eitaa logo
امام زادگان عشق
95 دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
3.9هزار ویدیو
331 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
| : ۱۱۷ گرگرفتم. انگار از نگاهم فهمیدی چه شوخی بی مزه ای کرده! خندیدی: باز جوش آوردی؟ نگاه کن لپا و سر دماغت گل گلی شده!» - برای چی تا منو میبینن، از این حرفا میزنن؟ - بابا شوخی کرد، شوخی هم حالیت نمیشه؟ دوستانت آمدند داخل اتاق و یکی از آنها آهسته کنار گوش تو گفت: «به خانمت بگو امشب من پیشت میمونم.» تا رو برگرداند گفتم: «خیر، امشب من خودم میمونم!» گفتی: «آقای حاج نصیری محبت داره. میخواد بمونه تا کمی خاطراتمون را دوره کنیم.» . گفتم که خودم هستم! آقای حاج نصیری کفش هایش را درآورد و دمپایی پوشید: «حاج خانم برام زحمتی نیست، می مونم.» به تندی نگاهت کردم. آهسته گفتی: اذیت نکن سمیه، چرا لجبازی میکنی؟» - وقت دکتر دارم میرم و برمی گردم. - کجاست دکترت؟ ۔ آیت الله کاشانی، با آژانس میرم و میام. - برای آخرین بار میگم، از همون جا برو خونه! «نه» را طوری گفتم که رو کردی به حاج آقا و گفتی: «من که حریف خانمم نمیشم!» وقتی از مطب پیشت برگشتم، همه دوستانت رفته بودند، حتی آقای حاج نصیری. اتاق دوتخته بود. در اتاق را بستم و لب تخت دوم نشستم تا سیر ببینمت. تو دیگر مصطفایی نبودی که با دوستانت می گفتی و می خندیدی. از درد به خود میپیچیدی و ناله می کردی. انگار هذيان بگویی، از دوستانت میگفتی، از شهید بادپا، کجباف و دیگران. به بادپا که میرسیدی، دگرگون میشدی: «یه تیر به پهلویم خورده بود سمیه، افتاده بودیم توی محاصره. حاج حسین هنوز سرپا بود و درخواست کمک و پی ام پی داد. مرتب داد میزد اگه به دادش نرسیم از دست میره. پیام پی که اومد کمکم کرد سوار بشم. هنوز کاملا جاگیر نشده بودم که تیر
خورد. یه مرتبه دولا شد، دستش رو گرفتم بکشمش بالا که پی ام پی حرکت کرد. در حال افتادن به بیرون بودم که حاج حسین پنجه دستم رو باز کرد و این طور شد که از هم جدا افتادیم. او ماند و من رو بردند. آخ سمیه حاج حسین جا موند! شاید هم من جا موندم!» نمیدانستم چطور زخمهای روحت را نوازش کنم. چطور؟ سه شب تمام در بیمارستان بودم. روز می آمدم خانه به فاطمه که پیش مامان بود سر میزدم، استراحتی می کردم و برمی گشتم. روز سوم اصرار کردی: «برو بلوک زایمان ببین نظرشون چیه؟ این بچه کی می خواد به دنیا بیاد؟» رفتم بلوک زایمان. دکتر از شرایط روحی ام باخبر شد: «ممکنه برای زایمانت به مشکل بربخوری!» برگشتم پیشت. خانم بادپا زنگ زد: با پسرم اومدم تهران، میخوام بیام عیادت، همین حالا!» وقتی قرار شد بیایند، گفتی: «تا نیومدهن بذارنمازم رو بخونم!» هنوز سر نماز بودی که آمدند و آنها هم ایستادند به نماز. بعد نماز، دو ساعت تمام تو از شهید بادپا گفتی و خانمش اشک ریخت. در آخرین لحظه وقتی خانم بادپا پرسید: «چراحاج حسین رو برنگردوندین؟» رنگت پرید و جوابی ندادی. خانم بادپا رو به من کرد و گفت: «سمیه خانم شما چرا اینجایی؟» | . چون ساعت ۹ قراره برم بلوک زایمان! ۔ کسی پیشت هست؟ - مامانم اینا قراره بیان! - میخوای بمونم؟ . نه! اصلا. بفرمایید شما؟ تا جلوی آسانسور، بدرقه شان کردم. برگشتم دیدم باز روی تخت دور خودت می چرخی - چی شده مصطفی؟ . هیچی نگو سمیه. دارم میسوزم؟ - میخوای پرستار رو صدا کنم؟ - فقط حرف نزن! مشت می کوبیدی به لبه تخت: میگم حرف نزن میفهمی؟ نزن!» بدجوری عصبی شده بودی. پتویی انداختم رویت، کمی پاهایت را ماساژ دادم و ساکت نشستم. انگار نیاز داشتی بخزی در غار تنهایی ات. . دارم میسوزم حاجی، چرا تنهام گذاشتی؟ اونم اینجوری. چرا شرمنده م کردی؟ چرا خجالتم دادی؟ لامروت، ندیدی زنت چطور نگام می کرد. ندیدی نگاهای پسرت رو. حاجی این رسم رفاقته؟ تنهام گذاشتی که منو روسیاه کنی؟ دو ساعت تمام زمزمه می کردی و اشک میریختی. بعد که آرام گرفتی گفتم: «من میرم پایین ببینم دکتر چی میگه!» آرام گفتی: «اگه گفتن باید زایمان کنی به من خبر بده!» رفتم پایین پیش دکتر: «وضعیتت اصلا مناسب نیست، برو ام آرآی بگیر وگرنه مسئولیتش پای خودت!» آمدم بالا، هنوز زیر پتو ناله می کردی. چقدر دلشوره داشتم. صبح بود که مامان و بابام آمدند ⬅️ ادامه دارد.... