یارحمـــــــــــــــــنـــــــ......🌹
.
#آرامش یعنی...
آرامش یعنی در خیابان قدم بزنی و خیالت راحت باشد که ده ها قافله #دل کثیف با تو نیست
.
آرامش یعنی بدانی از نگاه #گرگ ها محفوظی
.
آرامش یعنی در این روزگار که شنل قرمزی ها #خودنمایی میکنند متفاوت باشی😋
.
آرامش یعنی وجدانی که آسوده و آرام است
وجدانی که میدانید امروز دل #مرد های متاهل و #پسران جوان را نبرده است
.
آرامش یعنی خجالت نکشیدن از عکس #شهدا در خیابان😊
.
آرامش یعنی طعمه وسیله ارضا #چشم های ناپاک و کثیف نشدن
.
آرامش یعنی شبیه ترین حالت به ریحانه خدا، حضرت #زهرا شدن☺
.
آرامش یعنی لایق #لبخند آقا شدن
.
و همه اینها به خاطر یک تکه پارچه مشکی
تکه پارچه ای که متانت، وقار،زیبایی و پاکی یک #بانو است
.
پ.ن(حتما بخونید بخصوص چادری ها)
.
گمان کنم تو یادت نباشد
آن شب مهمانی را میگویم
خدا دعوت بود و تمام دردانه های هستی
#دختر ها را میگویم
قرار بود از بین تمام دردانه ها یکی #ملکه شود
مظهر #نجابت شود
تمثال #عفاف شود
اما قرعه ای در کار نبود
آزمون بود...آزمون پاکی
و تو یادت نمی آید شاید...که #بیست گرفتی...که سربلند شدی
.
و خدا طبقی آورد از جنس نور
درونش دو بال بود
#سیاه بود اما رو سفیدت کرد
و از بین تمام دردانه های هستی
تو بودی که ملکه شدی
تو بودی که #چادری شدی
و تو شاید یادت نمی آید این رویای شیرین را
.
چادری ها #فرشته اند باور کن
از خون #شهیدان است
ڪـــه #چــادر داریم...
.
#التماس_دعا
🌷اینجاکانال شَــهیـــدانِـــــہ است👇
http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
🍃🌹
💢 گاز #شیمیایـی و #عشــق هر دو می سوزانند؛
یکی پـوست، چشم و جسم را
و دیگری #دل و جان را...
🔻هر دو سوختن ناله ها دارد و نشانها
خوب که نه، بد هم نگاه کنی نشـانِ هر دو #سوختن را در او می بینی ولی این سوختن کجا و آن سوختن کجا....
#سوختن
#جانبازے
#شیمیایی
💥➼┅═🔥═┅┅───┄
🍃🌹↬ @shahidane1
#شــہیـــــدانــہ↖
هدایت شده از سخنرانی های عالی
#اگه_میدونی_بازم_گوش_بده...
🍃حجت الاسلام عالی::
تقاضا میکنم هفتهای یک دفعه #موعظهای بشنوید ، #موعظه قساوت دل را از بین می برد و #دل را زنده میکند.
#امیرالمومنین فرمودند در شنیدن اثری هست که در دانستن نیست . اگر میدونی هم باز بشین گوش بده...
🔸 @ostad_aali110
💔
#سردارشهیدقاسمسلیمانی:
روزے ڪہ حسن باقری #شهید شد
من فکر می کنم
برای #جنگـــ و بچه های #جبهه
و کسانی که حسن باقری را می شناختند
هیچ چیز به اندازه شهادت حسن، سنگین نبود...
✍فکه ، سرزمینی است که هر قسمت اش ، قصه گوشت و پوست و استخوان رزمنده هایی را در #دل به یادگار دارد. دلاور مردانی که با #شهادت عاقبت بخیر شدند. و خونشان ، این روزها، دل هر #زائری را به بازی می گیرد.
در روز ولادت #امام_حسین ، چشم به جهان گشود و در شناسنامه اش نام #غلام_حسین_افشردی ثبت شد اما همه او را با نام #نظامی حسن باقری می شناسند.
