زاویه دید دوم شخص تو_ شما خطابی
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
در این شیوه نقل داستان راوی با ضمیر دوم شخص تو یا شما شخصی را مورد خطاب قرار میدهد. این شخص ممکن است شخصیت مرکزی داستان باشد یا خواننده یا حتی خود نویسنده یا هیچ کدام از آنها.
عمل داستانی ممکن است با جابجایی میان گفتن و روایت پیش برود. آنچه که شخصیت دارد انجام میدهد یا در گذشته انجام داده یا در آینده میخواهد یا مجبور است انجام بدهد بازگو کند. این شیوه بازگویی جدید نوظهور است. لحن بیان داستان ممکن است به گزارش خبری تبدیل شود و از این جهت ممکن است اشکالاتی در روایت داستان به وجود آید و شباهتی به گزارش پیدا کند. باید سعی کرد که بیشتر نمایشی باشد. حرکت و جنب و جوش و تب و تاب عمل داستان را به تصویر بکشد و کمتر تشریح کند و گزارش بدهد و بیشتر نشان بدهد.
از داستانهایی که با چنین زاویه دیدی نوشته شده رمان یک مرد نوشته اوریانا فالاچی است. تکهای از این رمان را بخوانید:
همان شب خواب دیده بودی یک پرنده آبی با پرهای نقره فام و سخت زیبا بر فراز شهر خفته پرواز میکرد. گویی آسمان و زندگی قلمرو اوست. تنها و مطمئن بر فراز شهر خفته پرواز میکرد. ناگهان به پایین سرازیر شده بود تا در دریا شیرجه بزند. دریا را دریده بود و آبفشانی از نورپراکنده بود و شهر بیدار شده بود. شهر شاد و خوشحال بود؛ چرا که از مدتها پیش نوری به خود ندیده بود. در همان لحظه آتش زیر نیز تپهها را فرا گرفته بود و مردم از پنجرههای باز خبر خوش را جار میزدند. هزاران نفر به میدانها ریخته بودند و آزادی بازیافته را تهنیت میگفتند. پرنده آبی، پرنده آبی پیروز شد. ولی تو میدانستی که همه اشتباه میکردند. پرنده آبی باخته بود. بعد از شیرجه در دریا انبوهی از ماهیها به پرنده حمله کرده بودند تا چشمهایش را درآورند و بالهایش را بدرند و نبردی ترسناک و بیبازگشت میان آنها آغاز شده بود .
قابل ذکر است که در ارزش و اعتبار زاویه دید میان منتقدان اختلاف نظر بسیاری است. گروهی بر آنان چندان ارزشی قائل نیستند و گروه دیگر آن را که یکی از عوامل مهم تعیین کننده ارزش داستانی میدانند و بر تعدادشان افزوده میشود .برعکس کسانی که برای آن ارزش اعتباری قائل نیستند در اقلیت قرار میگیرند.
📚عناصر داستان
✍جمال میرصادقی
#زاویه_دید
#زاویه_دید_دوم_شخص
@shahrzade_dastan
شیوه فراخ منظر و شیوه نمایشی
قسمت اول
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
کانونهای زاویه دید توجه ما را به آنچه که نویسنده میخواهد بشنویم یا ببینیم جلب میکند. جوزف کنراد گفته است:
کار من که سعی میکنم در آن موفق شوم آن است که با قدرت کلمه مکتوب شما را وادار به شنیدن کنم. شما را وادار کنم که وجود آن را احساس کنید. بیش از همه شما را وادار کنم تا ببینید.
اغلب نویسندگان به منظور آنکه ما را به دیدن وادار کنند آمیزهای از شیوه فراخ منظر و شیوه نمایشی را به کار میبرند. شیوه فراخ منظر به ما چشم اندازی پهناور ارائه میدهد و شیوه نمایشی منظرهای از نزدیک پیش چشم ما میگذارد. هنری جیمز نویسنده آمریکایی از آنها به عنوان تصویری و تصویر یاد کرده است . در سینما از هر دوی این چشم انداز پیوسته استفاده میشود تا توجه ما را به این صحنه به آن صحنه جلب کند. شیوه فراخ منظر به تعبیر ادبی به معنای همه چیزهایی است که دیده میشود. به بیان دیگر تصویر متراکم چشم انداز همه جانبهای از داستانهایی که از شیوه فراخ منظر استفاده کرده است. اغلب با شرح و توصیف همراه است. شیوه فراخ منظر در عین حال به برقراری فضا و رنگ و لحن در داستان نیز کمک میکند.
