مادر شهید گفت شرمنده زینب (س) هستم
کمال آشنا، می افزاید: "فعالیت جهادی محمد البته محدود به خدمت رسانی به محرومین نبود. همه کارهای تاسیساتی سپاه آغاجری را به صورت رایگان و به اصرار خودش انجام می داد. محمد بسیجی بود اما قلبش به عشق سپاه می تپید. بچه های سپاه هر کاری می کردند محمد قبول نمی کرد حتی یک ریال دستمزد بگیرد. می آمد و همه تعمیرات تاسیساتی سپاه آغاجری را با ذوق و علاقه انجام می داد."
مسئول بسیج سازندگی سپاه ناحیه آغاجری خاطرنشان می کند: "مادر شهید هادی نژاد زن مجاهد و بسیار سلحشوری است. او در مراسم تشییع پسرش سخنانی بر زبان آورد که قلب همه را آتش زد. مادر شهید هادی نژاد گفت من خواب دیدم که حضرت زینب کبری (س) پسرم را از من درخواست کرد. چند روز بعد محمد آمد و گفت می خواهم بروم سوریه. به او گفتم مادر جان برای چه می خواهی بروی؟ تو تنها پسر من هستی. جواب داد وقتی حضرت زینب (س) مرا خواسته باید بروم. افتخار می کنم پسرم را در راه دفاع از حرم حضرت زینب (س) دادم. تنها سرمایه زندگی من محمد بود، شرمنده زینب (س) هستم که چیز دیگری ندارم تا فدایش کنم."
بازسازی کامل یک مدرسه
او درباره محرومیت های شهرستان آغاجری، اظهار می کند: "مرکز شهرستان آغاجری قبلا محل اسکان انگلیسی هایی بود که در شرکت نفت کار می کردند و مردم نیز در کنار آن ها به صورت عشایری روزگار می گذراندند. پس از پیروزی انقلاب شهر به دست مردم افتاد اما شرکت نفت به مردم گفت باید اینجا را ترک کنند. مردم مقاومت کردند و ماندند اما دستگاه ها از ارائه خدمات شهری و روستایی خودداری کردند. بیشتر خانه ها در این منطقه کاهگلی است و مردم بسیار مستضعف هستند. شهید هادی نژاد و گروه جهادی اش وقف خدمت به این مردم بودند. شهرستان آغاجری 150 شهید تقدیم انقلاب کرده است."
مسئول بسیج سازندگی سپاه ناحیه آغاجری با اشاره به خاطره ای از شهید هادی نژاد، می گوید: "در یکی از روستاهای اطراف آغاجری، مدرسه ای وجود داشت که در سال 1342 ساخته شده بود و از 10 سال قبل تا امروز به دلیل تخریب کاملا متروکه شده بود. در آن روستا با همکاری محمد یک اردوی جهادی برگزار و مدرسه را به طور کامل بازسازی کردیم. بزرگ آن ده یکی از شیوخ عرب بود. اعراب به طور کلی انسان های مهمان نوازی هستند و برای پذیرایی از مهمانشان سنگ تمام می گذارند. شیخ این ده برای تشکر از بچه های جهادی ضیافت شام مفصلی ترتیب داد. وقتی در مجلس او حاضر شدیم متوجه شدیم محمد نیامده. بعدا محمد را دیدم و علت غیبتش را پرسیدم. گفت مگر ما چه کار کرده ایم که چنین تدارکی برایمان دیده اند. این را می گفت و بیسکویت ساقه طلایی اش را می خورد."
خاطره ای از زبان مادر شهید محمدهادی نژاد
يكشنبه, ۱۸ بهمن ۱۳۹۴، ۰۴:۴۷

چند روز قبل از رفتن به سوریه ازم خواست که بزارم بره سوریه. باهاش مخالفت کردم وگفتم تو مال جنگ نیستی و من فقط یک پسر دارم و اگر تو بری دیگر کسی را ندارم. شب که خوابیدم حضرت زینب و پسر مو ازم خواست و گفت با رفتنش مخالفت نکنم. وقتی خبر شهادتشو شنیدم اصلا ناراحت نبودم چون حضرت زینب محمد منو انتخاب کرده بود.
وصیت نامه شهید محمدهادی نژاد
به نام خدا
من نماز میخوانم تا خودم سبک شوم. اگر نمازم ترک شود قلبم درد میگیرد. احساس میکنم دیدار دوستی با ارزش را از دست دادم.
محمد هادینژاد
@khakihaa 1_2148997264.mp3
زمان:
حجم:
4.09M
ما از مرگ نمیترسیم که مرگ ما شهادت است و شهادت حیات عند رب...🍃
✨ای وجدان های نیمخفته چشم بیداری بگشائید...
🌱🕊
6.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کلیپ | #شهیدانه
چه داند آنکه ندارد
خبر ز عالم عشــــق
که با خیال تو بودن
چه عالمی دارد...
#در_راه_فتح_قله_ایم
#گمنام=#خوشنام
3.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥حاجقاسم:
مصمم راه شهدا را ادامه بدهید...
حاجی این روزا ثانیه به ثانیه بیادتیم🥺
📣 مادر شهید قربانخانی: از راهی که رفتیم پشیمان نیستیم
🔺مادر شهید مدافع حرم مجید قربانخانی: واقعاً ناراحتیم که چنین اتفاقاتی در سوریه رخ داده اما در این شرایط به شهدایمان افتخار میکنیم.
🔺ما پشت ولایت فقیه میمانیم و میدان را خالی نمیکنیم. رهبر عزیزمان هرچه امر کند، ما همان را اجرا میکنیم.
🔺ما هیچوقت از راهی که رفتیم پشیمان نیستیم، تسلیم نمیشویم و محکم خواهیم ایستاد تا آخر.
💢فرزند #شهید_زاهدی: ذرهای از مسیری که طی کردهایم پشیمان نیستیم
🔹محمدمهدی زاهدی: هرگز و لحظهای از مسیری که آمدیم حتی ذرهای پشیمان نیستیم چراکه ملاک حرکتمان امر ولی بوده است.
🔹هر که در راه خدا باشد، پیروز است و انقلاب اسلامی ما انقلاب مظلومان و مستضعفین و قیام در راه خدا بوده و هست.
🔹این جملۀ پدرم از ذهنم کنار نمیرود که «تجربه به من ثابت کرده هر اتفاقی برای جمهوری اسلامی میافتد، خیر است».
🌷هدیهبهارواحطیبهشهداصلوات..