#قسمت_۲
دشمن بعثی عقده و کینه اش را از امام و انقلاب امام با #بدن نازنین او #تسویه کرد. آثار لگدهای دشمن بعثی بر صورت زیبای #شهید وحید نمایان است. #وحید با ضربات لگد مزدور بعثی به #معراج رفت و صورت زیبایش اینگونه شد. 😭
🍃⚘🍃
#وحید از نوجوانان بسیجی شهر ری بود که به پاس تلاش هایی که انجام داده بود تقدیر نامه ای به دست خط امام خمینی (ره) دریافت کرده بود.
🍃⚘🍃
به روایت یکی از امدادگران:
وقتی بالای سر#وحید رفتم دیدم لب هایش تکان می خورد و گویی با کسی صحبت میکند. 😭 باند را برای پانسمان روی سینه اش گذاشتم. من نتوانستم وحید را به عقب منتقل کنم و به ناچار خود به عقب رفتم. 😔
🍃⚘🍃
وقتی اوضاع کمی آرام شد باز به نزد #وحید رفتم ولی دیدم به #شهادت رسیده 😭 اونم با# پیکری اونجوری 😭😭 و بدین ترتیب #وحید « ذبیح الله عید قربان » شد در اول مرداد ماه ١٣۶٧ در حالی که #هفده سال بیشتر نداشت. 😭
🍃⚘🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت سوم
به روایت از همرزم #شهید :
يك شب آمدم مسجد ،گفتم #داوود را كشتند.همه فكر كردند شوخي مي كنم اما قسم خوردم و گفتم: در درگيري #نجف با آمريكاهايي كه قصد #ورود ادوات نظامي به داخل #حرم اميرالمومنين (ع) ⚘ را داشتند ،درگير شديم . #داوود هم #شهيد شد.😔
🍃⚘🍃
يكي از #همرزمان داود كه #جانباز شده بود مي گفت: در عراق كه بوديم به #داود گفتم چه آرزويي داري؟ جواب داد مثل #سيد الشهدا⚘ وقتي #شهيد مي شوم#سر در #بدن #نداشته باشم و مانند #شهداي گمنام #جنازه ام برنگردد.😭
🍃⚘🍃
#داوود #عزيزترين دارايي خودش يعني #جانش را براي #خدا و در #راه خدا از دست داد #خدا هم آرزوي او را اجابت كرد، #تركش خمپاره اي كه بهش #اصابت كرد #سرش را #جدا كرد و وقتي #شهيد شد #سر در #بدن #نداشت.😭
🍃⚘🍃
#پيكرش هم كه كه برنگشت و مادرش #چشم انتظارش مانده 😔.. همرزمی مي گفت چند بار #صلوات نذر كرد پرسيدم چرا اينقدر صلوات نذر كردي از جنگ مي ترسي؟!!! #داوود گفت: نذر كردم كه به معركه #جنگ برسم...😭
🍃⚘🍃
#داوود كه #شهيد شد #شهيد حسام ذوالعلي غبطه مي خورد چرا اين بار كنارش نبود كه باهم #شهيد بشوند...
اما طولي نكشيد #پنج سال بعد اين دو #رفيق دوباره به #رسيدند...!😭
🍃⚘🍃
ادامه دارد👇👇
قسمت پنجم
به روایت از پسر #شهید:
از #مهمترین #ویژگیهای پدرم #شجاعت و#ولایت پذیری شون بود،پدرم 92#درصد #جانبازی داشتند و بیش از 140#ترکش در #بدن شون بود.😭😭
🍃🌷🍃
برنامههای #انقلابیشون رو از ابتدای دهه ۵۰# #شروع کردند و چندین بار هم توسط ساواک #دستگیر شدند،پدرم جزو ۱۲۰#نفر #اولی بودند که #سپاه #خراسان را #راهاندازی کردند.
🍃🌷🍃
پدرم در #قائلههای #گنبد، #کردستان و #طبس #حضور داشتند و بخشی از #فعالیتها شون در #سپاه منطقه #صالحآباد بود.
🍃🌷🍃
در #جنگ #تحمیلی ایران و عراق در #سپاه بودند و #رشادتهای زیادی از خودشان نشان دادند و سال ۷۰# بود که از #مناطق #جنگی #برگشتند.😭😭
🍃🌷🍃
#جنگ تحمیلی سال ۶۷# تمام شد و بسیاری از #رزمندگان عزیز برگشتند، اما پدرم سال ۷۰# از #منطقه برگشتند و سال ۷۵# به فیض #شهادت نائل آمدند.😭😭
🍃🌷🍃
#مجروحیت و #جانبازی داشتند؛ #تخلیه #چشم چپ، #پاره شدن #پرده گوش چپ و #برداشتن ۱۰#سانت از #روده کوچک فقط #بخشی از #مجروحیتهای پدرم بود.😭😭
🍃🌷🍃
بااینهمه #مجروحیت، صبح بلند می شدند و #بدون #راننده در محل کار #حاضر می شدند و بازهم حتی #یکقدم از #آرمانها و #ارزشهای #انقلاب اسلامی #عقبنشینی نکردند.
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