eitaa logo
اشعار ناب آیینی
31.7هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
94 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . . ☫ ﷽ ☫ 🔸مجموعه بزرگ تبلیغات برتر👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 . ⭐️مجموعه تبلیغاتی ناب 👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59
مشاهده در ایتا
دانلود
گرچه روی شانه بارم را به زحمت می‌کشم از رضا که دوستم دارد خجالت می‌کشم ای که بوده سایه‌ات در این بلایا بر سرم آخرش دیدی خودم را هم رساندم تا حرم غرق نعمت بودم و ناشکری من شد زیاد من پناه آورد‌ ام آقا به تو در این بلاد خیلی آقایی در آغوشت به دعوت آمدم بازهم من را پذیرفتی زیارت آمدم آمدم مهمانی‌ات با سر به زیری یا رضا دست‌هایم را سر پیری بگیری یا رضا بازهم نیمه‌نگاهی کن تو ای سلطان به ما روزهای خوبمان را باز برگردان به ما بارها حاجت گرفتم بین این صحن و سرا میل ایوان نجف دارم در این ایوان طلا یا علی موسی الرضا جان علی ما را بخر ما گرفتاریم یک شب کربلا ما را ببر ** صاحب احیا حسین و روح اَو اَدنا حسین از ته گودال خونین می‌رود بالا حسین موی او پیچیده دست قاتل از بالای سر سنگ خورده بارها از این و آن صد جای سر ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سلام حضرتِ سلطان! سلام اقبالم! شدم گدای حریمت، به خویش می‌بالم فقط غبار تورا می‌کشم به چشم تَرم فقط مسیر تورا می‌روم در این عالَم دوباره درد خودم را نگفته یادم رفت مرا کنار ضریحت شفا بده، لالم به مستمندی‌ام اینجا همیشه مفتخرم ز حاجت نگرفته همیشه خوشحالم چو دامن تو گرفتم به دامت افتادم چه خوب! در حرم تو شکسته شد بالم غلامی تو شده کار هر شب و روزم همیشه از کرم توست رزق هر سالم از آن زمان که شده سُفره‌ام بنام جواد زیادتر شده والله برکتِ مالم مرا بخر که مُحَرم دوباره گریه کنم دوباره فکر سیاهی و پرچم و شالم اگر که قبل عزای حسین جان دادم بیا عزیز دلم با حسین، دنبالم ** صدای ضجه‌ی مادر، همیشه محزون است سرت به نیزه چرا رفته ماهِ گودالم؟! لباس پاره تنت بود، کوفیان بُردند شهید بی‌کفنم از غم تو می‌نالم ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چشمه‌ی خشکیده را شب تا سحر پُر می‌کنند سفره‌های اشک ما را پشت در پُر می‌کنند هرکه هستی، هرچه هستی از کریمان کم نخواه دست خالی را کریمان، بیشتر پُر می‌کنند مُشت خاک از کوچه‌ای ویرانه دستم را گرفت خاک‌ها را می‌خرند و جاش، زر پُر می‌کنند ما گداها آبروریزیم اما اهل جود کیسه‌ی ما را همیشه بی خبر پُر می‌کنند بارِ مانده بر زمین را روی شانه می‌کِشند شهر را با جودشان اهل نظر پُر می‌کنند سائل باب الجوادم، زائر باب المراد در حرم کشکول من را بی ضرر پُر می‌کنند :: من فدای تشنه‌ای که زهر خورده جای آب آنکه در جانش حرامی‌ها شرر پُر می‌کنند پیش چشم آن کسی که تشنه خورده بر زمین از چه آب کاسه‌ها را اینقدر پُر می‌کنند ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عالم اگر قطره است، دریا میشود زینب اشک علی و اشک زهرا میشود زینب صبرحسن در اوج، معنا میشود زینب هرچه حسین گفتیم فردا میشود زینب عشق علی حتماً بهایش میشود زهرا حیدر، تمام شب دعایش میشود زهرا ذکر قنوت و ربّنایش میشود زهرا سر ریزِ این اوقات، حالا میشود زینب تا کربلا با پای زخم و پر ورم رفتن... بین عراقی ها، شریف و محترم رفتن... شبهای موکب، خواب و رویای حرم رفتن... تا اربعین پیوسته دنیا میشود زینب اشکی به پایش ریختیم و زود نافع شد فوراً نگاهی کرد و سینه زن مدافع شد راه شهادت بازشد، دعوا مرافع سد دشمن نخواهد دید تنها میشود زینب زینب امامت داشته من دیر فهمیدم در روضه های او که گشتم پیر فهمیدم قرآن کلام