ریشه واژه یونانی که شیوه نمایشی از آن آمده اصولاً به معنای خیمه و چادر به محل سقفدار و در نهایت صحنه نمایش است.
در تجزیه و تحلیل نهایی نویسنده مومن در استفاده از شیوه نمایشی و آنچه در صحنه تئاتر اتفاق میافتد نظر دارد. به طور کلی شیوه فراخوان در اغلب برای جنبههای عام و عمومی به کار برده میشود. به شیوه نمایشی ثبت کننده لحظههای خاص است. لحظههایی که هرگز دوباره تکرار نمیشوند.
ادامه دارد
📚عناصر داستان
✍ جمال میرصادقی
#زاویه_دید
#زاویه_دید_فراخ_منظر
#شیوه_نمایشی
@shahrzade_dastan
زاویه دید فراخ منظر و شیوه نمایشی
قسمت دوم
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
شیوه نمایشی ثبت کننده لحظههای خاص است. لحظههایی که هرگز دوباره تکرار نمیشوند. مثلاً مردی ۶ روز در هفته از شمیران به تهران میآید و برمیگردد. این رفت و آمد با اتوبوس به مدت چند سال صورت میگیرد. نویسنده در توصیف و شرح این رفت و آمد از شیوه فراخ منظر استفاده میکند. حالا اگر در راه برگشت به شمیران اتفاقی برای مرد بیفتد و در تاریخ ۲۱ تیر ماه ۶۳ زن محبوب و نازنین و بعد از مدتها ببیند این اتفاق شیوه نمایشی را پدید میآورد. این لحظه لحظه ای که آنها همدیگر را پیدا میکنند نمیتواند دوباره تکرار شود. شیوه نمایشی معمولاً با جزئیات و استفاده ضروری از گفتگو همراه است که در آن زمان حوادث حد ممکن کوتاه و به هم فشرده گزارش میشود. نمونهای بیاورم از داستان مردی که نفسش را کشت اثر صادق هدایت. داستان به شیوه فراخ منظر آغاز میشود:
میرزا حسینعلی هر روز صبح سر ساعت معین با سرداری سیاه دکمههای انداخته شلوار اتو زده و کفش مشکی براق های مرتب برمیداشت و از یکی از کوچههای طرف سرچشمه بیرون میآمد. از جلوی مسجد سپهسالار میگذشت. از کوچه صفی علی شاه پیچ میخورد و به مدرسه میرفت. در میان راه اطراف خودش را نگاه میکرد. مثل اینکه فکر او متوجه چیز مخصوصی بود. چشمهای کوچک لبهای برجسته و سیبیلهای خرمایی داشت. ریش خودش را همیشه با ماشین میزد. خیلی متواضع و کم حرف بود.
در این تکه از داستان همه چیز حاکی از تداوم و تکرار است. شرح و توصیفی که از خصوصیتهای شخصیت داستان میشود توصیفی است همه جانبه و فراگیر آنی و موقتی نیست. یعنی ویژگیهای شیوه فراخ نظر را در خود جمع آورده است. حالا به تکه دیگری از داستان کوتاه کلبه سرخ پوست نوشته ارنست همینگوی توجه کنید:
زنی که در مطبخ بود به دکتر اشاره کرد که آب داغ شده. پدر نیک رفت توی مطبخ و تقریباً نیمی از آب کتری را توی لگنی خالی کرد و توی آبی که در کتری مانده بود چند چیز را از یک دستمال باز کرد و ریخت. دکتر گفت: اینها باید بجوشه.
بعد با صابونی که همراه آورده بود در لگن آب داغ شروع کرد به شستن دستهایش. نیک به دستهای پدرش یکدیگر را میشستند نگاه کرد. وقتی که پدرش دستهایش را خیلی با دقت و کامل شروع کرد به صحبت کردن: میفهمی نیک بچهها باید این طور به دنیا بیان که اول سرشون به بیرون بیاد. اما بعضی وقتها سرشون اول نمیاد. وقتی که سرشون اول نیاد اسباب زحمت همه میشن....
