شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #کتاب #شهید_گمنام 👈 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 #گمنــام و #جاویدالاثــــر💚 🔴✾||➼┅═🕊═┅┅───
﷽
#کتاب
#شهید_گمنام
👈 ۷۲ روایت از شهــداے
💚 #گمنــام و #جاویدالاثــــر💚
🔴✾||➼┅═🕊═┅┅───┄
📃 #روایت_یازدهم
📌 #عنوان : «خاکهای نرم کوشک»
🎙 #راوی: معاون شهید
🔻قبل از عملیات رمضان بود، فرماندهی سپاه در منطقه تشکیل جلسه داد، در آنجا اعلام شد که عراق تانکهای پیشرفتهای به نام تی ۷۲ مجهز شده، هر لحظه ممکن است با این تانکها به مواضع ما حمله کنند و از طرفی دیگر این تانکها که گلوله آرپی جی روی آن اثر ندارد و مانع پیروزی عملیات رمضان خواهد شد، لذا باید نیروهای ما حمله کرده و طی یک عملیات ایذایی با از بین بردن آن تانکها برگردند.
🔻سه گردان برای این کار انتخاب شد #حاج_عبدالحسین فرمانده یکی از گردانها بود، کارها انجام شد، شناسایی، تجهیز و...
🔻شب وقتی نیروها جلو رفتند یک گردان مسیر را اشتباه رفت، فرمانده گردان دوم هم روی مین رفت، لذا هر دو گردان رفتند.
🔻تنها گردانی که حرکت خود را ادامه داد گردان #حاجی بود.
وسط دشت در حال حرکت به سوی خاکریز دشمن بودیم، فاصله ما با دشمن خیلی کم بود، یکدفعه یک منور بالای سر ما روشن شد، همه ستون روی زمین خوابید. #عراقیها ما را دیده بودند، با تمام توان آتش میریختند. #حاجی گفته بود کسی شلیک نکند.
🌷 @shahidane1 🌷
🔻خاک منطقه #کوشک رملی و بسیار نرم بود. خیلیها توی خاک فرو رفته بودند. دشمن برای چند دقیقه شدید آتش میریخت، دقایقی بعد صدای تیراندازی دشمن کم شد و آنها فکر کردند نیروهای گشتی بوده و از بین رفتهاند.
به #حاجی گفتم: برگردیم عقب؟ اما حاجی سرش را گذاشته بود روی زمین انگار تو این #عالم نبود.
🔻سینهخیز تا انتهای ستون رفتم و برگشتم، ما فقط تعداد کمی #شهید داده بودیم لحظاتی بعد حاجی دستوری داد که هیچ کسی فکر آن را نمیکرد!
🔻گفت: برو سر ستون از آنجا بیست و پنج قدم به سمت راست برو! بعد هم چهل قدم به سمت خاکریز دشمن حرکت کن!!
#گفتم :حاجی چی میگی؟! الان دشمن آماده است، چند تا از بچههای ما شهید شدند، اما #حاجی دوباره همان حرف قبلی را تکرار کرد.
🔻با نگرانی به سمت جلو رفتم، به سر ستون رسیدم دقیق بیست و پنج قدم به سمت راست رفتم. در آنجا نشانهای گذاشتم و به سمت دشمن حرکت کردم. چهل قدم که تمام شد دیدم خود #عبدالحسین با چند آرپی جی زن جلو آمدند.
🌷 @shahidane1 🌷
#حاجی گفت: به سمت روبهرو آماده شلیک باشید، هوا آنقدر تاریک بود که نمیدانستیم آنجا چه خبر است، با فریاد #الله_اکبر حاجی همه شلیک کردند و در مقابل ما نفربر و سنگر فرماندهی عراقیها در آتش می سوخت! بعد هم وارد #خاکریز دشمن شدیم، بچهها حمله کردند نیروهای دشمن هم فرار. آن شب دو گردان زرهی دشمن شامل تانکهای تی ۷۲ را نابود کردیم. هوا هنوز روشن نشده بود که برگشتیم.
🔻صبح فردا دوباره به سوی خاکریز دشمن رفتیم. رسیدیم به همان جایی که حاجی دستور حرکت داد. خوب به اطراف نگاه کردم در میان میدان مین و موانع دشمن فقط یه مسیر عبور وجود داشت. وقتی ۲۵ قدم به سمت راست میرفتیم به یک معبر می رسیدیم. چهل قدم که جلو میرفتیم. به نزدیکی خاکریز دشمن و به نفربر فرماندهی میرسیدیم!!
