eitaa logo
زندگی شهیدانه
219 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
751 ویدیو
73 فایل
سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: «تا کسی شهید نبود، شهید نمی شود. شرط شهید شدن، شهید بودن است. اگر امروز بوی شهید از رفتار و اخلاق کسی استشمام شد، شهادت نصیبش می شود. تمام شهدا دارای این مشخصه بودند». ادمین: @Ashahidaneh110 #زندگی_شهیدانه
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸مادری که برای دیدار فرزندش باید مجوز بگیرد... 🌸▪️همه فیلم و تصاویر اخیر رییس جمهور به روستای مرزی ملاعلی بین ایران وافغانستان رادیده اید،اماکمترکَسی بداندکه آن سوی دیوار مرزی یک شهید که مزارش آنجاست از خاک وطن پاسداری میکند، مراد_بدیع_دهقان حکایت عجیبی دارد، در دوران دفاع مقدس آرزوی جبهه راداشت، نشد که برود،۳سال بعد ‏از پایان جنگ در حالی که سرباز بود در مرز غربی کشورمون یعنی ایلام به شهادت رسید، طبق وصیت پیکر پاک و مطهرش در زادگاهش یعنی مرزهای شرقی ایران عزیز به خاک سپرده شد، عجیب تر اینکه بعد از احداث دیوار مرزی، مزار شهید آن سو ماند تا برای همیشه نگهبان و پاسبان این مرز پرگهر باشد، ‏اینکه دیوار رو برای چی و چجوری این طرف مرز ساخته بماند ، عجیب‌تراینکه مادر شهید برای دیدار مزار فرزندش باید مجوز بگیرد... شادی روح شهیدان صلوات 💬 مجیدبامری(بلوچم) مراد_بدیع_دهقان http://eitaa.com/shahidaneh110
خاطره طنز رزمنده ی عزیزی میگفت: در منطقه عملیاتی بودیم. هر لحظه صدای سوت خمپاره و شلیک گلوله و..‌. از دور و نزدیک به گوش میرسید. نیاز به قضای حاجت داشتم.😁 آفتابه ای پیدا کردم تا خودم رو به یک منطقه امن برسونم. در حال رفتن به دستشویی بودم که صدای سوت خمپاره اومد و من هم سریع آفتابه رو رها کردم و خیز رفتم. به خیر گذشت و دیدم خبری نشد. با خودم گفتم حتما خمپاره عمل نکرده و یه گوشه ای در خاک فرو رفته. بلند شدم و به مسیر ادامه دادم و دوباره صدای سوت شدیدتر و نزدیک تر اومد و من آفتابه رو رها کردم و خیز رفتم ولی باز هم انفجاری صورت نگرفت. عجب. دوباره بلند شدم و با خودم گفتم انگار امشب هیچ خمپاره ای عمل نمیکنه. در حالی که آب آفتابه کم شده بود به سمت منطقه ی امن در حال حرکت بودم که دوباره صدای سوت خمپاره اومد و من هم که عزم خیز رفتن داشتم با چرخش آفتابه دیدم بالای آفتابه سوراخی هست که وقتی در جهت باد قرار میگیره صدایی سوتی تولید میکنه که شبیه صدای سوت خمپاره بود. منم که هر لحظه آماده شنیدن صدای سوت خمپاره بودم با صدای سوت آفتابه خیز میرفتم.😂😂 خمپاره آفتابه شفاهی eitaa.com/shahidaneh110
🌷عراقی‌‌ بود و بعد از شهادت پدر و فوت مادر، با برادرش در خیابان اندرزگو تهران زندگی می‌کرد. 🌷سفر اربعین از لجن‌زاری که بقول خودش گرفتارش بود، نجاتش داد. توبه کرد و مدافع حرم شد. 29 مرداد 92 نزدیک حرم بی‌بی زینب، به آغوش پدر رسید. مزار: وادی‌السلام نجف شهید (دراجی) راوی: جواد تاجیک http://eitaa.com/shahidaneh110
