#زیارت_اربعین
مردمی که حرف افتاده، ز دین برگشته اند
یا به قول عده ای، از فقر، کافر گشته اند
اربعین با یک نگاه مهدی صاحب زمان
در بیابان نجف تا کربلا سرگشته اند
شاعر: #قاسم_نعمتی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#امام_حسین_ع_مناجات
هم گرفتار حسینم هم گرفتار حسن
هم هوادار حسینم هم هوادار حسن
با شفا بیگانه ام این درد من را خوش تر است
چونکه بیمار حسینم چونکه بیمار حسن
ای خدا را صد هزاران شکر که لبریز از
عشق سرشار حسینم عشق سرشار حسن
نیستم میثم ولی لب تر کند جان می دهم
در پی دار حسینم در پی دار حسن
شیر پاک مادرم تاثیر خود را داشته
تعزیه دار حسینم، تعزیه دار حسن
هر چه دارم از کرامات حسین است و حسن
هم بدهکار حسینم هم بدهکار حسن
جور ما را می کشد گاهی حسن گاهی حسین
دائما بار حسینم دائما بار حسن
هر زمان که غصه دارم می روم سر می نهم
روی دیوار حسین و روی دیوار حسن
کار ما را حضرت زهرا مشخص کرده است
در پی کار حسینم در پی کار حسن
بر تنم رخت عزای بچه های فاطمه است
هم عزادار حسینم هم عزادار حسن
اسمشان وقتی می آید پلکمان تر می شود
هم گهربار حسینم هم گهربار حسن
این یکی شد بی حرم آن دیگری شد بی کفن
روز و شب زار حسینم، روز و شب زار حسن
....
آتش و مسمار و سیلی و در و دیوار بود
روضه ی ناگفته ی قلب شرر بار حسن
شاعر: #وحید_محمدی
(وامی از شعر آقای #حسن_لطفی)
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خاطرات #زیارت_اربعین
چه مرزها که در آن خطه از زمین گم بود
که شرق و غربِ جهان بینشان تفاهم بود
به بوی چای عراقی مسیر مست گذشت
چنان که یاد ندارم عمود چندم بود!
نسیمِ آه، تکان داد هر چه پرچم را
بسا سلام که در راهِ یک علیکم بود
قدم تمام طریق از نفس نمیافتاد
نبود زخم، به پا لب به لب تبسم بود
فدای آنهمه یکرنگیِ سفر گردم
سیاه، لیکن چشم و چراغ مردم بود
رسید از آن سرِ گرما کسی که: اشرب مای
شروع روضه ی ما با همان تکلم بود
شاعر: #مسعود_یوسف_پور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#قبرستان_بقیع
اینجا برای گریه فرصت نیست اصلاً
حتی مجال ذکر و صحبت نیست اصلاً
بی احترامی کار این قوم و قبیله ست
در این نگهبانان محبت نیست اصلاً
جرم است اینجا بردن نام شماها
حرف از حسن شاه کرامت نیست اصلاً
نه صحن داری، نه رواقی و نه گنبد
بالاتر از اینها که غربت نیست اصلاً
بستم دلم را به ضریحی که نداری
دراین بقیع حرف از زیارت نیست اصلاً
در پیشگاه قدس تو بسکه کریمی
حتی نیاز عرض حاجت نیست اصلاً
تقدیر این بود از ازل باشم گدایت
بالاتر از این کار، لذت نیست اصلاً
کار کریم از مستمندان دستگیری است
در محضرت حرفی ز منت نیست اصلاً
هر جا حسن گفتیم مارا راه دادند
با تو نیازی که به دعوت نیست اصلاً
هرکس برای مجتبی گریه نکرده
انگار که اهل سعادت نیست اصلاً
شاعر: #ابراهیم_میرزائی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_رضا_ع_مدح_و_شهادت
گله ای نیست اگر غصه ی بی حد داریم
خلوتی هست که در گوشه ی مشهد داریم
ما نرفتیم هنوز از حرمش دلتنگیم
چشم امّید به دیدارِ مجدد داریم
