#شب_پنجم
#ماه_محرم
#عبدالله_ابن_حسن
#مرثیه
#غزل
یک نفس آمدهام تا که عمو را نزنی
که به این سینۀ مجروح، تو با پا نزنی
ذکر لا حول و لا از دو لبش میبارد
با چنین نیزۀ سر سخت به لبها نزنی
عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ
میشود پر به سوی حنجره حالا نزنی؟
نیزهات را که زدی باز کشیدی بیرون
میزنی باز دوباره نشد آیا نزنی؟
من از این وادی خون زنده نباید بروم
شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی
دست و دل باز شو، ای دست بیا کاری کن
فرصت خوب پریدن شده! در جا نزنی
#علیرضا_لک
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_پنجم
#ماه_محرم
#عبدالله_ابن_حسن
#مدح_مرثیه
#مربع_ترکیب
تا عزای شه لب تشنه عزای حسن است
پس حسینیه ما صحن و سرای حسن است
نهضت کرب و بلا تحت لوای حسن است
گریهی این دهه روزیش به پای حسن است
کربلا آمده اند این دو به امضای حسن
هرچه داریم به قربان پسرهای حسن
نوبت نوکری ساحت عبدالله است
رحمت الله همان رحمت عبدالله است
صحبتی هست اگر صحبت عبدالله است
ذکر لبها مددی حضرت عبدالله است
یازده ساله، ولی حافظ قرآن است این
به سکوتش منگر غرش طوفان است این
کربلایی مدنی بوده از اول نسبش
این حسن زاده حسین است فقط روی لبش
در حرم عبد حسین است همیشه لقبش
نوجوانی علی زنده شده از ادبش
این چه شانیست که هنگام بیانش شده است
جان ناموس خدا حافظ جانش شده است
باز انگار حسن دست به دست زهراست
تل شده کوچه و زهرای قبیله تنهاست
بازهم حرف علی شد سر نامش دعواست
ریسمان خنجر کند است و به مقتل غوغاست
کوچهی سنگی و گودال به هم پیوستند
قنفذ و شمر در این فاجعهها هم دستند
روی تل بود دلش در وسط میدان بود
به رویش گرچه نیاورد، ولی گریان بود
عمه هم مثل خودش بی رمق و حیران بود
همه سیراب و عمویش چقدر عطشان بود
ناگهان دست کشید و سوی میدان آمد
به سرش میزد و با ذکر عموجان آمد
آمد و دید که غوغا شده دور پدرش
یک نفر نیزه فرو کرده میان کمرش
یک نفر هم زده بر صورت او با سپرش
یک نفرهم زده با کهنه غلافی به سرش
ولی الله تنش زیر لگدها مانده
نیزه بدقلقی در دهنش جا مانده
حرمت خون خدا زیر سنان چال شد و
زینت دوش نبی زینت گودال شد و
آنقدر خون ز تنش رفت که بیحال شد و
تن پاکش وسط هلهله پامال شد و
یاعلی گفت و صدا را به گلویش انداخت
خویش را گریه کنان روی عمویش انداخت
دست خود را سپر بی کسی آقا کرد
زیر لب با عموی تشنه لبش نجوا کرد
پلک خون بسته خود را به چه زحمت وا کرد
وخودش را بغل زخم عمویش جا کرد
گفت: هرچند عمو زخمی و درهم شده ام
باز صد شکر فدایی امامم شده ام
#سید_پوریا_هاشمی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_پنجم
#ماه_محرم
#عبدالله_ابن_حسن
#مرثیه
#غزل
میخواستم به جای پدر یاورت شوم
جای عمو به اشک غم آب آورت شوم
احلی من العسل نه فقط سهم قاسم است
بگذار تا عمو غزل دیگرت شوم
با بغض کوچهها به هواخواهی آمدم
میخواهم از خدا سپر حنجرت شوم
گودال مثل کوچه و شمشیر آتش است
وقتش شده فدای تو و مادرت شوم
دیدم که نیزهها نفست را بریده اند
دیگر نشد به خیمه تماشاگرت شوم
هرگز مخواه بعد تو با چشمهای خیس
من شاهد اسارت این خواهرت شوم
آغوش وا کنای گل صد چاک زیر تیغ
تا زائر ضریح تن اطهرت شوم
دستم شکست و حرمله چشم انتظار من
بگذار تا شبیه علی اصغرت شوم