به امید شفاعت... 🌾سال ۶۰ پدرش به ایران مهاجرت کرد و و سپاه بدر را شکل دادند و فرمانده لشکر حضرت محمد لشکر بدر شد، 🌾شهید ابو میثم الصادقی پدر علی که سه فرزند داشت و نهایت در زندانهای رژیم بعث شهید شد. 🌾سال ۸۸ مادر و ابو صالح برادرش در تصادف به رحمت خدا رفتند. 🌾ماند علی ۲۰ ساله و برادر ۱۶ ساله ی او. 🌾در برهه ای از زمان به سمت سبک زندگی غربی و لاکچری روی آورد تا جایی که از گروه های شیطان پرستی هم سر درآورد. 🌾ولی یکی محبت امیرالمومنین علیه السلام هست و یک رفیق خوب و از همه مهمتر دعای پدر شهیدش و سفر اربعین. 🌾علی اهل نماز شد. 🌾دانشجوی حقوق دانشگاه شهید بهشتی بود که جریان دفاع از حرم به وجود آمد. 🌾از ایران اقدام کرد و نشد. 🌾از طریق گردان کتائب سیدالشهدا علیه السلام اقدام کرد و موفق شد که به سوریه اعزام شود. 🌾شهید ابومهدی المهندس را خیلی دوست داشت. لحظه ی اعزام اسم او را از لیست پاک کردند. جلوی اتوبوس دراز کشید و عجز ولابه کرد و آنقدر تماس گرفت به ابومهدی تا جوابش را داد و اذن اعزام گرفت. 🌾سال ۱۳۹۲ اعزام شود و جزء السابقون مدافعان حرم شد. 🌾 آن لحظه که می رفت ۷۰۰ میلیون پول در حسابش بود ولی به دنیا و مافیهای آن پشت پا زد و در وصیت نامه ی خود گفت: 🌸دنیا پست تر از آن از که به آن دل ببندم... 🌷شهادت:۱۳۹۲/۵/۲۹ دمشق (خیلی دوست دارم بدونم مزارش در کجای وادی السلام نجف هست) http://eitaa.com/shahidaneh110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 باز کردن درب حرم مطهر حضرت زینب کبری(س) توسط سید شهیدان مدافع حرم 🔺روز جمعه همه شهدا و أموات یاد کنیم با قرائت فاتحه‌ای. http://eitaa.com/shahidaneh110
🌸اصلا رقیه نه، مثلا دختر خودت، یک شب میان کوچه بماند چه میشود؟! 🌸اصلا بدون کفش، توی بیابان، پیاده نه! در راه خانه تشنه بماند، چه میشود؟! شهادت حضرت رقیه سلام‌الله‌علیها تسلیت باد. http://eitaa.com/shahidaneh110
🌸تنها شهید ایرانی مدافع حرم که خود فرزند شهید است. 🌸شهید ابراهیم خلیلی🌸 که خیلی به شهید ابراهیم هادی علاقه داشت. وقتی می رفت سوریه در جریان تفحص جانباز بود و پایش رو از دست داده بود. ابراهیم فرزند شهید بودن خود را پوشانده بود تا بتواند برود. خیلی عاشق بود. هر چه به زمان شهادت نزدیک می شد، بی تاب تر می شد. می گفت: می ترسم که جنگ سوریه تمام شود و من جا مونده باشم. فرمانده ی ایشان حاج حسین اسداللهی بود که فرماندهی زمان جنگ را تداعی کرده بود. منطقه ی ابوجبار در شرق حلب وقتی بچه های لشکر ۲۷ حضرت رسول وارد این منطقه شدند مردم روستا به واسطه ی تبلیغات شدید داعش فرار می کردند. ولی بچه ها ی حاج حسین رفتند توی روستا و کارهای عمرانی کردند و مسجد روستا رو راه انداختند. ابراهیم مسئول تخریب و پاکسازی روستا بود. داعش هم همه جا حتی در مزارع کشاورزی تله انفجاری کار گذاشته بودند. اهل نماز اول