گفته سر میزند آنگونه که از سلمانی
این قراریست که با صاحب مرقد داریم
ما گنهکارترین ها وسط صحن رضا
آنچه در خلد برین خلق ندارد داریم
روضه میخوانم از آن شاه که در اندوهش
دیده ای در طلب اشک مقید داریم
ای اباصلت! عبا را نکشد کاش به سر
از عبا ما چه قدر خاطره ی بد داریم
شاه بر شانه ی خم، پیکر خود را میبرد
با عبا داشت علی اکبر خود را میبرد
شاعر: #مسعود_یوسف_پور
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
رسید موعد داغی که سخت، سوزان بود
غمی که در اثرش فاطمه پریشان بود
رسید لحظه و ساعات آخر مردی
که اوج دغدغه اش یاری فقیران بود
رسید روز وداع رسول خوبی ها
همان که بر همگان رحمتی فراوان بود
به یاد "یا ابتا" گفتنش به پیغمبر
دو چشم ام ابیها عجیب گریان بود
دوباره یاد اُحد بود و یاد دندانش
دوباره خسته ازین لشگر دو رویان بود
همان زمان که بنای سقیفه برپا شد
دمِ شهادت خاتم، زمانِ هجران بود
اگرچه زهر گرفت از وجود او طاقت
ولی هنوز رخش مثل شمس تابان بود
چقدر تشنه شد و سوخت لحظه ی آخر
همان نبی که دلیل نزول باران بود
هنوز جای همان سنگ های اهل جفا
به روی بال و پر خسته اش نمایان بود
هنوز اهل کسا مست عطر او بودند
هنوز خانه پر از خاطرات جانان بود
چقدر حیف نگاهش اگرکه بسته شود
همان نگاه که اوج یقین سلمان بود
چقدر حیف نفس های آخرش باشد
همان نفس که معطر به عطر قرآن بود
کلامِ راه گشا را نبی به لب آورد
رسید نطفه حرامی و گفت هذیان بود
چقدر خون به دل پاک و خسته اش کردند
چقدر خسته ز شر فلان و بهمان بود
رسول رفت و فدک غصب شد در آن اوضاع
امان ز حال علی... سخت نابه سامان بود
رسول رفت و در این خانه چادر زهرا
میان دود لگدمالِ حزب شیطان بود
رسول رفت و علی را کشان کشان بردند
بتول در عقبش بین راه بی جان بود
رسول رفت و به بازوی او غلاف زدند
همان دمی که در آن کوچه راه بندان بود
رسول رفت و به اشک بتول خندیدند
سه ماه فاطمه از خلق، روی گردان بود
پس از رسول فقط بود جنگ حیدر صبر
جهاد فاطمه رفتن به بیت الاحزان بود
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
از غربت پیمبر، داور به گریه افتاد
توحید روضه خوان شد، کوثر به گریه افتاد
از داغ زهرِ آن دو ملعونه، جسم احمد...
می سوخت آن چنان که بستر به گریه افتاد
وقتی که بی حیا گفت: "إنّ الرَّجل، لَیَهجُر"
جبریل ناله سر داد، منبر به گریه افتاد
هم دختر نبی بود، هم مادر پیمبر
بدجور مادرانه، دختر به گریه افتاد
یاد "حُسینُ مِنّی..." با جدّ خویش می سوخت
آمد حسین، نزدِ دلبر به گریه افتاد
تا حکم صبر را داد احمد به مرتضایش
خیره به همسرش شد، حیدر به گریه افتاد
در بین کوچه کشتند، آقای ما حسن را
از بعد آن دوشنبه، مضطر به گریه افتاد
رفت و ندید احمد، زهرا میان آتش...
آن قدر ناله سر داد، تا در به گریه افتاد
بعد از هجوم دشمن، تا دید میخ در را
از غربت امیرش، قنبر به گریه افتاد
روز دهم شد و شمر آمد میان مقتل
آن قدر ضربه زد که خنجر به گریه افتاد
با قد خم رسید و در بین قتلگه دید...
فرزند بی سرش را، مادر به گریه افتاد
جوری در آن هیاهو فریاد زد: "بُنیّ..."
