eitaa logo
💫شهیدشاهرخ ضرغام‌شهیدمغفوری💫
2.8هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
2.4هزار ویدیو
32 فایل
👈سعی کن طوری زندگی کنی که خدا عاشقت بشه ! وقتی خدا عاشقت بشه خوب تو رو خریداره👉 نمازشبخونامونند👈 @Shabahengam 🌙 کانال‌احکام‌شرعی 👈 @Ahkammarfe گروه تبادلات شاهرخ💫مغفوری👇 @shahrokhzarghamm #کانال_وقف_مادر_سادات💚 #کپی_با_ذکر_یافاطمه"س"
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 (31) 🌺 . 1 ( : آقای جبار ستوده) .اوايل سال پنجاه و نه بود. هر روز درگيری داشتيم. مخالفين هر روز در گوشه ای از مرزهای ، آشوب برپا می کردند. پس از و و ، اينبار نوبت بود. با حمايت بعثی های اين منطقه را ناامن کردند. که به منطقه خوزستان آشنا بود، به همراه تعدادی از بچه ها راهی شد. غائله خلق عرب مدتی بعد به پايان رسيد. رشادت های شاهرخ در آن ايام مثال زدنی بود. هنوز مشکل خوزستان حل نشده بود که دوباره در مناطق غربی کشور درگيری ايجاد شد. به همراه شاهرخ و چند نفر از دوستان راهی قصرشيرين شديم. اينبار وضعيت به گونه ای ديگر بود. نيروهای نفوذی عراق همه جا حضور داشتند. در همه استان همين وضعيت بود. هيچ رستورانی به ما غذا نمی داد. هيچ مسافرخانه ای به بچه های انقلابی جا نمی داد. نيروهای نفوذی عراق به راحتی از مرز عبور می کردند و سلاح و مهمات را به داخل خاک ايران منتقل می کردند. آنها به چندين پاسگاه مرزی نيز حمله کرده و چندين نفر را به شهادت رساندند. محل استقرار ما مسجدی در قصرشيرين بود. بيشتر مواقع به اطراف مرز می رفتيم. آنجا سنگر می گرفتيم و در کمين نيروهای دشمن بوديم. جنگ رسمی عراق هنوز آغاز نشده بود. ... ....
💫شهیدشاهرخ ضرغام‌شهیدمغفوری💫
#شهید_شاهرخ_ضرغام 31 گفتم: شاهرخ الان بايد كاری كه میخوايم رو انجام بديم. خيابان خلوت شده بود. با ه
🌺 (32) 🌺 . 1 ( : آقای جبار ستوده) .اوايل سال پنجاه و نه بود. هر روز درگيری داشتيم. مخالفين هر روز در گوشه ای از مرزهای ، آشوب برپا می کردند. پس از و و ، اينبار نوبت بود. با حمايت بعثی های اين منطقه را ناامن کردند. که به منطقه خوزستان آشنا بود، به همراه تعدادی از بچه ها راهی شد. غائله خلق عرب مدتی بعد به پايان رسيد. رشادت های شاهرخ در آن ايام مثال زدنی بود. هنوز مشکل خوزستان حل نشده بود که دوباره در مناطق غربی کشور درگيری ايجاد شد.به همراه شاهرخ و چند نفر از دوستان راهی قصرشيرين شديم. اينبار وضعيت به گونه ای ديگر بود. نيروهای نفوذی عراق همه جا حضور داشتند. در همه استان همين وضعيت بود. هيچ رستورانی به ما غذا نمی داد. هيچ مسافرخانه ای به بچه های انقلابی جا نمی داد.نيروهای نفوذی عراق به راحتی از مرز عبور می کردند و سلاح و مهمات را به داخل خاک ايران منتقل می کردند. آنها به چندين پاسگاه مرزی نيز حمله کرده و چندين نفر را به شهادت رساندند. محل استقرار ما مسجدی در قصرشيرين بود. بيشتر مواقع به اطراف مرز می رفتيم. آنجا سنگر می گرفتيم و در کمين نيروهای دشمن بوديم. جنگ رسمی عراق هنوز آغاز نشده بود. ... ....😉