eitaa logo
اشعار ناب آیینی
28.9هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1هزار ویدیو
61 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
با تَضرع ایستاد و رو به رویش حرف زد با خدای خویش از راز مگویش حرف زد دست بر زیر محاسن برد و گفتا: پیشکش از خطوط صورت و زیر گلویش حرف زد هربلایی بود را روز ازل با جان خرید جان چه قابل، جان به کف از آبرویش حرف زد از گلستانش ،جوانش از هر آنچه داشت گفت از گل ششماههء خوش رنگ و بویش حرف زد هق هق مولای ما آن دشت را شرمنده کرد از علی اکبر و از خلق وخویش حرف زد در مناجاتش گریزی زد میان قتلگاه از همان سینه که می آیند رویش حرف زد سينه ي خود را براي سم مركب ها گذاشت لحظه اي كه از جنايات عدويش حرف زد ماجرا را دید تا آنجا که بین راه شام دختر آمد پای نیزه با عمویش حرف زد: با عمو میگفت اینجا هستی و ما را زدند؟ از لبس از گونه اش از تار مویش حرف زد یاد ضرب سنگ ها و خون پیشانیش بود وقتي از نوع نماز و از وضويش حرف زد شرح داد و شرح داد و شرح داد و شرح داد از تمام ماجرا و مو به مويش حرف زد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
منی که بوده عباس و علی اکبر هوادارم به شهر شام رفتم بی حسینم، سخت بی یارم دم دروازه ی ساعات جانم روی لب آمد به رفتن در شلوغیها مرا کردند وادارم همه بهر تماشای اسیران آمدند اینجا من و این ازدحام شام، خوابم یا که بیدارم تمام دختران گویند با هم یکصدا عمه: همه نامحرم اند اینجا، گره خورده عجب کارم تمام شهر با سنگ و نی و دف آمدند اینجا ولی من بی دفاع هستم فقط تنها تو را دارم به دامانم پناه آورده اند اطفال با گریه حسین من! از آن بالا دعایم کن گرفتارم یتیمان را فقط با نیزه ها آرام میکردند بماند این که من هم زخمی ام از درد سرشارم سر سجاد را بین غل و زنجیر سوزاندند دلم می سوزد و دلواپس احوال بیمارم هزاران غم، هزاران سنگ و چوب و خاک و خاکستر کدامش را برایت بازگویم یا که بشمارم یهودی های شهر شام خیلی بی حیا هستند علی را ناسزا گفتند و می دادند آزارم سزد یکسر بسوزد شهر شام و اهل آن با هم من پرده نشین را برده اند از بین بازارم اگر چه دست مارا مثل بابایم علی بستند از این تکرار غم باکی ندارم، دخت کرارم اگر چه ابری ام طوفانی ام اما برادر جان کنار دشمنانت یک سر سوزن نمی بارم شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هوای عشق مرا می برد به گلشن چشم لطافت تو بهار آورد به گلشن چشم و عقل از سرمان می پرد به گلشن چشم (خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم) به جز تو در دل خود دلبری نمی بینم به غیر درگه عشقت دری نمی بینم من از فراق تو چشم تری نمی بینم (سزای تکیه گهت منظری نمی بینم منم ز عالم و این گوشه ی معین چشم) فدای اهل دلی که شده است محرم تو چه کس به غربت و تنهایی است همدم تو بگو چه کس شده چشمش سفید در غم تو (بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو ز گنج خانه ی دل می کشم به روزن چشم) همیشه خواهش ما را لبت جوابی داشت دلم ز دوری رویت چه التهابی داشت