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 قرار شبانه زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام 🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸 🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ 🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ 🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ 🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ 🌸وضاقَتِ الاْرْضُ 🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ 🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ 🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى 🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ 🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد 🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ 🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم 🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا 🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ 🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ 🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ 🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ 🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ 🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ 🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني 🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ 🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل 🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ 🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️✨ دعای مادرانه حضرت‌زهرا سلام‌الله‌علیها آخرين دعای حضرت مادر...🌷 🔻... 👇 🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 هرگاه به هر امامی سلام دهید خــــــود آن امام جواب ســـــــلام تان را میدهـــــد...❣ ولی اگر کسی بگوید: ❣ “السلام علیک یا فاطمه الزهرا”❣ همه‌ی امامان جواب میدهند … می‌گویند: چه شده است که این فرد نام مادرمان را برده است !؟ السلام علیکِ یا فاطمهُ الزهراء(س) تا ابد این نکته را انشا کنید پای این طومار را امضا کنید هر کجا ماندید در کل امور رو به سوی حضرت زهرا کنید... 🌹السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س)🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ نَبِيِّ اللَّه🌹ِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ حَبِيبِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَلِيلِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ صَفِيِّ اللَّهِ🌹السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَمِينِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ خَلْقِ اللَّهِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ أَفْضَلِ أَنْبِيَاءِ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ مَلائِكَتِه🌹ِ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا بِنْتَ خَيْرِ الْبَرِيَّةِ🌹 السَّلامُ عَلَيْكِ يَا سَيِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِينَ🌹 مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ السَّلامُ عَلَيْكِ يَا زَوْجَةَ وَلِيِّ اللَّهِ وَ خَيْرِ الْخَلْقِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🌷 🔹 وَلَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذِينَ اعْتَدَوْاْ مِنْكُم فِى السَّبْتِ فَقُلْنَا لَهُمْ كُونُواْ قِرَدَةً خَاسِئِينَ(65) 🍀 ترجمه:قطعاً شما از كسانى از خودتان كه در روز شنبه، نافرمانى كردند آگاه شدید، ما به آنان گفتیم: به شكل بوزینه هاى رانده شده در آیید 🔹فجعلنها نکالا لما بین یدیهما و ما خلفها و موعظة للمتقين(66) 🍀 ترجمه:پس ما آن را عبرتی برای حاضران معاصر و نسل های بعدشان و پندی برای پرهیزکاران قرار دادیم. 🌸 به بنی اسرائیل فرمان داد که روز شنبه کار نکنند کار آنها صید ماهی بود خداوند می خواست بنی اسرائیل را امتحان کند خداوند ماهی های فراوانی فرستاد آن قدر ماهی بود که در روزهای گذشته این همه ماهی نبود حرص و طمع بنی اسرائیل سبب شد که دوباره مثل گذشته از فرمان خدا اطاعت نکنند بنی اسرائیل تورهای بلندی را پهن کردند یا دریچه حوضچه ها را باز کردند تا ماهی ها در آن شود و صبح یکشنبه آن ماهی ها را بردارند.