#حسن_کردی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_پنجم
#ماه_محرم
#عبدالله_ابن_حسن
#مرثیه
#مثلث_ترکیب
در خیمه دیگر طاقت ماندن ندارم
فرصت برای حرز گرداندن ندارم
حتی دگر وقت رجز خواندن ندارم
دست مرا در دستهایش داشت عمه
هر قدر گفتم میروم نگذاشت عمه
بغض زیادی از مدینه جمع کردم
اندازه ده سال کینه جمع کردم
هر چه نفس میشد به سینه جمع کردم
سر میدهم امروز نام مادرم را
میگیرم امروز انتقام مادرم را
از دستهای عمه دستم را کشیدم
هرجور میشد از حرم بیرون دویدم
شکر خدا انگار به موقع رسیدم
چیزی نمانده بود جانت را بگیرد
میخواست خیلی زود جانت را بگیرد
از این طرف عمه صدایم کرد برگرد
از آن طرف دشمن تو را از پا درآورد
گفتم عمویم را نزن با نیزه نامرد
من آخرین یار عمو در کربلایم
دورت بگردمای عمو دارم میآیم
دشمن برای غارت خلخال رفته
هرکس رسیده داخل گودال رفته
آنقدر نیزه خورده که از حال رفته
گفتم عمویم را رها کن
دست از سرش بردار دستم را جدا کن
گودال گیر انداخت در خود شیرها را
با سینه میگیرم جلوی تیرها را
پس میزنم با دست این شمشیرها را
این جان ناقابل به جان دوست بند است
حالا دو تا دستم به یک مو پوست بند است
تنگ است این گودال جای دو بدن نیست
جا نیست اینجا جای دست و پا زدن نیست
من پیش تو هستم اگر اینجا حسن نیست
آرام سر بگذار روی دامن من
شمشیر و تیر و سنگ و نیزه گردن من
تیر سه شعبه قطع کرده گردنم را
بردند مثل تو عمو پیراهنم را
سمهای مرکبها لگد کرده تنم را
این نعلها من را در آغوش تو جا کرد
شمر آمد و ما را ز یکدیگر جدا کرد
#آرش_براری
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_پنجم
#ماه_محرم
#عبدالله_ابن_حسن
#مرثیه
#مخمس
آی لشگر منم آن یار اباعبدا…
عاشق و تشنه ی دیدار اباعبدا…
بس که میسوزم و تبدار اباعبدا…
یوسفم لیک خریدار اباعبدا…
باکلافی سر بازار اباعبدا…
ره گشایید که ظرف عسلی می آید
عاشق و تشنه ی خیر العملی می آید
پسر کوچک شیر جملی می آید
نوه ی حیدر کرار، علی می آید
هستم امروز سپه دار اباعبدا…
باد ها سوی مدینه خبرش را بردند
بر مشام همه بوی جگرش را بردند
هم کلاخود سرش هم سپرش را بردند
دیدم ای وای که شال کمرش را بردند
که کشیده ست کجا کار اباعبدا…
شده دعوا سرسکه، سر لقمه، سر نان
شده دعوا به سر غارت گل پیرهنان
به نیایش چوگشود آن شه مظلوم زبان
حرف حق زد دهنش را پر خون کرد سنان
نیزه شد پاسخ هربار اباعبدا…
گرگها! پاره تن یوسف زهرا نکنید
اینقدر نیزه به پهلوی عمو جا نکنید
اینقدرحفره در این موم عسل وا نکنید
لااقل نیزه ی خود در تن او تا نکنید
مادرش آمده دیدار اباعبدا…
همه ی دشت شده ناله ی وا حزن و محن
مادرش آمده و عمه و بابام حسن
هی از این فاصله ی کم به لبش تیر نزن
دست من هست، نگو از سر معشوق سخن
دست من هست جلودار اباعبدا…
عاقبت ناله شدم در همه جا پیچیدم
بغل حضرت معشوق کمی خندیدم
یک کسی نیزه زد و من به عمو چسبیدم
دست من قطع که شد هیبت سقا دیدم
ای به قربان علمدار اباعبدا…
#سید_علی_رکن_الدین
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_پنجم
#ماه_محرم
#عبدالله_بن_الحسن
#مرثیه
#غزل
طاقت ندارم لحظه ای تنها بمانی
من باشم و در حسرت سقا بمانی
من عبد تو بودم که عبدالله گشتم
نعم الامیری، عالی اعلا بمانی
فریاد هل من ناصرت بیچاره ام کرد
من مرده ام آقا مگر تنها بمانی؟!