نگاه کن دل ما را اگر ثوابی داشت (سحر سرشک روانم سر خرابی داشت گَرَم نه خون جگر می گرفت دامن چشم) غم گران تو را کی دهم به عالم مفت چه روزها و چه شبها که بی تو چشمم خفت بیا که منتظر تو چه طعنه ها که شنفت (نخست روز که دیدم رخ تو دل می گفت اگر رسد خللی خون من به گردن چشم) کجاست آنکه کند ناله ی گدا را گوش چنان به یاد تو افتاده ام به جوش و خروش که اشک، آتش دل را فقط کند خاموش (به بوی مژده ی وصل تو تا سحر شب دوش به راه باد نهادم چراغ روشن چشم) شاعر : داخلِ پرانتز غزلی زیبا از جناب حافظ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ظلمت آمد به خانه ی خورشید کفر محض آمده است و شرک پلید کینه دارد ز سوره ی توحید می رسد با هزار و یک تهدید   آمده آفتاب را ببرد جهل،  ام الکتاب را ببرد منتظر بود تا ولی آید    پشت در بی معطلی آید حضرت مرتضی علی آید از علی پاسخ بلی آید ناگهان نقشه اش بر آب شد و... پیش چشم همه خراب شد و... زنی انگار پشت در آمد شیرزن در دل خطر آمد با همان داغ بر جگر آمد سوگوار از غم پدر آمد پشت در زد صدا چه می خواهید از من و مرتضی چه می خواهید مرتضی اصل هر کلام من است علی اسلام من سلام من است این فدایی شدن مرام من است چون علی رهبر و امام من است من علی را ، علی مرا دارد شده تنها ولی مرا دارد سایه ی مرتضی است روی سرم با همین حال زار، پشت درم  از غم حیدر است شعله ورم به فدای علی من و پسرم از علی یک نفس نمیگذریم من و محسن برای او سپریم ناگهان آتش آمد و در سوخت برگ های گلی معطر سوخت شعله بسیار شد مکرر سوخت کودکی داد زد که مادر سوخت    در خانه که شعله ور می شد میخ هم داشت سرخ تر می شد بی حیا زد لگد که در افتاد بر دل انبیا شرر افتاد از دل آسمان قمر افتاد ثمر از شاخه ی شجر افتاد تا زمین خورد پشت در زهرا ناگهان زد صدا: که فضه بیا ظلم و بیداد بیش از حد شد مادر افتاد و عاقبت بد شد آنچه در خانه اش نباید...شد در که افتاد صد نفر رد شد   مجتبی ناله از جگر می زد وسط معرکه به سر می زد ستم بی حساب آوردند کینه از بوتراب آوردند حمله بر آن جناب آوردند عده ای هم طناب آوردند کعبه روی زمین کشیده شد و... ناله فاطمه شنیده شد و ... شاعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
می نویسم ز سوز جان، نامه محضرِ صاحب الزمان، نامه می نویسم به گریه، دلتنگم می فرستم پس از اذان، نامه می فرستم به روی بالِ نسیم به سوی یارِ مهربان، نامه کاش می شد برات بفرستم روی بالِ فرشتگان ، نامه بفرستیم نامه را به زمین یا بیاید به آسمان، نامه؟ بفرستیم کربلا به نجف یا بیاید به جمکران، نامه باید آخر به گریه بفرستم به نشانیِّ بی نشان ، نامه می شود مُهر با دو قطره ی اشک می رود سمت بی کران ، نامه به بهارِ حقیقی عالم می رسد باز از خزان، نامه می فرستد به پادشاه وجود باز هم سائلی جوان، نامه گاه گاهی گدای مضطر را می رساند به آب و نان، نامه نامه ام بد خط است تاریک است ولی این بار هم بخوان، نامه شرح حال فراق را بدهد در بیارد اگر زبان، نامه غصه دارم تو را نمی بینم می کند حال من بیان، نامه خاطرات بدی رقم زده است در دل و جان عاشقان، نامه گاهی اوقات آبرویی را می برد سهل و رایگان، نامه گاهی اوقات از همین کاغذ می شود کوهِ سرگران، نامه گاهی اوقات مردِ جنگی را می زند آتشی به جان، نامه گاهی اوقات جای تیر سه پَر می گذارند در کمان، نامه وای بر مردمی که بنویسند با خطِ خون به میهمان، نامه راستی میدهی اجازه به من تا بگویم کمی از آن، نامه... ...