eitaa logo
اشعار ناب آیینی
28.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
61 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
ششم امامِ غریبی که جود کارش بود مدینه باز هم امروز بی قرارش بود اگرچه آخرِ عمری غریب و تنها شد ولی دقایق آخر پسر کنارش بود ملائکه همه پوشیده‌اند رخت عزا برون ز هجره اجل هم در انتظارش بود نبود در وسطِ آتشِ جفا جایش کسی که عالم هستی در اختیارش بود شکست حُرمتِ ریشِ سفید او افسوس به مجلسی که فقط آه، غم‌گسارش بود سه بار دشمنِ دون حمله کرد بر قتلش پیمبر آمد و اینجا خلاصه یارش بود ولی حسین خودش بود و نیزه و شمشیر که خواهرش نگران بود و داغدارش بود رسید شمر و سرش را برید و بر نی زد همان دقیقه که ارباب، احتضارش بود 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
پا به پای پدر سفر کردم در میان خرابه سر کردم پدرم بینِ ریسمان بود و با رقیه پدر پدر کردم عمه ام تا به رویِ خاک افتاد دیده ام را ز اشک، تر کردم از همان روزِ تلخ، تا امروز گریه هر روز تا سحر کردم دست در دست عمه ام آن روز از دلِ نیزه ها گذر کردم سُمِ مرکب بوی گلاب گرفت از تنی که به آن نظر کردم تا سه ساله میان راه افتاد پدرم را خودم خبر کردم آنقدَر داغ دارم از آن دم که از این زهر، خون، جگر کردم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
پا به پای پدر سفر کردم در میان خرابه سر کردم پدرم بینِ ریسمان بود و با رقیه پدر پدر کردم عمه‌ام تا به رویِ خاک افتاد دیده‌ام را ز اشک، تر کردم از همان روزِ تلخ، تا امروز گریه هر روز تا سحر کردم دست در دست عمه‌ام آن روز از دلِ نیزه‌ها گذر کردم سُمِ مرکب بوی گلاب گرفت از تنی که به آن نظر کردم تا سه ساله میان راه افتاد پدرم را خودم خبر کردم آنقدَر داغ دارم از آن دم که از این زهر، خون، جگر کردم 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شمیم عطر رحمت می وزد از کوچه ها امشب دوباره دیده شد در آینه وجه خدا امشب میان گاهواری که ملک گهواره جنبان است به جلوه آمده روی علیِ مرتضی امشب بخوان چندین فراز از جامعه در نیمه ای از شب که حال دیگری دارد مناجات و دعا امشب چرا باید به دارو و دوا و نسخه دل بندم چرا که نام هادی می شود درد و دوا امشب ز یمن مقدم مولود زهرا حضرت هادی شده آیینه بندان خانه ی ابن الرضا امشب شبیهِ کنج ایوانِ طلا، در کنج این هجره نشستن پای گهواره عجب دارد صفا امشب دخیل دامن این نازدانه شهرِ پیغر نمایان شد که فرقی نیست در شاه و گدا امشب نه اینکه در مدینه کوچه های شهر روشن شد چراغان می شود از نور او عرض و سما امشب شب میلاد، ساقی پر کند جام مرا از می چه شوری در زمین و آسمان گشته به پا امشب شده عرش برین شهر مدینه، لیک می دانم خبرهایی است در هر جای جایِ سامرا امشب دمِ بابُ الجواد آنگونه خیلِ زایران دیدم که گفتم هست این میخانه هم دارالشفا امشب 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خاک پای زایر شاه خراسان میشوم  یارضا میگویم و آیینه بندان میشوم هر کجا باشم گدای کوی این آقا منم  همچو موسی سایل دستان سلطان میشوم باز هم از لطف این آقا که صاحب سفره است  بر سر این سفره جزء ریزه خواران میشوم پنجره فولاد او را در بغل حس میکنم  هر زمان دلتنگ عطر و بوی باران میشوم بعد عمری گر نصیب من شود کرببلا  تا ابد ممنون آقای خراسان میشوم  🔸شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گهر از بطن دریا تا هویدا می‌شود امشب جمال ایزد منان تجلا می‌شود امشب ملک در باغ رضوان است دست افشان، که از ره کِی گل زهرای مرضیه شکوفا می‌شود امشب به یمن مقدم باقر، امام