بر "زلالاندیشه" #جرعهنوش_قلزم_غدیر
غدیریه(۵)
💢حضرت آیتالله صمدی آملی (حفظه الله) :
#تنازع و #تشاجر
#صحابه_ظلمانی عامل
#رجم_و_سقوط_ابدی از
محضر جناب رسولالله(ص) و
#سکوت_صحابه_شهودی عامل
#اتحاد_و_معیت_ابدی با خاتم انبیاء (ص)
✍در روایات داریم:
حضرت رسولالله(ص)، نه تنها
《شفیع مردم》 است بلکه حتی
《شفیع همه انبیاء》 است.
این صحابه یک چنین آقایی(ص) داشتند.
این صحابه ظلمانی و نزاعی که آمدند خودشان را به بدبختیهای دنیا دچار کردند،
معرفت نداشتند که
در محضر چه کسی تشرّف دارند؟!
ببینید فرق رفتار دو صحابه در زمانی که پیامبر(ص) در حالت کسالت جسمی هستند و میخواهند از این نشئه به نشئه بالاتر تشرّف فرما شوند؛
1⃣یک صحابه میگوید:
این آقا(ص) هذیان میگوید(نعوذ بالله)؛
2⃣اما صحابه دیگر(امام علی(ع)) میفرماید:
همان موقعی که تو میگویی
خاتم انبیا(ص) هذیان میگوید
برای من هزار باب علم گشوده شد
و از هر بابی از آن هزار باب
هزاران باب علم باز شد.
چه صحنهای مشاهده میشود⁉️
تمام علمای اهل سنّت و تمام منابع روایی اهل سنّت، حدیث ابنعبّاس در واقعهی زمان وفات حضرت(حدیث قرطاس و قلم یا یوم خمیس) را نقل کردهاند که یک عدهای در محضر حضرت بودند؛ بین آنان کشمکش و تنازع برخواست؛ چون جناب رسول الله(ص) فرمودند:
برای من قلم و کاغذ بیاورید
تا من کتابی را بنویسم که
هرگز گمراه نشوید؛
یکی از صحابه در مورد پیغمبر(ص) گفت:
ایشان الآن تب کرده است؛ «قد غلبه الوجع»؛
و با این حالش نمیتواند مطلبی بنویسد و
وانگهی هذیان میگوید.(نعوذ بالله)
خلاصه یک عده به دفاع از امر پیغمبر(ص) و یک عده هم در مخالفت با امر نبی(ص) با طرف مقابل، در محضر انسان کامل تنازع میکردند؛
در همین لحظه جناب خاتم انبیاء(ص) به امیرالمؤمنین(ع) که در گوشهای نشسته و سکوت کرده بودند و اصلاً در بین متنازعین نبودند، فرمودند:
علی جان! گوش خودت را بیاور. امام علی(ع) جلو رفتند و برگشتند؛ چند لحظهای طول کشید؛ بعداً از جناب امیرالمؤمنین(ع) سؤال کردند چه اتفاقی افتاد؟ فرمودند:
هزار باب به من علم یاد داد که از هر دری از این هزار باب، هزار در به روی من باز شد.
ای نظام هستی!
ای همهی عالم!
ای آقایان اهل سنّت!
ای آقایان اهل تشیّع!
بفرمایید! این کتاب صحنهی وفات جناب رسول الله(ص)
را محضر شما میگشاییم؛
یک شاگردی است که میگوید:
پیغمبر(ص) هذیان میگوید
و یک شاگرد دیگر همین لحظه
از او هزار باب علم میگیرد.
❤️ما به دنبال این آقاجان(ع) هستیم❤️.
@shakhehtoba
24 صفر سالروز ریشه شروع تمام رزایای بشریت🟫
قالابنعباس :
《الرزیه کل الرزیه
ما حال بیننا و
بین کتاب رسولالله
ریشه تمام بدبختی بشریت
وقتی شروع شد که
همان روز پنجشنبه عدهای مانع
از کتابت پیامبر برای
سعادت ابدی بشریت شدند 》
💢حضرت آیتالله صمدی آملی (حفظه الله) :
#تنازع و #تشاجر
#صحابه_ظلمانی عامل
#رجم_و_سقوط_ابدی از
محضر جناب رسولالله(ص) و
#سکوت_صحابه_شهودی عامل
#اتحاد_و_معیت_ابدی با خاتم انبیاء (ص)
✍در روایات داریم:
حضرت رسولالله(ص)، نه تنها
《شفیع مردم》 است بلکه حتی
《شفیع همه انبیاء》 است.
این صحابه یک چنین آقایی(ص) داشتند.
این صحابه ظلمانی و نزاعی که آمدند خودشان را به بدبختیهای دنیا دچار کردند،
معرفت نداشتند که
در محضر چه کسی تشرّف دارند؟!
ببینید فرق رفتار دو صحابه در زمانی که پیامبر(ص) در حالت کسالت جسمی هستند و میخواهند از این نشئه به نشئه بالاتر تشرّف فرما شوند؛
1⃣یک صحابه میگوید:
این آقا(ص) هذیان میگوید(نعوذ بالله)؛
2⃣اما صحابه دیگر(امام علی(ع)) میفرماید:
همان موقعی که تو میگویی
خاتم انبیا(ص) هذیان میگوید
برای من هزار باب علم گشوده شد
و از هر بابی از آن هزار باب
هزاران باب علم باز شد.