اوست، از تفسیر فهمیدم اصلاً حسینِ رویِ نی ها میشود زینب وقتی سری در دست جمعی تیره بخت افتاد وقتی مسیرش بر کلیسا و درخت افتاد وقتی که راهش بر تنور و تشت و تخت افتاد در کاروان انّا هدینا میشود زینب با خطبه هایش کوفه را زیر و زبر کرده آنقدر که دشمن هم احساس خطر کرده چون مادرش در کوچه ها شق القمر کرده پس ذوالفقار دست مولا میشود زینب دروازه ء ساعات و ساعت های طولانی بازار شهر و آن اقامت های طولانی زخم زبانها و جسارت های طولانی آنجا دخیل چشم سقا میشود زینب زیر هجوم سنگ، محور میشود فوراً در ازدحام شام، حیدر میشود فوراً پیش یهودی ها پیمبر میشود فوراً هرجا که دین محو است پیدا میشود زینب دیدند خیلی دلخُورش، اما نیفتاده رد می شدند از چادرش، اما نیفتاده خورده زمین خانه پُرش، اما نیفتاده با یاحسینی از زمین پا میشود زینب در دست هاشان روسری بود و نمی دادند عمّامه و انگشتری بود و نمی دادند خلخال پای دختری بود و نمی دادند وای آن وسط پایین وبالا میشود زینب آنکه رقیه را به روی ماسه ها دیده قاری خود را مجلس هم کاسه ها دیده دور و بر خود جمعی از رقاصه ها دیده با این مصیبتها قدش تا میشود زینب شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
. صدها گره ی کور به کارم زده هجران ای وصل کجایی! که کنارم زده هجران محتاج کسیَ ام که به این در زده باشد شاید سحری یار، به او سر زده باشد با فقرِ گدا کار ندارند کریمان از روسیهان عار ندارند کریمان ای خیمه نشین! آمده ام از دل صحرا با بار گناهم چکنم یوسف زهرا؟ من را طرف روضه و این خانه کشاندی از برکت زهرا سر این سفره نشاندی این کلبِ مُقرب شده، غربت نچشیده «حلوا به کسی ده که محبت نچشیده» نامعتبرم جز تو خریدار ندارم تا فاطمه دارم به کسی کار ندارم زهرا یل خیبر شکن خانه ی مولاست پس حبل متین، رشته ای از چادر زهراست آن روز که در کوچه کنارش جدلی بود ... حرزی که به بازوی خودش بست، علی بود تسبیح خدا بوده فقط ذکر شریفش زن بود و چهل مرد نبودند حریفش هرچند که حوریه ی افلاک نشین بود افتاد زمین ... حرف علی روی زمین بود حالا علی است و غمِ نیلوفر خونی مانده چه کند دور و بر بستر خونی فرمود که یاسم وسط باغچه پژمُرد این میخِ درِ خانه به تابوت علی خورد ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دل بیقرار، دیده ز دل بیقرارتر جز تو ندیده ایم در عالم نگارتر دل دل نمی کنیم که دلداده ات شویم چون بوده بر غمت ز ازل دل، دچارتر مجبورمان نکرده کسی عاشقت شویم ما خود شدیم نزد تو بی اختیارتر داراترین دخیل گداخانه ات شدند آن دست های خالیِ با تو ندارتر شد سینه ام ز آتشِ آهِ تو شعله ور پیشانی ام ز خاک تو شد پرغبارتر حتماً رسانده پای دلش را به کربلا هرکس که شد به روضهء تو پابکارتر هم مادرت ز بار غمت قدخمیده است هم خواهرت ز داغ سرت، داغدارتر شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
. بینوا دستش نگیری بینواتر میشود این گدا را گر کنی طردش گداتر میشود های و هوهای خطاکار از سر بیچارگی است زود تحویلش نگیری بی حیاتر میشود آن جوانی که جوانی داده از دست آمده قامتم زیر گنه هر روز، تاتر میشود سائلی یک لاقبا پشت در این خانه است رد کنی او را اگر، یک لاقباتر میشود دست و پا گم کرده ام، چون دست و پاگیرت شدم گر نبخشی، بنده ات بی دست و پاتر میشود دست خالی مرا زهرا تصدّق می کند هرکه محتاجش شود، حاجت رواتر میشود با بدی هایم کنار آمد فقط شخصِ علی طفلِ شرمنده ز بابا دلرباتر میشود جانِ من بیتابِ وادی السلامِ حیدر است بین قبرم لطف مولا، برملاتر میشود سفره را با گریه می چینند خوبانت ولی سفره ات با روسیاهان باصفاتر میشود من به استقبال ماه توبه رفتم با حسین چون که با ارباب، آدم، باخداتر