را خواندند. 😁 آمدن دنبالمان😃
توی شلوغی خیابان ها و ترافیک، #محسن راه باریکی پیدا کرد و از آنجا رفت.
همانها را هم قال گذاشت. 😁👌🏻
#خوشحال_بود قاه داشت میخندید. 🤩
دیگر نزدیکیهای غروب بود داشتن #اذان_مغرب می گفتند.
محسن و رو ترمز و ماشین را گوشه خیابان نگه داشت. 😊
حس و حال خاصی پیدا کرده بود. دیگر مثل چند دقیقه قبل #خوشحال_نبود و #نمی_خندید.😢
رو کرد به من گفت: "زهرا الان بهترین موقع برای #دعا کردن بیا برای هم دعا کنیم. "😇
.
بعد گفت: "من دعا می کنم تو آمین بگو خدایا شهادت نصیب من بکن. "
دلم هری ریخت پایین. 😨
اشکام سرازیر شد. مثل شب عقد،دوباره حرف شهادت را پیش کشیده بود.😢
من تازه عروس باید #شب_عروسی هم برای #شهادت شوهرم دعا میکردم‼️
اشک هایم بیشتر بارید.
نگاهم کرد و خندید و گفت:" گریه نکن این همه پول آرایشگاه دادم، داری همش را خراب میکنی. "😅
خودم را جمع و جور کردم.
دلم نیومد دعایش را بدون آمین بگذارم،
گفتم: " ان شاالله به آرزویی که داری برسی.
فقط یک شرط داره. 😌
اگه شهید شدی، باید همیشه پیشم باشی. تو سختی ها و تنهایی ها. باید ولم نکنی. باید مدام حست کنم. قبول؟"😊😌
سرش را تکان داد و گفت: " قبول. "
گفتم: "یه شرط دیگه هم دارم. اگر شهید شدی ،باید سالم برگردی. باید بتونم صورت و چهره را ببینم. " گفت: "باز هم قبول. "😊
نمی دانستم…نمی دانستم این یکی را روی حرفش نمی ایستد و زیر قولش میزند! 😔
#ادامه_دارد...
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
☜【 روایتگری_شهدا】
✅ @shahidabad313
🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