eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.5هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
982 ویدیو
46 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
تمام شهر پی کشتن علی بودند نبود مردی و نامردها ولی بودند که هر کدام به تفسیر خود یلی بودند چهل نفر که همه قاتل علی بودند به سمت حادثه برگشت آن همه انگشت قسم به فاطمه دیوار و در علی را کشت به کوچه آمده رخصت گرفته اند از هم و صف به صف همه نوبت گرفته اند از هم سپس دویده و سبقت گرفته اند از هم برای ضربه رضایت گرفته اند از هم تمام نیتشان قربة الی الله است و تازه ضربه ی دستی بزرگ در راه است یکی غلاف به قصد ثواب بردارد یکی به نیت مولا طناب بردارد دری که سوخت به یک سمت تاب بردارد لگد اگر بزنندش شتاب بردارد برای کشتن مولا شتاب در کافی است برای حفظ امامت دو تا پسر کافی است گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد چهل نفر همه رفتند و یک نفر آمد چنان بلند شد و دست سمت سر آمد به سوی فاطمه دیوار مثل در آمد همیشه کوچه غمِ اهل سوختن باشد خصوصا اینکه تماشاگرش حسن باشد حسن که ضربه سختی به طاقتش میخورد حسن که ضربه اصلی به غیرتش میخورد چه خوب بود که سیلی به قامتش میخورد ولی از این همه بادی به صورتش میخورد همین نسیم، حسن را هزار سال بس است برای گریه ی هر شب همین خیال بس است گذشت کوچه و یک کوچه ی دگر آمد ز سمت کوچه ی سر نیزه ها خبر آمد که شمر جای مغیره در این گذر آمد ولی نه روبروی او که پشت سر آمد غلاف خنجر و حنجر به جای بازو شد شبیه مادرش آخر شکسته پهلو شد رسیدروضه به جایی که دیدنش سخت است به حنجری که یقینا بریدنش سخت است تنی که مثله شود پا کشیدنش سخت است "صدای وای بنی" شنیدنش سخت است اگر چه سخت سرت را ، ولی جدا کردند چنان که فاطمه را از علی جدا کردند همین که تیر رها کرد تیغ می بُرّد رفیق می زند و نا رفیق می بُرّد و بوسه گاه نبی را دقیق می بُرّد عمیق بوسه زده پس عمیق می بُرّد چنان پرنده که هی بال را به هم زده است صدای فاطمه گودال را به هم زده است 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شب و کابوس از چشمِ منِ کَم سو نمی‌اُفتد تبِ من کَم شده اما تبِ بانو نمی‌اُفتد غرورم را شکسته خنده‌ی نامحرمی یارَب چه دردی دارد آن کوچه که با دارو نمی‌اُفتد جماعت داشت می‌آمد دلم لرزید می‌گفتم که بیخود راهِ نامردی به ما این سو نمی‌اُفتد کِشیدم قَد به رویِ پایم و آن لحظه فهمیدم که حتی ردِ بادِ سیلی اش بر گونه می‌اُفتد نشد حائِل کند دستش گرفته بود چادر را که وقتی دست حائِل شد کسی با رو نمی‌اُفتد به رویِ شانه‌ام دستی و دستی داشت بر دیوار به خود گفتم خیالت تخت باشد او نمی‌اُفتد سیاهی رفت چشمانش، سیاهی رفت چشمانم وَگَرنه مادری در کوچه بر زانو نمی‌اُفتد میانِ خاک می‌گردیم و می‌گویم چه ضربی داشت خدایا گوشواره اینقَدَر آنسو نمی‌اُفتد دو ماهی هست کابوس است خواب هر شَبَم ،گیرم... تبِ من خوب شد اما تبِ بانو نمی‌اُفتد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها لحظه ای فکر بکن جای حسن هستی تو مادرت را جلوی چشم تو سیلی بزنند مادرت روی زمین ناله کند، گریه کند و ارازل به تو و مادر تو خنده کنند #حسین_گرایی #صلوات 🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