تا صبح روز محشر، نوکر به گریه افتاد
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
حُسن بی انتها فقط حسن است
بی نهایت عطا فقط حسن است
آبشار همیشه سرشار از
لطف و جود و سخا فقط حسن است
جای دیگر نمی روم هرگز
دستگیر گدا فقط حسن است
در هیاهوی این جهان غریب
با غمم آشنا فقط حسن است
دست بی منتی که می گردد
پیِ هر بی نوا فقط حسن است
با جذامی گوشه گیر شهر
آنکه شد هم غذا فقط حسن است
حسرت زر شدن اگر داری
نظر کیمیا فقط حسن است
آنکه دنبال دوستان خودش
هست روز جزا فقط حسن است
صاحب روح و جان عاشق من
از همان ابتدا فقط حسن است
آنکه مانند دست های پدر
شده دست خدا فقط حسن است
شاعر: #حسن_کردی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
پلک هاى کبود خود وا کرد
دور تا دور خود تماشا کرد
اشک از گوشه دو چشمش ريخت
گريه بر گريه زهرا کرد
زير لب يادى از خديجه نمود
صحبت از آن انيس غم ها کرد
پير مرد عصا به دست حجاز
بر دعا دست خويش بالا کرد
ثقلين اين دو پايه ی دين را
در نظام وجود ابقا کرد
نور او در زمان جهل و کفر
چهره ی اين زمانه زيبا کرد
حرمت دختران زنده به گور
خون دل خورد تا که احيا کرد
تا بگويد على امام شماست
فکر يک دست خط و امضا کرد
يک نفر گفت ((الرجل يهجر))
آتش فتنه را مهيا کرد
لحظه ی آخر اين رسول غريب
محشرى را ز گريه بر پا کرد
نگران غرور زهرا بود
نظرى بر على تنها کرد
دست و بازوى فاطمه بوسيد
بعد هم توصيه به مولا کرد
گفت زهرا امانت است على
جمله اش را عجيب معنا کرد
پرده از روضه ها کنار کشيد
رازهاى نگفته افشا کرد
گفت بايد على تو صبر کنى
صحبت از ماجراى فردا کرد
گفت گويا به چشم ميبينم
لگدى درب خانه را وا کرد
ميخ در بين سينه جا خوش کرد
زير در فاطمه چه آوا کرد
فضه آمد ميان آتش و خون
جسم پا مال گشته پيدا کرد
بار شيشه به پشت در افتاد
بايد اين روضه را معما کرد
بعد از آن گفت تازه :وای حسين
روضه هايش ادامه پيدا کرد
صحبت از آن بريدن حنجر
تشنه لب در کنار دريا کرد
صحبت از نيزه و لبان حسين
صحبت نحر آن گلو را کرد
شمر با لشگرى که ترسيده
سر ذبح حسين دعوا کرد
ضربه هاىی که پشت گردن خورد
قامت دختر مرا تا کرد
شاعر: #قاسم_نعمتی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
قد رعنای رسول الله آخر سر شکست
پایه های عرش از این داغِ درد آور شکست
رحمةٌ للعالمین بود و مصیبت ها چشید
صبر کرد و حرمتش در بین هر معبر شکست
جز علی و چند تن دور و برش یاری نبود
در اُحد تنها شد و دندان او آخر شکست
فتنه ی آن دو یهودی عاقبت کاری شد و...
... زهر آتش زد به جان او، دل دختر شکست
گوشه ای از شهر غوغای سقیفه شد بلند
جسم او جان داشت اما حرمت منبر شکست
خواست پیغمبر بگوید باز هم حق با علی است
مردکی پرخاش کرد و قلب پیغمبر شکست
بال خود را بست و سوی عرش اعلی پر کشید
سخت تنها شد امیرالمؤمنین، حیدر شکست
بعد پیغمبر شرر بر خانه ی عصمت زدند
در میان غربت این شهر نیلوفر شکست
در میان دود و آتش با لگد بر در زدند
در شکست و سر شکست و حرمت مادر شکست
بار شیشه دارد این بانو کمی آرام تر
پشت در اصلا چه شد آیینه سرتاسر شکست
پیش چشمان ولی الله زهرا را زدند
پیش همسایه غرور فاتح خیبر شکست
روز عاشورا که شد شبه پیمبر را زدند
با شتاب نیزه، پهلوی علی اکبر شکست
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
از آسمان غم درد آورش زمین افتاد..
