#مناجات_با_خدا
در من سراغی جز گُنه کاری نداری
جا مانده تر از من گرفتاری نداری
با این همه حالا که برگشتم، گلایه
از توبه های زشتِ تکراری نداری
تو آنقدر خوبی که حتی از نشستن
با بندهی آلوده ات عاری نداری
با رو سیاهِ مستحقِ سرزنش هم
قصدی به غیر از آبروداری نداری
نه قهر، نه خط و نشان با این همه جُرم
از من به جز آمرزش اصراری نداری
کِی سخت گیری می کنی با این که پیداست
شرمنده تر از من بدهکاری نداری
گفتی که هر کس میهمانت شد عزیز است
یعنی که به خوب و بدش کاری نداری
درهای دوزخ بستی و نازم خریدی
انگار که اصلاً گنه کاری نداری
در سفرهی پر فیضِ این شبهایِ رحمت
جز دستگیری غیرِ ستاری نداری
باید که خیلی پَست باشم این شبِ قدر
گر شک کنم که دوستم داری نداری
#علیرضا_شریف
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#شب_دهم
#ماه_محرم
#امام_حسین_علیه_السلام
#مرثیه
#غزل
وای اگر امشبِ این دشت به فردا برسد
شیون و گریه و آهم به ثریا برسد
به لب خشكِ تو دِق می كنم از غصه اگر
تیغِ خورشید بر این پهنه صحرا برسد
كوكبِ بختِ جدایی ز تو تقدیرِ من است
چشم از رویِ تو بر هم نزنم تا برسد
به تنِ اصغرِ تو یك سرِ سوزن حس نیست
با كمی آب تلظّیش به لالا برسد
علی ات را بشناسند نخواهند گذاشت
بویی از پیرهنش نیز به لیلا برسد
بدنش مثلِ فدك پخشِ زمین خواهد شد
پای عباسم اگر بر لبِ دریا برسد
گرگ ها یوسفِ خواهر به سرت می ریزند
چاره ام چیست اگر كار به این جا برسد؟
نیزه، خون، چكمه، سراشیبی گودال، سرت
عمرِ زینب به گمانت به تماشا برسد
رویِ تَل دخترِ مضطر شده می میرد اگر
پای اسبی به لبِ تشنه ی بابا برسد
وای اگر پای شقاوت به حرم باز شود
دست بی عاطفه بر چادرِ زن ها برسد
آتش و خیمه و غارت شدن هر چه كه هست
هیچ كس نیست به دادِ منِ تنها برسد
نفسِ سینه ی زینب، نفست می گیرد
وای اگر امشبِ این دشت به فردا برسد
#علیرضا_شریف
#صلوات
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_رضا_ولادت
به دامان آسمان دُر و گُوهر،داشت
ستاره دسته دسته گل به بَر،داشت
ز لبخند ملاٸک،نور می ریخت
سحر از وقتِ موعودی ،خبر داشت
قسم بر فجر،در صبحِ مدینه
خدا از چهره ٔخود پرده،برداشت
عیان شد از قضا،الله اکبر
گل روی رضا الله اکبر
خدا را نجمه امشب مظهر آورد
دوباره،آمنه،پیغمبر آورد
علیِ دیگری از کعبه،آری
حسن یا که حسینِ دیگر آورد
همان مادر که صد مریم کنیزش
مسیحایی مسیحا پرور آورد
عروس فاطمه(س)،قُرص قَمر زاد
به مدحش هرچه گویم،خوبتر زاد
الا ای حضرت سلطان هشتم
که عشقت بُرده خواب از چشمِ مردم
زند بر شانه هایت بوسه خورشید
به تعظیم تو داٸم ماه و انجُم
بهشت ارزانی آنکه بگیرد
ز دستِ لطفِ تو یک دانه گندم
تو مولای سریرِ اِرتضایی
اَبا الجودی،علی موسی الرضایی
امیدِ اولین و آخرینی