پرونده ام شده است پر از اشتباه، آه شرمنده ام از این سر و روی سیاه، آه حمد شفا برام بخوانید نیمه شب دل مرده ام ازین همه کوه گناه، آه آهی نمانده بین بساطم! مرا ببین وضعیت خراب دلم را نگاه! آه عمرم گذشت و دیر به خود آمدم، دریغ فهمیده ام که رفت سرِ من کلاه، آه بگذار تا که گریه کنم باز، زار زار بگذار تا که ناله زنم باز، آه... آه... لا یمکن الفرار...، شدم خسته سَیّدی بیرون مکن مرا ز حرم یا اِله، آه من را ببخش تا که علی شادمان شود دور از نجف شدم چقدر زابراه، آه از غربت علی و غم حضرت بتول باید کشید از دل پر غُصه گاه، آه ‌ نامردها به پهلوی زهرا لگد زدند وقتی که بود مادر ما پا به ماه، آه طوری زدند که همه دیدند فاطمه پهلو شکسته رفت سوی قتلگاه، آه با چکمه هایشان چقدر این حرامیان رفتند روی سینه ی ارباب راه، آه 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلامِ رو به ضریحم؛ جواب می‌خواهم جواب، از لبِ عالیجناب می‌خواهم سراب، آمده سیراب، از حرم برود چقدر، تشنه‌ام از تشنه آب می‌خواهم پُر است، از بتِ طاغوت، کعبه‌ی دل من به دستِ بت‌شکنت انقلاب می‌خواهم اگر چه بی‌ادبم؛ از خجالت آبم کن غرورِ کوهِ یخم؛ آفتاب می‌خواهم به سمتِ دستِ کریمت قنوت، می‌گیرم دعایم و نفسی مستجاب می‌خواهم تمامِ نوکری‌ام قُربةًاِلی‌العشق است که گفته است، که از تو ثواب می‌خواهم ؟! سرِ دوراهِ بهشت و زیارتِ حرمت من اختیار، در این انتخاب می‌خواهم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شب جمعه است و دلم کرببلا می خواهد کربلا هم که دلِ غرقِ صفا می خواهد چه کنم من که ندارم بجز این قلبِ سیه دلِ من از تو حسین قدری دوا می خواهد روضه ی آب و عطش گر چه ملول است و ولی دلِ بشکسته و صد شور و نوا می خواهد شب جمعه شد و مادر به حرم آمده است وا که این صحنه عجب حال و هوا می خواهد آخر این غرقِ گنه را چه به این حال و هوا دلِ من جرعه ای از آبِ شفا می خواهد کی شود قسمت من هم بشود کرببلا دلم عطرِ حرمِ شاهِ ولا می خواهد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_جمعه_شب_زیارتی_ارباب با دست تهی آمده؛ محتاج و فقیرم ارباب، حسین بن علی(ع) هست امیرم ایکاش که در کرب و بلا یک شب جمعه از دستِ أبالفضل(ع) امان نامه بگیرم! #بالحسین_ع_إلهی_العفو🙏 #أللهم_ارزقنا_کربلا #مرضیه_عاطفی 🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عمرم شده جان‌کندن در اوج پریشانی زین کوتهی عمر و زیـن غیبت طولانی عمری بـه تمنایت بـا یاد قـدم‌هایت ازپارۀ دل‌کردم پیوسته گل‌افشانی گردیده سیـه روزم می‌سازم و می‌سوزم دارم بـه جگـر پنهـان صـد شعلۀ پنهانی با روی تو در پاییز گیتی‌ست چو فروردین بی‌تـو همـه جا زنـدان مردم همه زندانی یا آن که نهان استی خورشید جهان استی دل می‌بری از عالـم با چهـرۀ نورانی بـاچشم خیال خودتا یادِ رُخَت کردم عالم همه جاشدروز حتی‌شب ظلمانی تنهانه همین بلبل در وصفِ‌تو می‌خواند گل‌هاهمه گردیدندمشغول غزل‌خوانی ای‌جانِ جهان‌پرور ای عبدِخدا منظر بازآی وخدایی کن درکسوت انسانی بازآ و مـداوا کـن پیشانـی جدت