قسمت دوم
به روایت از فردوس حاجیان»، #جانباز شیمیایی و #رزمنده #لشکر 25
وقتی در حین #عملیات، دشمن #شیمیایی زد، #نعمتالله #ماسکش را به یکی از #رزمندهها داد و #خودش #بدون #ماسک ماند.😭
🍃🌷🍃
وقتی در بیمارستان از او سوال کردند چرا ماسک نزدی؟ در جواب نوشت: ماسک و لباس تا حدی دوام دارند، جائی که #خدا را دارد، ماسک را چه کار؟😭
🍃🌷🍃
دلهره داشتم. آن شب همه منتظر بودند. #سردار حاج مرتضی قربانی هم بود. همان #فرمانده شجاعی که #پرچم #امام رضا (ع)🌷 را بر فراز #گلدسته #مسجد فاو نصب کرد. #حاجی شیرسوار هم بود. محور ما کنار نهر رفیه بود.
نم نم باران میبارید. ابتدا لازم بود #رزمندگان #غواص به آب میزدند و #عرض اروند را طی میکردند. #اروند آن شب متلاطم بود و امواجی به بزرگی صخره داشت. همه آماده در سنگر نشسته بودیم که یک مرتبه بیسیمها به صدا در آمدند.
عملیات که شروع شد، یکهو تمام #کائنات به هم ریخت! #توپهای فرانسوی، #انفجارهای مهیب و #زمین لرزههای وحشتناک و... #شهید نعمتالله ملیحی آن لحظه دراز کشیده بود، بهش گفتم: «نعمت! بلند شو عملیاته»
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت پنجم
به روایت از پسر #شهید:
از #مهمترین #ویژگیهای پدرم #شجاعت و#ولایت پذیری شون بود،پدرم 92#درصد #جانبازی داشتند و بیش از 140#ترکش در #بدن شون بود.😭😭
🍃🌷🍃
برنامههای #انقلابیشون رو از ابتدای دهه ۵۰# #شروع کردند و چندین بار هم توسط ساواک #دستگیر شدند،پدرم جزو ۱۲۰#نفر #اولی بودند که #سپاه #خراسان را #راهاندازی کردند.
🍃🌷🍃
پدرم در #قائلههای #گنبد، #کردستان و #طبس #حضور داشتند و بخشی از #فعالیتها شون در #سپاه منطقه #صالحآباد بود.
🍃🌷🍃
در #جنگ #تحمیلی ایران و عراق در #سپاه بودند و #رشادتهای زیادی از خودشان نشان دادند و سال ۷۰# بود که از #مناطق #جنگی #برگشتند.😭😭
🍃🌷🍃
#جنگ تحمیلی سال ۶۷# تمام شد و بسیاری از #رزمندگان عزیز برگشتند، اما پدرم سال ۷۰# از #منطقه برگشتند و سال ۷۵# به فیض #شهادت نائل آمدند.😭😭
🍃🌷🍃
#مجروحیت و #جانبازی داشتند؛ #تخلیه #چشم چپ، #پاره شدن #پرده گوش چپ و #برداشتن ۱۰#سانت از #روده کوچک فقط #بخشی از #مجروحیتهای پدرم بود.😭😭
🍃🌷🍃
بااینهمه #مجروحیت، صبح بلند می شدند و #بدون #راننده در محل کار #حاضر می شدند و بازهم حتی #یکقدم از #آرمانها و #ارزشهای #انقلاب اسلامی #عقبنشینی نکردند.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