میشود روزه داران! شاه، عطشان و گرسنه کُشته شد پس بیادش نوکرِ او کم غذاتر میشود با نوک سرنیزه ها بر روی جسمش می روند آن لباس کهنه دارد نخ نماتر میشود پیش مادر، بسکه می تازند مرکب ها بر او استخوان سینه ی او جابجاتر میشود ساربان کمتر بکِشِ انگشترش را نیمه شب بند، بندِ دست او از هم جداتر میشود ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شکوه ها می کنم از چشم تری بسته شده مانده ام اوّل راه و گذری بسته شده زلف من با غم یارم سحری بسته شده آمدم گریه کنان پشت دری بسته شده نذر کردم که گرفتار شدم گریه کنم بگذارید به احوال خودم گریه کنم خاک بین الحرمین است هوایی بقیع چه کنم؟ من گله دارم ز جدایی بقیع می نشیند به روی خاک، فدایی بقیع به خدا می رسد از راه گدایی بقیع چه شود آرزوی ما همه معنا بشود موقع ساختن مرقد زهرا بشود برو با ذکر علی، مست شو در سعی و صفا فخر کن، گریه کن از توسعه ی کرببلا عشق کن، حال کن از گسترش صحن رضا به سر خود بزن از غربت آن پنجره ها شهر را کاش پُر از پرچم صادق بکنیم کاشکی از غم بی زائری اش دق بکنیم چقدر بی محلی؟... گریه کنی نیست که نیست دور این نور جلی‌ ...گریه کنی نیست که نیست حرمش هست ولی ... گریه کنی نیست که نیست غیر زهرا و علی ... گریه کنی نیست که نیست او غریب است و جواب غم و اشکش، آه است ای مدینه به خدا روضه ی او جانکاه است گفت؛ گُل بودم و از ساقه شکاندند مرا بی عبا در وسط کوچه دواندند مرا پیش چشم در و همسایه کشاندند مرا با جسارت به در خانه رساندند مرا آنکه من را به زمین از سر اجبار انداخت هی مرا یاد غم حیدر کرار انداخت از غمم داد کشیدند و صدایی نگرفت راه ناموس مرا بی سر و پایی نگرفت خانه ام سوخت، ولی میخ به جایی نگرفت در نیفتاد ... به آن ضربه ی پایی نگرفت عرش می سوخت، دل و جان پیمبر می سوخت آب می سوخت، گُل صورت مادر می سوخت گرچه سجاده کشیدند و شرر آوردند ... ظلم کردند و مرا بین خطر آوردند ... سخت شد قبضه ی شمشیر که در آوردند ... یاد من باز، غم نیزه و سر آوردند آخرین دم زدن و بازدمش بود حسین ته مقتل، نگران حرمش بود حسین 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
پیش تو هستیم و صدها فیض بر ما می رسد قطره ی ناچیز هم آخر به دریا می رسد ظرف عاشق بشکند یعنی که معشوق آمده حال مجنون خوب باشد نذر لیلا می رسد التماست می کنم این گریه را از من نگیر بر وصال یار، سائل با تمنا می رسد هر کجا هم رفته برمیگردد اینجا صبح زود نوکر بد آخرش به حرف مولا می رسد آن کسی که دوستش دارم همین نزدیکی است قول داده زودتر ... امروز و فردا می رسد از هوای شهر بیزارم، هوایت کرده ام کی به روی چشم تارم گرد صحرا می رسد یوسفی و من شدم سرگرم بازاری شلوغ در صف عشاقت از دستم تماشا می رسد یا ابانا! با همین اعمال زشتم آمدم زحمت من که گنهکارم به بابا می رسد یک نفر حال مرا می پرسد و آنهم تویی فکر من هستی که دائم لطف زهرا می رسد ریزه خوار سفره ی سلطانم و معصومه اش روزی من از کنار خوان آنها می رسد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
. صلوات الله علیه از اینکه باز، مرا خوانده ای خدا را شکر دوباره پای گدا مانده ای خدا را شکر مرا ز غیر خودت رانده ای خدا را شکر دلم شکسته، تو نشکانده ای خدا را شکر دوباره مشکل من را نگفته حل کردی مرا میان حرم، باز هم بغل کردی پر شکسته و زخم، التیام می خواهد کسی که خسته شده، همکلام میخواهد فقط گدای حرم، احترام میخواهد همیشه درگه سلطان، غلام میخواهد شبیه چشم حسن، کارِ چشم تو کرم است برات کرببلا رزق من در این حرم است نمانده از کرمت، دست بینوا خالی دلم گرفت و نکردی دل مرا خالی نشد کنار تو از خادم الرضا خالی شلوغ شد حرم و شد