همان قبیله که پیغمبرش زمین افتاد
چه با ادب ملک الموت در زد آهسته
ز شرم فاطمه بال و پرش زمین افتاد
دراین دقایق آخر علی علی میکرد
ز احتضار نبی حیدرش زمین افتاد
ز گریه ی حسنینش به گریه افتاد و..
چه اشک ها ز دو چشم ترش زمین افتاد
پدر نگاه به چادر سیاه دختر کرد
مصیبت از نظر آخرش زمین افتاد
چقدر دست به سینه سلام کرد ولی..
ضریح خانه زهرا درش زمین افتاد
نوشته اند کمی بعد قتل پیغمبر..
میان عربده ها دخترش زمین افتاد
لگد به شاخه طوبی که خورد،زود شکست
به پیش چشم همه نوبرش زمین افتاد..
همان علی که چنان کوه بود این همه سال
به خنده گفت کسی... آخرش زمین افتاد!
گریز حرف مرا هرکسی نمیفهمد..
زنی جوان جلوی شوهرش زمین افتاد
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_شهادت
هرکجا حرف شما آمد سعادت دیده ایم
ما چه رحمت هایی از آقای رحمت دیده ایم
بیشتر نام تو روی بچه های ماست چون
بیشتر از هرکسی از تو محبت دیده ایم
چشم تو اسلام شد ما نیز تسلیمش شدیم
در نگاه تو کرامت بی نهایت دیده ایم
از یهودی ها عیادت کردی ازماهم بکن
با چه شوقی شب به شب خواب عیادت دیده ایم
تو امینی پس دل ماهم امانت پیش تو
سربه راهش کن که از غفلت خسارت دیده ایم
سیرمان کن باهمان یک تکه نان سفره ات
از همان رزق کمت هم خیر و برکت دیده ایم
سیزده خورشید دیگر جلوه خورشید توست
مصطفی را ماهمه در چند نوبت دیده ایم
اسم زیبای تورا گفتیم و گفتی یاعلی
از شما جز گفتن از حیدر به ندرت دیده ایم
دختر مظلومه ات امشب سه جا دارد عزا
او مصیبت دیده پس ماهم مصیبت دیده ایم
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_شهادت
مهمان که دعوت می کند پیغمبر اکرم
بر او محبت می کند پیغمبر اکرم
ما هم که اینجاییم مهمانان او هستیم
حتما عنایت می کند پیغمبر اکرم
حاجت بخواه از محضر پیغمبر رحمت
قطعا اجابت می کند پیغمبر اکرم
از خوبی اش باید بگویم چهارده قرن است
دارد هدایت می کند پیغمبر اکرم
چون بر حسینش گریه کردیم از ثواب خود
تقدیم امت می کند پیغمبر اکرم
با دست خود مزد تمام سینه زن ها را
امشب کرامت می کند پیغمبر اکرم
دست از کتاب و اهل بیت اش بر نمیداریم
وقتی وصیت می کند پیغمبر اکرم
با "کُلُّنا واحد" که فرمودند پس محشر
ما را شفاعت می کند پیغمبر اکرم
با اینکه دوریم از مدینه این دل زائر
قصد زیارت می کند پیغمبر اکرم !