قلبم، سرم، دستم همه نذر دو چشمت
من می دهم جان در ره تو تا بمانی
آقا نبینم در ته گودال باشی
ای زینت دوش نبی بالا بمانی
بالا نشینی و تو را پایین کشیدند
زیر لگدها زیر دست و پا بمانی
لعنت به این آب فرات و خنده هایش
راضی شده لب تشنه در این جا بمانی
با این که چندین عضو از جسم تو کم شد
تو تا ابد عشق دل زهرا بمانی
#حسین_ایزدی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_پنجم
#ماه_محرم
#عبدالله_ابن_حسن
#مرثیه
#غزل
از علی دَم بزن اما دَمِ مولا حسن است
که دمادم نَفَسِ حضرتِ زهرا حسن است
"ما همه بنده و این قوم خداوندانند"
ما همه خاک ولی عرشِ مُعلا حسن است
عرش گفتیم و غلط بود نفهمیدیم که
سومین رکعتِ پیغمبرِ عُظمی حسن است
او عظیم است قدیم است رحیم است و کریم
چهارده تَن حسن انگار که تنها حسن است
نُه امامم حسنی اند و عمو جان گویند
نسبت هشت امامم همگی تا حسن است
من از این بندگی و زندگی اش فهمیدم
به خداوند خداوندِ دو دنیا حسن است
دَمِ ما هست حسن بازدمِ ماست حسین
دردِ ما تا که حسین است مداوا حسن است
هر حُسینیه از اول حَسنیه بوده
به حسن کار محرم همهاش با حسن است
گرچه عباس و حسین است و علی اکبرها
تا حسن هست دمِ زینبِ کبری حسن است
بر عقیق یمنِ سرخِ علی ، جان حسن است
نقشِ حکاکیِ فیروزهی زهرا حسن است
پسرانش همه در کرببلا میگفتند
آی فرزندِ حسن نیز سرا پا حسن است
از غریبیِ حسن هیچ مگو پُر آه است
میهمانِ حَسنیم و شبِ عبدالله است
#حسن_لطفی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_پنجم
#عبدالله_بن_الحسن
#ماه_محرم
#مرثیه
#غزل
من آمـده ام تا کـه به پای تو بمیرم
امـروز غـریبـانـه بـرای تو بمیرم
غم نیست اگر در قدمت دست من افتد
شادم به خدا تا که به پای تو بمیرم
از خیمه دویدم که کنم جان به فدایت
خواهـم که عمو زیر لوای تو بمیرم
ای کاش ذبیح تو شـوم در ره توحید
تا در ره عشقت به منـای تو بمیرم
این قـوم اگـر تشنـۀ خونند، بیایند
آماده شدم تا که به جای تو بمیرم
بگذار که از خیـل شهیـدان تو بـاشـم
بگـذار که در کرب و بـلای تو بمیرم
کو حرملـه تـا تیـر بینـدازد و من هم
زان تیـر در آغـوش وفای تو بمیرم
از قول من خسته جگر گفت «وفائی»
ای کـاش کـه در راه ولای تو بمیرم
#سیدهاشم_وفائی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#غزل
#ماه_محرم
#مناجات_با_امام_زمان_عج
من را برای هر چه خطا کرده ام ببخش
ای مهربان که بر تو جفا کرده ام ببخش
پشت و پناه من شده ای هر زمان ولی
پشت تو را ز غصه دو تا کرده ام ببخش
بعد از چندی سال که در می زنم ببین
در را به روی غیر تو وا کرده ام ببخش
من گم شدم در ازدحام هوس های نفسی ام
دست تو را دوباره رها کرده ام ببخش
آقا برای گرمیِ بازار تو فقط
بر چشم های یخ زده ها کرده ام ببخش
من را فدای جان خودت خواستی و من
خود را بلای جان شما کرده ام ببخش
