شهید شو 🌷
💔 📽 روایتی از #نخبه_فاطمیون، شهید مهندس مصطفی کریمی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞
💔
مرد اگر واقعا اهل عمل باشد، میدان برایش فرقی ندارد! چه دانشگاه باشد چه وسط ترکش و خمپاره در #سوریه، تنها به فکر #جهاد است و عاقبت بخیری...
تنها به دنبال فرصت بهتری است برای ادای دِین به #اسلام، برای دفاع، سربلندی و برای ازادی.
اینجاست که این شوق، مصطفیِ ۲۵ ساله را از زندگی آرام و مرّفه اش میکشاند به میدان مین و تانک هایی که هدف اصلیشان شیعه و اعتقاداتش است.
اینجاست که دستش را میگیرد و مستقیم به سمت #مدافع_حریم آل الله شدن هدایتش میکند، حتی دفاع از پایان نامه اش هم مانع رسیدن به حرم نشد.
او در دانشگاه #ایمان ثبت کرد و پایان نامه اش را به دست عمه ی سادات سپرد، به خوبی از آن دفاع کرد و در آخر مُهر رضایت #حضرت_زینب(س) آن را مزین کرد.
#مصطفی الگو شد برای همه؛ برای برادرش مرتضی که او نیز اسلحه بدست گرفت و راهی سرزمین مقاومت شد...اما آنچه مصطفی را مردِ میدان کرد، آنچه از او شیری ساخته بود در اطراف حرم، #مادری است سرزنده و محکم همچون کوه!
استوار و کسی که با مهلک ترین طوفان ها حتی ترس داغ فرزند هم نلرزید و جانانه ایستاد.
همچنان برای همه سوال است که مصطفیِ نخبه ی فاطمیون در پیاده روی #اربعین به ارباب چه گفت؟! چه عهدی بست و چگونه بر به پایان رساندن آن عهد ایستادگی کرد که ۴۰ روز بعد راهی سوریه شد و #شهد_شهادت کامش را شیرین کرد
#شهید_مصطفی_کریمی
✍اسما همت
سالروزولادت
شهادت: ۲۵ مهر ۱۳۹۵
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
۸ آبان سالروز شهادت شهید #فهمیده و #روز_نوجوان گرامی باد.
اوج مرتبه و عالى ترين درجه تواضع و فروتنى امام روح الله نسبت به رزمندگان، جمله معروفى است كه در وصف دلاورى نوجوان شهيد، حسين فهميده بيان فرمودند:
«رهـبـر مـا آن طفل دوازده ساله اى است كه با قلب كوچك خود؛ كه ارزشش از صدها زبان و قلم مابـزرگـتـر است ، با نارنجک خود را زير تانك دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نيز شربت شهادت نوشيد.»
يكی از برادران تفحص در منطقه فكه می گويد:
«با توجه به شناسايی های بعدي كه روی مشخصات و پلاک و مدارک موجود مي باشد، ديده ايم كه اكثر شهدای فكه متولدين ۴۴ تا ۴۶ هستند.
يعنی تا سال ۶۱-۶۲ كه حساب كنيم از ۱۵ سال تا ۱۹ سال يعنی زير ۲۰ سال بوده اند كه البته اين مسأله در پيكرهای شان هم پيداست. جسدها و جمجمه های كوچک نشان می دهد كه چه قدر نوجوان بوده اند ...»
#شهید_محمدحسین_فهمیده
سالروزشهادت🥀
📚 #سیری_در_زمان
#هفته_بسیج_دانش_آموزی
#روز_نوجوان
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
روح مناجاتی...عمهی ساداتی..
اذن دخول من ...قبلهی حاجاتی...
دورتان بگردم بانو!
برای ما دلتنگ های قبر خاکی #مادر سادات
زیارت شما چه شیرین است...
#سالروزورودخانمحضرتمعصومهسلاماللهعلیهابهقم
#حضرت_معصومه
#استوری
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_دلتنگی 😔
ࡆمـن این کد را به شـما میدهم
که هرکس بخواهـد به آقا نزدیک
شـود اولین راهـش کنترلِ چشم اسـت..
چشـمِ گناه بین ،
امام زمـان بین نمیشـود!|
+آیتاللهقرهی🌱!
یک #آیت_الکرسی و #سه_صلوات، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 روح مناجاتی...عمهی ساداتی.. اذن دخول من ...قبلهی حاجاتی... دورتان بگردم بانو! برای ما دلتنگ ه
💔
توی شلوغپلوغیها، بعدِ تمام شدنِ جشنوارهای، بزرگداشتی، چیزی، توی لابی یا حیاطِ تالار نشسته باشی که یکهو بیایند سراغت و بگویند: شما فلانی هستی؟ تعجب کنی و بگویی: بله، در خدمتم.