🔻خیلی #عجیب بود با تعجب به اطراف نگاه کردم یعنی #حاجی از کجا میدانستـ چه کسی به او گفته بود از این مسیر برود؟!
🌷 @shahidane1 🌷
🔻برگشتم پیش حاجی با تعجب پرسیدم: مسیر را از کجا میدانستی؟!
جواب درستی نداد، گفتم تا جواب ندی از اینجا نمیروم. وقتی اصرار من را دید اشک در چشمانش حلقه زد و بعد گفت: دیشب در آن شرایط سخت که حرف از بازگشت بود سرم را روی خاکها گذاشتم. از همه جا قطع امید کردم، فقط #توسل داشتم به وجود مقدس #حضرت_زهرا(س)...
🔻همینطور که در حال خودم بودم یکدفعه صدای خانمی را شنیدم که گفت: فرمانده!
بعد فرمودند: اینطور وقتها که به ما #متوسل میشوید ما هم از شما دستگیری میکنیم وبعد همان حرفهایی را زدند که به تو گفتم، برو راست برو جلو و...
🔻بعد در حالی که صورتش خیس از اشک بود گفت: اما راضی نیستم که حالا چیزی از آن بگویی، بگذار برای آیندگان!
روز بعد خبرنگاران و چند نفر از فرماندهان سپاه به سراغ #حاج_عبدالحسین آمدند. خبر عملیات موفق بچهها حتی به پشت جبهه هم رسیده بود. اما حاجی خیلی محکم میگفت: ما هیچ کاره بودیم. این نتیجه کار بسیجیها و فرمانده اصلی آنهاست. این که ما با کمترین تلفات پیروز شدیم #امداد_غیبی خداست.
🔵 شادے روح #شهید_عبدالحسین_برونسی صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#ڪاری_از ⇩↯⇩
✍ "گروه فـرهنگی شهید ابراهیم هادے"
🔴✾||➼┅═🕊═┅┅───┄
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🌿🌹
#شهید_عبدالرحمن_رحمانیان
#سردار
#ولادت : ۱۳۴۲
#محل_تولد : جهرم - فارس
#شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۳
#محل_شهادت : شلمچه - کربلای ۴
🔺فرمانده گردان ابوذر لشکر ۳۳ المهدی(عج)
🔹🔷💠🔷🔹
💢 #برگی_از_خاطرات
🔸قایقها به گل نشسته بود و دشمن یک نفس روی آنها آتش میریخت...
رحمان رفت توی آب...
قایق اول را که آزاد کرد، عقب عقب توی آب شروع کرد به سمت قایق دوم راه رفتن...
گفتم چرا این جوری؟
گفت: نمیخوام قیامت اسمم جزء کسایی باشه که به دشمن پشت کردن!!
#سالروز_شھادت
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان..
👈میخوانیـــــم
#دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩
🔻غــــــواص🔻
#شهید_علی_میرزاترابی_کلیشمی🌷
[سالروز شهادت]
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨
#شبتـــــان_بخیـــــر
#عاقبتتان_شهدایی
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽
#حدیث_روز ⇧⇧
#چھارشنبـــــہ
☀️ ۴ دی ۱۳۹۸
🌙 ۲۸ ربیعالثانی ۱۴۴۱
🌲 25 دسامبـــــر 2019
📿 ذڪــــــر روز ⇩⇩
《 #یاحَـــــےّیـاقَیـّــــوُمـ 》
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️امام ڪاظم (ع)
▫️امام رضــــا (ع)
▫️امام جــواد (ع)
▫️امام هــادی (ع)
#اَلسَّلامُعَلَیْکَیااَباعَبْدِاللَّهِالْحُسَیْنْ
#السلامعلیکیااباصالحالمهــدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹
#شهید_عقیل_پروانه
#سردار
#ولادت : ۱۳۴۴/۷/۱۰
#محل_تولد : رامسر
ــــــــــــــــــــــــ
#شهید_ابوطالب_پروانه
#بسیجی
#محل_تولد : رامسر
ــــــــــــــــــــــــ
#شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۴
#محل_شهادت : ام الرصاص
#عملیات_کربلای_4
🔺#برادران_پروانه دو برادری که در یک شب در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسیدند…
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
شـھیـــــــدانــــــہ
°•|🌿🌹 #شهید_عقیل_پروانه #سردار #ولادت : ۱۳۴۴/۷/۱۰ #محل_تولد : رامسر ــــــــــــــــــــــــ #شهید_ا
🔻🔻🔻
💢 #فرازی_از_وصیتنامه
◽️وصیتنامه سردار شهید #عقیل_پروانه:
اگر خداوند لیاقت شهید شدن را به من داد که در راه او جان بسپارم دستانم را از تابوت بیرون بگذارید که دنیا پرستان و مال اندوزان بدانند که یک شهید هیچ چیز را با خود نمیبرد و فقط عمل اوست که با او خواهد رفت.