تو وجه الله بر روی زمینی
نه تنها عالم آل محمد(ص)
رٸوفِ اهل بیتِ طاهرینی
به نامت،سِکّهٔ لطف و کرامت
تو حَبل الهی و حِصنِ حَصیِنی
تمامِ ماسِوا ، مَحوِ جَمالت
همه سر گشتهٔ جاه و جَلالت
زمین و آسمان،پروانهٔ تو
کریمان،مستمندِ خانهٔ تو
حیات جاودانی دارد آنکه
لبی تَر کرده از پیمانهٔ تو
نگاهِ آرزویِ هشت،جَنَّت
به سوی صَحنِ سقا خانهٔ تو
نگهبان حَریمت،اَشجَعُ الناس
عموی مهربانی مثلِ عباس(ع)
جدایی از شما،عینِ عذاب است
دُعا پای ضریحت مُستجاب است
حریمِ امنِ تو،اهل گُنَه را
بهشتِ بی حساب و بی کتاب است
به استقبال زَوّارِ حریمت
به دست انبیا، عطر و گلاب است
تو را حُور و مَلک گَرمِ طوافند
در ایوان طلا در اعتکافند
کسی در کوی تو دیگر گدا نیست
نگفته میدهی گفتن رَوا نیست
اگر که هر دو عالم را ببخشی
که با ز اندازهٔ جودِ شما نیست
اگر اِذنِ زیارت از تو باشد
زمشهد فاصله تا کربلا نیست
گرفتارم،اسیری مُستمندم
بُود نامِ تو ذکر بَند بَندَم
#علیرضا_شریف
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_رضا_مناجات
به جز هوای حرم در سرم هوایی نیست
اسیر دام تورا حاجت رهایی نیست
به غیر گوشهٔ بام تو-ای امام رئوف
کبوتر دل من جلد هیچ جایی نیست
بدون پَرتُوِنور تو ای جناب ضُحی
فقط سیاهی محض است روشنایی نیست
سرت همیشه شلوغ است وهیچ سلطانی
به خواب صاحب همچین برو بیایی نیست
اگر که نوکر این درگهم حساب کنی
مرا به شاهی عالم هم اِعتنایی نیست
خدا گواست که دردستهای محتاجم
به جز به محضرتان کاسهٔ گدایی نیست
همه قبیلهٔ من رفته اند قربانت
به غیر تیر نگاهت که آشنایی نیست
بدون آبرویی که شما به من دادید
به قدر پول سیاهم مرا بهایی نیست
دلم گره به ضریح تو خورده میدانم
به غیر این گره،هیچم گره گشایی نیست
هزار سال نمیخواهم آن بهشتی را
که دل سپردهٔ این گنبد طلایی نیست
#علیرضا_شریف
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#امام_جواد_شهادت
به وسعت همه عالم، به من جفا کردند
خبر نداشت کسی با دِلم، چه ها کردند
به میهمانی هِرمان و هجرَم، آوردند
به دردِغربتِ این شهرم آشنا کردن
د
چِقدر پُشتِ سَرم ناروا سُخَن گفتند
چقدر طعنه، چه بَد با امام ،تا کردند
برای کُشتنِ من طَرحشان قدیمی بود
هر آنچه باپدرم،با امام رضا کردند
ز سوز زَهر دِلم گُر گرفت، افتادم
وَحُجره را به من خَسته کربلا کردند
فقط بُریدنِ با تیغ و مو گرفتن نیست
که بند بند مرا با عَطَش جُدا کردند
هر آنچه آه کشیدم، به طشت کوبیدند
به آب آبِ منِ تشنه ، خنده ها کردند
ز دست وپا زدنم، نه دلی به رحم آمد
نه بر سِرِشکِ غریبی اَم، اِعتنا کردند
به خانه ای که پُر از عِطر ذکرو قرآن بود
تمام کف زده وهلهله به پا کردند
در انتظارِ جوانمرگ گشتَنَم ،ماندند
عجیب، حُرمت نان ونمک ،اَدا کردند