در این تکه درست بر خلاف قطعه دیگر همه چیز به موقتی بودن و لحظهای بودن واقع دلالت میکند. لحظههایی که نمیتواند عیناً از نو تکرار شود و ویژگیهای شیوه نمایشی را ارائه میدهد.
برخی از نویسندگان از جمله آنتوان چخوف از شیوههای نمایشی بیشتر استفاده میکنند و برای این شیوه ارزش بیشتری قائل هستند. این شیوه در داستانهای چخوف معمولاً از عمق زیادی برخوردار است. اما در گذشته از توجه بعضی از نویسندگان به استفاده بیشتر از شیوههای نمایشی اصولاً در داستانها شیوههای فراخ منظر و شیوههای نمایشی در کنار همه و همدیگر را کامل میکنند. مثلاً در داستان دزاشیب بزرگ علوی این شیوهها به دنبال هم میآیند. داستان را با شیوه فراخ نظر شروع کرده و بعد از شهر و تفسیرهایی به شیوه نمایشی میرسد:
در زمستانم بخاری را پر از هیزم میکردم. همین که اتاق گرم میشد مش حسینعلی هم چپق خود رو چاق میکرد اما اگر نه هر شب اقلا هفته سه چهار شب تا نیمه شب با هم صحبت میکردیم. راضی راجع به گرانی جنگ به اوضاع ایران گپ میزدیم. حسینعلی گاهی از زنش از بچهاش و گاهی دیگه درباره روزگار آخرت دارد برای من تعریف میکرد.
ادامه دارد
📚عناصر داستان
✍ جمال میرصادقی
#زاویه_دید
#زاویه_فراخ_منظر
#شیوه_نمایشی
@shahrzade_dastan
فاصله هنرمندانه
قسمت اول
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
عنصر دیگری که با کانون زاویه دید ارتباط نزدیکی دارد فاصله هنرمندانه است که به آن فاصله زیباشناختی یا فاصله روانشناختی نیز میگویند. فاصله هنرمندانه شاید فاصله مطلوبی باشد که در آن چشم انداز داستان بر حسب کل یا جزء بنا میشود. هر نویسنده باید دریابد که کدام فاصله برای موضوع کارش مناسبتر است .این فاصله را نمیتوان به کسی یاد داد. به همین دلیل است که از آن به عنوان فاصله هنرمندانه نام میبرند. چون به خصوصیتها و خصلتهای ذهنی و عاطفی هنرمند وابسته است. برای اینکه موضوع بهتر فهمیده شود مثالی میزنم: فرض کنیم نویسنده در موقعیت فیلمبرداری است که میخواهد از تظاهرات معترضانه مردم فیلمبرداری کند. فیلمبردار در پنجره بالای ساختمان بلندی جا گرفته است و از راهپیمایی مردم در خیابان فیلم برمیدارد. چشم اندازش وسیع و از بالاست. حال اگر بخواهد ما نیز از نزدیک شاهد راهپیمایی باشیم و از احساسات مردم با خبر شویم از ساختمان پایین میآید و عدسی و دوربین خود را بر صورت های اشخاص با قیافه گروهی از آنها میزان میکند تا ما بتوانیم از نزدیک برای لحظهای چهرههای برافروخته و خشمگین آنها را ببینیم. صحنهای که از بالای پنجره عمارت فیلمبرداری کرده شیوه نمایشی است. قاعدهای برای این جابجایی نیست. فیلمبردار بر حسب موقعیت و فهم و شناخت خود شیوه فراخ منظر را با شیوه نمایشی یا نمای متوسط را با نمای دور عوض میکند تا به منظور اصلی خود برسد و فاصله هنرمندانه بر حسب کل یا جزء جزء کار استقرار یابد. نمونه خوبی برای فاصله هنرمندانه داستانک ماهی و جفتش نوشته ابراهیم گلستان است.
در شروع داستان فاصله هنرمندانه با توصیفی کلی از ماهی و حوضچه شیشهای و توجه مرد به ماهی شروع میشود.
مرد به ماهیها نگاه میکرد. ماهیها پشت شیشهها را آویزان بودند. پشت شیشه برایشان از تخته سنگهاگیری ساخته بودند که بزرگ بود و دیوارش دور میشد. دوریش در نیمه تاریکی میرفت.