◽️شما ای پیام رسانان خون شهیدان و ای کسانیکه رسالت زینبی دارید پیام ما و پیام تمام شهیدان را به گوش جهانیان برسانید و پیام ما را به رنج دیدگان و زحمت کشان برسانید.
#سالروز_شھادت
#یادشان_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹
#شهید_قاسم_تیموری
#مدافع_حرم
#جانباز_دفاع_مقدس
#ولادت : ۱۳۴۸/۱/۴
#محل_تولد : گرگان
#شهادت : ۱۳۹۴/۱۰/۴
#محل_شهادت : حلب العبس - سوریه
🔺فرمانده دلاور گردان تخریبچی تیپ ۴۵ جوادالائمه
🔹🔷💠🔷🔹
💢 #برگی_از_خاطرات
💠 در سوریه بودیم که برای کاشت تله انفجاری و مینهای ضد تانک مامور شدیم. آقا قاسم با اینکه سنشان از همه ما بیشتر بود و مجروحیت هم داشت بیشتر از ما مین کاشت، مینهای پنجاه کیلویی را به راحتی جابجا میکرد و حدودا دو برابر ما مین کاشت.
💠 وقتی برای استراحت کنار هم نشستیم پای مصنوعیاش را درآورد با فشاری که روی پایش آمده بود درد زیادی را تحمل میکرد ولی به روی خودش نمیآورد، یکی از دوستانی که با ما بود با تعجب به پاهای شهید نگاه میکرد، باورش نمیشد با یک پا اینقدر کار کرده باشد و با حالتی از تعجب سوال کرد حاجی با این وضع سختت نیست؟
💠در آن حال شهید تیموری حرفی زد که تا به حال از او نشنیده بودیم، تا به آن روز از نقص عضوش حرفی نزده بود اما آنجا چندبار روی پای مصنوعیش زد و گفت: «ای پا اگر سالم بودی جای امنی را برای داعشی ها نمی گذاشتم»
#سالروز_شھادت
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_هادی_دلها ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ #قسمت_نهم امروز حال خانواده عطایی فرد داغون
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_هادی_دلها
═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════
#قسمت_یازدهم
نامه رو باز کردم..
با همون خط اول اشکم دراومد😭
✍بسم رب الشہدا والصدیقین
🔸چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
🔹و تمــــاشاے تو زیبـــــاست اگر بگذارند
🔸من از اظهار نظـــــرهاے دݪـــــم فهمیدم
🔹عشـق هم صاحب فتواست اگر بگذارند
🔸دل سرگشته من! این همه بیهوده مگر
🔹خانه دوسـت همینجاست اگر بگذارند
🔸سنـــد عقــل مشاء است همه میدانند
🔹غضب آلـــود نگاهــــم نکنید ای مردم!
🔸دل من مـــــال شماســـت اگر بگذارند
سلام زینب قشنگم✋
این نامه رو درحالی مینویسم ڪه یکی دو ساعت به عملیات مونده و تو اون رو زمانی میخوانی که #اسیر یا #شهید شدم.. امیدوارم دومے باشد چرا که امتحان اسارت امتحانی سخت است و من ترس از مردودی و شرمندگی دارم😔
زینب عزیزتر از جانم..
حرفهای مفصل را در نامهای💌 که خانم رضایی به دستت میرسانند نوشتهام..
اما در این نامه میخواهم در مورد این #بانوی_محترم بگویم..
این خواهر گرامی بانوی صبور است همان سنگ صبور تو..
═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════
#قسمت_دوازدهم
از همان سال ۹۲ که لیاقت مدافع بی بی رو پیدا کردم.. نگرانیم #تو بودی.. اما اینبار که آمدم از تو #دل_کندم برای آنکه نگران صبر و تحمل تو بودم..😔
این خواهر گرامی را انتخاب کردم که بعد از من مراقب تو باشد، امیدوارم خیلی زود با این خواهر بزرگوار دوست شوی تا خیالم راحت شود.
دوستدار تو.. برادرت حسین🌷
وقتی نامهی حسین عزیزم تموم شده بود دم در خونه بودم
زنگ زدم وارد خونه شدم میخواستم برم تو اتاقم
_سلام
مامان: سلام
_زینب جان حسین که رفته.. تو هم میری تو اتاقت.. من دلم به کی خوش باشه خب؟💔😔
زینب: من خوبم..😊
مامان: الله اکبر مشخصه😒 زینب امروز یه خانمی اومده بود خونه میگفت از طرف 🌷حسـین🌷 اومده.
