eitaa logo
اشعار ناب آیینی
31.7هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
94 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . . ☫ ﷽ ☫ 🔸مجموعه بزرگ تبلیغات برتر👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 . ⭐️مجموعه تبلیغاتی ناب 👇🏽 https://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59
مشاهده در ایتا
دانلود
گفت فحشا در کجا آید پدید  گفتمش در کوچه های بی شهید  بی شهیدانند بی سوز و گداز  بر سر سجاده های بی نماز بی شهیدان را غم لیلا کجاست ؟  سوز و اشک و آه و واویلا کجاست ؟ کوچه ی ما بوی مجنون میدهد  بوی اشک و آتش و خون میدهد بوی مجنون مست میسازد مرا  در پی لیلی میاندازد مرا نام لیلی بردم آرامم گریخت  هفت بندم بند بند از هم گسیخت از جنوب و شرق تا غرب و شمال  گشته ام در بین اشباح الرجال آب می جویم ولیکن در سراب  کوفه بازار است این شام خراب در تمام کوفه آیا مرد نیست ؟  جز علی مردی سراپا درد نیست ؟ چون علی باید که سر در چاه کرد  شیعه را تا از خطر آگاه کرد شيعه کی تسلیم فحشا میشود  فسق را محو تماشا میشود کربلا بر شیعه نا مکشوف نیست  حکمتش جز امر بالمعروف نیست شیعیان فرهنگ عاشورا چه شد ؟!  پرچم خون رنگ عاشورا چه شد ؟! کیست تا پرچم به دوش خود کشد ؟  شیعه را از خواب خوش بیرون کشد گفت مولا کل ارض کربلا  شیعه یعنی غربت و رنج و بلا شیعه بی درد، زخم بی نمک  بس کن این یا لیتنا کنا معک ! کربلا غوغاست ساز و برگ کو ؟  ظهر عاشوراست شور مرگ کو ؟ ظهر عاشوراست، این تذهبون ؟!  لم تقولون مالا تفعلون http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عمر از چهل گذشت و دلم نا امید نیست عاشق شدن هنوز از این دل بعید نیست با تو توان گفت، مرا دست داده است اما تو را دریغ، مجال شنید نیست با عشق خوش گذشت به من، صبح و ظهر و شب بخت سیاه دارم و مویم سپید نیست کم کم بَدَل به قلعه متروکه می‌شود شهری که کوچه‌هاش بنام شهید نیست پنجاه سالگی سرکوچه نشسته است چیزی به جز غبار جوانی پدید نیست 🔹 #🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
از تقاطع شهید احمد رسولیان که بگذری می رسی درست روبروی یادمان کربلای پنج انتهای بولوار حاج حیدر تراب کوچه ی شهید فاطمی نسب: خانه ی من است حیرت آور است؛ نیست؟ اینکه این همه شهید بر سر تمام کوچه ها ی شهر ایستاده اند تا نشانی مسیر خانه های ما شوند اینکه این همه شهید رفته اند تا بهانه ی ترانه های ما شوند حیرت آور است؛ نیست؟ 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تو كه از ياد بردي در قفس شوق رهايي را چه مي خواني كجائيد اي شهيدان خدايي را به كوي عافيت سردرگمي بيهوده مي گردي نمي يابي بلاجويان دشت كربلايي را به جان عاشقان معشوق مظلوم است باور كن مبدل كن به عشقي بي ريا عاشق نمايي را ز پا افتادم و كاري ز دستم بر نمي آيد كه خوبان مي خرند از اهل دل بي دست و پايي را چنان شمعي كه شد نقش مزارش اشك تنهايي به آتش مي كشم تا صبح تو عصر جدايي را تو مي آيي و مي گويند پير مي فروش آمد به دست ميگساران مي دهي فرمانروائي را تو مي آيي و مي بينم شهيدان باز مي گردند وَ آويني روايت مي كند فتح نهايي را تو مي آيي و مردم با نگاهت اُنس مي گيرند خدا آن روز معنا مي كند مردم گرايي را 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