بگویند که لطفا با ما تشریف بیاورید جایگاه مهمانانِ ویژه، آن پشت، میخواهیم به آن نویسندهٔ معروف یا آن شخصیتِ بزرگ که همه آمدهاند مراسم بزرگداشتش، شما را معرفی کنیم.
بال دربیاوری و بروی آنجا. ازت پذیرایی ویژه کنند و بعدِ چند دقیقه، آن بزرگ بیاید.
بعد، میزبانِ مراسم، به تو اشاره کند و بگوید ایشان فلانی هستند از دوستداران شما، امشب آمده بودند مراسم بزرگداشت. آن بزرگ هم لبخند بزند و بگوید: بله، اتفاقا برایم آشنایید، واقعا از آشنایی با شما خوشوقتم!
السَّلامُ عَلَيْكِ عَرَّفَ اللَّهُ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي الْجَنَّةِ
اینجای زیارتنامه میگوید: ان شاءالله، خدا، توی شلوغیِ بهشت، من را جدا کند، بیاورد پیشِ شما و بگوید فلانی از دوستداران شماست. ماهی چندبار زیارتتان کرده. بالاسر، نماز خوانده.
شبهای قدر تنظیم کرده پیش شما
باشد. نیمهٔ شعبانها، عیدِ نوروزها.
اینجای زیارتنامه میگوید:
کاش که شما هم بگویید: بله، اتفاقا چهرهٔ ایشان برایم آشناست.
#حضرت_فاطمه_معصومه_س
#امیرحسین_معتمد
💔
#قرار_عاشقی
اما عجیب دلم گرفته برایتان!:)💛
#امام_رضای_دلم
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #قرار_عاشقی اما عجیب دلم گرفته برایتان!:)💛 #امام_رضای_دلم #اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الر
آقای امام رضا
دلم تنگه باباجونم :)
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت39 چشما
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت40 با چشم خودش، کشیدن ملافه سپید روی سر عشقش را ندیده است.... الان ابوالفضل میرود قسمت آی.سی.یو و خانمش را در محاصره یک خروار سیم و لوله و دستگاه میبیند و هنوز امید دارد به بازگشتنش. بغض گلویم را چنگ میزند. دلم برای مطهره تنگ میشود. لبم را میبرم زیر فشار دندانهایم تا حواسم جمع ماموریت شود. ابوالفضل با آسانسور بالا میرود و مرد قد بلند هم، تا وقتی در آسانسور بسته شود، با نگاه دنبالش میکند. * همانطور که حدس میزدم، سمیر را دویست متر بعد از کلانتری سوار ماشین کردند. میدانستم حتما میبرند که چِکش کنند و اگر سفید نبود، حذف میشود. برای همین سپرده بودم پاک پاک آزادش کنند. تعقیب سمیر، ما را رساند به یک خانه نسبتاً اشرافی بالای شهر. بردندش داخل خانه. چون از قبل و از طریق نرمافزار، گوشیاش را آلوده کرده بودیم، میتوانستیم شنودش کنیم. داخل خانه، هیچ صدایی نمیآمد جز غر زدن سمیر؛ همانطور که حدس میزدیم، داشتند او را میگشتند. این سمیر چقدر احمق بود که علت این رفتار را نمیفهمید. دیگر مطمئن بودم یک آدم کلهگندهتر پشتش ایستاده. خوشبختانه، چیزی گیرشان نیامد و خیالشان از بابت سفید بودن سمیر راحت شد. ظاهراً دونفر در خانه بودند که یک نفرشان، به کسی تلفن کرد و گفت سمیر سفید است. بعد هم او را رساندند به خانهاش. کمی پکر بودم. چیزی گیرمان نیامده بود. خانه سمیر را هم تا قبل از این که مطمئن شوند سفید است، تحت نظر داشتند و نمیشد خانه را تجهیز کنیم. کیان را گذاشتم که حواسش به خانه سمیر باشد و خودم پیاده راه افتادم که برگردم اداره. گاهی نیاز دارم به قدم زدن. اینطوری گرههای ذهنیام باز میشود. آن روز هم باید یکی دو ساعت آرام راه میرفتم تا ببینم قدم بعدی چیست؟ سمیر تا آن روز، فقط داشت ذهن مخاطبش را برای پذیرش #عضویت_در_داعش آماده میکرد. اگر فضای بحثهای گروهش را ما جهت میدادیم، شاید میشد سریعتر سمیر را تحریک کرد برای عضوگیری. باید خودمان بحثهای حاکم بر گروه را مهندسی میکردیم. ذهنم رفت به سمت #نامیرا. کسی که توانسته بود فضای گروه را دست بگیرد و سمیر را به چالش بکشد. باید نامیرا میشد مهره خودمان. آن وقت با هنر خاص خودش، فضای گروه را میبرد به سمتی که ما میخواستیم.👌 فقط مسئله این بود که چطور قضیه را با نامیرا یا همان خانم بهار رحیمی مطرح کنیم که نترسد و عقب نکشد. قطعاً نمیتوانستیم برویم در خانهاش و خودمان و سازمان را معرفی کنیم و انتظار همکاری داشته باشیم. نامیرا که کارمند ما نبود! #ادامه_دارد... #به_قلم_فاطمه_شکیبا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...