برگشتم کامل به سمتش ینی پریدم به سمت مامان..
_اسمش چی بود؟؟؟؟!😳😨
مامان: خانم رضایی😒
_رضایی😳 شماره نداد؟؟ آدرس نداد؟؟
مامان: آروم باش.. تو اتاقته😳
دویدم سمت اتاقم🏃♀
_سلام خانم رضایی ببخشید
خانم رضایی: سلام زینب قشنگم.. خوبی خانم گل😊
با حرف خانم رضایی اشکم دوباره جاری شد😭😭
_ممنون
خانم رضایی:
_الهی من بمیرم برای دلت.. ناهار خوردی؟؟
_نه😭
خانم رضایی:
_عزیز دلم ناهارتو بخور استراحت کن ساعت ۶ میام دنبالت بریم جایی..😊
_آخه😢
خانم رضایی: آخه بی آخه.. 😠 ناهارتو کامل میخوریا
_چشم
خانم رضایی: یاعلی✋
_یاعلے
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ بانو مینودری
═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🌿🌹
#شهید_خلیل_زالپولی
#سردار
#ولادت : ۱۳۳۵/۷/۱
#محل_تولد : نوشهر
#شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۴
#محل_شهادت : امالرصاص - کربلای ۴
🔺جانشینی گردان مالک اشتر لشکر ویژه ۲۵ کربلا
🔹🔷💠🔷🔹
💢 #فرازی_از_وصیتنامه
🔸بدانید ملت عزیز!
اگر دنیا ما را در تنگنای محاصره اقتصادی قرار دهد، فرزند رمضانیم و پیشوایمان حضرت علی (ع) میباشد و هیچ ضعفی به خود راه نخواهیم داد و اگر دنیا ما را در محاصره نظامی قرار دهد، ما فرزند محرمیم و پیشوایمان امام حسین (ع).
#سالروز_شھادت
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹
#شهید_سیدعباس_میرهادی
#سردار
#ولادت : ۱۳۴۲
#محل_تولد : خمین
#شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۴
#محل_شهادت : امالرصاص - کربلای ۴
🔺فرمانده گردان امام رضا(ع) لشکر ۱۷ علی ابن ابیطالب(ع)
🔹🔷💠🔷🔹
💢 #برگی_از_خاطرات
◽️قبل از عملیات کربلای چهار در منطقه شلمچه بودیم، شهید میرهادی مرا خواست و گفت بیا برویم و تلفن بزنیم سید کاظم برادرم و اسدی را دعوت کنیم تا به عملیات بیایند. بین راه که میرفتیم به او گفتم: برادر میرهادی پدر و مادرت مریض احوال هستند و به سیدکاظم نیاز دارند صرف نظر کن و به او اطلاع نده.
◽️او گفت: ماشین را نگهدار، وقتی نگه داشتم مرا پیاده کرد و گفت: ما باید همه برای اسلام فدا شویم گرفتاری اسلام از همه بیشتر است، رفت و آنها را با تلفن فراخوانی کرد و در عملیات شرکت کردند.
راوی 👈 همرزم شهید
#سالروز_شھادت
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #کتاب #شهید_گمنام 👈 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 #گمنــام و #جاویدالاثــــر💚 🔴✾||➼┅═🕊═┅┅───
﷽
#کتاب
#شهید_گمنام
👈 ۷۲ روایت از شهــداے
💚 #گمنــام و #جاویدالاثــــر💚
🔴✾||➼┅═🕊═┅┅───┄
📃 #روایت_دوازدهم
📌 #عنوان : «گمشده مجنون»
🎙 #راوی: دوستان و خانواده شهید
🔻زمستان سال ۱۳۳۴ در ارومیه به دنیا آمد. هنوز یک سال از تولدش نگذشته بود که مادرش را در یک سانحه رانندگی از دست داد.
🔻برادر بزرگتری داشتند به نام #علی.
او در تهران دانشجو بود بعدها استاد دانشگاه شد، هر بار میآمد ارومیه برای برادرانش کتابهای مذهبی میآورد. از نماز و مسائل دین میگفت بعضی وقتها هم برادرانش را به تهران میبرد.
🔻مدتی بعد علی راهی فرانسه شد، وقتی برگشت #ساواک او را دستگیر کرد، هیچ خبری از او نشد. از علی فقط یک ساک و یک قرآن به خانواده برگشت! او اولین #شهید_جاویدالاثر خانواده #باکری هاست.
