قسمت چهارم
#پسر اولم ،
#محمدحسن در #عملیات فتحالمبین به #شهادت رسید و #پیکر او و#تعدادی دیگر از #شهدا پس از 13#روز در خاک عراق پیدا شد، تمام مقدمات ازدواج #محمدحسن فراهم شده بود اما #قبل از #ازدواج به #شهادت رسید.😭
🍃🌷🍃
همسرم بعد از #شنیدن #شهادت #پسرم که قرار بود داماد شود منزل را ۹#شب و روز چراغانی کرد و خودم نیز با انجام #غسل #صبر و #تلاوت قرآن #فراق #فرزندانم را بر خود آسان کردم.😭
🍃🌷🍃
#پسردومم
#محمد محسن هنگام #شهادت تنها 15#سال داشت، از 13#سالگی به #جبهه رفت و با اینکه #سن و سال #کمی داشت اما در #گروه #شناسایی #فعالیت داشت، در سالهای 1360# تا 1362# در #جبهه بود و در خاک عراق به #شهادت رسید.
🍃🌷🍃
#پسر سومم،
#محمدجواد پس از #شهادت #برادرش که #لباس #برادر بزرگ خود را به #تن کرده و در سن 18#سالگی وارد #سپاه شد و در همان 18# سالگی نیز با #خواهر #شهید سید عبدالحمید حسینی ازدواج کرد.
🍃🌷🍃
#محمدجواد پس از #برادران خود به #جبهه رفت و در #عملیات کربلای 5 به #برادران خود #پیوست و #داغ از دست دادن #فرزندانمان برای #همسرم بسیار #سخت بود.😭😭😭
🍃🌷🍃
ادامه دارد👇👇
😔خدا نکنه کسی بهت بگه:👇
#زیاد برام دعا کن....
😱💔دلت به لرزه میُفته که مگه چی شده اینقدر #مضطرب و #بیتاب شده ...
👌اگر شرایطش باشه؛
🗣 #مشکلش و گرفتاریشو #جویا میشی و در صدد #رفعش برمیایی.
😭ولی #خدانکنه شرایط #پرسش نباشه!
💔دیگه دلت #تاب نمیاره
🤲تو خلوت،
😴تو #خواب یا #بیداری
🤔فکرت،
📿ذکرت
👌همش بهشه #آیامشکلش #حل شد؟!
آیا #دغدغه اش #برطرف شد؟
🚶♂خلاصه هرجا #میری و یا #مینشینی میگی:👇
🙏 #دوستان یه نفر #خیلیملتمسدعاست براش #دعا کنید ...
😕میدونم که نگفته متوجه منظورم شدین
🕌صاحب و #مولای ما، #ولینعمت و سرور و همه چیز من و شما،
📢 #پیغام داده که برای #فرج من #بسیاردعاکنید که خود #سببفرج و #گشایش برای #خودتان است.
😫 #ایکاش #آبمیشدم و این #جمله را #نمیشنیدم.
🙏کاش از #شنیدن این جمله #دق میکردم!
#کاش ...
😔#کاش حداقل #دعا میکردم ...
🤲😫از آن #دعاهایی که با اضطرار است ...
👈🤲از آن #دعاهایی که همه ی #امیدتقطع شده ...
💦📢از #همانهایی که همه را #بسیج میکنی که #آیدوستان فرد #مضطری
#ملتمس دعاست...
#دعاش کنید ...😭😭😭😭😭😭
🦋🦋🦋