شهید شو 🌷
💔 از یه جایی به بعد... روحِ وسیع شدهی آسمونی تویِ بدنِ خاکی جا نمیشه همونجا امضا میخوره ✓ برگه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#امام_خامنه_ای:
"عزیزان من! از یاد شهدا غفلت نکنید!"
سید مقاومت فرمودند ما اگه احساس کنیم
کاری، امام خامنه ای رو خوشحال می کند آن کار را انجام می دیم،
حتی اگه امر و فرمان به انجامش نداده باشند...
چقدر خوبه این حجم از #ولایتمداری...
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... بچه ها! #شهدا راه رو نشون دادن☝️🏻 نوبت ماست که تو #راه بیاییم این همه #بیراهه رفتیم، به
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#آھ...
دعا کن #رفیق!
دعا کن کسی بدون #شهادت چشم از جهان نبندد🥀
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 هر کسی در پی آن است به جایی برسد سر نهادن به کف پای #تو ما را خوشتر #مولاعلیجانم اَللَّهُمَّص
💔
به سرم سايهى ايوان و امانِ نجف است
دل من تنگِ على، تنگ اذان نجف است...
#مولاعلیجانم
اَللَّهُمَّصَلِّعَلَىأَمِيرِالْمُؤْمِنِينَعَلِيِّبْنِأَبِيطَالِبٍ
#یکشنبه_های_علوی_زهرایی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #شیطان_میگه: منو بدبخت نکنین😡 #تصویربازشود #توییت #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء
💔
#شیطان_میگه:
قول میدم به این دیگه دقت نکرده بودین😏
#تصویربازشود
#توییت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
نام : محمدرضا شاه حسینی
فرزند : نادعلی
متولد : 1347/01/23 در میغان
تحصیلات : زیر دیپلم
تاهل : مجرد
یگان: سپاه شاهرود-تیپ21-گردان کربلا
مدت حضور : 13ماه و 15روز
مسئولیت : کمک آرپی جی
نوع عضویت : بسیج
نوع شغل : محصل
تاریخ شهادت : 1365/02/29
محل شهادت : مهران باغ کشاورزی
عملیات : مقابله با تک دشمن(مهران)
محل دفن : شاهرود میقان
نحوه شهادت
اصابت ترکش به سروشکم وسوختگی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
معرفی کتاب فهمیده رزمنده کوچک
کتاب فهمیده رزمنده کوچک نوشتهٔ قاسم کریمیان اشارهای به تاریخ جنگ تحمیلی دارد. عظمت ایثار و فداکاری که در هشت سال دفاع مقدس روی داد و نقش آن در تغییر سرنوشت مردم ایران، به گونهای است که بیهیچ تردیدی وجود چنین مجموعهای ضروری به نظر میسد تا نسل نوجوان بتواند با زوایای مختلف عمق و شکوه این از خود گذشتگی، آشنا شود.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
مادر شهیدی که هر روز قاب عکس فرزندش را در خیابان تمیز میکند.
روستای بنه گز ، تنگستان استان بوشهر
#شهید_علی_احمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#دم_اذانی
جوانۍ که توبه کند عزیز دردونه خدا میشود.
اینقدر خدا میخوادش اینقدر میخوادش
اینقدر خوب میخرد حال خرابش را ..
💌 #پیامبرخدا..
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران (۸۱) وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُ
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
(۸۳) أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ كَرْهاً وَ إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ
پس آيا آنها جز دين خدا (دينى) مىجويند؟ در حالى كه هر كه در آسمانها و زمين است، خواه ناخواه فقط تسليم اوست و به سوى او بازگردانده مىشوند.