این توصیف ادامه پیدا میکند تا جایی که با توصیفی از نزدیک شیوه فراخ منظر جای خود را به شیوه نمایشی میدهد.
دو ماهی بزرگ نبودند. با هم بودند. اکنون سرهایشان کنار هم بود و دمهایشان از هم جدا . دور بودند. ناگهان جنبیدند و رو به بالا رفتند و میان راه چرخیدند و دوباره سرازیر شدند و باز کنار هم ماندند.
تا آخر داستانی شیوه جابجا میشود تا فاصله هنرمندانه یا فاصله زیباشناختی بر حسب کل یا جزء جزء داستان بنا شود.
ادامه دارد
📚عناصر داستان
✍ جمال میرصادقی
#فاصله_هنرمندانه
#زاویه_دید
#کانون_روایت
@shahrzade_dastan
فاصله هنرمندان
قسمت دوم
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
هنر زندگی نیست . باز آفریدن مرحلهای از زندگی است. مرحلهای است که به منظور خاصی برگزیده شده است. هنر انتخاب میکند و برای موضوعی اهمیت قائل میشود و مرحلهای از زندگی را مورد تفسیر و تعبیر قرار میدهد تا توجه خواننده و بیننده را به شیوهای پر معنا به آن جلب کند. اما این موضوع که بیننده و خواننده تا چه حد باید به صحنههای داستان یا نمایشنامه جلب شوند و نویسنده بخواهد داستان را باور کردنی جلوه بدهد از اهمیت خاصی برخوردار است. نویسنده خوب میخواهد که به خواننده در عمل داستانی سهیم باشد. اما نه آن قدر که خودش در واکنشهای عاطفی فراموش کند. خواننده باید بتواند فکر کند و تقریبا همزمان با فکر کردن عمل داستانی را نیز حس کند. اگر فاصله میان او و عمل داستانی بیش از اندازه باشد خواننده نمیتواند احساس آن شرکت جوید. اگر این فاصله بیش از اندازه نزدیک باشد خواننده نمیتواند به محتوای عمل فکر کند. فاصله هنرمندانه خواننده را مجبور میکند که نه دور بایستد و ابتکارات ناب داستان پوزخند بزند و نه در داستان غرق بشود و از کم و کیفش چیزی نفهمد.
سخن کوتاه، فاصله هنرمندانه به نویسنده کمک میکند تا داستان هنرمندان از آب درآید. داستان خوب ارائه برشی از زندگی نیست که ما را در خود غرق کند و به گریه و زاری وادارد. احساسات ما را مختل کند.
فاصله هنرمندان همچنین فاصلهای است که نویسنده از عمل و شخصیتهای داستانش میگیرد. یعنی نویسنده شکل داستان خودش را به نحوی میکند که تا شخصیتها متکی به خود باشند و میکوشد جای پای خود را در داستان محو کند و چنین نوشتهای را گاهی عینی مینامد. در مقابلش نوشته ذهنی است که در آن حضور نویسنده آشکارا به چشم میخورد. چنین عینیت یکی از اصول مکتب ناتورالیسم در ادبیات داستانی است و از اسلوب نمایشیان شناخته میشود. همانطور که چنین موردی را در داستان کوتاه گوشه پاک و روشن اثر همینگوی به وضوح میبینیم. این فاصله هنرمندانه چه میان نویسنده و عمل باشد و چه میان خواننده و عمل نتیجه در هر حال یکسان است. منظور ارائه زندگی در شکل هنرمندانه آن است نه بازسازی واقعیات عادی و ساده زندگی.
📚عناصر داستان
✍جمال میرصادقی
#فاصله_هنرمندانه
#زاویه_دید
@shahrzade_dastan
انواع راوی یا زاویه دید
قسمت اول
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
برای هر یک داستان وجود چند عنصر لازم است:
۱_ نویسنده خالق مصنوع. مصنوع یعنی اینکه جهانی که نویسنده خلق میکند مشابه جهان دیگری نیست.
۲ _راوی_ کسی که داستان را از زاویه دید او بیان میشود.
۳ _شخصیت_ عنصری که داستان در سدد تحلیل او است.
۴_ واقعه_ اتفاقی که به وسیله آن شخصیت تحلیل میشود.
