eitaa logo
اشعار ناب آیینی
27.6هزار دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
985 ویدیو
46 فایل
✨#بِسْــــــمِ‌اللَّهِ‌الرَّحْمَـنِ‌الرَّحِيــمِ✨ ـ مدیریت: @Alihidari . تبلیغات پربازده مجموعه غدیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1975058490C0233b308cd . . . 📳 مجموعه تبلیغاتی گسترده ایتا😍👇 https://eitaa.com/joinchat/4076535811Cc50237fe56 ـ
مشاهده در ایتا
دانلود
ای گل گلزار اخلاص ویقین بانوی کاخ شرف ام البنین نام توچون فاطمه، بُد فاطمه قدر تو معلوم باشد برهمه ای همه پاکان گواه پاکیت عشق مات از شوکت افلاکیت گوهر ارزندۀ صبر ویقین همسر پاک امیر المؤمنین اسوۀ ایمان وایثار وادب مادر شیر شجاعان عرب ای ارادتمند زهرا ورسول ای امانت دار گل های بتول تا قدم در خانۀ عصمت زدی گل به فرق خویش از عزت  زدی روز اول با هزاران زیب وزین خوانده ای خود راکنیز زینبین در وفا داری تو ای با وفا می توان گفت از ره صدق وصفا صبر در کانون تو تحصیل کرد زینب از تو بارها تجلیل کرد ای که گفتی همره اشک دوعین چار فرزندم به قربان حسین حق گواه بینش ودانائی ات جان فدای اشک عاشورائی ات عاقبت با آن همه قدر رفیع جای بگرفتی به دامان بقیع کاش روزی چون کبوترهای عشق واکنم از شوق جان پرهای عشق پرزنم تا روضۀ پاک بقیع سر نهم با گریه برخاک بقیع چون «وفایی» با دل وجانی حزین گریم وگویم که یا ام البنین ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
فاطمیه رفته اما دل شده با غم قرین از غم هجران بی بی حضرت اُم البنین بانویی که اهل دل از او ادب آموخته عرشیان و قدسیان از ناله هایش سوخته اشک ماتم از دو دیده ریخت او با شور وشین در عزای جعفر و عباس و عثمان و حسین چون خبر دادش بشیر از کربلا با چشم تر صِیحه ای زد ، پاره شد بند دلش از این خبر وای از آنساعت که او میگفت با آهِ غمین آه اِی مردم نخوانیدَم دگر اُمُ البنین من شنیدم دست عباسم شده از تن جدا جان خود تقدیم جانان کرده او در کربلا من شنیدم تیر کین بر چشم شهلایش زدند با عَمود آهنین بر فرق زیبایش زدند هر چه آمد بر سرش قربان شاه عالَمِین جان او جان عزیزانم به قربان حسین گر چه قطعه قطعه گشته آن گلِ احساس من روی دامان حسین بِنهاده سر عباس من من بمیرم که حسین در کربلا مادر نداشت کشته شد با حنجر خشکیده و یاور نداشت ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
روی خوش تو جلوه‌ای از مادرِ من دستِ تو پناهِ من و شد یاورِ من با اینکه تو جای مادرم آمده ای آن مهرِ تو مادرانه در باورِ من! ✍ 👉 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
هر نفس هربار در هربار : یا ام‌البنین هر تپش تکرار در تکرار یا ام‌البنین نذرِ من شد سُفره‌اش از مادرم آموختم خوانده‌ام بسیار در بسیار یا اُم‌البنین با گره‌هایی که کور است آمدیم و واشدند رو به او گفتیم تا یکبار یا ام‌البنین سینه‌ام آماج غمها شد ولی زخمی ندید تا نوشتم روی این دیوار یا ام‌البنین بچه سیدها که بر زهرا توسل می‌کنند با رعیت هرکه دارد کار : یا ام‌البنین کار عباسش که مشکل شد مدد از او گرفت ناله‌های سینه‌ی سردار : یا ام‌البنین چادرش باب‌الحوائج