جاده مانده است و من و این سر باقیمانده رمقی نیست در این پیکر باقی مانده نخل ها بی سر و شط از گل و باران خالی هیچ کس نیست در این سنگر باقی مانده توئی آن آتش سوزنده ی خاموش شده منم این سردی خاکستر باقی مانده گرچه دست و دل و چشمم همه آوار شده باز شرمنده ام از این سر باقی مانده روزو شب گرم عزاداری شب بوهاییم من و این باغچه ی پرپر باقی مانده شعر طولانی فریاد تو کوتاه شده در همین اسب و همین خنجر باقی مانده پیش کش باد به یک رنگی ات ای پاک ترین آخرین بیت در این دفتر باقی مانده تا ابد مردترین باش و علمدار بمان با توام ای یل نام آور باقی مانده 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
شب آخر هنوز یادم هست خیمه زد عطر سیب در سنگر خیمه تاریک شد ، و این یعنی روضه‌خوان گفت از شب آخر گفت : این راه و این سیاهی شب عشق چشمان خویش را بسته است ما سحر قصد آسمان داریم از زمین راه کربلا بسته است خشک می‌شد گلوی او کم‌کم روضه‌خوان تشنه بود در باران یک نفر استکان آب آورد السلام علیک یا عطشان استکان را بلند کرد ، ولی عکس یک مشت روی آب افتاد مشک لرزید و محو شد کم‌کم اشک سید که توی آب افتاد نفست گرم روضه‌خوان ! آن شب دل به دریای آن نگاه زدی دم گرفتی میان خون خودت چه گریزی به قتلگاه زدی 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
دلم هر غروب می ریزم ، غصه های تمام عالم را زیر و رو می کنند پنداری ، در درونم هزار و یک بم را سال پنجاه و چند خورشیدی ، مردی آمد غریب و خاکی پوش پشت هم هی مثال می آورد ، زینب و کوفه و محرم را مادرم گریه کرد و فهمیدم ، گریه یعنی پدر نمی آید بچه بودم پدر ! نفهمیدم ، واژه ای مثل جنگ مبهم را با همان دست کوچکم رفتم ، پاک کردم نگاه خیسش را قول دادم که خوب تر باشم ، برندارم مداد مریم را بعد از آن هی سپیدتر می شد ، موی مادر و قصه هایش آه ! اینکه بیژن به چاه افتاده ست ، این که دیوی سیاه رستم را در همین کوچه ها قدم می زد ، مادرم با پدر که باران بود آه ! شاید هنوز یادش هست ، کوچه آن خاطرات نم نم را 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ما که حالا چنين زمين گيريم روزگاري در آسمان بوديم پر پروازمان که وا مي شد مي پريديم و بي نشان بوديم خوب بوديم و خوب مي ديديم پاک بوديم و پاک مي رفتيم متديّن بدون بار گناه زير خروار خاک مي رفتيم همه در زير سايه ي قرآن همه مشغول زندگي بوديم لحظه هاي جواني خود را در مناجات و بندگي بوديم بر سر شانه هايمان هر شب کيسه هاي کريم مي برديم نان افطار سفره هامان را از براي يتيم مي برديم لقمه ناني که بود مي خورديم کي به فکر غذاي فردا بود اهل از خود گذشتگي بوديم دلمان دل نبود دريا بود هر شب جمعه کنج خانه مان سر سجاده ي دعا بوديم با همان ذکر السلام عليک زائر صحن کربلا بوديم هر کجا خيمه مي زديم با خود کوله بار اميد مي برديم شاد بوديم از اينکه هر لحظه روي شانه شهيد مي برديم ناگهان بين ناگهاني ها پاي شيطان به خانه ها وا شد عطر سجاده هايمان هم رفت جبرئيل از کنارمان پا شد ناگهان بين ناگهاني ها باد آمد بهارمان را برد بوي پرواز رفت و همراهش بوي آغوش يارمان را برد کم کم از ذکر حق که دور شديم روزي آسمان مان کم شد مي دويديم از پي دنيا ولي از سفره نانمان کم شد کاروان رفت و عده اي رفتند عده اي بين چاه افتادند عده اي در مسير خود ماندند عده اي بين راه افتادند عده اي رفته و شهيد شدند عده اي بي بها عزيز شدند عده اي تا خدا سفر کردند عده اي هم اسير ميز شدند از دل زندگي ما بوي عمر بي استفاده مي آيد از سر سفره هاي ما حالا بوي خمس نداده مي آيد اي شهيدان راه عشق و وفا خوش به حال شما و بال شما پيش ارباب ياد ما هستيد؟ منم و غبطه ي وصال شما بايد اين روزهاي پاييزي يک نفر با بهار برگردد از براي نجات اين دنيا وارث ذولفقار برگردد با هزاران اميد مي گويم آفتابا امام ما برگرد يا ابالغوث يا اباصالح جان زهرا تو را خدا برگرد 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7