✅ نکته ها
موجودات آسمانها و زمين، همگى تسليم خدايند. حتّى اگر در حال عادّى اين سرسپردگى را كتمان كنند، در حال احساس خطر به ناچار دل به او مىسپارند. مؤمنان با ميل و رغبت تسليم او هستند، ولى همگان در زمان احساس خطر يا مرگ يا مغلوب شدن در جنگ و يا درماندن در استدلال، تسليم او مىشوند. همه ذرّات عالم، از كوچكترين اتم تا بزرگترين كرات، همه تابع همان قانونى هستند كه خداوند بر آنها حاكم كرده است و هر لحظه مىتواند آن را تغيير دهد.
هنگام نوشتن اين جملات در يك لحظه بدون دليل خاصّى احساس كردم نصف سر و صورتم به شدّت درد گرفت. قلم را زمين گذاشتم، دست بر سر و محل درد كشيدم، لحظاتى گذشت يك مرتبه آرام شدم، با خود گفتم: آرى، تمام هستى در هر لحظهاى و به هر شكلى در دست خداست. حركت هر برگى و نوشتن هر كلمهاى بدون ارادهى او ممكن نيست.
امام صادق عليه السلام در مورد اين آيه فرمودند: «زمانى كه قائم عليه السلام قيام كند، تمام سرزمينها بانگ شهادت «لااله الّا اللّه و محمّد رسولاللّه» سر خواهند داد».
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: «مراد از «مَنْ فِي السَّماواتِ»، ملائكه مىباشند».
🔊 پیام ها
- انتخاب راه غير خدا، با نظام هستى سازگار نيست. «أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ»
- حقيقت دين، تسليم است. «أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ ...»
- انسان، دائماً در جستجوى راه و روشى است و گرايش به مكتب در نهاد او قرار دارد. (جمله «يَبْغُونَ» دلالت بر خواست و تمايل دائمى دارد.)
- اگر هستى تسليم اوست، چرا ما تسليم نباشيم؟ «لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
- در آسمانها موجودات با شعور هستند. «مَنْ فِي السَّماواتِ» (حرف «مَن» براى موجودات داراى عقل و شعور بكار برده مىشود)
- اگر پايان كار ما اوست، چرا از همان اوّل رو به سوى او نكنيم؟ «إِلَيْهِ يُرْجَعُونَ»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
یکی از غم انگیزترین مصاحبههای شبکه ۳ ؛ مصاحبه با خواهر #شهید_ابراهیم_هادی ... این مصاحبه رو از دست ندید ...
🌹اللهم صل علی محمد وآل محمد🌹
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت40 با
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕 رمان امنیتی ⛔️ #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت41 قطعاً نمیتوانستیم برویم در خانهاش و خودمان و سازمان را معرفی کنیم و انتظار همکاری داشته باشیم. نامیرا که کارمند ما نبود! نامیرا را فعلا گذاشتم گوشه ذهنم تا بعداً فکری به حالش بکنم. نفر بعدیای که روی اعصابم بود، جلال بود. جلال ذاتاً آدم بدی نبود؛ فقط بخاطر پول همکاری میکرد. شدیداً در ذهنم دنبال راهی میگشتم که جلال هم بشود مهره ما. بالاخره جلال ایرانی بود؛ در همین مملکت زندگی میکرد، حتی بچهها گفته بودند اهل نماز و هیئت هم هست. شاید میشد آگاهش کرد از کاری که میکند. اول باید میسنجیدم که جلال تا چه اندازه تحت مراقبت است و اصلاً تحت مراقبت هست یا نه. بعد هم باید میدیدم چطور میشود بدون جلب توجه با او ارتباط گرفت و اصلا میشود یا نه؟ تصمیم گرفتم مثل بچههای خوب، امشب زود برگردم خانه. میدانید، خیلی وقتها گره کارها فقط با دعای مادر باز میشود. باید میرفتم کمی #ناز مادر و پدرم را میکشیدم تا دعایم کنند و پرونده راه بیفتد. سر راه خرید هم کردم و وقتی رسیدم خانه، مادرم حسابی جا خورد. معمولاً وقتهایی که انقدر خوب میشوم، خودش میفهمد کارم گره خورده.