خانه‌اش بابُ المراد چاره‌ی هر مشکلِ دشوار یا ام‌البنین با دلِ زهرایی‌اش دین باوری‌اش را ببین با امیر‌المومنین همسنگری‌اش را ببین بچه‌های فاطمه مادر صدایش می‌زنند مادری‌اش را ببین نامادری‌اش را ببین کارِ عباس است وقفِ زینبِینِ خانه‌اش دائما میگفت زینب نوکری‌اش را ببین بی حسین‌اش می‌نشست و می‌شکست و می‌شکست روضه خوانی‌اش ببین نوحه گری‌اش را ببین بسکه از خاکِ بقیع رویِ سر خود ریخته چادرِ خاکی ، سرِ خاکستری‌اش را ببین از همه شرمنده اما از ربابش بیشتر مَشک را می‌گفت خاکِ روسری‌اش را ببین روزها گِرد سکینه می‌زند بر سینه‌اش آه زینب چهره نیلوفری‌اش را ببین زینبش پیشش نشست و مُشت خود را باز کرد گفت مادر ردِ خون انگشتری‌اش را ببین ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
السلام ای مادر ایثار یا ام البنین دلخوشی حیدر کرار یا ام البنین وقت توصیف تو ای بانو زبان ها لال شد مدح تو بالاتر از گفتار یا ام البنین جز تو در عالم کدامین زن برای زینب است بعد زهرا بهترین غمخوار یا ام البنین تو همانی که به عشق قبله عالم حسین تربیت کردی سپهسالار یا ام البنین خوش به حال هر که چون تو غیر گریه بر حسین تا دم آخر ندارد کار یا ام البنین مادر یل ها سرت را تا ابد بالا بگیر دست از شرمندگی بردار یا ام البنین جان عباست بیا بس کن ، برایت خوب نیست گریه با این چشم های تار یا ام البنین بیشتر از هر چه غم در سینه ات داری تو را پیری زینب دهد آزار یا ام البنین خوب شد ماندی ، ندیدی که حسین افتاده بود بین مقتل تشنه و بی یار ، یا ام البنین خوب شد ماندی ندیدی زینب افتاد از نفس از حرم تا قتلگه صد بار ، یا ام البنین خوب شد ماندی ندیدی خیمه ها می سوخت در آتش بین در و دیوار یا ام البنین خوب شد ماندی ندیدی کاروان را بی حسین در میان کوچه و بازار یا ام البنین خوب شد ماندی ندیدی بر فراز نیزه ای خورده از پهلو سر ِ سردار یا ام البنین خوب شد ماندی ندیدی خنده مستانه بر اهل بیت احمد مختار یا ام البنین ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
منم آن باغبانی که شده پژمرده گلهایم میان باغ پژمرده فسرده حال وتنهایم شب وروزم شودطی درعزاوروضه بشنیدن زفرط بیقراری بیقرار دشت و صحرایم اگرچه چاریوسف ازمن کنعان نشین کشتند ولی من داغدار یوسف کنعان زهرایم دگربعدازحسین ماندن دراین دنیا نمی ارزد الهی کاش میشدهرنفس آخرنفسهایم شنیدن کی بودمانند دیدن،کزغم این درد پریشان حال چشم داغداردخت طاهایم شنیدم درمیان علقمه افتادعباسم زمین دریدند گرگهای کربلا اعضای سقایم چوازداغ دودست ازبدن افتاده بشنیدم شدم آشفته حال ورفت توان وقوت ازپایم به هرلحظه که دیدم مادرغمدار اصغر را ز شرم لعل خشک اصغرش لرزید اعضایم شده جاری زچشمانم سرشک اشک خون آلود که مغموم شهید،کشته دربین دو دریایم بعید است از غم دلبند زهرا و غم زینب شوم فارغ زاشک وآه و افغان و نواهایم ازاین رنجی که شدسهم دل پردرد من،دانم کسی دیگر نباشد غیر مرگ من مداوایم ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
✨هدیه مابه شما😊 همه عضوبشن👆