انواع راوی
اول شخص مفرد یا من راوی
در این نوع بیان که آن را را حدیث نفس هم گفتهاند نویسنده از دید من راوی صحبت میکند. من راوی نمیتواند از خودش بیرون بیاید و فقط از درون خودش میتواند وقایع را برای ما بازگو کند.
دوم شخص خطابی
این نوع بیان راوی مانند یک دوربین کردار شخصیت داستان را زیر نظر میگیرد و داستان را به صورت خطابی بیان میکند. مثلاً ساعت ۶ بود از خواب بیدار شدی .صورتت را شستی. در آینه نگاه کردی متوجه لکی نور روی صورتت شدی که تا روز ندیده بودی.
۳_ دانای کل مطلق
این نوع بیان نویسنده از دید یک شخص مطلع و آگاه از همه چیز و همه کس صحبت میکند. هیچ نکتهای از درون و بیرون شخصیتها یا مکانهای وقوع حوادث بر او پوشیده نیست. تقریباً تمام داستانهای قدیمی با این شیوه بیان شدهاند. اما امروزه در داستان مدرن از آن استفاده نمیشود. چرا که مهمترین ویژگی یک داستان مدرن منطقی بودن سیر داستان است. اما این نوع از روایت کردار بدون دلیل از درون و تفکرات تمام شخصیتهای داستان آگاه است به هیچ وجه منطقی جلوه نمیکند.
۴_ دانای کل محدود
در این نوع بیان نویسنده فقط از درون یکی از شخصیتهای داستانش مطلع است و بقیه تا زمانی که خودشان به زبان نیایند و رو نکنند ویسنده نمیفهمد که چه احساسی دارند. در این شیوه نویسنده دوربین خود را پشت چشم یکی از شخصیتهای داستان قرار میدهد و از دریچه چشم او نگاه میکند و داستان مینویسد.
ادامه دارد
📚الفبای داستان نویسی
✍جواد عرب اسدی
#راوی
#زاویه_دید
@shahrzade_dastan
انواع راوی و زاویه دید
قسمت دوم
🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
۵_ یادداشت روزانه
یکی از شیوههای داستان نویسی نوشتن خاطرات روزانه است که در صورت ظاهر خاطرات است. ولی وقتی آن را میخوانیم داستان کاملی را خواندهایم چرا که همه عناصر و قواعد داستان در آن به کار رفته است. این روش یکی از آسانترین روشهای داستان نویسی است.
۶ _نامه نگاری
گاهی دو یا سه نفر بیشتر به وسیله نامه مطالبی را به هم منتقل میکنند. نامهها به صورت یک داستان به خواننده منتقل میشوند. این شیوه زیاد جذابیت ندارد.
۷_ زاویه دید بیرونی یا نمایشی
که در آن به درون شخصیتهای داستان نمیتوان پی برد و از افکار درونی آنها چیزی نوشته نمیشود. فقط از گفتگوها و اعمال شخصیتها میتوان به افکار آنها رسید. در این شیوه نویسنده باید فنی بنویسد. مثل داستان ساحل از آلن رب گریه.
۸_تک گویی درونی در این شیوه مخاطب وجود ندارد و شخص با خودش حرف میزند. در نوشتن کتاب جنایات و مکافات از این شیوه استفاده شده است.
۹ _جریان سیال ذهن
در این شیوه گوینده اصلاً توقع جواب و توجه دیگران به صحبت خویش را ندارد. چیزهایی را که در آن لحظه در مورد آن صحبت میکند یا خاطرات گذشته است که از زمانهای قبل در ذهنش تدایی میشود و یا احساسات و عواطفی است که در او زنده میگردد .
۱۰_ روش تلفیقی
در این شیوه هر یک از فصول داستان از یکی از انواع زاویه دید استفاده کرده و به آن شیوه از زبان یکی از شخصیتهای داستان حرف میزند. این روش بسیار فنی بوده و نویسنده باید به همه رموز آن آشنا باشد.