که فرستاده بود شمر لعین به علمدارِ کاروان ، نامه جوهر و صفحه شرمگین شده بود سوخت تا مغزِ استخوان، نامه نامه می کرد التماس: ای شمر! سمتِ خیمه مبر عیان، نامه خواست تا سمت خیمه ها نرود چه کند؟ هست ناتوان، نامه فاطمه خون گریست زد فریاد: که نرو، شرم کن،بمان، نامه!!! این خبر بین خیمه ها پیچید: که گرفته پناهمان ،نامه چه بگویم که آتشی شد و زد شعله بر جان کودکان، نامه خیلی عباس را خجالت داد کاش می برد در نهان، نامه بنویسید بر درِ حرمش کشته عباس را ، امان نامه شعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
می نویسم ز سوز جان، نامه محضرِ صاحب الزمان، نامه می نویسم به گریه، دلتنگم می فرستم پس از اذان، نامه می فرستم به روی بالِ نسیم به سوی یارِ مهربان، نامه کاش می شد برات بفرستم روی بالِ فرشتگان ، نامه بفرستیم نامه را به زمین یا بیاید به آسمان، نامه؟ بفرستیم کربلا به نجف یا بیاید به جمکران، نامه باید آخر به گریه بفرستم به نشانیِّ بی نشان ، نامه می شود مُهر با دو قطره ی اشک می رود سمت بی کران ، نامه به بهارِ حقیقی عالم می رسد باز از خزان، نامه می فرستد به پادشاه وجود باز هم سائلی جوان، نامه گاه گاهی گدای مضطر را می رساند به آب و نان، نامه نامه ام بد خط است تاریک است ولی این بار هم بخوان، نامه شرح حال فراق را بدهد در بیارد اگر زبان، نامه غصه دارم تو را نمی بینم می کند حال من بیان، نامه خاطرات بدی رقم زده است در دل و جان عاشقان، نامه گاهی اوقات آبرویی را می برد سهل و رایگان، نامه گاهی اوقات از همین کاغذ می شود کوهِ سرگران، نامه گاهی اوقات مردِ جنگی را می زند آتشی به جان، نامه گاهی اوقات جای تیر سه پَر می گذارند در کمان، نامه وای بر مردمی که بنویسند با خطِ خون به میهمان، نامه راستی میدهی اجازه به من تا بگویم کمی از آن، نامه... ...که فرستاده بود شمر لعین به علمدارِ کاروان ، نامه جوهر و صفحه شرمگین شده بود سوخت تا مغزِ استخوان، نامه نامه می کرد التماس: ای شمر! سمتِ خیمه مبر عیان، نامه خواست تا سمت خیمه ها نرود چه کند؟ هست ناتوان، نامه فاطمه خون گریست زد فریاد: که نرو، شرم کن،بمان، نامه!!! این خبر بین خیمه ها پیچید: که گرفته پناهمان ،نامه چه بگویم که آتشی شد و زد شعله بر جان کودکان، نامه خیلی عباس را خجالت داد کاش می برد در نهان، نامه بنویسید بر درِ حرمش کشته عباس را ، امان نامه شعر: 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