سیلی به زهرایش زدن مزد رسالت بود ؟؟؟
فردا شکایت می کند پیغمبر اکرم
با فاطمه بعد از رسول الله بد کردند
بال و پر پروانه را عمدا لگد کردند
هیزم فراهم می شود بعد از رسول الله
آتش مجسم می شود بعد از رسول الله
روزی صحن پاک چشم مادر سادات
باران نم نم می شود بعد از رسول الله
مانند ماهی که قدش عمری هلالی شد
زهرا قدش خم می شود بعد از رسول الله
حتی بلای جان زهرای عزادارش
مسمار در هم می شود بعد از رسول الله
تا بشکند دستی که احمد بوسه زد بر آن
قنفذ مصمم می شود بعد از رسول الله
خورشید روی حضرت حوریه تاریک از
سیلی محکم می شود بعد از رسول الله
دیگر به خود این خانه روی خوش نمی بیند
دل ها پر از غم می شود بعد از رسول الله
مثل مدینه کربلا هم می شود بلوا
قحطی آدم می شود بعد از رسول الله
پنجاه و اندی سال شام هر شب زینب
اندوه و ماتم می شود بعد از رسول الله
مقتل ببیند زینت دوش پیمبر را
هی از تنش کم می شود بعد از رسول الله
سرتابه پایش را محمد بوسه باران کرد
افسوس درهم می شود بعد از رسول الله
بین دو نهر آب نحرش می کنند آخر
دنیا جهنم می شود بعد از رسول الله
بعد از رسول الله دلهامان مکدر شد
در روضه های روضه خوانها حرف معجر شد
شاعر: #علیرضا_خاکساری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
آنکه با غمزههای گفتارش
درسآموزِ صد مدرّس بود
در نفسهای آخرِ عمرش
قلم و کاغذی طلب بنمود
چون که میخواست مردمِ دینش
نشوند از مسیر حق، گمراه
خواست در آخرین وصیت خویش
بنویسد: "علی ولیالله"
ناگهان از میان جمعیت
محضر حضرت رسولالله
یک نفر _آنکه دانی و دانم_
گفت "ان الرجل لیهجر"... آه
او که آیات را نمیفهمید
گفت قرآن برای ما کافیست
او نفهمید که کلام رسول
جز کلام خدای سبحان نیست
آن رسولی که گفت: ای مردم!
یک امانت زِ من کنار شماست
اجر پیغمبریِ من، تنها
احترامِ به دخترم زهراست
چند روزی گذشت... مردی که
بر نبی بست تهمتِ هذیان
او که قرآن برای او بس بود
حملهور شد به کوثر قرآن
کوچه آماده، هیزم آماده
یک نفس مانده بود تا آتش
داد زد: ای اهالیِ خانه
یا که بیعت کنید یا آتش...
همه گفتند: فاطمه آنجاست
گفت: فضه، حسن، علی، یا او،
هرکسی پشت درب این خانهست
طعمهی آتش است حتی او
همه گفتند: محسنش پس چه؟
گفت: فرقی نمیکند اصلاً
باید این خانه را بسوزانم
مرد باشد میانِ آن یا زن
چند لحظه سکوت کرد و سپس
چند گامی سوی عقب برگشت
همه گفتند: منصرف شده است
همه گفتند که بخیر گذشت
ناگهان باز سمت خانه دوید
لگدی زد به در...خدا!... مادر
فاطمه بیسپر...خدا!... محسن
در شده شعلهور...خدا!...مادر
شاعر: #حمید_رمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
📣 فریاد تبیین جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی / فعالان جبهه فرهنگی انقلاب صحنهآرایی جدید جبهه حق و باطل را تشریح کردند؛اکنون، تکلیف چیست؟
🔺 قلب امت اسلامی آکنده از مصیبت است. هتک حرمت های بسیاری رخ داده است که جان دادن از غم آنها رواست. جبههی باطل که ابتدا قرآن بر نیزه کرده بود، نقاب افکند و قرآن سوزاند و توهینها بر تمام مقدسات روا داشت.
🔺 اکنون که نقاب از چهرهی گرگها، کنار رفته و دلهای مردم مومن، مصیبت زده شده است، آیا میتوان نشست و نخروشید؟ آیا میشود سکوت پیشه کرد تا کفتاران تجزیه طلب، سلاح به دست گیرند و با ترساندن مردم، پرچم مقدس لا اله الا الله و بیرق زیبا و با عظمت و افتخار جمهوری اسلامی ایران را به آتش بکشند؟
🔺 در شرایط امروز، این به میدان آمدن مردم اگر همراه با جهاد تبیین نباشد، اثرش بسیار کوتاه و گذرا خواهد بود. جهاد تبیین، ماهیت اصلی تنازع ما با غرب و جبهه استکبار است؛ باید برای آن تجهیز شد. هیاتها، در این برهه، نقشی ویژه و تاریخساز دارند؛ چه در جهاد تبیین و چه در به میدان آوردن مردم.
