eitaa logo
شاید برای شما هم اتفاق بیفتد
37.2هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.4هزار ویدیو
1 فایل
اتفاقات عبرت آموز زندگیتون رو بگین به اشتراک بزاریم👇🏻☺️ هر گونه کپی و ایده برداری از کانال وبنرها و ریپ ها حرام و پیگرد قانونی دارد .... تبلیغات 👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1587085673C0abe731c1e مدیر @setareh_ostadi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید🌱 🗓 امروز یکشنبه ↯ ☀️ ۱۶دی ۱۴۰۳ 🌙 ۴ رجب ۱۴۴۵ 🌲۵ ژانویه ۲۰۲۴ 📿 ذکر روز : یا ذوالجلال والاکرام ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلبه ای ڪه در آن مهربانی هست و ساکنینش می خندند بهتر از کاخی ست که مردمانش دلتنگ هستند. کلبه زندگیتان گرم به عشق و محبت ❤️ ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سپاسگزار باشیم ، برای هر آنچه که می‌توانست نباشد ولی هست ... برای زیباییها ، برای تمام نعمتها و موهبتهایی که برایمان عادی شده اند قدر دان باشیم از خدا ،از خودمان و از آدمهایی که وجودشان باعث دلگرمی ما و صفای هستی ست ... قدردان و سپاسگزار باشیم تا بهترین ها در مسیر زندگیمان قرار بگیرد ... سپاسگزار باشیم برای هوایی که تنفس میکنیم ،برای زمینی که راه می‌رویم و برای خورشید و ماه که نور می‌بخشند به زندگیمان ... قدردان باشیم و به زبان آوریم هر نگاهی و یا کلامی که امید به زندگی و خوب بودن را در ما افزون می‌کند... بنگریم ،ببینیم ،بگوییم تا اندیشه ها و کردارهای نیک آدمها در جهان اطرافمان تکثیر شود،آنگاه خواهیم دید چگونه زندگیمان معجزه وار در مسیر درست قرار می‌گیرد ... بیایید برای آرامش خود قدردان باشیم نه متوقع !! ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
👩🏻‍❤️‍👨🏻۳ تفاوت بزرگ بین رابطه عاطفی و زندگی مشترک: ۱- تعهد و مسئولیت: در رابطه عاطفی، معمولاً همه چیز تازه رمانتیک و هیجان انگیزه و هر کس توی حال خودش پیش میره ولی توی زندگی مشترک دیگه فقط بحث عشق ،نیست داستان جدیه و باید کارای خونه رو تقسیم کنیم، برنامه ریزی مالی داشته باشیم و کلی مسئولیت های دیگه رو هم در نظر بگیریم ۲- روتین و روزمرگی: این شاید یکی از اون تفاوتهاست که آدمها کمتر بهش توجه میکنن در زندگی مشترک بخواید یا نخواید وارد یه روتین روزانه میشید از کارای روزمره مثل خرید آشپزی و کارای خونه گرفته تا خواب و بیداری، همه چیز میتونه عادی و تکراری بشه و عشق و رابطه وارد چالشها میشه ۳- پرده ها بر می افتند! در رابطه عاطفی، معمولاً زوایای عمیق روانشناختی ما بروز داده نمیشه ولی توی زندگی مشترک، دیگه همه چیز شفاف و واقعی میشه عادتها اخلاقها هیجانات، ضعفها ترس ها و... اینجا دیگه باید با خود واقعی هم روبرو بشید و زندگی کنید! ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
سلام اسم من پروین هست متولد سال چهل هستم... بعد از ناهار خواهرم رفته بود حیاط یه چند دقیقه طول کشید دیدم که نمیاد رفتم حیاط و گفتم خواهر چته چرا اینجا ایستادی دیدم داره گریه میکنه گفتم خواهرم اتفاقی افتاده چرا داری گریه می کنی؟؟گفت وقتی به زندگی تو نگاه می کنم دلم میگیره تو میتونستی با بهترین خواستگارات ازدواج کنی خونه و زندگی ات مثل من باشه ولی الان تو یه اتاق زندگی می کنی ..