در شعله شبانه پر گشودی برگرد! سردارِ سپاهِ دل تو بودی، برگرد! دلتنگ توایم حاج قاسم؛ لطفاً- با حضرتِ منتقم بزودی برگرد! 👉 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عباس اگر نامش حماسه آفرین است چون از بهشتِ دامنِ امّ البنین است هم کفوِ مولا بعدِ زهرا غیرِ او کیست این مادرِ عباس شاهِ مَه جبین است! ✍ 👉 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به نامِ نامیِ دلبر به نامِ اُمِّ بنین منم غلامِ حسین و غلامِ اُمِّ بنین نفَس به نامِ حسین و نفَس به نامِ حسن به نامِ حضرتِ حیدر به نامِ اُمِّ بنین مریدِ مکتبِ شاهِ ولایتم والله منم غلامِ غلامِ امامِ اُمِّ بنین به عاشقانه ترین عاشقانه ها سوگند که عاشقی شده مَشی و مرامِ اُمِّ بنین دهانِ او که شود باز می چکد روضه حرم به نامِ حسین و به کامِ اُمِّ بنین هزار مرتبه شستم دهان به مشک و گلاب نمی شود که بگویم مقامِ اُمِّ بنین عجب زنی که زَند زینبش صدا مادر رسیده تا به کجا احترامِ اُمِّ بنین مزارِ او شده همسایه یِ چهار امام فدایِ خاکِ بقیع و سلامِ اُمِّ بنین دوباره روضه یِ گودال و سیب باید خواند دوباره روضه شد امشب به نامِ اُمِّ بنین غریبِ مادری و سَر نداری آقاجان دعایِ ندبه دَمِ وَالسّلامِ اُمِّ بنین ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
باورش سخت است می دانم ولی او را زدند بین نخلستان کـمین کرده دو بازو را زدند در رَجـزهایش مرتب گفت ذکـرِ فاطمه مثـل دربِ نیمسوزِ خـانه پهـلو را زدند مثل مادر زخم خورد و ذکرِ یاحیدر گرفت از عـلی گفت و دقیقاً بین اَبرو را زدند چشم او شد بسته و چشم حرامی باز شد معـجر و خلـخال و آویز و اَلنگو را زدند او به نی پهلو زد و مویِ سر دردانه سوخت هر کجا نام پدر آمد چه بد او را زدند از حرم تا قتلگـَه زینب صدا می زد حسین دست و پا می زد حسینِ تو که بانو را زدند از روی نیزه سرش اُفتاد خندیدند و بعد... پیش چشمش ندبه خوان بینِ اُردو را زدند ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
وقتی که نامِ فاطمه اُمُّ البنین شد یارِ امیرالمؤمنین بانویِ دین شد درسِ اَدب داد و به او دل داد زینب ذکرِ حسن با دیدنِ او آفرین شد عبّاس نعمت بود و او با شکرِ نعمت سرچشمه یِ ایثار در فتحُ المبین شد وقتی بشیر آمد خبر از ماه می داد می گفت ساقی تشنه لب نقشِ زمین شد در علقمه غوغا شد و دستش جدا شد چشمش پر از خون و پریشان آن جَبین شد بر رویِ نی پهلو زد و رویِ حرامی... بر این حرم وا شد که روضه آتشین شد عبّاس رفت و معجر از سرها کشیدند وَ گوشواره قصّه ای تلخ و حَزین شد زینب اسارت رفت با سیلی و دشنام همراهِ ناموسِ علی شمرِ لعین شد اُمُّ البنین فریاد زد فرزندهایم نذرِ سری که شد جدا... نیزه نشین شد شهرِ مدینه ناله یِ من یا حسین است او که تنَش پامالِ مَرکبهایِ کین شد جانِ علی اصغر حلالم کن ربابه او رفت مشکی پر کند امّا چنین شد اسمِ ابوفاضل به لب آمد دلِ ما... بی تابِ دیدارِ مَهِ پرده نشین شد ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
عباس ، یلی ست، قسمتِ ام بنین شد بارشِ ابرِ هیئت ام بنین بشکست، دلت، نیست غمی هدیه کن اشک اینها همه نذر حضرت امً بنین ✍ 👉 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