را خون پاک کن ای مولا زآن صورت و پیشانی «میثم!» همه شب بایدکوشی‌به دعا،شاید گیرد بــه دعـا پایــان ایـام پریشانی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بیا که بر دل عالم نشسته سوز غمت هزار جان گرامی فدای هر قدمت امام کعبه تویی تو تویی مطاف حرم که محترم حرم از رد پای محترمت «فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی» بگیر دست گدا را دوباره از کرمت نفس بده که نفس پای پرچمت بزنم مگیر از سر این دل تو سایه ی علمت بیا و زنده کن این مرده را دمی به دمی تو ای مسیح مسیحا دمی بدم ز دمت به ذره گر نظر لطف تو رسد یکدم به آسمان رود از حسن لطف دم به دمت غریب مانده ای ای آشنای خیمه نشین میان عالم و آدم ، فدای داغ غمت و شعر درد دل تو هزار دیوان است کجاست شاعر شعرت کجاست محتشمت ؟ چه روزها و چه شبها که روضه می خوانی به اشک چشم که مادر فدای قد خمت فدای غربت و مظلومی تو یا اُمّاه فدای تربت خاکی و مخفی حرمت چه می شود که ببینم دمی که امضا شد برات کرببلایم به گوشه ی قلمت http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سرد است تمام کوچه هامان برگرد گرمای پس از شب زمستان برگرد گلدان لب پنجره ام خشکیده ای رحمت قطره های باران برگرد حالا که فضای روزگارم تار است خورشید همیشگی و تابان برگرد من بغض ترک خورده ی دل آشوبم آرامش بی نهایت جان برگرد عمری به سرم زده که فریاد کنم از خلوت خویش تا خیابان... برگرد ای محض حضور؛ غایب پیداتر معنای وجود ؛ حسّ پنهان برگرد تبعیدی حبس انتظارت شده ایم ای مژده ی آزادی زندان برگرد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_زمان_عج_مناجات افسوس که ابر آمد و باران نگرفت آبی به لب خشک بیابان نگرفت هر جمعه دعای ندبه خواندیم و دریغ ارباب نیامد و دعامان نگرفت #امیر_عظیمی #صلوات 🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_زمان_عج #مناجات با دیده تر بیاد ماها هستی ای کاش که یک لحظه بیادت بودیم هم تشنه دیدار گل روی تو هم دلتنگ صدای آشنایت بودیم وقتی سپر بلای عاشق باشی ای کاش که یک لحظه فدایت بودیم در وقت سحر گفت نسیم سحری مشمول تو و لطف دعایت بودیم وقتی که غلامیم و شما اربابی باید که دل شکسته را دریابی #محمد_حبیب_زاده #صلوات 🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
جمعه ها میگذرد،از تو خبر نیست،بیا حاصل هجر تو جز خون جگرنیست،بیا خشک شد نخل امیدم ز غم نامدنت شاهدم ناله و جز دیده تر نیست،بیا گوئيا شام فراق تو ندارد پایان بی مه روی تو هنگام سحر نیست،بیا از گلستان فراقت به من افسرده غیر اشک و غم و اندوه،ثمرنیست،بیا زخم شد دیده زبس اشک فشاندیم هرروز ای سفرکرده بیا،وقت سفر نیست،بیا بسکه از معصیتم قلب تو را رنجاندم از دعاهای سحر هیچ اثر نیست،بیا چه شده سهم من چشم به راهت دیگر از تو یک گوشه چشمی ونظرنیست،بیا از شمیمت نبود کوچه دل را فیضی تا زمانی که تو را میل گذر نیست،بیا جان به لب گشته ام و در دل غمدیده ما حاجتی غیر ظهور تو دگر نیست،بیا 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است بی‌عشق، حال و روز زمین و زمان بد است فرقی ندارد از چه نژاد و چه فرقه‌ایم با عشق تو همیشه دل