📚الفبای داستان نویسی
✍جواد عرب اسدی
#زاویه_دید
#راوی
@shahrzade_dastan
زاویه دید در داستان
قسمت اول
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
روایت یعنی نحوه تعریف کردن حوادث داستان چه این روایت از یک راوی در بالای داستان باشد (زاویه دید دانای کل چه از درون یک شخص (اول شخص مفرد یا سوم شخص مفرد یا از درون بیش از یک شخص چند) نفر اول شخص یا چند نفر سوم شخص)
روایت یا نحوه تعریف کردن داستان نوع ادراک خواننده را مشخص میکند یعنی اینکه آیا او باید در صورت استفادۀ نویسنده از زاویه دید یک نفر در داستان درکی عمیق ولی فردی و محدود از اتفاقات داشته باشد یا در صورت استفاده نویسنده از زاویه دید دانای کل درکی موازی و شاید متضاد یا درکی
جامع ولی از دور و بیرون از اتفاقات.
گاهی ممکن است اصطلاح روایت را به طور خاص به تعریف یا بیان حوادث یک صحنه اطلاق کنند و آن را از توصیف، زمان و مکان وقوع داستان، و گفت وگوی شخصیتها در صحنه جدا کنند به همین دلیل، گاهی شما با دستورالعملهایی از این نوع مواجه میشوید در صحنه فقط چهل درصد از متن شما باید روایت باشد.
و بقیه گفت وگو (من) البته با تجویز قانونهای کلی در داستان نویسی میانه ای ،ندارم چون میزان روایت یا گفت وگو در هر صحنۀ داستان بسته به نوع هر کتاب و نیازهای هر داستان ،خاص فرق میکند. البته این نوع روایت تشریحی هم باز با زاویهٔ دید ارتباط دارد، چون نثری که از آن برای شرح حوادث استفاده میکنید اغلب، گویای نوع انتخاب زاویهٔ دید شخصیت شما هم هست، مثلاً رئیس عصا قورت داده دانشگاه آکسفورد خل بازی های یک دانشجو را با واژگان و نوع نگرشی شرح میدهد که کاملاً با واژگان و نگرش یک دانشجوی سوسول سال اول همان دانشگاه فرق دارد.
ادراک نوع خاص فهم یک راوی از یک اتفاق و تأثیر این درک بر روایت اوست چه به لحاظ حسی (مثلاً موسیقیدان همه چیز را دقیقتر و واضح تر میشنود تا یک نقاش و چه به لحاظ نوع موقعیت سرباز توی سنگر میدان نبرد را یک جور درک میکند و سرلشکر در ستاد و عقب جبهه جور دیگری و کاملاً متفاوت با او درون نگری همان بیان افکار و احساسات راوی و در زاویه دید دانای کل شخصیتهاست.
درون نگری درک خواننده را نسبت به پیامد اتفاقاتی که در طرح داستان برای شخصیت رخ میدهد عمیقتر میکند و داستان را خاص میکند زیرا فقط آن شخصیت خاص داستان این افکار و واکنشهای درونی را داشته است. صدا نوع واژگان ،سبک و نوع نگرش روایت است. گاهی ما فقط صدای نویسنده را در روایت میشنویم اما اغلب صدای شخصیت راوی نیز در روایت شنیده میشود.
ادامه دارد
📚جادوی زاویه دید
✍آلیشیا راسلی
#زاویه_دید
@shahrzade_dastan
تشخیص زاویه دید داستان
قسمت اول
🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
چگونه هر بار بفهمیم که در کدام زاویه دید هستیم؟ هنگامی که ما در مقام نویسنده در زاویه دید شخصی (اول) شخص یا سوم شخص هستیم معنی آن این است که ما آنچه شخصیت احساس میکند حس میکنیم به آنچه او فکر میکند فکر میکنیم آنچه او میبیند میبینیم و مثل او از یک زمان و مکان به زمان و مکان دیگر میرویم. وقتی از زاویه دید اول شخص در داستان استفاده میکنیم تشخیص آن بسیار راحت ،است چون در این حالت ما خودمان من راوی یا شخصیتِ من هستیم. اما موقع استفاده ما از زاویه دید سوم شخص تشخیص آن ظریف تر و مشکلتر میشود و باید خواننده به کلماتی توجه کند که واقعیت درونی یا ادراک شخصیت راوی را برملا میکند.
وقتی جان خبر بد را هضم کرد دلش آشوب شد.