🌷 @shahidane1 🌷
🔻#حمید رشته ریاضی را به پایان رساند به سربازی رفت بعد هم رفت تبریز پیش آقا #مهدی، از آنجا بود که با نوارها و اعلامیههای امام و مبارزه آشنا شد. چند بار ساواکیها او را با قصد کشت زدند.
🔻با یکی از اقوام صحبت کرد، برای ادامه تحصیل راهی ترکیه سپس به شهر آخن آلمان رفت. وقتی #امام وارد فرانسه شد حمید آلمان را رها کرد و به پاریس رفت. مدتی در خدمت امام بود و از انجا هم برای آموزش نظامی و دوره #چریکی راهی #سوریه و #لبنان شد.
🔻چند مرتبه سلاح و مهمات را از طریق مرز وارد ایران میکرد و تحویل برادرش #مهدی میداد. یک بار هم توسط پلیس ترکیه دستگیر شد. با پیروزی انقلاب به ایران آمد ازدواج نمود و پیگیر مسائل انقلاب گردید.
🔻#بسیج استان را بنیانگذاری کرد، در کردستان حماسه آفرید و در اوج ناامنی با یک فروند هواپیمای نظامی ۱۵۰ نیرو را به سنندج منتقل کرد و نزدیک به یک ماه درگیر مبارزه بود، بعد با شروع جنگ به آبادان رفت.
🔻خط مقدم مبارزه را در آنجا بنیانگذاری کرد. بعدها به تیپ نجف رفت و فرمانده گردان شد.
🔻#حمید بسیار اهل خودسازی بود، بارها بعد از نماز سر سجاده مینشست و مشغول راز و نیاز میشد. در عملیات فتح المبین در منطقه رقابیه با نیروهایش محاصره شدند. اما با یاری خدا نجات پیدا کردند. در بیت المقدس حماسه تصرف خرمشهر پاکسازی آن را با نیروهای گردان به یادگار گذاشت.
🌷 @shahidane1 🌷
🔻فراموش نمیکنم در سنگر کمین نشسته بودیم، ماشین حامل غذا در راه مانده بود، بچهها گرسنه بودند #حمید با بیسیم از مسئول تدارکات برای بچهها غذاخواست، ساعتی گذشت اما خبری نشد.
🔻این بار #دستها را به آسمان برد از خدا درخواست کرد، دعایش #مستجاب شد!
یک نفر بر عراقی راه را گم کرده بود، به خاطر مه آلود بودن هوا، اشتباها به سنگر نیروهای خودی رسید. راننده اسیر شد، بارِ نفربر چلوکباب و مرغ بود برای فرماندهان و نیروهای عراقی!
🔻مدتی بعد در جلسه فرماندهان برای اولین بار #حاج_همت را دید با تعجب او را نگاه میکرد. حاجی هم همینطور، بعد با هم صحبت کردند، معلوم شد قبل از انقلاب هر دو در مرز بازرگان مشغول حمل سلاح به داخل کشور بودند #همت فکر میکرده حمید #ساواکی است! #حمید هم فکر میکرده #همت مامور دولت است، لذا در آنجا هر دو از هم فرار میکنند.
🔻زمستان ۶۲ رو به پایان بود، #حمید به خانهای که در پشت جبهه برای آنها آماده شده آمد. از #همسر و #فرزندش خداحافظی نمود، پسرش لحظهای از او جدا نمیشد، این آخرین دیدار آنها بود.
🌷 @shahidane1 🌷
🔻در عملیات خیبر کاری کرد بسیار عجیب. معاون لشکر بود اما با نیروهای یک گروهان سوار بر قایق #جزایر_مجنون را دور زد. راه عبور دشمن را به خوبی بست، بسیاری از نیروهای آنها را به اسارت درآورد.
#شجاعت حمید خیره کننده بود. یک سرتیپ عراقی به اسارت درآمده بود. او از نیروها خواسته بود فرمانده ایرانیها را ببیند. وقتی مقابل #حمید قرار گرفت باور نمیکرد او فرمانده باشد. پرسید: ما همه راهها را بسته بودیم شما از کجا وارد جزیره شدید؟
حمید هم به شوخی #گفت: ما از سمت اردن بصره را دور زدیم و آمدیم توی جزیره!
🔻عراق به هر وسیله ممکن میخواست جزیره را پس بگیرد، بمباران شیمیایی، بمبهای خوشهای، و.... بالاخره حمید در عملیات #خیبر پس از یک عمر مجاهدت در راه اسلام به آرزویش رسید.