؛ ؛ خدا روز ازل ما را به عشقت آشنا کرده چه عشقی که مرا از قید این عالم رها کرده نه اربابم، نه سلطانم، خدا را شکر می‌گویم که ما را در حریم حضرت سلطان، گدا کرده عزیز هر دو عالم شد، به بزم عشق مَحرم شد کسی که رو به درگاهِ علی موسی الرضا کرده نگاهش رحمت و رأفت، وجودش پاکی و عصمت خدا در " اِنَّمایش " حق مطلب را ادا کرده همه در حسرت جنت، خدا هم از سَرِ رحمت دری را از حرم سوی بهشت خویش وا کرده ولی جنت نمی‌آید به چشم زائرت وقتی... ...شبی را در کنار تو سحر کرده، صفا کرده خجالت می کشم وقتی که می‌آیم حضور تو ترحم کن به این بنده که سر تا پا خطا کرده به سقاخانه‌ات بردم پناه از درد و بیماری چه سقاخانه‌ای که درد عالم را دوا کرده همه آیینه‌ها لبیک می‌گویند آن کس را که یکبار از صمیم دل تو را خوانده صدا کرده قسم بر خطّه‌ی طوست، قسم بر شوق پابوست زیارت‌های مخصوصت، دلم را مبتلا کرده دلا بنگر افاضاتش، ببین بحرِ کراماتش ببین نور ضریحش بی خدا را با خدا کرده معطل کردن سائل به پشت در مرامش نیست به هر کس آمده در این حرم فوراً عطا کرده نمی‌گوید گنهکاری، نمی‌گوید خطا داری فقط آغوش بگشوده، محبت‌ها به ما کرده نرفته از حرم بیرون، کسی مأیوس یا محزون حوائج را به لطف و رحمتش یک‌یک روا کرده تشرف در حرم با اختیار خویش ممکن نیست یقین دارم که زهرا مادرش ما را دعا کرده قیامت هست پشت پنجره فولاد، یعنی که خدا قبل از قیامت شور محشر را به پا کرده چه سِرّی هست در پایین پایش هر که می‌آید تمنای زیارت از نجف تا کربلا کرده ** صفا در قلب این صحن و،  بساط روضه هم پهن و دو چشمم اشک می‌بارد، هوای نینوا کرده قسم بر نور عین تو، به فَابکِ لِلحسینِ تو تو می‌دانی که عاشورا به قلب ما چه‌ها کرده قسم بر پلک مجروحت، قسم بر جدّ مذبوحت... چه کس با یک غریبِ بی دفاع اینگونه تا کرده؟ برو در قتلگاه ای دل، ببین آن بی حیا قاتل چگونه نیزه‌ها را در دل گودال جا کرده؟ تو را گیرم که دشمن کشت با لب‌های عطشانت تنت را بی کفن روی زمین، عریان چرا کرده؟ صدای مادرت پیچیده در عالم که می‌گوید: بمیرم...بی کفن، جا در میان بوریا کرده بُنَیَّ روی دامان خودم بودی، خودم دیدم چگونه قاتلت با خنجرش سر را جدا کرده ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
؛ ؛ خدا روز ازل ما را به عشقت آشنا کرده چه عشقی که مرا از قید این عالم رها کرده نه اربابم، نه سلطانم، خدا را شکر می‌گویم که ما را در حریم حضرت سلطان، گدا کرده عزیز هر دو عالم شد، به بزم عشق مَحرم شد کسی که رو به درگاهِ علی موسی الرضا کرده نگاهش رحمت و رأفت، وجودش پاکی و عصمت خدا در " اِنَّمایش " حق مطلب را ادا کرده همه در حسرت جنت، خدا هم از سَرِ رحمت دری را از حرم سوی بهشت خویش وا کرده ولی جنت نمی‌آید به چشم زائرت وقتی... ...شبی را در کنار تو سحر کرده، صفا کرده خجالت می کشم وقتی که می‌آیم حضور تو ترحم کن به این بنده که سر تا پا خطا کرده به سقاخانه‌ات بردم پناه از درد و بیماری چه سقاخانه‌ای که درد عالم را دوا کرده همه آیینه‌ها لبیک می‌گویند آن کس را که یکبار از صمیم دل تو را خوانده صدا کرده قسم بر خطّه‌ی طوست، قسم بر شوق پابوست زیارت‌های مخصوصت، دلم را مبتلا کرده دلا بنگر افاضاتش، ببین بحرِ کراماتش ببین نور ضریحش بی خدا را با خدا کرده معطل