وقت بود، حتی اگر وسط میدان مین در حال خنثی سازی تله انفجاری بود. ابراهیم در پاکسازی یکی از مزارع زیتون در ۴ شهریور ۹۶ به شهادت رسید. مردم منطقه به او می گفتند ابراهیم خلیل. می گفتند ابراهیم خلیل آمد و خودش رو به آتش کشیدن شد ولی درهای بهشت را به روی ما باز کرد. طوری شهید شد که اجزای بدنش در منطقه ی زیتون پخش شد. برخی اجزای بدنش رو اهالی جمع کردند و همان جا برای او زیارتگاهی درست شد. حتی خیلی از ساکنین اون منطقه بعد شهادت ابراهیم اسم بچه هاشون رو به عشق ابراهیم خلیلی،ابراهیم گذاشتند. راوی: برادر جواد تاجیک http://eitaa.com/shahidaneh110
وکیل پور شهید ابراهیم خلیلی.aac
6.36M
روایتگری برادر محمدتقی وکیل پور هم رزم شهید، از آقایی ها، مردانگی و شهادت شهید ابراهیم خلیلی در سوریه http://eitaa.com/shahidaneh110
روضه از زبان همسر شهید کفن را باز نکردند برای بچه ریحانه پرسید اگر دوست باباست پس چرا عکس بابا مهدیِ من روی اونه آرام در گوشش گفتم این بابا مهدی یکهو داد ‌زد نه، این بابای منه دوباره در گوشش گفتم ریحانه جان، یک کار برای من می‌کنی با همان حال گریه گفت چه کار؟ بوسیدمش گفتم پاهای بابا را ببوس پرسید «چرا خودت نمیبوسی؟ گفتم همه دارند نگاهمان میکنند. فیلم میگیرند. خجالت میکشم گفت من هم نمیبوسم گفتم باشه ولی اگر خواستی یکی هم از طرف من ببوس انگار دلش سوخته باشد. خم شد و پاهای مهدی را بوسید و دوباره بوسید آمد توی بغلم و گفت مامان از طرف تو هم بوسیدم حالا چرا پاهایش گفتم چون پاهاش همیشه خسته بود درد می‌کرد چون برای دفاع از حرم حضرت زینب و قدم برمی‌داشت یکهو ساکت شد و شروع کرد به لرزیدن. بدنش یخ یخ بود. احساس کردم ریحانه دارد جان می‌دهد همه حواسم به ریحانه بود و از مهرانه سه ساله غافل بودم به برادرم التماس کردم ببردش گفتم اگر سر بابایش را بخواهد من چه کار کنم؟ اگر بخواهد صورت بابا مهدی را ببیند چه طور نشانش بدهیم؟ اگر می‌دید طاقت میآورد؟ نه، به خدا که بچه‌ام دق می‌کرد فاراقلیط 🏴 http://eitaa.com/shahidaneh110
ریزه خواری یا ریزه خوانی 🌾ریزه خواری یعنی اینکه انسان بدون برنامه غذایی مشخصی، هر چه دم دستت اومد رو بدون توجه به نیاز بدن بخوری و در نتیجه وقت خوردن غذای مورد نیاز بدن احساس بی میلی داری و در نتیجه شکم پر شده ولی مواد غذایی مورد نیاز بدن تأمین نشده است. 🌾ریزه خواری در مسیر تأمین نیاز بدن به غذای مناسب یک آسیب جدی است. 🌾اما امروزه در کنار ریزه خواری به برکت رشد کانال ها و گروه های مختلف در فضای مجازی با آسیبی جدید به نام ریزه خوانی رو برو هستیم. 🌾هر چی از هر کانال و گروهی که عضو اون هستیم و دم دست رسید رو بدون داشتن برنامه زمانی مشخص می خوانیم و وقتی موعد مطالعه و تأمین نیاز اصلی فکر می رسد، این احساس کسلی و خستگی زودهنگام ذهن است که به سراغ ما می آید. یکی از راههای مبارزه با این عادت ذهنی، داشتن مطالعه مستمر از یک کتاب خوب است.