من وام دارِ چشم تو هستم که ذاکرم
این قرض را چگونه ادا کرده ام ببخش
#مهدی_فراهانی
#صلوات
🔹 #اشعارناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_ششم
#ماه_محرم
#قاسم_ابن_حسن
#مرثیه
#غزل
تا لالهگون شود کفنم بیشتر زدند
از قصد روی زخم تنم بیشتر زدند
قبل از شروع ذکر رجز مشکلی نبود
گفتم که زادهی حسَنم بیشتر زدند
این ضربهها تلافی بدر و حنین بود
گفتم علی و بر دهنم بیشتر زدند
از جنس شیشه بود مگر استخوان من
دیدند خوب میشکنم بیشتر زدند
میخواستند از نظر عمق زخمها
پهلو به فاطمه بزنم بیشتر زدند
تا از گلم گلاب غلیظی درآورند
با نعل تازه بر بدنم بیشتر زدند
دیدند پا ز درد روی خاک میکشم
در حال دست و پا زدنم بیشتر زدندن
#عباس_احمدی
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_ششم
#ماه_محرم
#قاسم_ابن_الحسن_ع
#مرثیه
#غزل
ای حسن زاده حسن در حسنت می بینم
روح توحید میان سخنت می بینم
گفته بودم که بپوشان سر گیسویت را
چون به هم ریخته وضع چمنت می بینم
روی لب های تو با نیزه نوشتند حسن
خط کوفی به عقیق یمنت می بینم
پدری کرده ام و بوسه ز تو حق من است
اثر نعل به روی دهنت می بینم
پسرم! یوسف نجمه چه سرت آوردند؟!
پنجه ی گرگ بر این پیرهنت می بینم
ماندم از اسب چگونه به زمین افتادی
جای نیزه ز دو سو بر بدنت می بینم
زیر پای تو زمین گود شد قاسم بس کن
مرگ خود لحظه ی پر پر زدنت میبینم
هر چه بالا بکشم شانه پیچیده به هم
باز بر خاک بیابان بدنت می بینم
قدری آرام بگیری، بغلت می گیرم
این چه وضعی ست که بر حال تنت می بینم
#قاسم_نعمتی
#صلوات
🔹️ #اشعارناب_آیینی 🔹️
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_ششم
#ماه_محرم
#قاسم_بن_حسن_علیه_السلام
#مرثیه
#غزل
ای گدایان رو کنید امشب که آقا قاسم است
تا سحر پیمانه ریز کاسه ی ما قاسم است
یادمان باشد اگر روزی بقیع را ساختیم
ذکر کاشی های باب المجتبی یا قاسم است
از همان روزیکه رزق نوکران تقسیم شد
کربلای سینه زنهای حسن با قاسم است
این کریمان به نگاه خود گره وامیکنند
آنکه عمری درد ما کرده مداوا قاسم است
گوسفندی نذر او کردیم و مرده زنده شد
آنکه نامش میکند کار مسیحا قاسم است
روی ابرویش اگر تحت الهنک بسته حسین
در حرم زیباترین فرزند زهرا قاسم است
نعره زد : ان تنکرونی ریخت لشکر را بهم
وارث شیر جمل شاگرد سقا قاسم است
مرد نجمه بود و صاحب خیمه شد در کربلا
سایه ی روی سر مادر به هر جا قاسم است
با اشاره هر کجا میگفت : یا زینب ببین
آن سر عمامه بسته روی نی ها قاسم است
زیر سم اسبها با هر نفس قد میکشید
گفت با گریه حسین ، این تن خدایا قاسم است
نعل های خاک خورده دنده هایش را شکست
مثل مادر این تنی که میخورد پا قاسم است
چونکه قاسم بود بین گرگها تقسیم شد
یوسف پاشیده از هم بین صحرا قاسم است
#قاسم_نعمتی
#صلوات
🔹️ #اشعارناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7