کردن سائل به پشت در مرامش نیست به هر کس آمده در این حرم فوراً عطا کرده نمی‌گوید گنهکاری، نمی‌گوید خطا داری فقط آغوش بگشوده، محبت‌ها به ما کرده نرفته از حرم بیرون، کسی مأیوس یا محزون حوائج را به لطف و رحمتش یک‌یک روا کرده تشرف در حرم با اختیار خویش ممکن نیست یقین دارم که زهرا مادرش ما را دعا کرده قیامت هست پشت پنجره فولاد، یعنی که خدا قبل از قیامت شور محشر را به پا کرده چه سِرّی هست در پایین پایش هر که می‌آید تمنای زیارت از نجف تا کربلا کرده ** صفا در قلب این صحن و،  بساط روضه هم پهن و دو چشمم اشک می‌بارد، هوای نینوا کرده قسم بر نور عین تو، به فَابکِ لِلحسینِ تو تو می‌دانی که عاشورا به قلب ما چه‌ها کرده قسم بر پلک مجروحت، قسم بر جدّ مذبوحت... چه کس با یک غریبِ بی دفاع اینگونه تا کرده؟ برو در قتلگاه ای دل، ببین آن بی حیا قاتل چگونه نیزه‌ها را در دل گودال جا کرده؟ تو را گیرم که دشمن کشت با لب‌های عطشانت تنت را بی کفن روی زمین، عریان چرا کرده؟ صدای مادرت پیچیده در عالم که می‌گوید: بمیرم...بی کفن، جا در میان بوریا کرده بُنَیَّ روی دامان خودم بودی، خودم دیدم چگونه قاتلت با خنجرش سر را جدا کرده ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
روضه می‌خوانم از زبان کسی که خودش داغ کربلا دیده در حوالیِ قتلگاه حسین خولی و شمر بی حیا دیده باقرالعلم اینچنین فرمود جدّ ما را به پنج حربه زدند لشگری با تمام بی رحمی به غریبی هزار ضربه زدند یک نفر با هجوم شمشیرش عده‌ای با هزار سر نیزه بر تنش زخم بی شماره نشست تیر بر تیر، نیزه در نیزه یوسف افتاد بین صدها گرگ پنجه‌هایی پلید چنگش زد آنکه بی تیر بود و بی نیزه از همان راه دور سنگش زد یوسف افتاد بی رمق در خاک پیش چشم اله و محبوبش بی حیایی رسید و با کینه زد به زخم حسین با چوبش دادِ زینب بلند شد اینجا: پسر مادر مرا نزنید تن صد چاک و بی دفاعش را دیگر اینگونه با عصا نزنید ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ای علمدار نینوا عباس شرف الشمس کربلا عباس می‌روی از حرم به سوی فرات دور باشی عزیزم از آفات گفتی از غصه سینه‌ات تنگ است حال، امروز موقع جنگ است گفته‌ای سینه‌ات پر از درد است رنگ اطفال تشنه‌ام زرد است برو اما برای آب برو محض آرامش رباب برو نروی هستی من از دستم جلوی خیمه منتظر هستم مانده چشمم به راه برگردی جلوی خیمه گاه برگردی ای برادر شکوه خیمه تویی ای علمدار،کوه خیمه تویی تو که باشی حرم امان دارد جان من! دخترم امان دارد تو که باشی پناه دارم من با وجودت سپاه دارم من تو که باشی امید خواهر هست تو بمانی علیِ اصغر هست تو که باشی رقیه‌ام شاد است دلش از بند غصه آزاد است تو نباشی دگر پناهی نیست یا اباالفضل تکیه‌گاهی نیست طفلِ محتاجِ آب، منتظرت گریه‌های رباب منتظرت خیمه‌ها بی تو محشر غوغاست ای برادر برادرت تنهاست اسدالله این حرم برگرد قوت قلب خواهرم برگرد دشمنان بی حیا و نامردند دور این خیمه‌گاه می‌گردند ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