هدایت شده از دلنوشته های یک طلبه
خدا رحمت کنه حاج آقای مصطفی دخت پیرمرد نورانی و باصفا و بسیار با تقوا یادم نمیره دبیرستان بودم و به غایت لاغر و استخوانی با تب و عطش مطالعه و کتاب به میزان بسیار زیاد حاج آقا مصطفی دخت مغازه داشت که چند قفسه هم کتاب داشت وقتی دبیرستان تمام می‌شد و از میدان جهاد پایین میومدم تا چهارراه بهارستان، به مغازه حاج آقا که می‌رسیدم، پشت ویترین مغازه شان قفل میشدم و می‌ایستادم و کتابها را دید میزدم‌. ی روز دعوتم کرد داخل. 🔺پسر کی هستی پسر جان؟ 🔺حاج عبدالرسول حدادپور 🔺می‌شناسمش، سلامش برسون 🔺بزرگیتون می‌رسونن. 🔺تو به کتاب علاقه داری؟ 🔺 بله، خیلی. 🔺می‌خونی؟ چیا میخونی؟ 🔺هر چی بیاد دم دستم. از مطهری و شریعتی تا صالحی و جعفری و سهراب و... 🔺حواسم بهت هست که میایی کتاب ها را میبینی و میری. خونتون کتاب هم داری؟ 🔺کم. از دوستام و اینا میگیرم. 🔺میفهمم. خانواده ها همین که از پس خرج و مخارج درس و مدرسه و یومیه بربیان، خیلیه. چه برسه کتاب و ... کی بیشتر تشویقت می‌کنه که کتاب بخونی؟ 🔺مادرم. 🔺بله، دختر عموجهانگیر. خدا رحمتش کنه. شما یادت نیست. خیلی قدیم ها، یادمه وقتی قصه های امیرارسلان نامدار پخش میشد، مردم خونه عمو جهانگیر جمع می‌شدند. 🔺 بله، از مادرم شنیده بودم. 🔺خب گفتی کتاب نداری اما قرض میگیری. بیا اینجا هر کتابی خواستی ببر. بهت قرض میدم. 🔺واقعا؟! ینی اشکال نداره نخرم؟ 🔺برای تو نه، نمی‌خواد بخری. اما هر از سه چهار روز باید برگردونی. 🔺حتما. خاطر جمع. 🔺الان هم هر کدوم میخوای انتخاب کن و ببر. 🔺حاج آقا شرمنده واقعا، دستتون درد نکنه. 🔺انتخاب کن. بردار. 🌷روحش شاد🌷
اگر ایمان به غیب باشد ولی این غیب در زندگی فردی و اجتماعی ما جاری نگردد، یعنی سکولار زندگی می کنیم.
سکولاریزم یعنی جدایی دین از زندگی و ایمان به غیب یکی از اصلی ترین جلوات زندگی مومنانه است.
به پسرش گفت: مادر تو بری جنگ، شهید بشی من دیگه کسی رو ندارم. پسرش گفت: مامان تو اگه مومن باشی خدا ولایتت رو به دست می گیره، الله ولی الذین آمنوا... خدا رو که داشته باشی، همه چی داری حتی پسر...