ما مؤید است جاری‌ست سُکر واعتَصِمُوا... لا تَفَرَّقُوا... بعد از تو این جنون دمادم که ممتد است... ای زندگی ما همه حال و هوای تو! حال تو مبدأ است و هوای تو مقصد است... مانده‌ست رد پای تو بین زمین و عرش باران بوسه‌هاست که در رفت و آمد است دل را سپرده‌ایم به عشقش که قرن‌هاست بنیان‌گذار وحدت دل‌ها محمد است 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گوشه اي زانو بغل كردم،سحر دفتر به دست گاه دستم روي سر بود و گهي هم سر به دست رفته بودم مجلس روضه به عشق فاطمه روضه خوان ميگفت خورده در مدينه در به دست مادران از روضه درك بهتري دارند چون تكيه اش در كار خانه هست هر مادر به دست در مقام دست زهرا اين روايت كافي است خم شد و زد بوسه چندين بار پيغمبر به دست از لقب هايش يكي انسيه الحوراست او پس اثر قطعأ گذارد جاي حتي پر به دست پر كجا و تازيانه،پر كجا و آن قلاف روضه سنگين شد نپردازد قلم ديگر به دست بيخيال درد خود شد فاطمه در قتلگاه تا كه آمد سرخ موئي بي حيا خنجر به دست 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
مادری پیش نگاه دخترش آتش گرفت دختری از آهِ سرد مادرش آتش گرفت پشت دربِ خانه ای که خادمش جبریل بود همسر شیرخدا بال و پرش آتش گرفت زیر دست و پای شیطان بود قرآن، وای وای گو به احمد آیه های کوثرش آتش گرفت گوشواره بینِ کوچه ماند، اما پشت در موی او همراهِ سنجاق سرش آتش گرفت آمد از زیر فشار در به پا خیزد، ولی غنچه ی یاس سفیدش در برش آتش گرفت چشم هایش تارتر می شد میان دود، آه دخترش می گفت اینجا حیدرش آتش گرفت چند سالِ بعد، ارث فاطمیه داده شد کودکی در بین آتش معجرش آتش گرفت آن قَلافی که دلیلِ مرگ مادر بود، آه حنجر اولاد او از خنجرش آتش گرفت باز هم مادر زمین افتاد، اما قبل از او با دو بوسه از گلویش خواهرش آتش گرفت 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر کس هر آن چه دیده اگر هر کجا تویی یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی در تو خدا تجلی هر روزه می کند « آیینه تمام نمای خدا » تویی چیزی ندیده ام که تو در آن نبوده ای تا چشم کار می کند ای آشنا ! تویی نخل ولایت از تو نشسته چنین به بار سرچشمه فقاهت آل عبا تویی غیر از علی نبود کسی همطراز تو غیر از علی ندید کسی تا کجا تویی تو با علی و با تو علی روح واحدید نقش علی است در دل آیینه، یا تویی؟ شوق شریف رابطه های حریم وحی روح الامین روشن غار حرا تویی ایمان خلاصه در تو و مهر تو می شود مکه تویی، مدینه تویی، کربلا تویی زمزم ظهور زمزمه های زلال توست مروه تویی ، قداست قدسی ! صفاتویی بعد از تو هر زنی که به پاکی زبانزد است سوگند خورده است که خیرالنسا تویی شوق تلاوت تو شفا می دهد مرا ای کوثر کثیر ! حدیث کسا تویی آن منجی بزرگ که در هر سحر به او می گفت مادرم به تضرع بیا ! تویی آن راز سر به مهر که «حافظ» غریب وار می گفت صبح زود به باد صبا تویی هنگام حشر جز تو شفاعت کننده نیست تنهاتویی شفیعه روز جزا تویی در خانه تو گوهر بعثت نهفته است راز رسالت همه انبیا تویی «آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند» بی تو چه می کنند؟ تویی کیمیا تویی قرآن ستوده است تورا روشن و صریح یعنی که کاشف همه آیه ها تویی درد مرا که هیچ طبیبی دوا نکرد آه ای دوای درد دو عالم! دوا تویی من از خدابه غیر تو چیزی نخواستم ای چلچراغ سبز اجابت ! دعا تویی «پهلوشکسته ای تو و من دل شکسته ام» دریابم ای کریمه که دارالشفا تویی ذکر زکیّه تو شب و روز با من است بی تاب و گرم در نفس من رها تویی کی می کنی نگاه به این لعبتان کور با من در این سراچه بازیچه تا تویی پیچیده در سراسر هستی ندای تو تنها صدا بماند اگر، آن صدا تویی گفتم تو ای بزرگ! خطای مرا ببخش لطفت نمی گذاشت بگویم « شما » تویی باری، کجاست بقعه قبر غریب تو؟ بر ما بتاب، روشنی چشم ما تویی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دوچشمم گشته دریایی،که جسمت آب گردیده الا ای بیقرارم شوهرت بیتاب گردیده تمنا میکنم کمتر ز جام دیده می افشان که اشک از فرط گریان بودنت خوناب گردیده گرفتی روزوشب ازبسکه رویت رازمن،زهرا که دلتنگ تو حتی مهر با مهتاب گردیده توئي آن ساحل آرامشم کز بحر اندوهت نصیب این دل طوفان زده ،گرداب گردیده اگرچه تشنه یک خنده ات چشمان من باشد ولی از گریه بسیار تو سیراب گردیده غریبی را ببین یارب،که از اندوه بسیارم درون سینه جایی بی محن نایاب گردیده به جای چشم بیدارت که شبها را نیاسوده نصیب بخت من حتی به روزش خواب گردیده ازآن روزیکه باب خانه ام را خصم آتش زد دگر زخم زبان و طعنه بر من باب گردیده 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
باورم نیست که آب گشته تنت فاطمه جان دردها برده توان از بدنت فاطمه جان تو به هر بار نفس،تر شود از خون لبهات خون خشک مانده به دور دهنت فاطمه جان آه ازآن آه که هر گاه تو جانکاه کشی گل نماید به روی پیرهنت فاطمه جان چه شده با تو که بر لب زده ای مهرسکوت منکه دلتنگ شدم برسخنت فاطمه جان داغ هجران تو را سخت فراموش کند دختر خونجگر و گریه کنت فاطمه جان بین طفلان تو از زینب و کلثوم و حسین بیشترگشته پریشان،حسنت فاطمه جان ای بهارم، چقدر زود خزان از ره بغض شعله انداخت به باغ و چمنت فاطمه جان لااقل حرف که با من نزنی،درد و دلت تو بگو با پسر ناله زنت فاطمه جان 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
حوریه ی علی بدنت را عقب بکش در سوخته است، زود تنت را عقب بکش امروز که ز دنده چپ پا شده ست میخ با احتیاط پیرهنت را عقب بکش بو می برند کوله ی بارت شکستنی ست از در نفس نفس زدنت را عقب بکش سینه سپر کن و جلوی نعره ها بایست ای شیر زن ابالحسنت را عقب بکش فضه برای وضعیتِ حال تو بس است دیگر حسین را، حسنت را، عقب بکش 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شمع من سوسو مزن حیدر خجالت می کشد  دست بر پهلو مزن حیدر خجالت می کشد  خواستی برخیزی از جا به علی خود بگو  هی به فضه رو مزن حیدر خجالت می کشد  جان من بر لب رسید از سرفه هایت جان من  خانه را جارو مزن حیدر خجالت می کشد  من خودم گیسوی زینب را مرتب می کنم  شانه بر گیسو مزن حیدر خجالت می کشد  در میان بسترت وقتی که می آیم بمان  اینچنین زانو مزن حیدر خجالت می کشد  این علی دیگر علی خیبر و خندق که نیست  بوسه بر بازو مزن حیدر خجالت می کشد    🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