«آشوب شدن «دل ادراک شخصیت را میرساند و هضم کردن روند فکر کردن او را این سطر نوع دیدگاه یا زاویه دید جان را نشان میدهد، چون فقط جان میتواند حس کند که در دلش آشوب شده اما در سطر زیر تشخیص زاویه دید مشکل تر است.
وقتی جان خبر بد را هضم کرد قیافهاش توی هم رفت. احتمال دارد این جمله از زاویهٔ دید جان بیان شده باشد احتمالاً) جان میتواند حس کند که قیافه اش توی هم رفته است و هم از زاویه دید یک نفر دیگر که دارد قیافه او را میبیند بگذارید برای توضیح بیشتر در مورد این زاویه دید جملات دیگری نیز به این جمله اضافه کنم وقتی جان خبر را هضم کرد قیافه اش توی هم رفت تری هم با او احساس همدردی .کرد برای او هم قبول اینکه نامزد جان میخواست با کس دیگری ازدواج کند دشوار بود.
این بار بسیار بیش از قبل مشخص است که این جملات از زاویه دید تری بیان شده .است ظاهراً او خبر بد را به برادرش داده و دیده که چطور قیافهٔ برادرش در هم رفته است تری میداند که جان دارد خبر را هضم میکند و نیز فکر میکند که خبر بدی است چون احتمالاً او را خوب میشناسد و میتواند حالت چهره و زبان بدن او را به خوبی تشخیص دهد.
معمولاً نویسنده وقتی میخواهد زاویهٔ دید داستان را تغییر دهد و از زاویه دید جدیدی استفاده کند پاراگراف داستان را هم عوض میکند تا به خواننده بفهماند که دارد چرخشی در زاویه دید اتفاق میافتد. اما من در برخی از رمانها دیده ام که نویسنده عمداً و بدون عوض کردن پاراگراف داستان هر دو زاویه دید را کنار هم و گاهی حتی در یک جمله میآورد. برخی نویسنده ها هم دوست دارند دو یا چند زاویه دید را در یک پاراگراف با هم ترکیب کنند، مثل این پاراگراف جان وقتی خبر بد را هضم کرد دلش آشوب شد (در اینجا جان فقط میتواند حس کند دلش آشوب شده است. تری هم با او احساس همدردی می.کرد برای او هم قبول اینکه نامزد جان میخواست با کس دیگری ازدواج کند دشوار بود. این) بخش از زاویهٔ دید تری بیان شده . چون فقط اری میتواند صدای افکار خودش را بشنود.
من ،خود به ندرت در یک پاراگراف دو یا چند زاویه دید را با هم ترکیب میکنم مگر اینکه هدف خاصی داشته باشم. چون استفاده از دو یا چند زاویه دید در یک پاراگراف خواننده را گیج میکند.
📚جادوی زاویه دید
✍ آلیشیا راسلی
#زاویه_دید
@shahrzade_dastan
دوستان شما میتوانید مطالب آموزشی مورد نظر خود را با #هشتک دنبال کنید.
#شخصیت
#تعلیق
#گره
#بحران
#نقطه_اوج
#زاویه_دید
#زاویه_دید_بیرونی_سوم_شخص
#معرفی_کتاب
#مزایای_نقل_قول_با_شخصیت_کماهمیت
#کانون_روایت
#زاویه_دید_درونی
#زاویه_دید_بیرونی
#شخصیتپردازی
#مراحل_خلق_داستان
#داستان_کوتاه
#داستانک
#طرح_داستان
#انواع_شخصیت
#شخصیت_محوری
#شخصیت_اصلی
#شخصیت_فرعی
#تیپ
#تفاوت_شخصیت_و_تیپ
#شخصیتهای_نوعی
#زاویه_دید_دوم_شخص
#زاویه_دید_نمایشی
#تعلیق
#شگفتی
#طرح_داستان
#تکگویی
#تکگویی_درونی
#سیال_ذهن
و ....
@shahrzade_dastan
دوستان شما میتوانید مطالب آموزشی مورد نظر خود را با #هشتک دنبال کنید.