خیره ماندهِ نگاه آخرِ من تا زیارت کند عزیزش را تا که خانم بیاید و بنهد سرِ زانو سر کنیزش را من که یک عمر را مسلمانِ خدمتِ بچه هایِ فاطمه ام لطفِ مولا علی بزرگم کرد این که من خاک پایِ فاطمه ام خاکم اما در آسمانِ ادب قرصِ ماهی و کوکبی دارم هر چه دارم قسم به خانمی اش از کراماتِ زینبی دارم روز اول که درب این خانه قامتم پیشِ مقدمش تا شد تا کشیدم به دیده چادرِ او رو به چشمم درِ جنان وا شد چشمم از اشک شوق پُر می شد تا که مولا مرا دعا می کرد خانه داریِ پایتختِ کرم نفسم را پُر از خدا می کرد تا که یک وقت یاد و خاطره ی مادر آتش به سینه ها نزند عرض کردم به محضر مولا که مرا فاطمه صدا نزند بی کرانِ ارادت و ادبم در دو عالم گره گشایم شد که علی چهار دفعه بابا و نامِ ام البنین برایم شد چهار تا یل، چهار تا عاشق در نگاهِ علی مذاب شده چهار تا مرد ، چهار روح ادب خاکِ راهِ ابوتراب شده چهار سربازِ سر به زیرِ حرم نوکرِ محض در برِ زینب که گره زد خدا به غیرتشان گرهِ زیرِ معجرِ زینب چهار شیرِ نبردِ دریادل که ز دستِ کریم مست شدند چهار سرمستِ جامِ لطفِ حسن که همیشه خدا پرست شدند بین این چهارتا که عیسایند یک نفر هست که مسیحا شد بین این چهارتا اباالفضلم آنقدر نوکر است آقا شد پای درسِ امام هایِ خودش سیزده ساله بود عالم شد آنقدر از حسین نور گرفت لقبش ماهِ آل هاشم شد نذر کردم که تا ابد بشود خادمِ منحصر به فرد حسین که دو تا بازویِ علمگیرش همه جا می خورد به درد حسین وقت راهیِ کربلا شدنش نَبَرَد تا که بچه هایش را امر کردم که بی پِسر برود تا نگیرند دست و پایش را با خودش بی برادرانش تا خلوت عاشقانه ای دادم وسطِ تیغِ ابروانش را بوسه ی مادرانه ای دادم پسرِ قد رشیدِ حیدری ام غم نبینند دختران حسین حامی قدُّ و قامتِ زینب جانِ من ، جان تو و جان حسین با نگاهِ پُر از سفارشِ من کاروانِ فراق راهی شد تا رقیه نشست بر دوشش پیشِ چشمم چه دلبخواهی شد خیسِ باران ز هجر روی حسین گرمِ ذکر و دعا شدن سخت است از نگاهِ حسین جان خودش یک نفس هم جدا شدن سخت است روزگاری گذشت و بی خبری بینِ این خانه مو سپیدم کرد تا شنیدم که کاروان آمد در مدینه پر از امیدم کرد تا رسیدم کنارِ دروازه قامتم زیر بار غم تا شد چقدر قافله عوض شده ست چشم دلواپسم که دریا شد زینبِ زارِ مو سپید شده ازحسینم فقط خبر آورد گفت مادر ولی زمین افتاد از ابالفضل یک سپر آورد گفت مادر گرفت عاشورا از تنِ زینبت توانش را ماه و خورشیدِ نیزه ها کردند هر کدام از برادرانش را گفت مادر تنِ اباالفضلت سخت رویِ زمین فرود آمد تا همانجا که بوسه می دادی ترکِ ضربه ی عمود آمد گفت که از زلالِ آب فرات نه فقط کودک رباب نخورد رفت سقا لب شریعه ولی لب او جرعه ای از آب نخورد گفت مادر بدون دستانش تو نبودی چه بر سرم آمد من خودم کربلا و تا کوفه دست در دست معجرم آمد گفت مادر گلِ امیدِ مرا بینِ گودال پرپرش کردند چقدر زخم خورد تا آخر با لب تشنه بی سرش کردند آنقدر زد به روی سر تا که زخم پیشانیش دهان وا کرد گفت مادر سرِ حسین مرا پیش چشمم کسی به نی جا کرد از همان لحظه همره زینب بانیِ گریه ی مدینه شدم از همان لحظه مثل عباسم زار و شرمنده ی سکینه شدم ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تا صدا میرسد از ساحتِ خونبارِ بقیع مرد و زن اشک بریزند ، به دیوارِ بقیع یک زن و صورتِ قبری ، به دلِ زارِ بقیع دلِ ما هم ، بخدا گشته گرفتارِ بقیع مادرِ حضرتِ عبّاس ، پریشانِ توأیم سال ها در به درِ سفره ی احسانِ توأیم تو که بودی؟ که خدا همسرِ مولایت کرد؟ تو چه کردی؟ که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد؟ مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی سال ها گریه کنِ بچّه ی زهرا ماندی مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی پسرت نقشِ زمین شد ، به غمش خندیدند همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند زینبت گفت «حسین» و... جگرت تیر کشید تا شنیدی که سرش رفت... سرت تیر کشید وسطِ کوچه نشستی... کمرت تیر کشید گفت «انگشتر» و... هی بال و پرت تیر کشید بخدا سوزِ دلت ، کرده دلم را بی تاب قدری آرام بخوان روضه برای ارباب روضه ای از سَرِ احساس... دلت ریخت بهم رنجِ پرپر شدنِ یاس... دلت ریخت بهم خنده ی دشمنِ خنّاس... دلت ریخت بهم روضه ی حضرتِ عبّاس... دلت ریخت بهم رفتنی گشته ای از بس که بزرگ است غمت کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها سایه ات کم نشود از سَرِ ما نوکرها تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها ما همه نوکر و درمانده ی فردای توأیم تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
تک و تنها به بقیع رفته و غوغا می کرد چشمِ هر سوخته ای ،پهنه ی دریا می کرد با قدی خم به سرش می زد و می رفت ز حال با همین سر زدنش..بابِ سخن وا می کرد با سرانگشتِ خودش خطّ و خطوطی می زد وَ سپس ناله و اندوه...مهیّا می کرد صورتِ قبر برایِ پسرانش می ساخت وَ همانجا به دمی محشرِ کبرا می کرد روضه خوان بود و خودش گریه کُنی بی پروا با کلامی ،نَفَسی ولوله برپا می کرد خدمتی کرد به اولادِ علی بی منّت.. او کنیزیِ درِ خانه ی زهرا می کرد بر حسین ابن علی عاشقِ شوریده شد و بر قد و قامتِ او خوب تماشا می کرد وَ پس از روزِ دهم تا دمِ مردن یکسر.. ضجّه ها می زد و با خویشتن آوا می کرد حضرت اُمّ بنین با دلِ خونش هر روز تک و تنها به بقیع رفته و غوغا می کرد ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
به آسمان و به وقتِ سحر نیاز ندارد که هست مادرِ ماه و قمر نیاز ندارد چهار شیر-پسر را روانه کرده به میدان حسین(ع) بعدِ جوانش سپر نیاز ندارد نشسته أمّ وهب پای درس ِ أمّ ادب که؛ به روزِ واقعه هرگز پسر نیاز ندارد علی(ع) و خیلِ ملائک به وصفِ او شده مشغول به وصفِ حدّاقلِّ بشر نیاز ندارد شده ست همسر او بوتراب! تا به ابد به بنی کلاب! قبیله! پدر! نیاز ندارد انیس و مونس قرانِ ناطق است! به قران- مقام و رتبه ازین بیشتر نیاز ندارد بشیر با خبر است از علاقه اش به حسینش(ع) همینکه از پسرانش خبر نیاز ندارد بناست جان بدهد در رکابِ خون خداوند دو دست و چشم و سرش را اگر نیاز ندارد تمام ِ دار و ندارش فدای سیدٱلعطشان کنار علقمه سقّا به سر نیاز ندارد! ✍ 👉 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ام البنین هم پای زینب گریه می کرد با ناله و غم های زینب گریه می کرد اشکش دم مشک نگاه زخمی اش بود با دیده دریای زینب گریه می کرد می زد به روی زانوای خسته خود با زجه و ای وای زینب گریه می کرد گاهی میان خانه خود روضه خوان بود تنهای تنها جای زینب گریه می کرد می گفت زینب جان فدای اشک هایت ای کاش می مردم به پای اشک هایت... ✍ 👉 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