برام، جا خالی برای لحظه ی آخر، خودت همیشه بسی تو قول داده ای آنجا به داد من برسی بنازم آن کرمت را که بار نوکر بُرد مرا از آتش دوزخ، زیارتت در بُرد مَلَک نه! در حرمت باز هم کبوتر بُرد مرا اذان سحر، بین صحن حیدر برد دلت نیامده انگوری از نجف نخورم مرا ببر که غم دوری از نجف نخورم دوا رسیده به تو، تربت شفا به حسین مرا ببر حرم علقمه ترا به حسین ببین که دلهره دارد کمی ربابِ حسین همیشه می رسد اینجای روضه ها به حسین دو دست خالی من را به پرچمش برسان مرا به گریه ی ماه مُحرّمش برسان نشسته ای دم در، پرچم عزا بزنی جواد، را وسط روضه ات صدا بزنی تو سوختی که در آن حجره دست و پا بزنی وَ ناله ی جگر از روضه ی قفا بزنی طنین ناله ی یابن الشبیب ... ما را کُشت کسی که بوده سه ساعت غریب ... ما را کُشت صدا زدی نفسم سوخت، از نفس زدنش گرفت ضرب لگدها و نیزه را دهنش در آمد از تن او پاره پاره پیرهنش کفن نداشت و شد خاک کربلا کفنش صدای خواهر او را سنان نمی فهمید و شمر لعنتی آنجا زبان نمی فهمید ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
(سلام الله علیها) ذکر تو تا می رسد اذکار یادم می رود می سپارم دل به تو دلدار یادم می رود بر لبم لَا تَقْنَطُوا مِن رحْمَةِ الله است و بس آنقدر شادم که استغفار یادم می رود چون که از مُستَشهَدین بَینَ یَدیکم کرده اند مرگ و قیل و قال آن انگار یادم می رود می خورد صدها گره بر کار من در طول روز گریه های نیمه شب هر بار یادم می رود خوف دارم از رجایی که مرا دور از تو کرد در عذابم ، قهر تو بسیار یادم می رود خنده ی بین گناه آخر مرا زد بر زمین آتشم وقتی زَقوم و نار یادم می رود بس که از داغ حسین آتش گرفته جان من تا سلامش می دهم افطار یادم می رود می کِشد آتش به جانم لُکنَتِ طفل حسین یاد اشکش می کُنم، گفتار یادم می رود نیزه خیلی دید و گیسویش چو زهرا شد سفید گفت عمه جان مگر مسمار یادم می رود سوختم از کج دهانی های این دختر پدر آنقدر که خنده ی اشرار یادم می رود 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
بعد بسم الله، گفتم یا جواد و یا حسن شد جواد ابن الرضا اینبار، سر تا پا حسن میگذارد سر، روی دیوارِ خانه با حسن نیست مردی باخبر، از غصه اش الّا حسن قدرتِ بار مصیبت را ندارد شانه ها نیست از او و حسن، مظلوم تر در خانه ها ناله از سوز جگر، با آه گیرا دیده ای تشنه ای را بر زمین افتاده تنها دیده ای دست و پا گم کرده ای را تا بحالا دیده ای دور خود پیچیدنِ اولاد زهرا دیده ای نور چشمان رضا، کم نور شد چشم ترش فاطمه می گفت آنجا هم؛ بمیرد مادرش! لحظه های احتضارش شد کنارش غلغله بسته شد در روی او، تا سر بیاید حوصله کاش کمتر بود، بین طوس و اینجا فاصله لب بهم زد ... گفت آب و شد جوابش هلهله از نجابت سر به زیر انداخت، چون دف می زدند گریه می کرد و کنیزان، دور او کف می زدند هرچه او آقاست، مأمون، خاندانش بدتر است خانه ی این دخترش از پادگانش بدتر است زن که دشمن میشود، زخم زبانش بدتر است این جنازه بردنِ از پلّکانش بدتر است عمق درد این کمر را پلّه میفهمد فقط غربت بغداد او را حِلّه میفهمد فقط زخم، بر اعضای آن بالانشین انداختند پیش زهرا، لرزه بر عرش برین انداختند پیکرش را از بلندی بر زمین انداختند وای از آنجا که حسینش را ز زین انداختند هیچکس بعد سه روز از پیکرش سر بر نداشت غم، فراوان داشت، اما غصه ی خواهر نداشت دید زینب که برادر رفت و صحبت، وقت بُرد بین گودالی زخون، غسل زیارت، وقت بُرد سر بریدن از حسین او سه ساعت، وقت بُرد تنگ شد جا ... غارتش در آن مساحت، وقت بُرد خواهرش می دید آنجا دست و پا می زد حسین مادرش را در ته مقتل صدا می زد حسین 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7