#شخصیت
#تعلیق
#گره
#بحران
#نقطه_اوج
#زاویه_دید
#زاویه_دید_بیرونی_سوم_شخص
#معرفی_کتاب
#مزایای_نقل_قول_با_شخصیت_کماهمیت
#کانون_روایت
#زاویه_دید_درونی
#زاویه_دید_بیرونی
#شخصیتپردازی
#مراحل_خلق_داستان
#داستان_کوتاه
#داستانک
#طرح_داستان
#انواع_شخصیت
#شخصیت_محوری
#شخصیت_اصلی
#شخصیت_فرعی
#تیپ
#تفاوت_شخصیت_و_تیپ
#شخصیتهای_نوعی
#زاویه_دید_دوم_شخص
#زاویه_دید_نمایشی
#تعلیق
#شگفتی
#طرح_داستان
#تکگویی
#تکگویی_درونی
#سیال_ذهن
و ....
@shahrzade_dastan
زاویه دید
قسمت اول
❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️❄️
زاویه دید زاویه ایست که شما از آنجا به حادثه، موقعیت و شخصی نگرید و حتی شخصیت درونیش را ارزیابی ،کرده، با قلم خود روایت کنید.
زمانی که از پشت پنجره اوضاع و احوال داخل کوچه را و از پشت بام، آسمان را مینگرید زاویه دید شما مشخص می شود و اگر خودتان داخل کوچه یا وارد فضا شوید و بنگرید هم زاویه دیدتان را نشان میدهد.
پس زاویه دید همان جایگاهیست که ایستاده اید و می نگرید؛ حال اگر از دور شاهد اوضاع باشید و روایت کنید روایتگر بیرونی هستید واگر وارد صحنه شوید یا خودتان را در ماجرایی درگیر کنید مثلا بزنید ببندید یا جانبداری ،کنید روایتگر درونی هستید البته قرار نیست چیزی بگویید مقصود روایت آن برای ذهن و دل خودتان است که حتی موقع خواب مثل ضبط صوت برایتان روایت می شود. در هر حال چه روایتگر درونی باشید و چه ،بیرونی، مهم آن است که قلم را به چرخش در آورید و از آن کار بکشید.
نکته ای که باید به خاطر بسپارید این است که زاویه دید با راوی متفاوت است نتیجه زاویه دید شما را راوی نقل می کند؛ اینکه شما کجا ایستاده اید و از چه زاویهای زیر نظر میگیرید زاویه دید است و اینکه چه کسی نقل میکند، نشانگر راویست که میتواند اول شخص، دوم شخص یا سوم شخص باشد.
در زاویه دید اول شخص خودتان مطالب را می گویید و با قلم بازگو کنید؛ مثلا کتابم را ،برداشتم به کتابخانه رفتم....
این زاویه دید با ضمیر منفصل شخصی من و متصل میم «من رفتم» است، مثل
در زاویه دید اول شخص ، ضمير حتما متكلم وحده نیست، راوی حتما نباید یک نفر ،باشد بلکه نویسنده میتواند پشت سرش لشکری هم یدک بکشد؛ برای مثال شما میتوانید داستانی بنویسید که در آن لشکری قصد تسخیر یک شهر را دارند و شما سربازی سیاهی لشکر در بین چند هزار نفرید که روایتگر آن داستان می باشید، فرمانده وبقیه سربازان هم پشت روایت شما قرار گیرند یعنی همگی پشت قلم شما تشریف فرما میشوند.
این زاویه دید را خیلی از نویسندگان که در جنگها شاهد صحنه ها بودند، به کار برده اند. در این زاویه دیدگاهی راوی من است و گاهی ما که در نمونه زیر روایتگری با ضمیر شخصی ما نمودار شده است: ما به خرمشهر وارد ،شدیم وارد هر اتاقی که میشدیم دیوارها را سوراخ سوراخ می دیدیم.
زاویه دید دوم شخص در صورتی است که شما کسی را مستقیما مخاطب قرار دهید؛ طوری که گویا خواننده داستان شما، همان شخصیت اصلی داستان است و دارید سرگذشت او را بیان می کنید ؛ به عنوان مثال: داری به دنبال کتابی مفید و با زبانی ساده در زمینه داستان نویسی گردی که ناگهان کتاب آموزش اصطاحات و اصول داستان نویسی توجهت را جلب می کند؛ تعریف این کتاب را بسیار شنیده ای و برای همین راغب به خواندن آن می شوی.
📚آموزش اصطلاحات و اصول داستان نویسی
✍صدیقه عباس زاده
#زاویه_دید
@shahrzade_dastan