پنجم شیعه مدینه باز هم عرش معلا می‌شود امشب زمین و آسمان را نور باران کرده حق، زیرا علی‌بن‌الحسین این بار بابا می‌شود امشب ملائک صف به صف اِستاده، در کف جام مِی دارند دوباره آبِ کوثر هم گوارا می‌شود امشب علی و فاطمه بانیِ این جشن و سرور هستند چه جشنی در ثریاّ باز بر پا می‌شود امشب امام حلم و علم و حکمت از ره می‌رسد وقتی تمام علم در یک جمله معنا می‌شود امشب ز دامانِ عروسی پاک دامن در اذانِ صبح گلی زیبا به عالم باز اِهدا می‌شود امشب نیازی نیست دریا موج بردارد به پای او دو چشم مادرش آنگونه دریا می‌شود امشب گدایی پشت دربِ خانه بنشسته به امیّدی تمام شهر هم آید پذیرا می‌شود امشب زمستان هم که باشد روزهای عاشقی گرم است که با لبخندِ گرمش فصلِ گرما می‌شود امشب امامِ باقر از ره می‌رسد ظلمت عَدَم گردد و درد عاشقی با او مداوا می‌شود امشب بشارت می‌دهد جبریل بر زهرا و بر حیدر که یک غنچه ز نسل فاطمه وا می‌شود امشب 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
=========================== سخت است پیش پای پسر، دست و پا مزن جانِ جواد، مادر خود را صدا مزن حالا که زهر شیره ی جانِ تو را کشید آتش به جان این جگر مبتلا مزن بالا سرت جواد و اباصلت آمدند پس بینِ هجره ناله ی واغربتا مزن از شانه ی جواد کمی هم کمک بگیر بر روی خواهش پسر خویش، پا مزن گرچه به یاد مادرت آتش گرفته ای پیش جواد، حرفی از آن کوچه ها مزن قدری بنوش جرعه ی آبی و، این همه با یاد کربلا، طرفی آب را مزن این دست از شراره ی زهر آب گشته است بر صورتت به یاد لبِ سرجدا مزن آقا عبا بکش به سر اطهرت، ولی حرف از عبای کشته ی کرببلا مزن 🔸شاعر: ======== 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گل زهرای مرضیه گوهر از بطن دریا تا هویدا می شود امشب جمال ایزد منان تجلا می شود امشب ملک در باغ رضوان است دست افشان، که از ره کِی گل زهرای مرضیه شکوفا می شود امشب به یمن مقدم باقر، امام پنجم شیعه مدینه باز هم عرش معلا می شود امشب زمین و آسمان را نورباران کرده حق، زیرا علی بن الحسین این بار بابا می شود امشب ملایک صف به صف استاده، در کف جام مِی دارند دوباره آبِ کوثر هم گوارا می شود امشب علی و فاطمه بانیِ این جشن و سرور هستند چه جشنی در ثریاّ باز بر پا می شود امشب خدای حلم و علم و حکمت از ره می رسد وقتی تمام علم در یک جمله معنا می شود امشب ز دامان عروسی پاک دامن در اذانِ صبح گلی زیبا به عالم باز اِهدا می شود امشب نیازی نیست دریا موج بردارد به پای او دو چشم مادرش آنگونه دریا می شود امشب گدایی پشت دربِ خانه بنشسته به امیّدی تمام شهر هم آید پذیرا می شود امشب زمستان هم که باشد روزهای عاشقی گرم است که با لبخندِ گرمش فصلِ گرما می شود امشب امامِ باقر از ره می رسد ظلمت عَدَم گردد و درد عاشقی با او مداوا می شود امشب بشارت می دهد جبریل بر زهرا و بر حیدر که یک غنچه ز نسل فاطمه وا می شود امشب 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ایهاالنقی تاریک بود دور و برت ایها النقی سویی نداشت چشم ترت ایها النقی خون می گریست بر تو و بر حال و روز تو چشم ملائک و پسرت ایها النقی زهرِ ستم چه کرد به جان تو ای غریب خون می چکید از جگرت ایها النقی یک تن نبود حامیِ تو در تمام شهر تا شد ز غربتت کمرت ایها النقی از زحمتی که زهر به جسم تو داده بود |شد ارغوانی بال و پرت ایها النقی طفل تو بود شاهد جان دادنت، ولی آتش گرفت برگ و برت ایها النقی لب تشنه بودی و خبر از آب هم نبود این سان گذشت هر سحرت ایها النقی عمری به یادِ جَدِ غریبت گریستی تا بود همیشه در نظرت ایها النقی گرچه