❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
تلخیص از نظر شخصیت داستانی:
شخصیت داستانی نخلهای بی سر قاسمعلی فراست
دیروز و امروز نزدیک به ۱۰۰ تا شهید آوردند.
تلخیص از زبان نویسنده :
از نیمههای شب که ناصر دوان دوان خودش را به خط رساند تا الان که دمدمههای طلوع آفتاب است دشمن خودش را به مقر پلیس راه و پشت کشتارگاه رسانده است.
📚آموزش داستان نویسی
✍روح الله مهدی پورعمرانی
#تلخیص
#توصیف
#صحنه
@shahrzade_dastan
#چالش_هفته
بهت می گم دوستت دارم
داستان شماره ۶
نوشته زینب صالحی
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
هر روز ساعت ۵ بعد از ظهر از پنجره می دیدم که کنار باجه تلفن خیابان ناصر خسرو با موهای فرفری و شلوار کارگو سبز پیانو می زد. نگاهش همیشه به قاب پنجره ی من بود.و فریاد می زد :"بهت می گم دوستت دارم"!
بعد از یک ماه کلنجار رفتن،به خودم جرات دادم براش قهوه دو نفره ببرم! نزدیک پیاده رو شدم و می خواستم از خیابان رد بشوم که زنی را در کنارش، نشسته دیدم .
برای او می خواند:"بهت می گم دوستت دارم"
#چالش_هفته
@shahrzade_dastan
نوشتن از نگاه مارکز
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
هرچیزی که میدانید بنویسید؛ چند سال پیش در مشورت با یک نویسنده جوان به وی توصیه میکردم درست است که استفاده از تخیل در داستان بسیار لازم است ولی از آن ضروریتر نوشتن درباره وقایع و حوادثی است که برای خودش اتفاق میافتند.
به عقیده من در اصل نویسندهها مثل طوطی هستند و یادگیری حرف زدن را باید به طور منظم انجام دهند و این کار از زمان نوجوانی باید شروع شود؛ چون طوطیهای پیر دیگر یاد نمیگیرند حرف بزنند. به جای حاشیه به نوشتن فکر کنید.
درست است که تخیل در نوشتن خیلی مهم است ولی فراموش نکنید که نوشتههایتان نباید از واقعیت دور شوند. وقتی کافکا میخواندم، این را فهمیدم که منطق و حتی تحقیقات علمی در نوشتن لازم است. حقیقت را فراموش نکنید؛ سالهایی که در شغل روزنامهنگاری بودم این مطلب را به خوبی درک کردم که دروغ اساس کار نوشتن خبر را تشکیل میدهد؛ ولی در نوشتن داستان حقیقت اصل است.
@shahrzade_dastan
Ruydademrouz8211797100121494849168505.pdf
1.57M
گفتگو با مبینا خلیل زاده مقدم "نویسنده و هنرمند" در روزنامه رویداد امروز
تبریک به خانم خلیل زاده.🙏
@shahrzade_dastan
سلام و تبریک به دوستان فرهیخته و ارجمندم خانمها معصومه جعفری، خانم رویا علیزاده، خانم پروین کوهی ،ظریفه رحیمی ، زهرا رستمزاده ، مریم دوستی، خدیجه نصیری پور و مبینا خلیل زاده موفقیت تان مبارکباد. 🙏🌹
@shahrzade_dastan
شاعرانه
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
دلبر از ما به صد امّید سِتَد اول دل
ظاهراً عهد فرامُش نَکُنَد خُلقِ کریم
غنچه گو تنگدل از کارِ فروبسته مَباش
کز دم صبح مدد یابی و انفاسِ نسیم
فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن
درد عاشق نشود به، به مداوایِ حکیم
گوهرِ معرفت آموز که با خود بِبَری
که نصیبِ دگران است نِصابِ زر و سیم
دام سخت است مگر یار شود لطفِ خدا
ور نه آدم نَبَرد صرفه ز شیطانِ رجیم
حافظ ار سیم و زرت نیست چه شد؟ شاکر باش
چه به از دولتِ لطفِ سخن و طَبع سلیم
✍حافظ
@shahrzade_dastan
شهرزاد داستان📚📚
#چالش_هفته بهت می گم دوستت دارم داستان شماره ۶ نوشته زینب صالحی ❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️ هر روز ساعت ۵ ب
👆👆👆
#نقد_داستان
شماره ۶
داستانک خانم صالحی را خواندم که عنوان زیبایی داشت. داستانک درباره مردی بود که در خیابان پیانو مینواخت و فریاد دوست داشتن کسی را میزد. راوی به تصور این که خطاب فرد به اوست بیرون میرود و زنی را میبیند که کنارش نشسته و برای او میخواند. عدم تعادل و کشمکشی در داستان وجود ندارد. اما غافلگیری پایانی در حد نامحسوسی است. من منتظر اتفاقی ناگهانی بودم که باعث درهم ریختن تعادل داستان بشود. حس کردم داستانک نیمه تمام باقی مانده است. ممنونم از خانم صالحی عزیز 🙏
@shahrzade_dastan
آشنا زدایی در داستان
قسمت اول
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
تا به حال شبی را در خانهای که در کنار یک بزرگراه قرار دارد سرکردهاید؟ سر و صدای آمد و رفت خودروها خواب زدهتان کرده، آیاتوانستهاید خوب بخوابید؟
ساکنان اطراف فرودگاهها که هر چند دقیقه هواپیماها در آن مینشینند یا پرواز میکنند چگونه میخوابند؟ البته زیاد هم جای نگرانی نیست. زیرا انسان موجودی است که خیلی زود با پیرامون خود سازگار میشود. آنچه که در برای ما در مثالهای بالا غیر عادی و غیرمعمول است برای ساکنان آنجا امری عادی و قابل تحمل است. من و شما هم اگر چند شبانه روز در آنجا زندگی کنیم دیگر نه صدای هواپیما ما را اذیت میکند و از خواب میپراند و نه صدای بوق گوش خراش قطار یا ماشین. رفته رفته به جایی خواهیم رسید که حتی به هنگام ورود و صعود هواپیما و رفت و آمد پر سر و صدای ماشینها بیدار نمیشویم.
یکی از هنرشناسان که نامش ویکتور اشلوکوفسکی است جمله بسیار خوبی در همه زمینه دارد. وی میگوید:
ساحل نشینان صدای غرش امواج را نمیشنوند.
آنقدر درباره عشق و کینه و دوستی و دشمنی نوشتند که ارزش و اعتبار خود از دست داده است و خواننده با خواندن آن حتی یک تکان کوچک هم نمیخورد. به نوعی تازگی در آن وجود ندارد. تکرار باعث عادی شدن میشود. از طرف دیگر میدانیم که موضوعها و مایههای نوشتن محدودند. پس از سالها نوشتن نویسندهها به تکرار دچار میشوند. سالهاست که ماه در شب میتابد و نویسندگان برای مطلب از فعل تابیدن استفاده میکنند. تابیدن یک گزاره عادی است.
@shahrzade_dastan