🔺 با این جهاد تبیین مردمیِ تمام عیار، میتوان در این جنگ بزرگ، در برابر امپریالیسم رسانهای، مقاومت کرد و سر تسلیم فرود نیاورد و با نصرتهای الهی، غلبه را رقم زد.
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
تا آفتاب روی نبی در حجاب شد
دل ها ز داغ ماتم عظمی کباب شد
گرد عزا به چهره افلاکیان نشست
از آه فاطمه دل ذرات آب شد
وقتی سه روز جسم نبی روی خاک بود
دنیا به فرق اهل محبت خراب شد
بعد از کناره گیری امت ز اهل بیت
قوم امین مکه دچار عذاب شد
آیا عذاب بدتر از اینکه پس از رسول
بی حرمتی به گفته ی مالک رِقاب شد؟
آیا عذاب بدتر از اینکه به ظلم و جور
دست گره گشای علی در طناب شد؟
آیا عذاب بدتر از اینکه به دست قهر
در خانه هم عزیز علی در نقاب شد؟
از فتنه ای که حرمت خیر النسا شکست
پامال، دین حضرت خیرالمَآب شد
در التهاب آتش در ازدحام ظلم
گلواژه ی کتاب رسالت گلاب شد
زهرا غریب شد علی از او غریب تر
حتی دگر سلام علی بی جواب شد
ای وای آنکه حرمت ختم رسل نداشت
بعد نبی به جای نبی انتخاب شد
آنکس که داشت بر لب خود "حَسْبُنا کتٰاب"
مشمول لعنت ابدی کتاب شد
ای خوش به آن زمان که بگویند از حجاز
آن نور چشم فاطمه پا در رکاب شد
شاعر: حجتالاسلام #سیدروح_الله_مؤید
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_شهادت
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
اگرچه روز و شب هستیم دائم برسر خوانت
ببخش آقا که کم بودیم عمری مرثیه خوانت
پراز دردم ولی درد من اصلا جسم خاکی نیست
بیا روح مرا درمان بکن قربان درمانت
فقط یا رحمة للعالمین یک گوشه چشمی کن
کویرم خاک بی خیرم منو امید بارانت
مرا همسفره ی یک وعده نان خشک خود گردان
که طعنه میزند برهر ضیافت تکه ی نانت
برای تا خدا رفتن بدستان تو محتاجم
بکش دستی سرم شاید شدم یکروز سلمانت
گدایی را ندیدم از درت نومید برگردد
به هرکس میرسد بی شک و شبهه لطف و
احسانت
من اعجاز تو را دیدم میان لحظه هایی که..
عیادت رفتی و درجا یهودی شد مسلمانت
چه اُنسی با حسن داری که باهم سفره وا کردید
میان عرش غوغا کرده آوای حسن جانت...
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#پیامبر_اعظم_ص_شهادت
شروع واقعه " اِنَّ الرَّجُل لَیَهجُر " بود
دهان طعنه پر از ظلمت و تنفر بود
نداشت در سر خود چشم دیدن حق را
که لاعلاج ترین درد او تکبر بود
نبود غیر حسد در دل خدانشناس
و شرک و جاهلیت میوه اش تمسخر بود
نبود مستحق ناسزا شنیدن ها
کسی که گفته ی او مثل وحی در خور بود
شکسته بود دلی از عناصرالابرار
سقیفه ای که در انصاف سست عنصر بود
به پاس مزد رسالت زدند فاطمه را
به زعم لات و هبل بهترین تشکر بود
نداشت فرق زیادی اگر که با شمشیر...
غلاف قنفذ وحشی بی حیا پر بود
حسن شمرد پس از رفت و آمد دشمن
یکی دو تا نه چهل رد پا به چادر بود
دو ضربه خورد پس از بی هوا کتک خوردن
به روی صورت مادر نشان آجر بود
نبود علت قتل حسن دو جرعه ی سم
که قاتل پسرش روضه ی تحیر بود
شاعر: #علیرضا_خاکساری
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﷽•
دختر بدرالدجۍ؛
امشب سھ جا دارد عزا🖤
#تسلیت_یافاطمھ'س'🥀
#استوری📲