مرا کِشانده روی پُشت بام آوردند
در آفتاب، غریبانه ام رَها کردند
به روی پیکر من گرچه پیرهن هَم بود
کبوتران پَرِخودرا به سایه وا کردند
رسیده است به ما،ارث بَر زمین خُوردن
پس از سه روز، مرانَقشِ کوچه ها کردند
#علیرضا_شریف
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
#دیر_راهب
امشب كه پا گُشا شدهای در كُنِشْت (۱) من
انگار اُلـفتی است تـو را با سـرشتِ من
آورده قـابِ چَشـمِ تو عكسِ بهشتِ من
تـغییر میدهـی همهی سرنـوشتِ من
از رویِ نیـزه سر زده مهـمانِ من شدی
تـو كیـستی؟ كه ماه به ایـوانِ من شدی
تو كیستی؟ كه یوسفِ بازارِ من شدی
من نه، تو آمدی و خریدارِ من شدی
عیسیترین مسیحی و دلدارِ من شدی
با جلوهای تمامِ كَس و كارِ من شدی
من تا به حال فخر بدین سان ندیدهام
طوبی لَكْ از تمامیِ عالم شنیدهام
برقِ نگاهِ تو جگرم را كباب كرد
تاریكی كُنشتِ مرا آفتاب كرد
یك عمر هر چه ساخته بودم خراب كرد
آقایی تو رویِ كمِ من حساب كرد
آن قطرهام كه در دلِ دریا نشاندیام
پایِ ضریحِ قبلهی دلها نشاندیام
زُنّار (۲) پاره میكنم از جان به راهِ تو
ای روح و اِبن و اَبْ به فدایِ نگاهِ تو
ای عرش و فرش، سایهنشینِ پناهِ تو
از چیست؟ نوكِ نیزه شده تكیهگاهِ تو
یحییِ سر بریده! به خون میكِشی مرا
با شور و جلوهات به جنون میكِشی مرا
من آبرو گرفتهام از آبرویِ تو
باشد گواهِ غربتِ سُرخت، گلویِ تو
با اشك و با گلاب دهم شستشویِ تو
خاكسترِ تنور بگیرم ز رویِ تو
با بَد وسیلهای به گلویت كشیدهاند
پیداست كه به زجر سرت را بریدهاند
با پا چراغِ انجمنت را شكستهاند
چون روز روشن است تنت را شكستهاند
حتماً قِداستِ سخنت را شكستهاند
با چكمهها لب و دهنت را شكستهاند
یك هاله نور دور و برت چرخ میزند
یك قافله به پایِ سرت چرخ میزند
دور و برِ تو روحُ الاَمین پَر گرفته است
زانویِ غم به سینه، پیمبر گرفته است
پهلو شكسته، روضهات از سر گرفته است
از حال رفته، بوسه ز حنجر گرفته است
با نالههای فاطمه از كِثرتِ غمت
عرش خدا به لرزه در آمد ز ماتمت
پیر و مرادِ من شدی ای نور مشرقین
باب النجاة امتِ حیرانْ در عالمین
ساغر بریز ساقی ذكرِ شهادتین
دیوانه میشوم به هوایِ تو یا حسین
خونِ خدا به پایِ تو ایمان میآورم
قابل بدانیام به خدا جان میآورم
من عاقبتبهخیرِ توأم، خوش به حالِ من
با عرشیان به سیرِ توأم، خوش به حالِ من
نا آشنا ز غیرِ توأم، خوش به حالِ من
اینجا اسیرِ دِیرِ توأم، خوش به حالِ من
حالا كه خاكِ راه شدم در سپاهِ تو
میخواهم التماسِ دعا از نگاهِ تو
✍ #علیرضا_شریف
۱. آتشکده و معبد یهودان
۲. زنار کمربندی بود که ذمیان نصرانی در مشرقزمین به امر مسلمانان مجبور بودهاند داشتهباشند تا بدین وسیله از مسلمانان ممتاز گردند.
🔹 #اشعار_ناب_آیینی 🔹
http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7