کهکشان را کشان کشان بردند ( آسمان را به ریسمان بردند) صاحب ذوالفقار را آن روز پیش چشمان این و آن بردند جان پیغمبر گرامی را سوی مسجد به قصد جان بردند کس و کار و امان عالم را بی کس و یار و بی امان بردند شیر حق را میان حیرت خلق از در بیشه بزدلان بردند برکت سفره خلایق را به امیددو تکه نان بردند مرغ بسمل به خاک افتاد و با بسمل از آشیان بردند مادری در میان آتش سوخت با لگد طفلش از میان بردند چار فصل بهار حیدر را چل نفر تا خود خزان بردند میخ در را گداختند و سپس داغ را تا به استخوان بردند گل یاس سپید حیدر را عاقبت سوی ارغوان بردند شد سپر تا زیان نبیند یار دست آنجا به تازیان بردند بانی شر غلاف بود اگر دست روزی به خیزران بردند 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
انتها نیست در آن جلوه که با فاطمه است نقطه‌ی "فا" علی و نقطه‌ی "با "فاطمه است کیست او حضرت حق یا که نبی یا که علی کیست او فاطمه یا فاطمه یا فاطمه است بارها محضر او خورد زمین جبرائیل بارها گفت محمد به حرا فاطمه است بیش از کعبه پیمبر به طوافش می‌رفت یعنی ای قوم فقط قبله نما فاطمه است من از اَمرش به علی یادِ حدیثی کردم حجت الله عَلی حُجَّتنا فاطمه است گفت سوگند به مظلومی تو کم نشود یک سرِ موت در این معرکه تا فاطمه است آنچنان رویِ زمین ریخت چهل تَن را که همه گفتند مگر شیرخدا فاطمه است همه گفتند که در شهر دو حیدر باشد همه گفتند که در شهر دوتا فاطمه است مرتضی گفت بمان ورنه خودش میفهماند که اذازُلزلتِ الاَرض و سَما فاطمه است چادرش را نتکاند آخ ببینید همه نام او مردم نامرد چرا فاطمه است روز محشر شود ؛ از آمدنش معلوم است که چرا کارِ خلائق همه با فاطمه است تا که او هست شفاعت به شفیعی نرسد تا که او هست فقط ناله‌ی ما فاطمه است 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
در بسترم و خسته ام و تاب ندارم شبها من از آن ضربه در خواب ندارم انگار بعید است دگر زنده بمانم برگونه به جز گریه و سیلاب ندارم با بازوی بشکسته قنوتم شده ناقص غیر از دل پر آه به محراب ندارم از شعله چو شمعی شدم و رو به زوالم جز خون که زسینه رَوَدَم آب ندارم از روی علی بسکه رخ خویش گرفتم خجلت زده ام چهره شاداب ندارم در صورت من نقش ز پستی و بلندی ست جز روی ورم کرده در این قاب ندارم از ضربهء آن دست نشست ابر به رویم خاموش شدم هاله مهتاب ندارم چندی ست نشُسته م تن و قامت طفلان آخر چه کنم دست بدن ساب ندارم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فاطمه تو شرف سوره ی کوثر هستی برکت ذریه ی آل پیمبر هستی بی سبب نیست که تو علت خلقت باشی توکه هم شأن علی، فاتح خیبر هستی نه فقط بر حسن و زینب و کلثوم و حسین فاطمه، بر همه ی خلق تو مادر هستی نه فقط مریم و آسیه و حوا، بانو بعدِ احمد، و علی از همه برتر هستی دور از ساحت تو‌ هر چه پلیدی زهرا نور تطهیری و صدیقه ی اطهر هستی چادر خاکی تو حبل متین شیعه است نه فقط شیعه، که تو ملجأ حیدر هستی سوختی تا که نسوزد ثمر دین خدا گل یاس نبی و لاله ی پرپر هستی آرزوی علی این است ببیند یک روز باز هم در زده و تو پسِ این در هستی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7