این یعنی جریان ایمان به غیب در زندگی یعنی زندگی مومنانه یعنی زندگی شهیدانه
رفته بودم جنوب لبنان از یکی از رزمنده های حزب الله سوال کردم، چطور اسرائیل با این همه تجهیزات و آموزش های مختلف نتونست بیشتر از سی و سه روز مقابل حزب الله لبنان دوام بیاره؟ بهم گفت: اونا آموزش دیده بودند، زنده بمونن، ولی ما آموزش دیدیم که شهید شیم. خداوند رحمت کنه امام رو فرمود: ملتی که شهادت دارد شکست ندارد. راوی: حجة الاسلام ماندگاری http://eitaa.com/shahidaneh110
ما از حسین قول شفاعت گرفته ایم با یا حسین از همه سبقت گرفته ایم روز الست هر که به چیزی رسید و ما عشق حسین را به امانت گرفته ایم سر میدهیم و دست به ظالم نمیدهیم ما از حسین درس شهادت گرفته ایم ما نوکر حسین، وَ ارباب عالمیم چون از حسین منصب و شوکت گرفته ایم مانند کودکی که به میدان جنگ رفت از بودن عموست که جرات گرفته ایم یک چله را به بزم عزا گریه مى كنيم در اربعین قول زیارت گرفته ایم
⭕️ ۶ هزار و ۴۲۸ زن در دوران دفاع مقدس به شهادت رسیدند که حدود ۵٠٠ نفر از آنان رزمنده بودند. ۵ هزار و ۷۳۵ زن جانباز و ۱۷۱ آزاده... نام‌هایی که کمتر شنیدیم عکس‌هایی که کمتر دیدیم یادتان جاودان 🇮🇷♥🇮🇷 👤 الهام عابدینی @TWTenghelabi http://eitaa.com/shahidaneh110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری آیت‌الله جوادی آملی 💠 زمستان شد؛ آن کوههای بلند که روز با اسب به زحمت می روند، شب که دیگر کسی نمی رود! و هوا هم سرد شده بود و نشانه برف هم بود. این عزیزان بالای کوههای کردستان در سنگر ها، می توانستند پائین بیایند؛ (ماندند، ماندند، ماندند، ماندند)، یخ زدند و مُردند. نعش شریف شان را به قم آوردند‌. در مسجد اعظم مجلس ترحیم گرفتند. ما معمولاً در مجلس ترحیم که می رویم، یک فاتحه می خوانیم، قرآن می خوانیم و بر می گردیم؛ تا آخر نمی نشینیم. (تا آخر یعنی تا آخر)، تا آخر نشستم و گریه کردم، نه برای ثواب، فقط گریه_خجالت ! اینها بودند که حفظ کردند!! ✅ دیدار با وزیر آموزش و پرورش _ دماوند ؛ ۱۴۰۰/۰۴/۳۱ @rozaneebefarda http://eitaa.com/shahidaneh110
🌀 جوان هایی که در میدان جنگ، عارف شدند 💠 مقام معظم رهبری: 🔷در یک وصیت نامه ای خواندم که شهید می گوید: من ، بی قرارم! آتشی در دل من است که مرا بی تاب کرده است، به هیچ چیز دیگر آرامشی پیدا نمی کنم مگر به لقای تو، ای خدای محبوب و عزیز! ✴️ این سخن یک جوان است! این همان چیزی است که یک و یک بعد از سالها مجاهدت و سالها ریاضت ممکن است به آن برسد، اما یک جوانِ نوخاسته، در میدان نبرد و در میدان آنچنان مشمول قرار می گیرد که این ره صدساله را یک شبه می رود و این احساس بی قراری و شوق، از سوی پروردگار پاسخ مناسب می یابد، خود این شوق هم لطف خداوند و جاذبه ی حضرت حق متعال است، این شگفتی بزرگی است. ✳️ پیرمردهای ما، اساتید سلوک و عرفان سی، چهل یا پنجاه سال زحمت کشیدند، ریاضت کشیدند، عبادت کردند، تا در آخر عمرشان آن حالت در آنها بوجود آمد و وجه الله را رویت کردند و توانستند لقاءالله را کسب کنند. 💢 ۱۳۸۹/۰۱/۱۱ 🌀🌀 رستاخیز 🔰🔰 https://eitaa.com/joinchat/1148256327Cdafe935374 http://eitaa.com/shahidaneh110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴با ضایعاتی ازدواج میکنی؟ با فلافل فروش چی؟ با بنا چطور؟ راننده وانت یا دست‌فروش چی؟ http://eitaa.com/shahidaneh110
🌾برخلاف آنچه بسیاری می‌پندارند آخرین مقاتله ما، به مثابه سپاه عدالت، نه با دموکراسی غرب، که با اسلام آمریکایی است؛ که اسلام آمریکایی از خود آمریکا دیرپا تر است. 🌾اگرچه این یکی نیز ولو «هزار ماه» باشد، به یک «شب قدر» فرو خواهد ریخت و حق پرستان و مستضعفان وارث زمین خواهند شد. http://eitaa.com/shahidaneh110
زندگی شهیدانه
اگر ایمان به غیب باشد ولی این غیب در زندگی فردی و اجتماعی ما جاری نگردد، یعنی سکولار زندگی می کنیم.