جای زهرا، بعد زهرا،مثل زهرا مادری ... هر چه مادر هست قربان چنین نامادری 👉 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
ام البنین بعد از حسین ام الادب شد شاگرد درسش ، کربلا امّ وهب شد در تربیت بر مادران هم مادری کرد شیر آفرینی که چُنین فخر عرب شد خود را کنیز خانه می دانست اما از لطف اهل خانه او زهرا نسب شد حتی ادب پیش ادب هایش ادب کرد حتی وفا هم از وفایش در عجب شد ام القمر یعنی که نوری در سیاهی یعنی که فرزندش چراغ راه شب شد در آن هیا هو حق مادر را ادا کرد نگذاشت روی خاک سر ،زهرا سبب شد... ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
گداى خوشه چينم تا قيامت خرمن او را كه حسرت مي كشد فردوس عطر گلشن او را چنان مشكل گشا ، باب الحوائج ، كاشف الكرب است گرفتند اوليا الله عالم دامن او را نديدم سربلندو سرفرازى را مگر اينكه بديدم محضر ام البنين خم گردن او را معين گشته مزد فاطميه دست اين بانوست كه معنا كرده سفره دار زهرا بودن او را اميرالمومنين همسر ، ابوفاضل پسر ، به به بنازم اين مقام و جاه و شأن احسن او را عباى مرتضى را وصله كه ميزد همه ديدند كه نخ ميكرد جبرائيل بعضا سوزن او را زيارت ميكنم جاى رباب و نجمه و زينب مزار اطهر او را ، معلا مدفن او را اگر ديروز جارو كرد زير پاى زينب را كنون جارو كشند اينسان ملائك مسكن او را چنان جانسوز مرثيه ميان كوچه سرميداد كه ميديدند مردم گريه هاى دشمن او را به او گفتند عباست صدا ميزد حسينم كو؟ نشانش داد زينب پاره ى پيراهن او را اگرچيزي جز اين ميماند از عباس ، ميدادند فقط دادند دستش تكه تكه جوشن او را عمود آهنين ، تير سه شعبه ، نه نه اينها نه فقط شرم از رباب انداخت بين خون تن او را رباب از در كه مي آمد دل ام البنين ميريخت غم لالايي اش ميبرد بالا شيون او را ✍ 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
چه بانويى كه كوه صبر را در آستين دارد به پاى مكتب حيدر،ظهورى اينچنين دارد چه بانويى كه در صدر تمام افتخاراتش همين بس در كنار خود،اميرالمومنين دارد ادب آموز اين مكتب،خودش عين اليقين باشد كه عباسش نشان از حضرت حق اليقين دارد سرش بر صخره مى كوبد، ببين آهسته آهسته شبيه علقمه انگار زخمى بر جبين دارد به ياد آورده مقتل را، ميان خون چه مى بيند ؟ عَلم افتاد و ماهى ارباً اربا بر زمين دارد غم ماه خود از يكسو،غم خورشيد از سويى چه داغ خانمان سوزى مگر ام البنين دارد!؟ فرات اشك جارى شد ميان موج چشمانش ولى از داغ آن گودال،آهى آتشين دارد نماز صبر مى خواند شكسته با دلى خسته حُسيناً وا حُسينا در قنوت آخرين دارد پس از كوچ پرستوها، زيارتنامه مى خواند بقيع غربتش برجاست،آوايى حزين دارد 👉 🔹 🔹 http://eitaa.com/joinchat/1035468802Cef07e8d2e7
رفتین که بردارم؟👆