گفتم خواهرم من از عشقم و انتخابم پشیمونم ولی چیکار میتونم بکنم همون بهتر که از اون روستا اومدم بیرون و اومدم اینجا دارم زندگی می کنم کنار شما کنار مادرم.. همین که از دست اون سماور راحت شدم خداروشکرمیکنم.. یکم خواهرم و آروم کردم و رفتیم داخل اتاق خلاصه اون روز با نیش و کنایه های زهره و ناراحتی خواهر و مادرم تموم شد..سه روز بعد که رفته بودم خونه ی مادرم، مادرم گفت که برای زهرا خواهرم خواستگار اومده خیلی خوشحال شدم پسره کارمند یکی از اداره های دولتی بود پدرم خوشحال بود میگفت شغلش اداری هست و همیشه درامد داره..خلاصه اومدن خواستگاری.. ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
♥️🍃 ما هر روز هر دقيقه، هر ثانيه به موفقيت فكر ميكنيم اما يك روز بعد، يك هفته ى بعد، يك ماه بعد يادمون ميره و انگار سست ميشيم ميدونى چرا؟ چون اين اصلا مسير موفقيت نيست موفقيت فقط به فكر كردن نيست، بعدش حتما بايد كار كرد يادت باشه هر موقع هر كسى بهت گفت نميتونى به اين دليله كه خودش نميتونه و ميخواد مانع تو به سمت خواسته هات بشه به حرف هاى ديگران اهميت نده و با انگيزه تر ادامه بده ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
اگر احساس می‌کنید فکرتان شلوغ است و از زندگی‌تان لذت نمی‌برید، این ۵ مرحله را انجام دهید: ۱- عنوان همه دغدغه‌های فکری را که در سر دارید، روی یک برگه کاغذ بنویسید و لیست کنید. چند روز برای این مرحله وقت بگذارید. ۲- با تمرکز بیشتر، مواردی را که فکر می‌کنید الکی و غیرضروری است، از لیست حذف کنید. ۳- تصور کنید وقتی در خیابان راه می‌روید، چند موجود فضایی شما را می‌دزدند. آنها یک کپسول بسیار کوچک را زیر پوست سرتان تزریق می‌کنند و می‌گویند که قصد آزمایش روی شما را دارند و فقط تا یک ماه دیگر زنده هستید و هیچ پزشک و ارتشی در جهان نیست که بتواند نجات‌تان دهد. پس از حالا فقط یک ماه برای زندگی کردن وقت دارید. ۴- دوباره به لیست دغدغه‌هایتان نگاه کنید و آنهایی که بی‌خودی است را خط بزنید و دیگه بهش فکر نکنید. ۵- سعی کنید هر از گاهی لیست دغدغه‌هایتان را کوتاه کنید. ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
سلام اسم من پروین هست متولد سال چهل هستم... خلاصه اومدن خواستگاری و خواستگاری تموم شد و قرار بله برون گذاشتن مادرم برای زهرا یک لباس خیلی زیبا آماده کرد و روز بله برون، برای من هم لباس آماده کرده بود از دیدن لباسم مثل بچه ها ذوق زده شدم برای پسرمم لباس خرید بود... مادرم برای شام اونشب مرغ بریانی کرده بود و مرغ ها رو داخل روغن حیوانی سرخ کرده بود روی برنج زعفران ریخته بود که بوش کل خونه رو برداشته بود خلاصه مادر شوهرش با خواهر شوهرش اومدن..همه چیز خیلی خوب و رویایی بود مهریه زهرا رو دو هزار تومان تعیین کردن اونزمان دوهزارتومن پول خیلی خوبی بود بعد از تعیین مهریه شام خیلی خوشمزه ای که مادرم آماده کرده بود رو آوردیم،مادر شوهر زهرا حسابی از دست پخت مادرم تعریف کرد بعد از شام مادر شوهرش گفت که رقاص و خواننده دعوت کرده دهن هممون باز مونده بود آقا جون من اهل این کارها نبود ولی مخالفتی هم نکرد آقایان رفتند اتاق دیگه و ما تو این اتاق بزن و بکوب کردیم ..این وسط دیدم که حشمت بلند شده و می خواد که برقصه ولی با اشاره با چشمم بهش فهموندم که بشینه آقاجونم ناراحت می‌شه.. ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