سکولار بودن با مقدس مآبی جمع می شود، ولی سکولاریزم حضور دین و غیب را در عرصه ی اداره ی امور دنیا نمی پذیرد. هر چند که از حیث آثار روان شناختی، ممکن است شما را توصیه به دعا هم کند و خود نیز اهل دعا و عبادت باشد... و اینچنین است که بوته ی امتحان در آخرالزمان دشوار می گردد.
هدایت شده از بی سواد
نقل میکنند امام خمینی رحمت الله علیه یکبار به خاطر قضا شدن نماز شب مدت زیادی را گریه کردند این داستان وجه اشتراکی با حال این روزهای ما داره وقتی آدم به این همه ثواب زیارت امام حسین علیه السلام نگاه می‌کنه و بعد می بینه مفت مفت از این زیارت جا مونده، باید هم گریه کنه هم دنبال دلیل باشه چی شد که این رزق از ما گرفته شد؟ یعنی من توی این یکسال به چشم آقام نیومدم؟ یا نکنه از چشم آقا افتادم؟! یا چون بیشتر از همه، موکب دارها رفتن، آقا می خوان بگن خدمت در این راه برای ما اولویت داره. خدمت به زوار مهم تره یا چون یک ملتی قدر نعمتی رو ندونه، ازش میگیرن. یا شاید یک گناه اجتماعی مرتکب شدیم و این نتیجه همون گناه هست؟ یا خیریتی در نرفتن هست مثلا قرار هست با نرفتن بفهمیم واقعا برای چی دوست داشتیم بریم کربلا؟ برای چای عراقی؟ برای قدم زدن جلوی موکبها؟ برای حضور در صحن آقا؟ یا به دلیل معرفتی که به امام داریم دلمون تنگ شده؟ یا اینکه بفهمیم یک حرکت جمعی هم‌دلانه چه لذتی داره مثل جنگ مثل کمک های مومنانه مثل دعا مثل اربعین
آنچه که آنان_فلاسفه و عرفا و هنرمندان_ با قدم های علمی و استدلالی و عرفان یافته اند، اینان_شهدا و اسرا و مفقودین به آسیب‌دیدگان_ با قدم های عینی به آن رسیده‌اند و آنچه آنان در لابلای کتابها و صحیفه ها جستجو کرده اند، اینان در میدان خون و شهادت در راه حق یافته اند.... صحیفه امام، ج۱۸، ص ۷۴ http://eitaa.com/shahidaneh110
🛑🛑عکس تاریخی از تعارف شیشه‌ شیر به صدام وسط میدان‌جنگ! 🛑رجزخوانی مرحوم حاج بخشی در عملیات والفجر‌۱۰ برای صدام؛ صدام حسین هنوز باید شیر بخورد اسفند ماه ۱۳۶۶ منطقه دربندی‌خان عراق http://eitaa.com/shahidaneh110
⭕️ قهرمان غیرت و مردانگی! پدرش می گفت: ازش پرسیدم: علی چی شد این کار رو کردی؟ گفت: هر کی دیگه هم جای من بود این کار رو می کرد. ققنوس وار به دل آتش زد تا مادر و خواهر شهیدی را از حریق نجات دهد. ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و آواز نیامد این مدعیان در طلبش بی خبرانند کآن را که خبر شد خبری باز نیامد http://eitaa.com/shahidaneh110