چه صحنهای مشاهده میشود⁉️
تمام علمای اهل سنّت و تمام منابع روایی اهل سنّت، حدیث ابنعبّاس در واقعهی زمان وفات حضرت(حدیث قرطاس و قلم یا یوم خمیس) را نقل کردهاند که یک عدهای در محضر حضرت بودند؛ بین آنان کشمکش و تنازع برخواست؛ چون جناب رسول الله(ص) فرمودند:
برای من قلم و کاغذ بیاورید
تا من کتابی را بنویسم که
هرگز گمراه نشوید؛
یکی از صحابه در مورد پیغمبر(ص) گفت:
ایشان الآن تب کرده است؛ «قد غلبه الوجع»؛
و با این حالش نمیتواند مطلبی بنویسد و
وانگهی هذیان میگوید.(نعوذ بالله)
خلاصه یک عده به دفاع از امر پیغمبر(ص) و یک عده هم در مخالفت با امر نبی(ص) با طرف مقابل، در محضر انسان کامل تنازع میکردند؛
در همین لحظه جناب خاتم انبیاء(ص) به امیرالمؤمنین(ع) که در گوشهای نشسته و سکوت کرده بودند و اصلاً در بین متنازعین نبودند، فرمودند:
علی جان! گوش خودت را بیاور. امام علی(ع) جلو رفتند و برگشتند؛ چند لحظهای طول کشید؛ بعداً از جناب امیرالمؤمنین(ع) سؤال کردند چه اتفاقی افتاد؟ فرمودند:
هزار باب به من علم یاد داد که از هر دری از این هزار باب، هزار در به روی من باز شد.
ای نظام هستی!
ای همهی عالم!
ای آقایان اهل سنّت!
ای آقایان اهل تشیّع!
بفرمایید! این کتاب صحنهی وفات جناب رسول الله(ص)
را محضر شما میگشاییم؛
یک شاگردی است که میگوید:
پیغمبر(ص) هذیان میگوید
و یک شاگرد دیگر همین لحظه
از او هزار باب علم میگیرد.
ما به دنبال این آقاجان(ع) هستیم
@shakhehtoba
🌸🍂🍃🍂🍃🍂
🍂🍃🍂🍃
🍂🍃
🍂
❤ بر "زلالاندیشه" #جرعهنوش_قلزم_غدیر
۵)
💢 آیتالله صمدی آملی (حفظه الله) :
#تنازع و #تشاجر
#صحابه_ظلمانی عامل
#رجم_و_سقوط_ابدی از
محضر جناب رسولالله(ص) و
#سکوت_صحابه_شهودی عامل
#اتحاد_و_معیت_ابدی با خاتم انبیاء (ص)
✍در روایات داریم:
حضرت رسولالله(ص)، نه تنها
《شفیع مردم》 است بلکه حتی
《شفیع همه انبیاء》 است.
این صحابه یک چنین آقایی(ص) داشتند.
این صحابه ظلمانی و نزاعی که آمدند خودشان را به بدبختیهای دنیا دچار کردند،
معرفت نداشتند که
در محضر چه کسی تشرّف دارند؟!
ببینید فرق رفتار دو صحابه در زمانی که پیامبر(ص) در حالت کسالت جسمی هستند و میخواهند از این نشئه به نشئه بالاتر تشرّف فرما شوند؛
1⃣یک صحابه میگوید:
این آقا(ص) هذیان میگوید(نعوذ بالله)؛
2⃣اما صحابه دیگر(امام علی(ع)) میفرماید:
همان موقعی که تو میگویی
خاتم انبیا(ص) هذیان میگوید
برای من هزار باب علم گشوده شد
و از هر بابی از آن هزار باب
هزاران باب علم باز شد.
چه تفاوت در رفتار دو گروه صحابه در صحنه وفات نبی(ص) مشاهده میشود⁉️
تمام علمای اهل سنّت و تمام منابع روایی اهل سنّت، حدیث ابنعبّاس در واقعهی زمان وفات حضرت(حدیث قرطاس و قلم یا یوم خمیس) را نقل کردهاند که یک عدهای در محضر حضرت بودند؛ بین آنان کشمکش و تنازع برخواست؛ چون جناب رسول الله(ص) فرمودند:
برای من قلم و کاغذ بیاورید
تا من کتابی را بنویسم که
هرگز گمراه نشوید؛
یکی از صحابه در مورد پیغمبر(ص) گفت:
ایشان الآن تب کرده است؛ «قد غلبه الوجع»؛
و با این حالش نمیتواند مطلبی بنویسد و
وانگهی هذیان میگوید.(نعوذ بالله)
خلاصه یک عده به دفاع از امر پیغمبر(ص) و یک عده هم در مخالفت با امر نبی(ص) با طرف مقابل، در محضر انسان کامل تنازع میکردند؛
در همین لحظه جناب خاتم انبیاء(ص) به امیرالمؤمنین(ع) که در گوشهای نشسته و سکوت کرده بودند و اصلاً در بین متنازعین نبودند، فرمودند:
علی جان! گوش خودت را بیاور. امام علی(ع) جلو رفتند و برگشتند؛ چند لحظهای طول کشید؛ بعداً از جناب امیرالمؤمنین(ع) سؤال کردند چه اتفاقی افتاد؟ فرمودند:
هزار باب به من علم یاد داد که از هر دری از این هزار باب، هزار در به روی من باز شد.
ای نظام هستی!
ای همهی عالم!
ای آقایان اهل سنّت!
ای آقایان اهل تشیّع!
بفرمایید! این کتاب صحنهی وفات جناب رسول الله(ص)
را محضر شما میگشاییم؛
یک شاگردی است که میگوید:
پیغمبر(ص) هذیان میگوید
و یک شاگرد دیگر همین لحظه
از او هزار باب علم میگیرد.
❤️ما به دنبال این آقاجان(ع) هستیم❤️.