غریب بودی و تنها و بی سپه خولی نبود همسفرت ایها النقی شکر خدا که نیزه نشد مرکب سرت بر خاک هجره ماند سرت ایها النقی خواهر نبود تا که ببیند غم تو را از زخم هم نبود اثرت ایها النقی حتی میانِ هجره ی تو یک حصیر بود جَدِ تو بینِ نیزه و شمشیر اسیر بود ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آبروداری که ستّار گناهم می‌شود در جواب ناسپاسی سرپناهم می‌شود فعل زشتم را ندید و آبرویم را خرید بی تامّل بخشش هر اشتباهم می‌شود آن‌قدر افتادم از پا و بلندم کرد که شرمسار از محضرش روی سیاهم می‌شود سعی دارم بعد از این کم‌تر به ذلّت تن دهم باز هم از محضر تو عذرخواهم می‌شود؟ زیر لب گفتم حسین و بارها پی برده‌ام راه بخشیدن برای من فراهم می‌شود بعد از این شب‌های جمعه من گدایش می‌شوم بعد از این مثل همیشه پادشاهم می‌شود تا دلم می‌گیرد و قصد زیارت می‌کنم خودبه‌خود بال ملائک فرش راهم می‌شود . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
آبروداری که ستّار گناهم می‌شود در جواب ناسپاسی سرپناهم می‌شود فعل زشتم را ندید و آبرویم را خرید بی تامّل بخشش هر اشتباهم می‌شود آن‌قدر افتادم از پا و بلندم کرد که شرمسار از محضرش روی سیاهم می‌شود سعی دارم بعد از این کم‌تر به ذلّت تن دهم باز هم از محضر تو عذرخواهم می‌شود؟ زیر لب گفتم حسین و بارها پی برده‌ام راه بخشیدن برای من فراهم می‌شود بعد از این شب‌های جمعه من گدایش می‌شوم بعد از این مثل همیشه پادشاهم می‌شود تا دلم می‌گیرد و قصد زیارت می‌کنم خودبه‌خود بال ملائک فرش راهم می‌شود . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عمه‌ی صاحب الزمان، بانو من فداي شما گداي شما مددي كن كه خاك بوس توأم ام‌كلثوم، دختر زهرا بي بي ِ چاره ساز ادركني اي شفاعت كننده‌ی فردا ما همه مستحق لطف توئيم دستمان را بگير، روز جزا من و ايل و تبار من مجنون تو و ايل و تبار تو ليلا پدر و مادرم به قربانت خواهر بي نظيرِ خون خدا جان زهرا بيا همين امشب كربلاي مرا نما امضا نوه‌ی پاك حضرت احمد جايگاهت بود بسي بالا در حجاب و عفاف، فاطمه‌اي خواهر خوبِ زينب كبري در صبوري حسن، به شكل دگر در شجاعت شبيه شير خدا زنده‌ی ربناي تو حيدر کشته‌ی گريه‌هاي تو عيسي فرش راه تو بال جبرائيل خاك پاي تو جنت‌الْاَعلي اي نجابت دخيل چادرتان وي سخا و شرف دخيل شما اُسوه‌ی پايداري و عفت اي وقار هميشه پا بر جا دائماً بر زبانتان جاري سورهی قدر و كوثر و شورا چشم تو ساحلِ نجات همه دل طوفانيِ شما دريا ساكن كوي تو همه عالم ريزه خوار دو دست تو موسي شب آخر چه روضه‌اي داري در دلت باز هم شده غوغا تا كه يك جرعه آب مي‌بيني خود به خود روضه مي‌شود بر پا بوده‌اي در كنار اهل حرم در زمين غريب كرببلا نينوايي شدي بلا ديدي اي ركابِ امام عاشورا موقع رفتنت فقط بودي ياد لبهاي تشنه‌ی سقا غمِ زينب غمِ شما بانو غمتان داغ سيدالشهدا ياد آن روزها كه مي‌ديدي آتش از خيمه‌ها كه زد بالا... معجرش سوخت بينِ آتش و دود دختري از نوادگانِ شما ياد آن روز كه ميان حرم تشنگي بود و آه بود و نوا ياد آن روز كه به نِي زده شد سرِ شش ماهه‌ی رباب حتي ديدي از نِي چگونه مي‌افتاد سرِ پاك عليِ اصغرها دست و پا زد مقابل چشمت قاسم و اصغر و گل ليلا مادري كودكش لبش تشنه در پيِ آب بود واويلا روي تل بوده‌اي؟ نمي دانم همره خواهرت گل طاها ياد آن روز كه جدا مي‌شد رأس پاك برادرت ز قفا بين گودال دست و پا مي‌زد شاه، در زير دست و پا تنها كربلا داشت زير و رو مي‌شد با صداي شكسته‌ی زهرا كربلا بود و نغمه وَلَدي كربلا بود و ذكر وا اُمّا شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7