سفر کردن بدون تو! گمانم خواب می‌بینم من از بس بر تو می‌گریم جهان را آب می‌بینم سفر کردن بدون تو! برای ما خطر دارد که این راهِ چهل روزه، هزاران درد سر دارد سفر کردن بدون تو! عجب فرجام و تقدیری میان خواب هم دیگر سراغم را نمی‌گیری سفر کردن بدون تو! به رویِ ناقه‌ی عریان امان از هسفرهایم، دعایم کن برادر جان سفر کردن بدون تو! پر از زخم است احساسم چقدر این روزها در قافله محتاج عباسم تو رفتی شانه‌هایت رفت دیگر تکیه‌گاهی نیست برای خواهرت جز سوختن، جز صبر راهی نیست شبیه سرو بر پا هستم و نستوه می‌مانم میان گردبادِ غم شبیه کوه می‌مانم به راهت لحظه لحظه با تمامِ خویش می‌جنگم ندارم شِکوه‌ای آخر، فقط بسیار دلتنگم نه تو هستی، نه عباسم، نه قاسم، نه علی اکبر صدایم کن ز روی نی، صدایم کن بگو: خواهر! طلوعت را به نی دیدم تو سِرِّ مَطلَعُ الفَجری عجب تعبیرِ جانکاهی، عجب تفسیرِ پُر زجری به لبخند تو عادت داشتم، بر نِی تبسم کن تبسم گر میسر نیست با قرآن تکلم کن بخوان قرآن و رفع اتهام از آل عصمت کن به اثبات مسلمان بودنت قرآن تلاوت کن! به حال کودکانِ تو ندارد هیچ کس رحمی نه از آب و نه از نان نیست ما را اندکی سهمی نمی‌دانم که شمر آخر چه می‌خواهد در این عرصه کنارِ ناقه‌ها با تازیانه می‌زند پَرسه یتیمانت ز روی ناقه‌ها صد بار افتادند به ضرب نیزه و کعبِ نیِ اشرار افتادند پس از آنکه به نعلین تو دستان جسارت رفت لباس و کفشِ پای کودکانت هم به غارت رفت اسیران پا برهنه آمدند و غم مفصّل شد کف پای یتیمانت پر از گُل‌های تاول شد نشسته نافله خواندم، برادر گریه‌ها کردم ولی آرام و پنهان زیر معجر گریه‌ها کردم کجا بودم؟ کجا هستم؟ ببین بازیِ دنیا را به عرض تسلیت، نیزه تسلّی می‌دهد ما را نخواهد رفت از یادم جسارت‌های خصمانه نخواهد رفت از یادم جفای اِبنِ مرجانه در آن مجلس به حسرت هستی‌ام را خوب می‌دیدم گل و گل‌زخم‌هایش را به زیر چوب می‌دیدم کشیدم زاده‌ی مرجانه را در بند رسوایی اگر چه این مصائب را ندیدم غیر زیبایی هزار و یک مصیبت تا مدینه پیشِ رو دارم دعایم کن حسین من، گرفتارم گرفتارم ✍ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از سر دارالاماره روی بام می‌دهم بر محضرت مولا سلام چشم بد از دورِ چشمان تو دور سایه‌ات بر اهل عالم مستدام کار تو با اهل کوفه شد شروع کار من در شهر کوفه شد تمام شرح حال یار تو در این دیار شد زبانزد بر زبان خاص و عام هر چه گشتم ذّره‌ای پیدا نشد در وجود کوفیان یک جو مرام در نگاه بی بصیرت‌های شهر نیست فرقی بین عامی و امام شب همه در حال بیعت با من‌اند صبح در بازارِ شمشیر و نیام از زبان تُندشان فهمیده‌ام نیست اولاد علی را احترام "یا علی" گفتم، لبم شمشیر خورد ناسزا گفتند بر مولا مدام بر سرم در کوچه آتش ریختند سنگ می‌انداختند از روی بام سر به داری قسمت من می‌شود قسمت تو بی سری در این قیام من همین مقدار می‌گویم، تو را، می‌کِشند اینجا به قصد انتقام با لب خونین تمنا می‌کنم تا کسی بر تو رساند این پیام: بین این نامردها جای تو نیست پای خود مگذار اینجا والسلام ✍ . 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7