🔻او برای همیشه در جزایر ماند #جزایر_مجنون سالهاست امانتدار خوبی برای خوبان این امت است، انها که فرمان #امام را بر مصلحت خود ترجیح دادند و تا پای جان مقاومت کردند.
🔵 شادے روح #شهید_علی_و_حمید_باکری صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#ڪاری_از ⇩↯⇩
✍ "گروه فـرهنگی شهید ابراهیم هادے"
🔴✾||➼┅═🕊═┅┅───┄
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
°•|🌿🌹
#شهید_سلمان_حسینپور
#ولادت : ۱۳۴۷/۳/۳۰
#محل_تولد : محمودآباد - مازندران
#شهادت : ۱۳۶۵/۱۰/۴
#محل_شهادت : امالرصاص - کربلای ۴
🔹🔷💠🔷🔹
#فرازی_از_وصیتنامه
🔸شهادت:
- مرگ نیست، رسالت است
- رفتن نیست، جاودانه ماندن است
- جان دادن نیست، بلکه جان یافتن است
- به اجبار رفتن نیست، به اختیار رفتن است
- مردن نیست، تولد است
- سکوت نیست، فریاد است
- تنفر نیست، عشق است
🔸آری
"شهـــــادت سر آغاز پاینـــــدگی است"
"نترسم ز مرگی که خود زندگی است"
#سالروز_شھادت
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹
#دلنوشته
▪️پر پرواز غواصها با بال خطشکن بودن؛ غواص باشی، خط شکن هم باشی،
با دست بسته پر هم بزنی و دم هم بر نیاوری؛
▪️این آدمها که شهید شدند از معبر آب به همان پاکی با دستهای بسته به محضر او رفتند و حالا شدند ۱۷۵ غواصِ خط شکن؛
▪️به گمانم همانجا در آن شب مهتابی بر بالهای آب که سوار شدند، خط را شکستند، اما نه در آب یا خاک ...
#غواصان_دریادل
#عملیات_کربلای_4
#یادشان_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان..
👈میخوانیـــــم
#دعــاےفرج را به نیابت از ⇩⇩
🔻غواصان دریادل🔻
#شهدای_عملیات_کربلای4🌷
🔴 بامداد ۴ دی ماه سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای چهار، ۱۷۵ غواص به آب زدند؛ و ۳۰ سال بعد، پیکرشان را با دستهای بسته پیدا کردند..💔
#الّلهُــمَّ_عَجِّــلْ_لِوَلِیِّکَــ_الْفَــرَج🍃✨
#شبتـــــان_بخیـــــر
#عاقبتتان_شهدایی
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
﷽
#حدیث_روز ⇧⇧
#پنجشنبـــــہ
☀️ ۵ دی ۱۳۹۸
🌙 ۲۹ ربیعالثانی ۱۴۴۱
🌲 26 دسامبـــــر 2019
📿 ذڪــــــر روز ⇩⇩
《 #لااِلهَاِلااللّهُالْمَلِكُالْحَـــقّالْمُبیـــنْ 》
✨روز زیارتی ⇩⇩
▫️امام حســن عسڪری (ع)
#اَلسَّلامُعَلَیْکَیااَباعَبْدِاللَّهِالْحُسَیْنْ
#السلامعلیکیااباصالحالمهــدی
#الّلهُــمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَــالْفَـــــــرَج
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹
#شهید_امیر_حاجامینی
#ولادت : ۱۳۴۰/۱۰/۵
#محل_تولد : زرند - ساوه
#شهادت : ۱۳۶۵/۱۲/۱۰
#محل_شهادت : شلمچه
🔺بیسیمچی گردان انصار لشگر ۲۷ محمد رسولالله(ص)
🔹🔷💠🔷🔹
💢 #فرازی_از_وصیتنامه
◽️"اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم، به خدای کعبه قسم، از مردان بیغیرت و زنان بیحیا نمیگذرم..."
#سالروز_ولادت
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🌿🌹
#شهید_محمدرضا_فتحى
#سردار
#ولادت : ۱۳۳۷
#محل_تولد : زنجان
#شهادت : ۱۳۶۱
🔺فرمانده عمليات سپاه و گردان جندالله سقز
🔹🔷💠🔷🔹
🔴 فرمانده ای که ۱۲ زن اسیر ایرانی را از دست کوملهها نجات داد
🔸روز هفده شهريور ماه ۱۳۶۱ افراد حزب كومله، ۱۲ تن از زنان مسلمان را اسير كرده و به محل استقرارشان میبرند. اين خبر وقتی به سپاه رسيد مسئولين سپاه، محمدرضا و دوستانش را مأمور آزاد كردن اسراء كردند.