📚چشمه در باغی چشمه ای بود و دیوارهای بلند گرداگرد آن باغ، تشنه ای دردمند بالای دیوار با حسرت به آب نگاه می کرد. ناگهان خشتی از دیوار کند و در چشمه افکند. صدای آب مثل صدای یار شیرین و زیبا به گوشش آمد. مرد آنقدر از صدای آب لذت می برد که تند تند خشت ها را می کند و در آب می افکند. آب فریاد زد: های، چرا خشت می زنی؟ از این خشت زدن بر من چه فایده ای می بری؟ تشنه گفت: ای آب شیرین! در این کار دو فایده است. اول اینکه شنیدن صدای آب برای تشنه نوای آن حیات بخش است. فایده دوم اینکه: من هر خشتی که برکنم به آب شیرین نزدیکتر می شوم، دیوار کوتاهتر می شود.. ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
از شروع دوباره می‌ترسی، نه؟ ولی اگه قدرت واقعی تو توی همین شروع دوباره باشه چی؟ 🌱✨ شروع دوباره ترسناکه، چون ناشناخته‌ست. ولی گاهی شجاعت برای دوباره شروع کردن، همون چیزی هست که تو رو به زندگی‌ای می‌رسونه که واقعاً آرزوش رو داری. 🌟💪 شروع دوباره شکست نیست. بلکه انتخابیه برای رها کردن چیزایی که دیگه جواب نمی‌دن و ساختن چیزی بهتر. 🏗️❤️ قدرت واقعی توی این نیست که به چیزی که نمی‌کشه ادامه بدی، بلکه توی اینه که بدونی کی باید دوباره شروع کنی. 🌬️✨ پس امروز یه نفس عمیق بکش. اگه نیاز به یه شروع تازه داری، بدون که داری از اول شروع نمی‌کنی، داری از تجربه شروع می‌کنی. 🎒💡 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
وقتی کسی بهمون تیکه میندازه یا مسخره میکنه چیکار کنیم : در این مواقع از ‌«اثر رقیق شدگی» استفاده میکنیم ؛ بذارید براتون مثال بزنم : شنیدن یه جوک برای بار اول خنده داره ، برای بار دوم بامزه ست و برای بار سوم لوس و مزخرفه! چرا...؟! چون از بس تکرار یا اصطلاحاً رقیق شده ، اثر خودش رو از دست داده. حالا زمانیکه که کسی بهتون تیکه میندازه یا مسخره می‌کنه ، وانمود کنید منظورشو نفهمیدین و ازش بخواید حرفش رو تکرار کنه این باعث میشه از نظر بقیه حرفش لوس و مزخرف بنظر برسه و وجهه خودش توی جمع خراب بشه! ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
سلام اسم من پروین هست متولد سال چهل هستم... خلاصه اون شب به یادماندنی گذشت دو روز بعدش مادرم، من و خواهر بزرگم و خود خواهر کوچیکم رفتیم برای خرید انصافاً هر چیزی که خواهرم برمی داشت براش می خریدن وسایل های گرون قیمتی براش خریدن آقاجونم برای داماد کت شلوار اعلا و انگشتر هم خرید..مراسم عقد تو خونه ی ما بود مادرم همه جا رو آب و جارو کرده بود شمعدونی های زیبای درست کرده بود و دور تا دور حیاطمون گذاشته بود یادم افتاد که تو عقد خواهرم و داداشم من حشمت رو تو حیاط دیدم و عاشقش شدم چقدر این گذشت زمان دردناک بود چقدر برام سخت گذشته بود... مراسم عقد خواهرم انجام شد روز قبلش مراسم اصلاح کنون بود اینطوری بود که آرایشگر میومد خونمون و موهای صورت و ابروی عروس رو تمیز می کرد و بعد تمام خانم هایی که اونجا بودن یکی یکی میرفتن زیردست آرایشگر و آرایشگرم ابرو های اونا رو اصلاح میکرد و پولش رو مادر داماد می داد..اون روز همه ی ما رو آرایشگر اصلاح کرد و من شاید نزدیک به شش ماه بود که آرایشگاه نرفته بودم برای همین کلی تغییر کردم خواهرم خیلی خوشگل شده بود روز عقد خواهرم بسیار مجلل برگزار شد مادرم و آقاجونم یک سرویس طلا به خواهرم و یک ساعت شیک به داماد هدیه دادن منو حشمت هم پول اندکی به خواهرم دادیم و ازش معذرت خواهی کردم که نتونستم بیشتر بدم.. ادامه در پارت بعدی 👇 ‎‎‌‌‎‎@shayad_etefagh ┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