این آیات65و66سوره بقره خطاب به یهود زمان پیامبر اسلام است که می فرماید (قطعا شما از کسانی از خودتان که در روز شنبه نافرمانی کردند آگاهید:ولقد علمتم الذین اعتدوا منکم في السبت) 🌸السبت یعنی که در دین یهود تعطیلی روز شنبه بود.انسان با انجام دادن گناه کم کم به حیوانیت نزدیک می شود(فقلنا لهم کونوا قردة خاسئين:پس ما به آنان گفتیم به شکل بوزینه(میمون های) رانده شده در آیید) ، افراد حیله گر را به صورت بوزینه در آورد تا درس عبرتى براى دیگران باشد و همچنین پندی برای پرهیزکاران باشد(فجعلنها نکالا لما بین یدیهما و ما خلفهما و موعظة للمتقين:پس ما آن را عبرتی برای حاضران معاصر و نسل های بعدشان و پندی برای پرهیزکاران قرار دادیم)مسخ چهره، یكى از عذابهاى الهى و تحقّق قهر خداوندى است.خاسئین از ماده خسأ به معنى طرد نمودن است. برخى در تفسیر خود،منظور از بوزینه شدن را یك تشبیه دانسته اند. 🔹 پيام های آیات65و66سوره بقره 🔹 ✅ از دانستنى هاى تاریخ، باید گرفت. ✅ کسى كه حكم خدا را نسخ كند، خود را مسخ كرده است. تغییر وتحریف چهره دین، تغییر چهره انسانیّت را بدنبال دارد. ✅حیوانات، از رحمتِ خداوند دور نیستند، ولى حیوان شدن انسان، نشانه ى قهر و طرد الهى است. 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام بر آنهایے ڪہ بياد مـادر بےنشانشان حتے براے مادرانشان هم نشـانے نگذاشتنــد ... سلام✋ 🌸 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
@madaahi_99_۲۰۲۲_۰۱_۱۹_۱۱_۱۸_۱۱_۵۹۲.mp3
3.8M
💐💐💐 عشق یعنی تفسیر الله اکبر... 🎤 🎉 ویژهٔ 💐 میلاد بر شما سروران گرامی مبارک 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سخنان مادر گرامی رهبرانقلاب درباره روش تربيت فرزندانشان روز مادر مبارک🌺 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هم اکنون جشن میلاد بانوی دوعالم حضرت زهرای مرضیه« س» و گرامیداشت مقام مادر و هفته زن و زاد روز بنیانگذار انقلاب اسلامی امام خمینی« ره» درحسینیه مسجد
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 عرض سلام و ادب گزارش تصویری دیدار بانوان پیشکسوت هیئت زینبی به مناسبت( میلاد حضرت زهرای مرضیه« س» و زاد روز رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی« ره» و گرامیداشت مقام مادر و هفته زن) این دیدار تجلیل از خواهران پیشکسوتی است که در خدمت والدین بوده و پرستاری از آنان را بعهده گرفته اند. ۱۴۰۰/۱۱/۲ هیئت بانوان پیشکسوت زینبی 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
| : ۱۱۸ جلوی در بیمارستان. هنوز ساعت ملاقات نشده بود که زنگ زدند. گفتم: «من باید برم ام آرآی. میام باهم بریم!» به تو که هنوز زیر پتو بودی گفتم: «آقامصطفی شنیدی؟ دارم میرم ولی پولش را چه کنم؟ هیچی نباشه، صدهزارتومن میشه!» بلندشدی نشستی: «نگران نباش، من یه مقدار پول دارم!» . حقوقمون رو که هنوز ندادن! - این بار که رفتم سیصد دلار تشویقی گرفتم. گوشی رو بده به من! زنگ زدی به پدرت و قرار شد که پول را تبدیل کند. رفتم پایین. با مادرم به جاهای مختلفی برای ام آرآی مراجعه کردیم، اما دست خالی برگشتیم. . توی این وضعیت که بچه وقت تولدشه خطرناکه؟ پدرت با درمانگاهی هماهنگی کرد. - فردا میبریمت اونجا. روز بعد ام آرآی که گرفتم، از آنجا آمدیم پیش تو اتاقت پر بود از مهمان، نگاهم کردی: «چیزی شده؟» - ام آر آی گرفتم! - پس برو بلوک زایمان نشون بده، رنگ به صورت نداری؟ مامانم رسید. با او رفتیم. همان لحظه گفتند آماده شو برای اتاق عمل. پدرت آمد و کارهای پرونده را انجام داد. درحالی که برای رفتن به اتاق عمل آماده میشدم پرستاری آمد: ملاقات کننده داری، بیا بیرون ولی اون طرف پرده نیا!» آمدم دم در، آنجا سرم در دست روی ویلچر، جلوی پرده ای که جلوی بلوک زایمان زده بودند نشسته بودی - آقامصطفی با این حالت چطوری اومدی؟ البهایت می جنبید، چند بار به سمتم فوت کردی: «آیت الکرسی برات خوندم، نگران نباشی ها! فقط مراقب خودت باش!» سرت را از لای پرده پیش آوردی و پیشانی ام را بوسیدی. پرستار گفت: «عجله کن خانم! باید بری اتاق عمل!» نگاهت که کردم، چشمهایت پر از اشک بود. داخل ریکاوری بودم که به هوش آمدم.