🔸محمدرضا و يارانش بعد از درگيرى و به هلاكت رساندن يكى از افراد كومله، زنان مسلمان را آزاد كرده و به سوى مقر خود در زنجان حركت دادند.
🔸هنگام بازگشت، افراد كومله در منطقه سقز به خودروى آنها كمين زده و نارنجكى به داخل آن انداختند، كه پس از انفجار، خودرو آتش گرفت و همراهانش به شهادت رسيدند.
🔸در اين انفجار ماشين محمدرضا كاملاً سوخته بود و به زحمت قابل شناسایی بود. در آن ايام هركس كه خبر شهادت محمدرضا را مىشنيد، اشك میريخت و ناله میکرد. مردان و زنان زيادى از اهالى روستاها و شهرهاى دور و نزديك زنجان براى تشييع جنازه او به زنجان آمدند و شهر زنجان تا يك هفته سياه پوش بود.
#سالروز_ولادت
#یادش_با_ذکر_صلوات
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮
🆔➣ @shahidane1
╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #داستان_مذهبی #رمان_هادی_دلها ═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════ #قسمت_یازدهم نامه رو باز کردم.. با همون خط
﷽
#داستان_مذهبی
#رمان_هادی_دلها
═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════
#قسمت_سیزدهم
ساعت ۶ غروب بود...
جلوی در ساختمان منتظر خانم رضایی بودم
پنج دقیقه بعد خانم رضایی رسید.😊
خانمی ۲۹_۳۰ ساله با چهره معمولی ولی یه مهربونی کاملا مشخص بود.
تا نشستم توماشین دستاشو باز کرد، به آغوشش پناه بردم. شاید یه ربع بیست دقیقهای فقط گریه کردم😭😭
خانم رضایی:
_آروم شدی عزیز دلم؟
فقط با اشک نگاش کردم😢
_میبرمت جایی که بوی🌷حسین و🌷 بده😊
بعد از گذشت ۴۵ دقیقه روبهروی #معراج_الشهدا نگه داشت وارد که شدیم خیلیا داشتن میومدن سمتم که بهار نذاشت.
به سمت حسینیه معراج الشهدا🌹 راهنماییم کرد.
خانم رضایی با یه باکس جلوم نشست.
در و دیوارای معراج رو حسین قبل محرم سیاه پوش کرده بود..
خانم رضایی:
_اینکه چطوری تو رو سپرد دست من بمونه واسه بعد..اما فعلا میخوام امانتهای دستم رو بدم بهت.. به بچهها گفتم نیان خودمم یک ساعت دیگه بهت سر میزنم.😊
این باکس همون امانتاییه که حسین چند روز قبل اعزام بهم داد و گفت اگه واسش اتفاقی بیفته یک هفته بعد خبرش، اینو بهت بدم.
خودش از حسینیه رفت بیرون.
باکس رو باز کردم
یه نامه✉️ بود با یه بسته..
نامه رو باز کردم..
✍بسم رب الشهدا والصدیقین
ما را بنویسید فداے زینب
آمادهترین افسر رزم آور زینب
باید به مسلمانی خود شک کند آنکه
یک لحظهی کوتاه شود کافر زینب
کافیست که با گوشهی ابرو بدهد اذن
فرماندهی کل قوا؛ #مادر زینب
از بیخ درآورده و خوآهیم درآورد
چشمےڪه چپ افتد دور و بَر زینب😡☝️
آن کشور سوریه و این کشور ایران
مجموع دو کشور بشود کشور زینب
رهبر بدهد رخصت میدان؛ بگذاریم
مرحم به زخم دل مضطر زینب
✍سلام خواهر گلم.. زینب قشنگم..
تو این دوسال که لیاقت مدافع بی بی داشتم تمام نگرانیم تو بودی
خواهر جانم آنقدر بچه حساسی بودی هیچوقت نتوانستم از سوریه بهت بگم.
بعد از شهادت آقا سیدمحمدحسین اونقدر نگرانت😔 بودم.. که نمیتوانم بیان کنم..
زینبم این نامه را زمانی میخوانی که یا اسیر شدم یا شهید🕊.. امیدوارم دومیه باشه
زینبم... بعد از رفتنم آنقدر حرف میشنوی؛ دوست دارم #زینب_وار ادامه بدی و به حرف خانم رضایی گوش بدی.. و باهاش همقدم بشی برای شناخت بقیه شهدا. امیدوارم اون چیزایی که مدنظرم است رو بتونم واست یادگاری بخرم.
همراه این نامه یه تابلو هست بزن به اتاقت🖼
دوست دارم پیکرم هیچوقت برنگرده
اگه برنگشت قرار من و تو هر موقع دلت گرفت💔 قطعه ۵۰ بهشت زهرا
مزار #شهید_میردوستے
دوست دارم.. گل نازم❤️
═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════
#قسمت_چهاردهم
🍀راوے توسڪا🍀
تو مسیر مدرسه تا خونه فقط به حرفای خانم مقری فکر میکردم🤔
مامان: توسکا بیا ناهار
_نمیخورم😕
نشستم روی تخت.
مگه خانم مقری نمیگه شماها زندهاید؟ اگه واقعا زندهاید یه #نشونه یا #واقعه نشونم بدین😢
تنها کسی که میدونستم به شهدا خیلی ارادت داره زینبه☺️
گوشیمو برداشتم پروفایلای زینیو باز کردم،
🌺اولیش با حسین بود تو یک دریاچه مصنوعی، نوشته بود👇
"بعد از تو با خاطراتمان چه کنم برادرم"
🌺بعدش یک عکس آقایی بود زیرش نوشته بود👇
#ابراهیم_هادے "مراقب عزیز من باش تو سوریه جامونده"
زوم کردم رو عکسش: مگه نمیگن زندهای بهم نشون بده..😢
تو همین فکرا بودم که خوابم برد..😴
تو یه بیابون ماسهای بودم.. یه آقا اومد گفت:🕊_این #چادر همون نشانه آشکاره
_اسمتون چیه؟؟😟
🕊_ سلام علے ابراهیم.
از خواب پریدم😰
فقط جیییییغ زدم😵😭 که با سیلی بابا بیهوش شدم.
دیگه هیچی نفهمیدم....
چند ساعت بعد که چشمامو باز کردم دیدم بیمارستانم🏥.
🍀راوے خانم رضایے🍀
نیمههای شب بود...
که یک دختر نوجوان آوردن بیمارستان میگفتن به اونم شوک عصبی واردشده
پرستار وقتی داشت بهش سرم میزد💉 میگفت:
_نمیدونم والا چرا این دهه هفتادیا اینقدر عجیبن.. شوک عصبی تو این سن یه مقداری عجیبه😐
در حالیکه موهای زینب رو ناز میکردم گفتم :
_اون دختر رو نمیدونم ولی زینب من برادرش رو گم کرده😊
_کجا گم کرده؟؟😕
_برادرش تو سوریه #شهید شده پیکرشم هنونجا مونده😒
_وای طفلک😢
📝 #ادامـــــهدارد ...
#نویسنـــــده⇩↯⇩
✍ بانو مینودری
═════ ✾❤️✾❤️✾ ═════
#ارسال_انٺقاداٺ_و_پیشنهاداٺ_به
#آیدی_خادم_کانال👇👇
🆔 @Zahrahp
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
#لبخندهای_خاڪی
🍃در سالهای دفاع مقدس ...
#چای مرهمِ #خستگی جسمیِ رزمندگان اسلام بود. در میان لشکرها رزمندگان لشکر ۳۱ عاشورا اُنس و الفت بیشتری با چـای داشتند.
🍃روزی در محضر آقا مهدی باکری و شهید حاج ابراهیم همت (فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله ﷺ) بودیم که در آن صحبت از #کنترل مناطق عملیاتی بود.
🍃حاج همت به آقا مهدی گفت :
نگهبانان لشکر شما برای نیروهـای سایر لشکرها #سخت میگیرند و اجازه نمیدهند راحت عبور و مرور کنند مگر #ترکی بلد باشند
🍃آقای مهدی در پاسخ گفت:
شما #یقین دارید که آنها نگهبانان لشکر ما هستند؟! حاج همت گفت: من نه تنها نگهبانان لشکر شما را میشناسم حتی حدّ خط #لشڪر_عاشورا را هم میشناسم!
🍃آقا مهدی با تعجب پرسید چطور چگونه میشناسید؟
حاج همت در جواب گفت :
شناختن حد و حدود لشکر شما
کاری ندارد، اصلاً #مشڪلی نیست!
🍃هر خطی ڪہ از آن دود به هوا بلند شده باشد آن خطِ لشکر عاشوراست چون همیشه #کتریهای_چای_لشکر شما روی آتش میجوشد ...
همگی خندیدیم 😂😂
#سرداران_دفاع_مقدس
#شهید_ابراهیم_همت🌷
#شهید_مهدی_باکری🌷
یاد شهیدان با صلوات🌷
🆔 @ebrahimhemmat_ir