😅 مادر است دیگر. یک جوری هم نگاه کرد که یعنی: - فهمیدم باید دعات کنم، باشه. باشه! پدرم نشسته بود جلوی تلوزیون و به بازی فوتبال خیره شده بود. میدانستم اهل فوتبال دیدن نیست؛ برعکس برادرهای کوچکترم. نشستم کنارش و گفتم: - فوتبالی شدین بابا؟ تازه متوجه من شد. لبخند زد تا تعجبش را پنهان کند. بودن من در آن ساعت عصر در خانه، حسابی توی چشم میزد. پدر مثل همیشه، مشتی به بازویم زد و گفت: - چطوری پسر؟ - مخلص شماییم. دوباره نگاهش رفت به سمت فوتبال. نمیدانم به چی فکر میکرد؛ شاید به جوانیاش. به وقتی که هنوز #جانباز نشده بود و میتوانست روی پاهایش بدود. شنیدهام پدر خیلی عاشق فوتبال و والیبال بود. در جبهه هم دنبال فرصت میگشت برای بازی کردن با بچهها. حتماً داشت به این فکر میکرد که ای کاش باز هم میتوانست بدود. ناگاه گفت: - عباس، اینایی که دور ورزشگاه نشستن چرا اینطوری میکنن؟ شانه بالا انداختم: - خب هیجان بازیه دیگه. غرق شدن توی هیجان بازی. پدر سرش را تکان داد؛ اما باز هم نگاهش را از تلویزیون نگرفت. با خودش زمزمه کرد: بازی خیلی هیجان داره؛ ولی برای اونا که توشن. اینا که بازی نمیکنن... و آه کشید. منظورش را نفهمیدم. گفتم: - خب تیم مورد علاقهشونو تشویق میکنن. پوزخند زد: - پس دیگه بازی مهم نیست، مهم تیمه.😏 باز هم نتوانستم بفهمم به چی فکر میکند. دوباره با خودش واگویه کرد: نمیفهمم...این تیم با اون تیم چه فرقی داره؟ چی بهشون میرسه اگه از یه تیم طرفداری کنن؟ ورزش ورزشه دیگه... دستم را دور شانهاش حلقه کردم. تقریبا فهمیدم چی گفت. گفتم: - اینا رو ولش. خودت چطوری؟ - شکر. تو خوبی بابا؟ کارات خوب پیش میره؟ سرم را تکان دادم. هنوز شروع نکرده بودم به تعریف کردن که گوشیِ کاریام زنگ خورد. لبم را گزیدم. نگاهی به پدر کردم که نگاهش چرخیده بود به سمت گوشیام. گفت: خب چرا جواب نمیدی؟ و طوری نگاه کرد که یعنی: - برو اطرافت رو سفید کن که راحت حرف بزنی. #ادامه_دارد... #به_قلم_فاطمه_شکیبا #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...
💔
چند روز قبل از شهادت ، شهیدمحمدکیهانی سیب زمینی و.... خرید و غذا درست کرد و نذری می داد می فرمود دعا کنید شهید بشم...
تو همین لحظات گفتیم محمد شهید نمی شی، بچه داری ،
شهیدفرمودند : فلانی تو شهادتم شک نکنید😉
حالا که محمد انتخاب شد و شهیدشد و پرکشید فهمیدم نذر اون روزش رو خدا قبول کرده.
راوی: همسنگر شهید
#شهید_محمد_کیهانی
📸شهید در کنار فرزندانش
منبع نرم افزار مدافعان حرم
سالروز شهادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_دلتنگی😔
بیایین بعضی وقتاهم ازاینکه
درد وغم های خودمون روبه دردِ
غربتِ امام زمان ترجیح میدیم توبه کنیم..!
یک #آیت_الکرسی و #سه_صلوات، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
قبل از تلاش برای رفتن به سوریه گفته بود دوست دارد پیش از بازنشستگی با همان #لباس_سپاه به شهادت برسد، برای همین زمانی که خبردار شد به سوریه میرود گویی در حال پرواز کردن بود، برق شادی در چشمانش میدرخشید.🕊
#شهید_محمد_زهره_وند و #شهید_سعید_مسلمی در آبان سال ۱۳۹۴ به همراه نزدیک به ۴۰ نفر از همرزمانشان برای عملیاتی در سوریه مامور میشوند که در محاصره تکفیریها میافتند و از این بین محمد و سعید مسلمی به شهادت میرسند، اما پیکرشان در منطقه میماند تا اینکه ۷۰ روز بعد، پیکرشان به کشور بازمیگردد.
سالروز شهادت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_عاشقی
#امامرضاجان❤️
اگر که قبله نما در مدار می لرزد
به شوق سجده به ایوانِ طلامی لرزد
میان خلوت خود از شکوه جلوت تو
کسیکه بود بهعشقت دُچار می لرزد
بهیادوصل تو آیه به آیه قطرهیاشک
به روی گونه ی هر بی قرار می لرزد
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