فرمانده ای که هدایت عملیات ها را نه از پشت میز بلکه در منطقه عملیات به عهده می گرفت. #شناسایی مقر دشمن را به نیروهایش آموزش داد. همانی که لقب #نخبه دفاع به او دادند و همیشه یک قدم جلوتر از دشمن بود..
مثل همان روز سرنوشت ساز ، که برای شناسایی مکان عملیات با #مجید_بقایی همراه شدند و هر دو با خمپاره دشمن و با ذکر #یا_حسین آسمانی شدند.آسمانی از جنس #عشق که شاید مزد شب زنده داری های شهید بود .
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
🍁به مناسبت سالروز شهادت #شهید_حسن_باقری
📅تاریخ تولد : ۲۵ اسفند ۱۳۳۴
📅تاریخ شهادت: ۹ بهمن۱۳۶۱
🥀محل دفن : بهشت زهرا تهران
#شهید_حسن_باقری
@shahidane1
#قرار_عاشقی
از خیابان #شهدا آرام آرام در حال گذر بودم!🤔
.
🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛
محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین...
نامم را صدا زد!
گفت: توصیه ام #اخلاص بود!
چه کردی؟...
جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞
.
🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛
پرچم سبز #یا_زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود!
انگار #مادر همین جا بود...
عبدالحسین آمد!
صدایم زد!
گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت #حدود خدا...
چه کردی؟
جوابی نداشتم و از #شرم😓 از کوچه گذشتم...
.
به سومین کوچه رسیدم!
🌷شهید محمد حسین علم الهدی...
به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند!
گفت: #قرآن و #نهج_البلاغه در کجای زندگی ات قرار دارد؟
چیزی نتوانستم جواب دهم!
با چشمانی که گوشه اش نمناک شد!
سر به گریبان؛ گذشتم...
.
به چهارمین کوچه!
🌷شهید عبدالحمید دیالمه...
آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها!
بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛
گفت: چقدر برای روشن کردن مردم!
#مطالعه کردی؟!
برای #بصیرت خودت چه کردی؟!
برای دفاع از #ولایت!؟!
همچنان که دستانم در دستان شهید بود!
از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓
.
🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران...
صدای نجوا و #مناجات شهید می آمد!
صدای #اشک و ناله در درگاه پروردگار...
حضورم را متوجه اش نکردم!
#شرمنده شدم😓، از رابطه ام با پروردگار...
از حال معنوی ام...
گذشتم...
.
🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی...
هیبت خاصی داشت...
مشغول تدریس بود!
مبارزه با #هوای_نفس، نگهبانی #دل...
کم آوردم...😭
گذشتم...
.
🌷هفتمین کوچه انگار #کانال بود!
بله؛
شهید ابراهیم هادی...
انگار مرکز کنترل دل ها بود!!
هم #مدارس !
هم #دانشگاه !
هم #فضای_مجازی!
مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در #دنیا خطر لغزش و #غفلت تهدیدشان میکرد!
#ایثارش را دیدم...
از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم...
.
🌷هشتمین کوچه؛
رسیدم به شهید محمودوند...
انگار #شهید پازوکی هم کنارش بود!
پرونده های دوست داران شهدا را #تفحص میکردند!
آنها که اهل #عمل به وصیت شهدا بودند...
شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد!
برای ارسال نزد #ارباب...
.
پرونده های باقیمانده روی زمین!
دیدم #شهدای_گمنام وساطت میکردند،برایشان...
.
اسم من هم بود!
وساطت فایده نداشت...
از #حرف تا #عمل!
فاصله زیاد بود...😭😭😭
.
دیگر پاهایم رمق نداشت!
افتادم...
خودم دیدم که با #حالم چه کردم!
تمام شد...
#تمام
.
از کوچه پس کوچه های دنیا!
بی شهدا، نمی توان گذشت...
🌷🌿🌷🌿🌷🌿
#وصیت_شهدا