مامانم کنار گوشم گفت: «بچه ت پسره و خوشگل.» وقتی آوردنم بخش، نگاه چرخاندم و دلم میخواست میدیدمت. مامان متوجه شد: «الان مویش رو آتش میزنن و میاد.» آمدی با همان ویلچر - بچه کو آقامصطفی؟ - الان میارن. کمی بعد پرستاری آمد: «بیایین بچه رو تحویل بگیرین. نیم ساعتی تو دستگاه گذاشتیمش و حالش خوبه.» مادرت رسید. با مادرم رفتند سراغ بچه و تو آمدی بالای سرم. با شوق پرسیدی: «چه شکلیه؟» - مگه ندیدیش؟ - میخوام خودت برام بگی! - اصلا شبیه من و تو نیست! . چرا چنین فکری میکنی؟ . آخه خیلی سفیده! نه به من رفته نه به تو! مامانم بچه به بغل آمد، نگاهت که به او افتاد خندیدی، بچه را گرفتی بغلت. - این چه حرفیه که به پسرمون میزنی؟ در گوشش اذان گفتی، درحالی که اذان فاطمه را پدرت گفته بود. در همان حال گوشی ات را روشن کردیو گفتی: «از من و پسرم فیلم بگیر.» آن شب تا صبح بارها و بارها رفتی و آمدی، به حدی که پرستارها از دستت عاصی شده بودند. وقتی می خواستند داروهایت را تزریق کنند و میدیدند نیستی، کلافه میشدند. یک بار هم پرستار آمد وضعیت مرا چک کند، دید روی تخت کنارم دراز کشیدی. لباس من آبی کم رنگ بود و لباس تو آبی پررنگ. به شوخی گفت: حالا کدومتون زایمان کردین؟» پرستار دیگری آمد و گفت: «آقا تخت برای یه نفره بیا پایین!» - ما دو نفر وزنمون به اندازه یه نفرها | وقتی خبر رسید مرخصم کردند، بار دیگر آمدی برای بدرقه. بچه را مادرت گرفته بود و وسایل را مادرم برداشته بود. تا جلوی در بیمارستان دنبال ما آمدی. حالا لنگان لنگان قدم برمیداشتی. کسانی که تو را میشناختند تبریک می گفتند و تو لبخند میزدی و تشکر می کردی. مرا سوار ماشین بابا کردی و با خیال راحت برگشتی به اتاق. روز سوم باید پسرمان را که حالا صدایش می کردیم محمدعلی، می بردیم غربالگری. بعد هم میرفتیم بخش نوزادان و تستزردی می گرفتیم. پزشک متخصص هم باید محمدعلی را ویزیت می کرد. خبردار شدی و با همان لباس بیمارستان درحالی که آنژیوکت به دستت بود، آمدی درمانگاه النگ لنگان باهم رفتیم داخل مطب و به دکتر گفتی: «پدر این بچه م!» دکتر با تعجب نگاهت کرد: «پس چرا این لباس تنته؟» . کمی ناخوش احوالم، توی بیمارستان بستری ام. دکتر از محمدعلی تست زردی گرفت و آمدیم بالا داخل اتاقت. همان ساعت ناهار آوردند: «بخور عزیز!» . متشکر، میل ندارم!| - باید بخوری، چون میخوای بچه شیر بدی! قاشق قاشق غذا را گذاشتی دهنم. غذا خورشت کرفس بود. تا آن زمان غذایی به این خوشمزگی نخورده بودم، حتی بعد از آن... ⬅️ .... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 قرار شبانه زمزمه می کنیم دعای فرج را به نیابت از تمام 🌸بسم الله الرحمن الرحيم🌸 🌸الـهي عَظُمَ الْبَلاءُ 🌸 وبَرِحَ الْخَفاءُ 🌸وانْكَشَفَ الْغِطاءُ 🌸 وانْقَطَعَ الرَّجاءُ 🌸وضاقَتِ الاْرْضُ 🌸ومُنِعَتِ السَّماءُ 🌸واَنْتَ الْمُسْتَعانُ 🌸 واِلَيْكَ الْمُشْتَكى 🌸 وعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ 🌸اللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد 🌸اولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ 🌸 وعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم 🌸ففَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريبا 🌸 كلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ 🌸يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ 🌸اكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ 🌸وانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ 🌸يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ 🌸الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ 🌸ادْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني 🌸السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ 🌸 الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل 🌸يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ 🌸بحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
جشن میلاد حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها امشب در حسینیه مسجد حضرت زینب سلام االه علیها
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا